اَجل مسمّی و اجَل مُعلّق در قرآن کریم
س 1- چند گونه «اَجَل» از قرآن کریم استفاده می شود؟ج- از قرآن کریم دو گونه اَجل استفاده می شود: یکی، اجل حتمی که آن را «اَجل مسمّی» نامیده و فرموده است:
«وَ اَجلٌ مُسَمِّی عِنْدَهُ» (انعام: 2)
- و َاجَل نام برده در نزد اوست.
به ضمیمه آیه دیگر که می فرماید:
«وَ ما عِنْدَ اللهِ باقٍ»(نحل: 96)
- و هرچه نزد خداست، پایدار است.
و دیگری، «اَجَل مُعلَّق» که مشروط به شرایطی از قبیل دعا و صدقه و صله رحم می باشد.
س 2- معنای این آیه شریفه که می فرماید: «وَ اجَلٌ مُسَمِّی عِنْدَهُ» چیست؟
ج- «اجَلٌ مُسَمّی» یعنی اجلی که تغییر پیدا نمی کند؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «وَما عندَ الله باقٍ»
- و آنچه نزد خداست پایدار است.
و در جای دیگر قرآن کریم درباره اجل مسمّی می فرماید:
«اِذا جاءَ اَجَلُهُم فلا یَسْتاَخِروُنَ ساعهَ، و لا یَسْتَقْدِمُونَ.»(یونس: 49)
- آنگاه که اجل و سرآمدشان به سر رسد، نه می توانند لحظه ای از آن تأخیر کنند و نه پیشی گیرند. همچنین در جای دیگر می فرماید:
«فَاِذا جاءَ اجَلَهُمْ، لا یَسْتاَخِرُونَ ساعهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» (اعراف: 34 و نحل: 61)
- پس آنگاه که اجل شان به سر رسد، نه لحظه ای از آن تأخیر می کنند و نه پیشی می گیرند.
حقیقت مرگ از دیدگاه قرآن کریم
س 3- حقیقت مرگ چیست؟ج- خداوند سبحان حقیقت مرگ را در آیه ای از قرآن بیان نموده و فرموده است:
«نَحْنُ قَدَّرنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ، و ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ، وَ نُنْشِاکُمْ فیم لا تعْلَمُونَ.» (واقعه: 60 و 61)
یعنی ما مسبوق به عِلَل نیستیم، و کار ما یعنی میراندن شما روی این اساس است «عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ، وَ نُنْشِاکُمْ فیم لا تعْلَمُونَ». بنابراین مرگ انتقال از نشأه ای به نشأه دیگر است، و این کار به دست مَلکُ المُوت خواهد بود.
س 4- خداوند متعال می فرماید:
«کَیْفَ تَکْفُرونَ بِاللهِ وَ کُنْتُمْ اَمواتاً فَاحیاکُمْ...» (بقره: 28)
- چگونه به خدا کفر می ورزید با آنکه مردگانی بودید و خداوند شما را زنده کرد...
آیا از این آیه شریفه استفاده می شود که انسان، عدم بوده است؟
ج- عدم نبوده، مادّه بود؛ زیرا در عرف قرآن، موت به عدم اطلاق نمی شود، بلکه انتقال از نشأه ای به نشأه دیگر است. خداوند متعال می فرماید:
«نَحْنُ قَدَّرنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ، و ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ، وَ نُنْشِاکُمْ فیما لا تعْلَمُونَ، وَ لَقَد عَلِمْتُمُ النَّشْاَهَ الاُولی، فَلَوْلا تَذَکَّرُونَ؟»(واقعه: 60-62)
مقصود از «نُنْشِاکُمْ فیما لا تعْلَمُونَ» عالم برزخ، و منظور از «النَّشْاَهَ الاُولی» عالم دنیاست.
س 5- آیا انسان با مردن نابود می گردد؟
ج- موت، انتقال از عالمی به عالم دیگر است، چنانکه خداوند می فرماید:
«نَحْنُ قَدَّرنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ، و ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ، وَ نُنْشِاکُمْ فیما لا تعْلَمُونَ.» (واقعه: 60 و 61)
در جای دیگر از قرآن کریم آمده است که مشرکین و منکرین معاد می گفتند:
«وَ قالُوا: اَ اِذا ضَللْنا فِی الاَرْضِ، اَاِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ؟!»(سجده: 10)
- و گفتند: آیا وقتی در دل زمین گم شدیم، باز خلقت جدیدی خواهیم داشت؟!
یعنی وقتی که ما مردیم و اجزای ما روی زمین متلاشی شد و نابود گشتیم، چگونه دوباره مبعوث می گردیم؟! خداوند متعال در جواب آنها می فرماید:
«قُلْْ: یَتَوَّفاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ»(سجده: 11)
- بگو: فرشته مرگی که بر شما گمارده شد، جانتان را کاملاً می ستاند.
یعنی شما تا قیامت و انتقال به عالم دیگر در قبضه و سیطره ملک الموت هستید و با مرگ نابود نمی شوید، زیرا حقیقت شما همان جان «کُمْ» شماست که باقی است، و بدن هر چه بشود، ضرری به این مطلب نمی رساند.
س 6- آیا انتقال به نشأه دیگر، روحی است؟
ج- همانی که در دنیا انسانیّت به اوست، به نشأه دیگر منتقل می شود.
ملک الموت ارواح را تا روز قیامت نگه می دارد
س 7- آیا ملک الموت خود، ارواح را تا روز قیامت نگاه می دارد؟ج- ظاهر آیه شریفه به این معنی إشعار دارد(1) و خداوند متعال می فرماید:
«قُلْْ: یَتَوَّفاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ، ثُمَّ اِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده: 11)
- بگو: فرشته مرگی که بر شما گمارده شده، جانتان را کاملاً می ستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می شوید.
معنای اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ
س 8- خداوند درباره کسانی که در راه خدا کشته شده اند، می فرماید:«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً، بَلْ اَحیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.» (آل عمران: 169)
- هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید، آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
سؤال این است که اینان چگونه زنده اند و حال اینکه ما می بینیم که روی زمین مرده افتاده و از بین رفته اند؟
ج- «اَحیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ» یعنی در مقام قرب هستند و روزی داده می شوند: «یُرْزَقُونَ» در عین اینکه شما می بینید که آنان روی زمین افتاده اند.
و اساساً «موت» در عرف قرآن عبارت است از انتقال از نشأه ای به نشأه دیگر و اختصاص به شهید یا غیر شهید ندارد. خداوند متعال می فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ، وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ.» (واقعه: 60) یعنی ما مرگ را در میان شما مقدّر نمودیم، و کسی بر ما سبقت نجسته است؛ منتهی در ادامه می فرماید: «عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ وَ نُنْشِاَکُمْ فیما لا تَعْلَمُونَ» (واقعه: 16) یعنی بر این اساس که شما را به جای شما قرار دهیم، و شما را به نشأه ای که از آن اطلاع ندارید، منتقل کنیم.
آیا برزخ و پرسش و پاسخ قبر برای همگان خواهد بود؟
س 9- معنای این مطلب که در روایات آمده است «برزخ مخصوصِ مؤمن محض و کافر محض است» (2) چیست؟ج- در ادامه این عبارت نیز آمده است:
«وَ الْباقُونَ یُلْهی عَنْهُمْ.» (3)
- و از بقیّه دست برمی دارند.
این مطلب مخصوص سؤال قبر است، ولی برزخ به نصّ قرآن(4) برای همه وجود دارد. چنانکه سؤال قبر نیز به صورت مختصر است؛ یعنی تا روح مهیا می شود، از او سؤال می شود، بعد دری از بهشت به روی او باز می شود و «یَاتیهِ رَوْحُها وََ رَیْحانُها.»: (و یا دری از جهنّم به رویش گشوده می گردد) و «یَاتیهِ نارُها وَ لَهَبُها.»(5)
س 10- در روایات آمده است که برزخ تنها برای «مَن مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْایمانَ مَحْضا» است و برای دیگران نیست.
ج- این یک دسته از روایات است، ولی دسته دیگر از روایات (6) عمومیّت دارد.
س 11- «مَحَضَ الاِیمانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً» یعنی چه؟
ج- یعنی مؤمن به تمام معنی الکلمه و کافر به تمام معنی.
س 12- در این صورت «مَحَضَ الایمانِ مَحْضاً» تنها در شخص واحد منحصر خواهد بود.
ج- در کفر زیاد است.
س 13- آیا این دسته از روایات قابل قبول است؟
ج- نمی توانیم ردّ کنیم، زیرا دلیلی بر انکار آن ها نداریم.
س 14- آیا از آیات برزخ مانند «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(مؤمِنون: 100):(و از پشت سر آنان تا روزی که برانگیخته شوند [قیامت] حایلی [برزخ] خواهد بود.) عمومیّت استفاده می شود؟
ج- بله.
س 15- روایات تلقین را چه کنیم که خطاب به میّت گفته می شود:
«اِذا اَتاکَ المَلَکانِ...»
- وقتی دو فرشته به سراغ تو آمدند... .
ج- اینها نیز از روایاتی است که عموم پرسش و پاسخ قبر از آن استفاده می شود.
س 16- آیا برخی روایات برزخ که می فرماید «وَ الْباقُونَ یُلْهی عَنْهُمْ»: (از دیگران دست بر می دارند) و برزخ را از غیرِ «مَحَضَ الْایمانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً» نفی می کند، با عمومیت قرآن منافات دارد؟
ج- «والْباقُونَ یُلْهی عَنْهُم». می رساند که آنها هم برزخ دارند، ولی سؤال قبر خصوصی است و فقط از «مَحَضَ الْایمانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً» پرس و جو می شود، بنابراین با آیات قرآن (که عمومیّت برزخ را برای همه اثبات می کنند) منافات ندارد.
شهداء نیز عالم برزخ دارند
س 17- آیا شهدا عالم برزخ دارند؟ و اگر ندارند چرا درباره حضرت جعفر طیّار و ابوالفضل العباس علیهم السلام، در روایت آمده است:«لَهُ جَناحانِ یَطیرُ بِهِما فِی الجَنَّهِ» (7)
- دو بال دارد که به وسیله آنها در بهشت به پرواز درمی آید.
ج- شهدا نیز برزخ دارند، و مقصود از بهشت در روایت شاید همان برزخ آنها باشد.
تفاوت نظام عالم برزخ با نظام دنیا
س 18- آیا نظام عالم برزخ با نظام این عالم فرق دارد؟ج- نظام عالم آخرت یقیناً با نظام این عالم فرق می کند. مثلاً انسان در دنیا پس از غذا خوردن سیر می شود و گنجایش خوردن چیز دیگر را ندارد و اگر بخورد می ترکد، ولی در آن جهان هر چقدر هم بخورد، سیر نمی شود. و لذّت های دیگر از قبیل جماع و غیره نیز به این صورت است. و نظام عالم برزخ نیز اجمالاً با نظام این عالم فرق دارد.
چگونگی فشار قبر
س 19- فشار قبر چگونه است؟ آیا واقعاً دیوارهای قبر به هم آمده و به مرده فشار می دهند؟ج- برای روح که از بدن مفارقت نمود تمثّل می شود که گویا قبر، او را فشار می دهد، نه این که حقیقتاً قبر جسد را فشار دهد. چنانکه امور دیگر که بنابر روایات در قبر رخ می دهد از قبیل نشستن در قبر، و خوردن سر مرده به سنگ لحد و غیره، (8) همگی تمثّل است.
شیخ بوعلی سینا و برزخ
س 20- آیا شیخ بوعلی سینا منکر برزخ بوده است؟ج- ایشان با استدلال به اینکه محسوسات جزئی هستند، و قوام جزئی به مادّه است، خیال و قوّه متخیّله را مانند محسوساتی که به حواسّ مادّی درک می شوند، می داند؛ لیکن مرحوم آخوند ملّا صدرا آنها را مجرّد از ماده، ولی واجد آثار مادّه می داند.
بوعلی راجع به معاد و خصوصیّات قیامت نیز می گوید: برهان از اثبات آنها قاصر است؛ ولی چون صادِق مُصَدِّق گفته، و صدق او نیز با برهان ثابت شده، لذا باید پذیرفت.
چگونگی رسیدن ثواب ها به انسان در عالم برزخ
س 21- اگر عالم برزخ تدریج بردار نیست، چگونه ثواب برای انسان به تدریج می رسد و چگونه انسان علم تدریجی به ثواب پیدا می کند؟ج- این طور نیست که خود علم هم تدریجی باشد، بلکه علم به امرِ تدریجی است. «علم به تدریج» است، نه «علم تدریجی».
استکمال نفوس در عالم برزخ
س 22- آیا نفوس در برزخ استکمال پیدا می کنند؟ج- اگر استکمال در برزخ فرض شود، هر چه انسان در مادّه کسب کرده، همان مرتبه از کمال را دارا است، مگر اینکه تخم محبّت و معرفت را در وجودش بکارد، که نهالش در برزخ ظهور می کند.
بنابراین، اگر در دنیا بذر تکامل را کاشته باشد، در عالم برزخ پرورش می یابد. مانند اینکه اگر سنّت حسنه و یا بنای خیری در دنیا بنیان نهاده باشد، ثوابش به روح او عاید می گردد.
پی نوشت ها :
1. به نظر می رسد این اِشْعار از لفظ «ثُمَّ» استفاده می شود. زیرا این لفظ بیانگر آن است که ارواح تا روزی که مردم به سوی پروردگارشان بازگردانیده می شوند، یعنی روز قیامت، در اختیار ملک الموت است.
2. ر، ک بحارالانوار، ج6، ص 235، روایت 52، و ص 253، روایت 87، و ص 260، روایت 97 و ج 100، ص 262، روایت 61، و ص 82، روایت 104، و ص 270، روایت 128، و ج 61، ص 82.
3. با اندکی تفاوت در لفظ: بحارالانوار، ج 6، ص 235، روایت 52، و ص 253، روایت 52، روایت 87، و ص 260، روایت 97 و 100، و ص 262، روایت 104، و ص 270، روایت 128، و ج 61، ص 82.
4. خداوند متعال در سوره مؤمنون آیه 100 می فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»: (و از پشت سر [مرگ] آنان، تا روزی که برانگیخته می شوند [قیامت] حایلی [برزخ] خواهد بود.
5. ر،ک: بحارالانوار، ج 6، ص 198، روایت 51، و ص 263، روایت 107، و ج 8، ص 211، روایت 205، و ج 101، ص 79، روایت 39.
6. روایات بحارالانوار، ج 6، ص 214-270 ملاحظه شود.
7. ر، ک بحارالانوار، ج 18، ص 193، روایت 28، و ص 237، روایت 38، و ج 21، ص 53، روایت 3، و ص 57، روایت 8، و ص 62، روایت 11، و ص 276، روایت 25، و ج 22، ص 276، روایت 26، و ص 280، روایت 33، و ص 282، روایت 41، و ج 23، ص 112، روایت 19، و ج 35، ص 213، روایت 17، و ج 36، ص 369، روایت 233، و ج 37، ص 48، روایت 25، و ص 65، روایت 37، و ج 42، ص 317، روایت 8، و ج 51، ص 76، روایت 32، و ج 82، ص 92، روایت 44، همگی در مورد جعفر طیار سلام الله علیه، و بحارالانوار، ج 22، ص 274، روایت 21، و ج 44، ص 298، روایت 4 و در مورد حضرت ابوالفضل سلام الله علیه.
8. بحارالانوار، ج 6، ص 173-270، روایات باب 29 و 30 ملاحظه شود.
منبع:رخ شاد، محمد حسین؛ (1380)، در محضر علامه طباطبایی(ره) پرسشها و پاسخهای اعتقادی، اخلاقی، تفسیری، حدیثی و عرفانی، قم: انتشارات نهاوندی، چاپ پنجم. تابستان 1389.