بوروس فردریک اسکینر (1904-1990)
بوروس فردریک اسکینر، از مهمترین و متنفذترین روانشناسان است. زمینه های مورد علاقه ی او در دوره ی زندگی طولانی دانشگاهی اش تحقیقات گوناگونی درباره ی انسان بوده است.مجله ی روانشناسی روز، وی را «مرد واقعی روز» نامید و نوشت:
هنگامی که تاریخ به داوری بنشیند، ممکن است از او براستی به عنوان یاری دهنده ی عمده ی روانشناسی در این قرن یاد کند. (1)
اسکینر، سالهای طولانی، رفتارگرای پرآوازه ی امریکا بود که گروه زیادی هم پیروان وفادار و پرشور دارد. وی برنامه ای برای کنترل رفتار جوامع به وجود آورد و تختخواب خودکاری برای نگهداری از اطفال، اختراع کرد. اسکینر بیش از هر کس در مقیاسی بزرگ از ماشینهای آموزشی استفاده کرد و افزون بر آن داستانی به نام والدن دو (2) نوشت که هنوز پس از 25 سال که از تاریخ نشر آن می گذرد، از محبوبیت ویژه ای برخوردار است. در 1971 کتاب دیگری به نام فراسوی آزادی و حرمت (3) منتشر کرد که بهترین فروش را در سطح کشور به دست آورد. وی، مقالات و کتابهای تخصصی بسیاری نوشت که از لحاظ تنوع و گستره ی علایق و رغبتها، با آثار سرفرانسیس گالتون (4) مقایسه شده است.
زندگی اسکینر
اسکینر، در شهر کوچکی در شمال شرقی ایالت پنسیلوانیا چشم به جهان گشود و پرورش یافت و فقط برای رفتن به دانشگاه از آنجا خارج شد. خودش می گوید محیط کودکیش «گرم و باثبات» بوده است. وی به دبیرستانی رفت که والدینش هم از آنجا فارغ التحصیل شده بودند.اسکینر به مدرسه عشق می ورزید و همواره نخستین کسی بود که وارد مدرسه می شد. در کودکی و نوجوانی به ساختن چیزهایی مانند: سورتمه، واگن، کلک، چرخ فلک، فلاخن، هواپیمای بچگانه علاقه داشت و حتی یک توپ بخاری ساخته بود که با آن قطعه های سیب زمینی و هویج را به طرف بام همسایه پرتاب می کرد. وی سالها وقت خود را صرف اختراع یک ماشین حرکتی «خود نگهدار» کرد که توفیقی نیافت.
اسکینر بنا به سفارش یکی از دوستان خانواده، در کالج هامیلتون (5) در رشته زبان انگلیسی ثبت نام کرد و با آرزوی نویسنده شدن، فارغ التحصیل شد. او حتی در کودکی نیز به سرودن اشعار و نگارش داستان پرداخته بود و رابرت فراست، (6) در تابستان 1925 در یک مدرسه ی نویسندگی نسبت به کار او اظهارنظر مطلوبی کرد.
اسکینر پس از پایان تحصیلاتش تا دو سال به نویسندگی پرداخت. اما وقتی به این نتیجه رسید که مطلب تازه ای برای گفتن ندارد، ناچار، از نویسندگی کناره گرفت و به عنوان دانشجوی دوره ی دکترا در دانشگاه هاروارد ثبت نام کرد. در آنجا برنامه ای را تنظیم کرد که با انضباطی سخت و دقیق همراه بود و هنوز هم از ویژگیهای بارز زندگی حرفه ای او به شمار می آید:
ساعت شش بامداد از خواب برمی خاستم و تا پیش از صبحانه مطالعه می کردم: به کلاسهای درس، به آزمایشگاهها و کتابخانه ها می رفتم. در طی روز تنها پانزده دقیقه وقت بدون برنامه داشتم. هر شب تا ساعت 9 مطالعه می کردم و بلافاصله به رختخواب می رفتم. هیچگونه فیلم یا نمایشی نمی دیدم و کمتر به کنسرت می رفتم... و هیچ چیز جز روانشناسی و فیزیولوژی نمی خواندم. (7)
وی این برنامه را دو سال ادامه داد و در سال 1931 موفق به دریافت دکترا شد. موضوع رساله اش نظری اجمالی و اولیه از موضعی بود که در سراسر زندگی حرفه ای او با استواری از آن جانبداری کرده بود. به اعتقاد او یک بازتاب، جز نوعی همبستگی بین یک محرک و یک پاسخ چیز دیگری نیست.
اسکینر چند سال پس از فراغت از تحصیل و تحقیق، به تدریس در دانشگاههای «مینه سوتا» (1936-1945) و «ایندیانا» (1945-1947) پرداخت و در سال 1947 به هاروارد برگشت و در آنجا ماند. در سال 1938، کتاب رفتار موجودات زنده (8) را منتشر کرد. این کتاب نکات اساسی نظام وی را مطرح می کند. وی در سال 1952 کتاب علم و رفتار آدمی (9) را نوشت که کتاب درسی روانشناسی رفتارگرایانه ی او بود.
نظام اسکینر: شیوه ی عمومی
نظریه ی اسکینر، از چند جهت نمایانگر تجدید حیات و نیز زنده کننده ی رفتارگرایی کهن تر واتسون است. چنانکه مک لئود می گوید: «عقاید واتسون نابودشدنی نیست. این عقاید به گونه ای پاکیزه تر در نوشه های بی اف. اسکینر منعکس شده است.» (10)همانطور که ملاحظه شد، هال نیز یک رفتارگرا بود، اما در روانشناسی میان روشهای او و اسکینر تفاوتهای زیادی وجود دارد. در حالی که هال بر اهمیت نظریه تأکید می ورزد، اسکینر از یک نظام صرفاً تجربی که در آن، بدون یک چهارچوب نظری پژوهش می شود، طرفداری می کند.
هال نظریه را بر مبنای پیش از تجربه استوار می سازد و آنگاه در پرتو شواهد، نتیجه ها را بررسی می کند. در صورتی که اسکینر به نظریه هیچ اهمیتی نمی دهد و در عوض به گونه ای ناب به اثبات گرایی توجه دارد. اسکینر کار خود را با داده های تجربی شروع می کند و سپس به کندی و با دقت بسیار به سوی گسترشهای موقت پیش می رود. هال نماینده ی روش قیاسی (11) و اسکینر نماینده ی روش استقرایی (12) است نظر اسکینر چنین است:
من هرگز مسأله ای را با ساختن یک فرضیه، بررسی نکرده ام. هرگز قضایایی استنتاج نکرده یا آنها را به بوته ی آزمایش تجربی نگذاشته ام. تا آنجا که به خاطر دارم نه نمونه ای پیش پنداشته از رفتار داشته ام و نه، مسلماً، نمونه ای فیزیولوژیکی یا ذهن گرایانه؛ و معتقدم که نمونه ی مفهومی هم نداشته ام... (13)
دیدگاه اسکینر که خود را وقف مطالعه ی پاسخها کرده، ماهیتی غیر نظری دارد و منحصراً تشریحی از رفتارگرایی محض است. بدینسان، او به تشریح رفتار علاقه مند است نه به توضیح آن.
او تنها رفتار مشاهده پذیر را مهم می داند و معتقد است وظیفه ی کاوش علمی این است که میان شرایط مربوط به محرکهای پیشین - که تحت کنترل آزماینده است - و پاسخ بعدی ارگانیسم نوعی روابط تبعی برقرار کند.
اسکینر به هیچ وجه علاقه ای به نظریه پردازی یا تفکر درباره ی آنچه که ممکن است درون موجود زنده جریان داشته باشد، ندارد و به موجودیتهای درونی از پیش فرض شده که به صورت متغیرهای مداخله گر یا فرایندهای زیستی توصیف می شود، کاری ندارد. رفتارگرای اسکینری، آنچه را که در فاصله ی میان محرک و پاسخ است، نمایانگر داده های عینی نمی داند. به دلیلهای قانع کننده ای، اینگونه رفتارگرایی توصیفی را «رویکرد ارگانیزم تُهی» (14) می نامند.
این نکته مهم است، با اینکه نظام اسکینر نظری نیست، در عین حال، وی با هر نظریه پردازی نیز مخالف نیست، بلکه با نظریه پردازی زودرس، یعنی نظریه پردازی در نبود داده های کامل و بسنده، مخالفت کرده است. وی، در مصاحبه ای در 1968 گفت که از یک نظریه ی کلی درباره ی رفتار آدمی که واقعیتهای فراوانی را تلفیق کند و آنها را به طریقی عام بیان دارد استقبال می کند و می گوید که بسیار علاقه مند است تا به چنین نظریه ای کمک و یاری رساند... (15)
وی برخلاف بیشتر روانشناسان معاصر، علاقه ای ندارد که از آزمودنیهای فراوان و نیز مقایسه های آماری میان میانگین پاسخهای گروهها استفاده کند؛ در عوض معتقد است روی یک آزمودنی باید کاوش عمیق و کاملی متمرکز شود:
یک پیش بینی، از آنچه که فرد متوسط انجام می دهد، در خصوص یک فرد ویژه، ارزش اندکی دارد و یا اصولاً بی ارزش است. یک علم، تنها در صورتی برای یک فرد مفید است که قوانین آن مربوط به افراد باشد. علم رفتار که در ارتباط با رفتار گروههاست، احتمالاً به فهم ما از یک مورد خاص کمکی نمی کند. (16)
او اعتقاد دارد، می توان نتایج تکرارپذیر و معتبر را بدون کاربرد تجزیه و تحلیل آماری به دست آورد، به شرطی که مجموعه ای بزرگ از داده های یک آزمودنی با شرایط آزمایشی کاملاً کنترل شده، گردآوری شود.
اسکینر استدلال می کند، استفاده از گروه بزرگی از آزمودنیها، چه بسا آزماینده را مجبور کند که به رفتار متوسط گروه توجه کند. در نتیجه، رفتار پاسخی فرد و تفاوتهای فردی در رفتار، به عنوان بخشی از داده های آزمایش، ظاهر نمی شود. در سال 1958، پیروان وی، به علت سختگیری مجله های موجود در خصوص تعداد آزمودنیهای گروه آزمایش شونده، مجله ی علمی تجزیه و تحلیل آزمایشی رفتار (17) را بنیاد گذاشتند.
شرطی کردن عامل
همه ی دانشجویان روانشناسی از جعبه ی اسکینر و تأکید او بر رفتار عامل (18) در مقابل رفتار پاسخگر (19) آگاهی دارند. در موقعیت شرطی شدن پاولفی، یک محرک معلوم، در موقعیتهای تقویت با یک پاسخ همراه می شود. اسکینر به آن پاسخ رفتاری که به وسیله ی یک محرک مشاهده پذیر ویژه صادر می شود، رفتار پاسخگر می گوید؛ اما رفتار عامل، بدون هیچگونه محرک بیرونی مشاهده پذیر روی می دهد. پاسخ موجود زنده ظاهراً خود بخودی است و به هیچ محرک شناخته شده ای مربوط نیست. این بدان معنا نیست که قطعاً هیچگونه محرک صادر کننده ی رفتار وجود ندارد، بلکه منظور این است که به هنگام وقوع رفتار، هیچگونه محرکی کشف نمی شود. به این ترتیب، تا آنجا که به آزماینده مربوط است، محرکی وجود ندارد؛ زیرا خود وی هیچ محرکی را به کار نبرده و در نتیجه نمی تواند محرکی را ببیند.تفاوت دیگر بین این دو گونه رفتار، این است که رفتار عامل بر محیط موجود زنده عمل می کند. در صورتی که عمل رفتار پاسخگر چنین نیست. سگ مورد آزمایش آزمایشگاهِ پاولف بجز پاسخ دادن به عرضه ی محرک توسط آزماینده، قادر به کار دیگری نیست. به عبارت دیگر، سگ نمی تواند به میل خود برای به دست آوردن محرک عمل کند. اما، رفتار عامل موش در جعبه ی اسکینر در به دست آوردن محرک (غذا) سودمند است: مثلاً هنگامی که موش اهرم را فشار دهد، غذا به دست می آورد و اگر اهرم را فشار ندهد، غذایی هم در کار نخواهد بود. اسکینر نتیجه می گیرد رفتار عامل، بیشتر معرف موقعیت یادگیری زندگی واقعی انسان است. از آنجا که رفتار بیشتر از نوع عامل است، مؤثرترین شیوه برای یک علم، رفتار است. به این ترتیب، طبق نظر وی رفتار، مطالعه ی شرطی شدن و خاموشی رفتارهای عامل است. نمایش آزمایشی و کلاسیک اسکینر متضمن آن است که به اهرم درون جعبه فشار داده شود. جعبه طوری ساخته شده که تمام محرکهای بیرونی را از بین می برد. در این آزمایش، موشی که از غذا محروم شده است در جعبه گذاشته می شود و به او اجازه داده می شود تا به جستجو و اکتشاف بپردازد. موش در جریان این رفتار اکتشافی عمومی، دیر یا زود، به طور تصادفی، اهرم را فشار می دهد، با این کار یک محفظه ی غذا فعال می شود و مقداری غذا در یک سینی می افتد. معمولاً، پس از چند تقویت، شرطی شدن بسیار سریع است. مثلاً رفتار موش بر محیط، عمل می کند (اهرم را فشار می دهد) و در کسب غذا سودمند خواهد بود. در اینگونه آزمایشها، متغیر وابسته، متغیری ساده و مستقیم، یا به عبارتی همان نسبت پاسخ است. یک وسیله ی ثبت کننده ی اضافی که به جعبه ی اسکینر متصل است. لحظه به لحظه، نسبت فشاردهی اهرم را یادداشت می کند. وی از این آزمایش «قانون اکتساب» (20) خویش را نتیجه می گیرد و می گوید: استحکام یک عامل، هنگامی افزایش می یابد که با عرضه ی یک محرک تقویت کننده دنبال می شود. با اینکه عمل «تمرین» در برقراری نسبتهای بالای فشاردهی اهرم از اهمیت ویژه ای برخوردار است، متغیر اصلی همان «تقویت» است؛ یعنی، تمرین به خودی خود این نسبت را افزایش نمی دهد، بلکه فرصتی پیش می آید که تقویت اضافی فراهم شود.
قانون اکتساب اسکینر، با نظریات ثورندایک و هال درباره ی یادگیری متفاوت است. اسکینر همانند ثورندایک، مطابق پیامدهای لذت - درد سخن نمی گوید و بر خلاف هال، تلاشی برای تفسیر تقویت - طبق کاهش سایق - نمی کند. در حالی که نظامهای ثورندایک و هال توضیحی هستند، نظام اسکینر تشریحی است.
اسکینر، سایق را نه به عنوان یک محرک یا یک حالت زیستی، بلکه صرفاً مجموعه کارهایی می داند که رفتار پاسخگر را به شیوه ای معین تحت تأثیر قرار می دهد. وی سایق را به گونه ای عینی و برحسب تعداد ساعتهای محرومیت تعریف می کند.
پژوهشهای فراوانی درباره ی مسائل متعدد یادگیری، توسط اسکینر و پیروان وی انجام شده است. مطالعات آنان عبارت بود از: نقش تنبیه در به دست آوردن پاسخها، اثر برنامه های تفاوت در تقویت خاموش کردن پاسخ عامل، تقویت ثانوی و گسترش.
در سالهای اخیر، اسکینر روی حیواناتی به غیر از موش و آزمودنیهای انسانی مطالعه کرده و شیوه ی اساسی یکسانی مانند جعبه ی اسکینر را به کار برده است. برای کبوترها، «رفتار عامل»، متضمن نوک زدن به یک نقطه است که به دریافت غذا به عنوان یک تقویت منجر می شود. برای آزمودنیهای انسانی، رفتار عامل، مشتمل بر حل مسأله ای است که با تصویب کلامی و یا با آگاهی از اینکه پاسخ درست داده شده است، تقویت می شود.
برنامه های تقویت
قابل توجه ترین پژوهش اسکینر برای بسیاری از روانشناسان، پژوهشی است که صرف تعیین برنامه های تقویت شده است. پژوهش اولیه، در جعبه ی اسکینر، ضرورت نقش تقویت را در رفتار عامل نشان داد. در آن موقعیت، هر بار که فشاری به اهرم وارد می آمد، رفتار موش تقویت می شد؛ بدین معنا که برای هر پاسخ درست، غذا دریافت می کرد. به نظر وی در دنیای واقعی، تقویت چندان هماهنگ و پیوسته نیست؛ با وجود این، یادگیری و رفتار روی می دهد. این مسأله، حتی زمانی که تقویت فقط به صورت متناوب حاصل شود، بخوبی مشهود است. در این زمینه نمونه های بسیاری وجود دارد:هنگامی که برای ورزش اسکیت یا اسکی می رویم، اینطور نیست که همیشه یخ یا برف خوب پیدا کنیم... در یک رستوران ویژه، همواره غذای خوب به دست نمی آوریم؛ زیرا آشپزها همیشه قابل پیش بینی نیستند. وقتی که به دوستی تلفن می زنیم همواره پاسخ مثبت نمی شنویم؛ زیرا ممکن است خانه نباشد... تقویتهای ویژه در صنعت و آموزش و پرورش تقریباً همیشه متناوبند؛ زیرا نمی شود رفتار را با تقویت هر پاسخ کنترل کرد. (21)
اگر درباره ی زندگی خود کمی بیشتر و بهتر فکر کنید، می بینید که حتی اگر همیشه خوب درس بخوانید، ممکن است در همه ی امتحانها نمره ی عالی نگیرید. اگر شاغل باشید، هر روز تحسین و تشویق نمی شوید یا اضافه کار دریافت نمی کنید.
آیا هیچ رفتاری، با اینگونه تقویت متناوب، تحت تأثیر قرار می گیرد؟ آیا برنامه های تقویت متفاوتی که برحسب میزان نفوذ بر رفتار، مطلوب باشد، وجود دارد؟ اسکینر و همکارانش سالها پژوهش را وقف پاسخ به این پرسشها کرده اند.
یک دسته از آزمایشها، مقایسه ای بود بین نسبت پاسخ حیواناتی که برای هر پاسخ، تقویت شده بودند، در مقابل حیواناتی که تنها پس از یک فاصله ی زمانی معین تقویت می شدند. این برنامه به «تقویت با فاصله ی ثابت» (22) معروف است. مثلاً می توان هر 1 یا هر 4 دقیقه، یک تقویت داد. نکته ی جالب اینکه، تقویت به هیچ وجه در ارتباط با این مسأله نیست که حیوان شمار معینی از پاسخها را به عمل آورد، بلکه این امر صرفاً وابسته به گذشت یک فاصله ی زمانی ثابت است.
پژوهش نشان می دهد که هر چه فاصله ی بین تقویتها کوتاهتر باشد، حیوان سریعتر پاسخ می دهد. برعکس، با زیاد شدن فاصله بین تقویتها، نسبت پاسخ دهی کندتر می شود.
فراوانی تقویت، بر خاموشی یک پاسخ نیز تأثیر دارد. هنگامی که همه ی رفتارها به طور مستمر تقویت می شوند (و اگر تقویت متوقف شود)، در مقایسه با زمانی که از یک برنامه ی متناوب تقویت، استفاده می شود، سریعتر خاموش می شوند. بعضی از کبوترها که به صورت متناوب شرطی شده بودند، در نبود تقویت تا 10 هزار بار پاسخ دادند.
علاوه بر برنامه ی «تقویت با فاصله ی ثابت»، «تقویت با نسبت ثابت» (23) هم وجود دارد. در این مورد عرضه ی تقویت، پس از یک فاصله ی زمانی معین نیست بلکه پس از شماری از پاسخهای از پیش تعیین شده ارائه می شود. حیوان به این ترتیب، سرعتی را که تقویت خواهد شد، خود تعیین می کند. مثلاً پس از آخرین تقویت، باید 20 بار پاسخ دهد تا تقویت دیگری صورت گیرد.
شگفت انگیز نیست که حیواناتی که یک برنامه با نسبت ثابت دارند، بسیار سریعتر از حیواناتی که یک برنامه با فاصله ی ثابت دارند، پاسخ می دهند. در یک برنامه ی «تقویت با فاصله ی ثابت» پاسخ سریعتر، تفاوتی به وجود نمی آورد؛ زیرا خواه حیوان پنج بار اهرم را فشار دهد یا پنجاه بار، تنها هنگامی تقویت خواهد شد که آن فاصله ی زمانی که از پیش تعیین شده است، تمام شده باشد.
نسبت بالاتر پاسخ دهی در برنامه ی «تقویت با نسبت ثابت»، برای موشها، کبوترها و همچنین برای انسان صحت داشته است. برنامه ی پرداختن مزد با نسبت ثابت وقتی در صنعت و بازرگانی به کار می رود که مزد کارگر به تعداد واحدهایی وابسته باشد که تولید می شود، یا کارمزد فروشنده مطابق مقدار کالایی که به فروش می رساند، تعیین شود.
برنامه ی «تقویت با نسبت ثابت» به شرطی بسیار اثربخش است که این نسبت در سطح بسیار بالایی قرار داده نشود (مقدار بسیار زیادی کار در مقابل هر واحد مزد یا تقویت، لازم نباشد) و نیز به شرطی که تقویت، ارزش تلاش را داشته باشد. برنامه های دیگر تقویت: «نسبتهای متغیر» (24)، «فواصل متغیر» (25) و گونه های دیگر برنامه های آمیخته را هم در بر می گیرد. این پژوهش در سال 1957 در کتاب برنامه های تقویت (26) توسط سی. بی. فرستر (27) و اسکینر و در سال 1969 در کتاب شرایط مناسب تقویت (28) توسط اسکینر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
رفتار کلامی
مدتی است که اسکینر به رفتار کلامی (29)، یعنی تنها زمینه ای که در آن، میان موش و انسان تفاوت می بیند، علاقه مند است. وی استدلال می کند که اصواتی که ارگانیسم انسان در سخت گفتن ایجاد می کند، پاسخهایی هستند که می توانند (با دیگر اصوات گفتاری یا حرکات بدنی) تقویت شوند؛ به همان صورت که رفتار مربوط به فشار دادن یک اهرم به وسیله ی یک موش می تواند با غذا تقویت شود.بدیهی است، برای هر یک طفل اصوات متناسب با فرهنگی که در آن پرورش می یابد، تقویت خواهد شد، لیکن «مکانیک» رفتار کلامی، جدا از فرهنگ به کار می رود. اسکینر اظهار می دارد که رفتار کلامی، مستلزم دو نفر است که با هم تعامل داشته باشند؛ کسی که سخن می گوید و دیگری که گوش فرا می دهد. گوینده پاسخی ارائه می کند؛ یعنی صوتی را ادا می کند. شنونده، با رفتار خویش و از راه تقویت، عدم تقویت یا تنبیه گوینده به سبب گفتارش، می تواند رفتار بعدی او را کنترل و مهار کند. مثلاً، هر بار که گوینده، کلمه ای مشخص یا دسته ای معین از کلمه ها را به کار گیرد و شنونده لبخند بزند یا بگوید: «خوب!»، احتمال استفاده ی دوباره از آن دسته کلمه ها توسط گوینده، بیشتر می شود.
به همین ترتیب، اگر شنونده با اخم کردن و انجام دادن حرکات بدنی خشمگینانه، یا اظهارنظر ناپسند، نسبت به کلمه هایی معین، پاسخ بگوید، احتمال اینکه گوینده از به کار بردن آن کلمه ها پرهیز کند، افزایش می یابد. این عمل را می توان در رفتار والدین هنگامی که فرزندان آنها سخن گفتن را می آموزند، مشاهده کرد. کلمه های ناپسند یا موارد استعمال نادرست یا تلفظ غلط آنها، واکنشهایی متفاوت با آنچه که مربوط به کاربرد و تلفظ صحیح آنهاست، به بار می آورد و اینگونه است که کودک کاربرد مناسب زبان را - دست کم همانطور که والدین او آن را می فهمند - فرامی گیرد.
البته، این مثالهای ساده پیچیدگی بسیار پژوهش اسکینر را در این زمینه منعکس نمی کند. نکته ای که باید مشخص شود، این است که از نظر وی، سخن گفتن هم رفتار است؛ بنابراین در معرض وضعیتهای تقویت و پیش بینی و کنترل قرار دارد. تحقیقات او در این زمینه، در کتاب رفتار کلامی - که در سال 1957 چاپ شد - خلاصه شده است.
ماشینهای رفتارگرایی اسکینر
تاکنون، جعبه مشهور اسکینر و کاربرد آن را در شرطی شدن عامل بررسی کرده ایم، ولی آن جعبه تنها ماشینی نبود که وی اختراع کرد.گرچه جعبه ی اسکینر باعث عظمت و اشتهار وی در روانشناسی شد، اما اختراع دیگرش نیز، او را نخست میان عامه ی مردم، مشهور - یا دست کم انگشت نما - کرد. در سال 1945 برای نخستین بار، در مقاله ای در مجله ی خانه ی بانوان (30)، به تشریح «تختخواب» (31) خود پرداخت که عبارت بود از وسیله ای برای منظم کردن مراقبت از یک طفل.
ظاهراً وقتی اسکینر و همسرش بر آن شدند تا فرزند دیگری داشته باشند، همسرش اعتراض کرده بود که نگهداری از بچه در دو سال نخست زندگی توجه و زحمت فراوانی می طلبد. بنابراین، اسکینر دستگاهی برای رهایی مادران از این وظیفه اختراع کرد. این تختخوابها به صورت تجارتی هم در دسترس مردم قرار گرفت، اما هرگز موفقیت بزرگی به دست نیاورد تختخواب او:
محفظه ای تهویه دار با حرارتی قابل کنترل دارد، بدون میکروب و محفوظ از صدا که کودک می تواند بدون پتو یا پوشاک و با یک پیشگیر بچگانه در آن بخوابد یا بازی کند. این وسیله آزادی کامل حرکت و جنبش کودک را تأمین می کند و کودک می تواند در مقابل بی احتیاطیهای مربوط به سرما و گرما از یک سلامتی نسبی برخوردار باشد. (32)
اسکینر، فرزند دوم خود را در تختخوابی از این نوع پرورش داد. جز یک بار که خارج از محفظه پای کودک در یک سانحه ی اسکی شکست، ظاهراً دچار ناراحتی دیگری نشد. حتی چنان رشد کرد که در بازی شطرنج از اسکینر می برد.
مشهورترین دستگاه اسکینر ماشین آموزشی اوست. او پس از بازدید از کلاس چهارم دخترش، گفت که: «مطلقاً وحشتناک است، اینها در آنجا ذهنها را تباه می کنند، من می توانم کار بسیار بهتری انجام بدهم» (33).
اینکه آیا او کار بهتری انجام داد یا نه، مسأله ای بسیار بحث انگیز است، اما جای هیچ انکاری نیست که از ماشینهای آموزشی یا «یادگیری برنامه ای» (34)، در زمینه های متعددی، از ریاضیات مقدماتی گرفته تا موسیقی، استفاده شده است. در 1968، اسکینر، کتاب تکنولوژی آموزش (35) را منتشر کرد.
والدن دو، یک جامعه ی رفتارگرا
اسکینر، بیش از هر رفتارگرای دیگر، در برنامه ای که برای تنظیم و مهار رفتار ترسیم کرده، تلاش می کند تا یافته های آزمایشگاهی اش را به جامعه ی بزرگ منتقل کند. کوشش وی برای یک «تکنولوژی رفتار» است. در آنجا که واتسون از شیوه ی اصول شرطی شدن و در قالب عباراتی کلی درباره ی «بنیانی برای زیستن عاقلانه تر» سخن می گوید، اسکینر، اسکلت چنین جامعه ای را به تفصیل، ترسیم می کند. او در سال 1948، داستانی به نام «والدن دو» منتشر کرد. در این داستان یک جامعه ی شهری 1000 نفری را تشریح می کند که در آن هر جنبه از زندگی، از لحظه ی تولد به بعد، با تقویت مثبت کنترل می شود. این کتاب در نخستین بازنگریها هم مورد استقبال قرار گرفت و هم خشم عده ای را برانگیخت. سالیانه بیش از چند هزار نسخه از آن به فروش نرفت، تا اینکه بنا به دلایلی، در اوایل دهه 1960، فروش آن افزایش چشمگیر یافت. این کتاب، امروزه هم محبوبیت خود را دارد و برای بسیاری از درسهای دانشگاهی، کتاب مفیدی است و هزاران نفر داوطلبانه آن را می خوانند.در سال 1966 کنفرانس ملی «والدن دو» برگزار شد. جامعه های کوچکی «والدن دو» در چند ناحیه از ایالات متحده گزارش شده اند. یکی از این جامعه ها توین اوکس (36) نام دارد که برای کسانی که علاقه دارند وضعیت و چگونگی پیشرفت آزمایش آنها را بدانند، جزوه ای منتشر می کند.
خط سیر تفکر گالیله و نیوتن تا تجربه گرایان انگلیسی و وونت و واتسون درباره ی ماهیت انسان ماشینی، در جامعه ی طراحی شده ی اسکینر به اوج خود می رسد.
اگر بخواهیم، روشهای علم، در حوزه ی امور انسانی به کار بسته شود، باید تصور کنیم که رفتار، قانونمند و معین است... یعنی هر آنچه را که انسان انجام می دهد نتیجه ی اوضاعی مشخص است. با فهمیدن این اوضاع، می توان کارهای او را از قبل پیش بینی و تا اندازه ای تعیین کرد. (37)
شیوه ی ماشینی، تحلیلی و جبرگرایانه ی دانش طبیعی که با آزمایشهای شرطی شدن پاولف تقویت شده، رفتارگرایان را قانع می کند که می توان به رفتار آدمی - که با استفاده ی مناسب از تقویت مثبت، کنترل، هدایت و اصلاح می شود - شکل داد.
دانستن اینکه در ستیز بین اراده ی آزاد و جبرگرایی، پیروان اسکینر چه عقیده ای دارند، کار ساده ای است «اسکینر»، این نکته را مکرر بیان می کند که:
به مسأله ی آزادی شخصی نباید اجازه داد تا در یک تحلیل علمی از رفتار آدمی دخالت کند. اگر در نتیجه ی دلیلی خارجی از پذیرش این نکته امتناع بورزیم که موضوع ما می تواند مورد کنترل قرار گیرد، نمی توان انتظار داشت که از کاربرد روشهای علم در خصوص رفتار آدمی سودی به دست آید. (38)
از این موضوع در کتاب فراسوی آزادی و حرمت در سال 1971 بحث شده است. این کتاب نیز برای اسکینر شهرت فراوانی به بار آورد و باعث شد تا وی چندین بار در گفتگوی تلویزیونی شرکت کند و کتابش بالاترین رقم فروش را به دست آورد.
اظهارنظر
نمی توان منکر شد که اسکینر نفوذ وسیعی بر روانشناسی معاصر دارد، خواه گفته شود که نظریات او نجات دهنده ی انسان نیست یا از انسان برده ای ساخته است. نظام وی هم همچون نظام هال هنوز به تاریخ نپیوسته است. بنابراین، در این باره قضاوتی را که گذشت زمان اجازه می دهد. نمی توان به عمل آورد.مسلماً هم از سوی روانشناسان و هم از طرف دیگران بر نظریات اسکینر، انتقادهای بسیاری شده است. نگرش وی نسبت به منتقدان خود صرفاً این است که آنها را نادیده انگارد. وی درباره ی انتقاد به یکی از کتابهایش می گوید:
اندکی از آن را خواندم و چون دریافتم که نکته ی اصلی دستگیرش نشده است، هرگز بقیه ی آن را نخواندم. من هیچ گاه به منتقدانم پاسخ نمی گویم؛ معمولاً نوشته های آنها را نمی خوانم. کارهای بهتری هست که می توانم انجام دهم تا کج فهمی آنها را اصلاح کنم. (39)
شاید بیشترین انتقاد از اسکینر متوجه افراط او در اثبات گرایی و مخالفتش با «نظریه» باشد. مخالفان استدلال می کنند که حذف کامل نظریه پردازی آنگونه که اسکینر می گوید، محال است. منتقدان ادعا می کنند چون جزئیات یک آزمایش پیش از موقعیت واقعی برنامه ریزی می شود، لذا این امر، با تمام ساده بودن، به خودی خود گواهی بر نظریه پردازی است. همچنین آنان، این نکته را یادآور می شوند که پذیرش اصول اساسی شرطی توسط اسکینر به عنوان چهارچوبی برای پژوهش، تا اندازه ای نظریه پردازی در خود دارد. بعلاوه، وی نظریات بسیار مطمئنی در زمینه ی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی و رفتار انسان دارد که ظاهراً ناشی از نظام فکری وی است. این تمایل به گسترش و بسط نتایج به فراسوی داده های اساسی بویژه پیشنهادهایی که در خصوص مسائل پیچیده ی انسانی دارد با موضع ضد نظری وی ناهماهنگ است. به نظر منتقدان، وقتی او طرحهایی در سطح وسیعتر برای طراحی دوباره ی جامعه عرضه می کند، مسلماً از مرز داده های مشاهده پذیر جلوتر رفته و این امر با اصول نظام وی مخالف است.
به برخی از امور رفتاری هم که واقعاً در آزمایشگاههای اسکینری مطالعه شده (مواردی از قبیل فشار دادن به اهرم و نوک زدن کبوترها به کلید) حمله شده است. در این خصوص، منتقدان می گویند که از جنبه ها یا نمونه های متعددی از رفتار تا اندازه ی زیادی غفلت شده است. اکنون کسی نمی داند که در دراز مدت، انتقاد موفقتر است یا تحسین - که البته هر دو قابل توجه اند - هر چند، در حال حاضر باید گفت که اسکینر رهبر بلامنازع و قهرمان روانشناسی رفتارگراست و روانشناسی معاصر امریکا با پژوهشها و فعالیتهای وی، بیش از کار هر روانشناس دیگر در تاریخ، شکل گرفته است؛ حتی بسیاری از منتقدانش نیز این نکته را قبول دارند.
روانشناسی معاصر وسعت نفوذ اسکینر را دریافته است. در سال 1958، انجمن روانشناسی امریکا جایزه ی سهم علمی برجسته ی (40) خود را، همراه با این یادآوری به وی اعطا کرد:
اسکینر دانشمند خیالپرداز و خلاقی است که موضوعات علمی را با عینیت بسیار بررسی می کند و در تماسهای شخصی، گرمی و حرارت از خود نشان می دهد. او با انتخاب رفتار ساده ی عامل به عنوان موضوع، تحلیلهای همسنگ و بدیل رفتار را به مبارزه می طلبد و تأکید می کند که تشریح و توصیف بر فرضیه برتری دارد. او با مهار دقیق موقعیت آزمایش، داده هایی فراهم آورده که نسبتاً از تغییرات اتفاقی آزادند. با اینکه با نظریه مخالف است، نظام گرایی به نظر وی اهمیت دارد. اسکینر با توصیفی هماهنگ از رفتار، توانایی ما را در پیش بینی و کنترل رفتار موجودات زنده، از موش تا انسان، افزایش داده است. تعداد معدودی از روانشناسان امریکایی، اینگونه تأثیر ژرف بر تحول روانشناسی و بر روانشناسان نویدبخش جوان داشته اند. (41)
در سال 1968 «مدال ملی علم» (42)، بالاترین نشان دولت امریکا، به سبب کمکهای برجسته اش به علم، به وی تقدیم شد. در سال 1971 نیز، مدال طلای «بنیاد روانشناسی امریکا» (43) نصیب او گردید.
علاوه بر انتقادهای گسترده ی روش شناختی و نگرشی بر نظریه ی اسکینر، از مسائل مورد علاقه ی وی نیز انتقادهای ویژه ای شده است. طرفداران شیوه ی آماری در پاسخ به مخالفت اسکینر با آزمونهای آماری، اظهار می کنند که پیروان وی باید درباره ی اینکه آیا نسبت پاسخ دهی تثبیت شده است و آیا دستکاریهای آزمایشی به طور نسبی اثر داشته اند یا نه؟ نوعی تصمیمهای آماری به عمل آورده باشند.
کوک (44)، از پیروان اسکینر در ارتباط با تعمیم کاربرد فنون مناسب برای آزمایشگاه شرطی شدن عامل به یادگیری برنامه ای انتقاد کرده است. از طرفی، شواهد بسیاری وجود دارد که انسانها برای یادگیری نیاز به صدور پاسخ آشکار ندارند و در واقع، اگر نیازی به پاسخ آشکار هم نباشد، انسانها اغلب برای یادگیری بهتر عمل می کنند. (45) بعلاوه، هنگامی که پاسخ صحیح از پیش به آنها گفته شود، اغلب به همان خوبی به یادگیری می پردازند و عمل می کنند که پس از پاسخ صحیح تقویت گردند.
مشهورترین انتقاد از بسط و گسترشهای اسکینر، توسط چومسکی در بازنگری معروف 32 صفحه ای وی از «رفتار کلامی» به عمل آمده است. وی صورتبندی اسکینر را با دقت فراوان تحلیل کرده و با اثربخشی بسیار مورد انتقاد قرار می دهد. وی توجه زیادی به اصطلاحات محرک، پاسخ و تقویت می کند؛ زیرا اینها اصطلاحات اساسی در شرح اسکینر از رفتار کلامی هستند. با به کار بردن هر یک از این اصطلاحات سه گانه در تحلیل رفتار کلامی، مشکلاتی جدی پیش می آید. در اینجا فقط مشکلات مربوط به تقویت را یادآوری می کنیم.
چومسکی، یادآور می شود که در آزمایشهای فشار دادن اهرم، تقویت یک محرک قابل شناسایی است. بنابراین، بیانهای مربوط به تقویت، معنی داراست و این به نوبه ی خود کاربرد مفهوم تقویت را در توضیح رفتار، پرمعنا می کند؛ هر چند چومسکی ادعا می کند که بسط و گسترش آن در توضیح رفتار کلامی، کاملاً بدون دلیل است. او در تأیید استدلال خود، نمونه های چندی از مطالب اسکینر را به عنوان شاهد می آورد که در آنها تقویت مورد استفاده را نمی توان به عنوان یک محرک شناسایی کرد.
اسکینر اغلب خود عمل تقویت دادن خودکار را (که به عنوان یک محرم قابل شناسایی نیست) به عنوان توضیحی از علت پیوسته ی رفتار کلامی به کار می برد. در گفتار وی به تقویتهای آتی هم اشاره می شود؛ مثلاً وقتی او می گوید که تقویت برای یک نویسنده، تأثیر نوشته هایش بر نسلهای آینده است، چومسکی، در خصوص چنین کاربردهایی می گوید: «در واقع، این اصطلاح به گونه ای به کار رفته که این بیان را که تقویت برای یادگیری و حضور همیشگی رفتار، ضروری است پوچ و مهمل می سازد» (46).
در این هنگام، به نظر می آید که پاندول تاریخ در جهت رأی و نظر چومسکی در حرکت است، هر چند خود اسکینر اعتماد راسخ دارد که در نهایت این اظهارنظرها به سود او است و پیروزی را نصیب او می کند.
وضع کنونی رفتارگرایی
رفتارگرایی، همانند همه ی نظریه های نظام گرا، گذشته ای طولانی دارد. واتسون، فضای دگرگون زمان را در روانشناسی امریکایی بیان کرد و در مقابل پیشینه ی ذهن گرایانه ی آن مخالفت کرد و رسماً یک علم رفتاری کاملاً عینی را بنیان گذاشت. این مخالفت شدید واتسون نقطه ی عطف دوران اثبات گرایانه در روانشناسی امریکایی بود که به نظر می آید با گذشت زمان حتی مستحکمتر هم می شود. به دنبال آن، تا زمان حاضر صورتبندیهای بسیار پر سر و صدایی از گونه های متفاوت رفتارگرایی پدید آمده و روحیه ی عملیات گرایی در امریکا مقبولیت عام یافته است.گرچه رفتارگرایی به عنوان یک مکتب رسمی مرده است، ولی روحیه ی نو رفتارگرایانه هنوز شکوفاست. هر چند باید از آن به عنوان یک نگرش یا یک نظر کلی یاد کرد تا مکتبی رسمی؛ زیرا رفتارگرایی به صورت سنت روانشناسی تجربی امریکا مسیر تکامل را پیموده است. امروزه هیچ روانشناسی خود را رفتارگرا نمی نامد، چون این کار دیگر لازم نیست. به همان نسبت که امروزه روانشناسی تجربی امریکا، عینی، ماشینی، تجربی، کاهش گرایانه و (تا اندازه ای) محیط گرایانه است، روح رفتارگرایی واتسونی به زندگی خویش ادامه می دهد. پنجاه سال پش از انتشار مقاله ی واتسون که رسماً رفتارگرایی را آغاز کرد، اسکینر در سال 1963 این سالگرد را با مقاله ی خویش «رفتارگرایی در پنجاه سالگی» (47) جشن گرفت و در آن یادآور شد که پیشرفت عظیم روانشناسی تجربی در امریکا اساساً مدیون نفوذ رفتارگرایی بوده است.
در سالهای اخیر، گروهی کوچک اما پر سر و صدا از روانشناسان نسبت به نظرهای رفتارگرایانه اعتراض کرده اند. تعداد آنها ظاهراً رو به افزایش است و ممکن است نمایانگر آغاز بی میلی در تلقی روانشناسی، به عنوان علم رفتار باشند. هنوز خیلی زود است که این جنبش به اصطلاح انسان گرایانه ارزیابی شود، لیکن این جنبش وجود دارد.
پی نوشت ها :
1. Hall, M. H.; «An Interview with Mr. Behaviorist B. F. Skinner.»; Psychology Today; 1967, P. 21.
2. Walden Two
3. Beyond Freedom and Dignity
4. Sir Francis Galton
5. Hamilton College
6. Robert Frost
7. «Autobiography», In E. G. Boring and G. Lindzey (Eds.), A History of Psychology in Autobiography; (Vol.5) New York: Appleton, 1967, P. 398.
8. The Behavior of Organisms; New York: Appleton-Century-Crofts, 1938.
9. Science and Human Behavior; New York: Macmillan, 1953.
10. Cf. Macleod, R. B; «Review of Cumulative Record by B. F. Skinner»; Science, 1959, P. 34.
11. deductive method
12. inductive method
13. «A Case History of Scientific Method», American Psychologists; 1956, P. 227.
14. empty organism approach
15. Evans, R. I.; B. F. Skinner: The Man and His Ideas: New York: Dutton, 1968, P. 88.
16. Science and Human Behavior; P. 19.
17. Journal for the Experimental Analysis of Behavior
18. operant behavior
19. Science and Human Behavior; P. 19.
20. law of acquisition
21. Science and Human Behavior; P.99.
22. fixed-interval reinforcement
23. fixed-ratio reinforcement
24. variable ratios
25. variable intervals
26. Schedules of Reinforcement
27. C. B. Froster
28. Contingencies of Reinforcement
29. variable behavior
30. Ladies Home Journal
31. aircrib
32. «Skinner agrees he is the most important influence in psychology», New York: Time Magazine; March 17, 1968, P. 98.
33. loc. cit.
34. progammed learning
35. The Technology of Teaching
36. Twin Oaks
37. Science and Humman Behavior; P. 6.
38. Ibid; P. 322.
39. «Skinner agrees he is the most important influence in psychology», New York: Time Magazine, P. 90.
40. Distinguished Scientific Contribution Award
41. انجمن روانشناسی امریکا، کمیته ی جوایز سهم علمی برجسته، 1985، ص 735.
42. National Medal of Science
43. American Psychological Foundation
44. Cook
45. Hillix, W. R. & Marx, M. H; «Response strengthening by information and effect in human learning», Journal of Experimental Psychology; 1960.
- Rosenbaum, M. E. & Hewitt, O. J.; «The effects of electric shock on learning by performers and observers», Psychonomic Science; 1966.
- Rosenbaum, M. E. & Schutz, L. J.; «The effects of extraneous response requirements on learning by performers and observer»; Psychonomic Science, 1967.
46. Chomsky, N. «Review of Verbal Behavior by B. F. Skinner», Language; 1959, P. 37.
47. «Behaviorism at Fifty»