جایگاه جامعه شناسی

همزمان با طرح جامعه شناسی به عنوان یک علم مستقل، تردیدهایی نسبت به ضرورت و حتی امکان علم مستقلی به نام «جامعه شناسی» از سوی دانشمندان رشته های دیگر پدید آمد. برخی تصور می کردند که با گذشت زمان، این علم در علوم پیشین
شنبه، 31 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه جامعه شناسی
 جایگاه جامعه شناسی

نویسنده: محمود محمدی عراقی و دیگران




 

همزمان با طرح جامعه شناسی به عنوان یک علم مستقل، تردیدهایی نسبت به ضرورت و حتی امکان علم مستقلی به نام «جامعه شناسی» از سوی دانشمندان رشته های دیگر پدید آمد. برخی تصور می کردند که با گذشت زمان، این علم در علوم پیشین هضم خواهد شد. بلند پروازیهای جامعه شناسان اولیه نیز در به وجود آمدن چنین تصوری بی اثر نبود؛ ولی با پیشرفت علوم و رشد نسبی این رشته نه تنها نادرستی این نظر و امکان تحویل این علم به علوم دیگر روشن گشت؛ بلکه صاحبنظران علوم انسانی ضرورت توجه به جنبه های اجتماعی پدیده ها را دریافتند و این امر موجب پیدایش رشته های مشترکی نظیر روانشناسی اجتماعی و تحقیقات مشترک بین جامعه شناسی و آن علوم و رواج تحقیقات میان رشته ای گردید.
برای آنکه جامعه شناسی بر مسند علم تکیه زند باید مقاومت خویش را در برابر حملاتی که از آغاز تاکنون متوجه آن شده است نشان داده و به ابهاماتی که پیرامون آن وجود داشته است، پاسخی قانع کننده بدهد.
در اینجا به بررسی برخی از حملات و نکته سنجیهایی می پردازیم که به منظور متزلزل ساختن بنیان علمی این رشته صورت گرفته است تا چگونگی و میزان مقاومت جامعه شناسی در برابر آنها روشن گردد.(1)
پیش از آنکه به بررسی دلایل مخالفان جامعه شناسی به عنوان یک علم مستقل بپردازیم برخی از استدلالهای نادرست را که برای به کرسی نشاندن جامعه شناسی صورت گرفته و موجب بروز یا شدت تردیدهایی نسبت به علم بودن جامعه شناسی شده است ذکر می کنیم.
برخی ادعا کرده اند که تصریح صاحبنظران علوم اجتماعی بر علم بودن جامعه شناسی و همچنین رفتار محققان این علوم، گواه روشنی بر علم بودن جامعه شناسی است. به اعتقاد آنها همینکه بسیاری از جامعه شناسان نظیر «دورکیم»،«رادکلیف براون» و «مارتین دیل» با صلابت رأی، جامعه شناسی را در خانواده علم جای می دهند،(2) و مهمتر از آن پژوهشهای تجربی ای که هر روزه پژوهشگران علوم اجتماعی با استفاده از ابزارها و تکنیکهای روش تجربی همانند محققان سایر رشته های علمی انجام می دهند، برای اعتقاد به علم بودن آن کفایت می کند.(3)
این نوع استدلال از ارزش منطقی کافی برخوردار نیست؛ زیرا در برابر مدعای نخست به آسانی می توان ادعا کرد که جمعی دیگر از صاحبنظران رشته های علوم اجتماعی و حتی از جامعه شناسان در علم بودن جامعه شناسی تردید داشته اند،(4) و با استناد به گفته ایشان باید علم نبودن جامعه شناسی را نیز پذیرفت. بعلاوه، صرف ادعای صاحبنظران، تا وقتی که بر برهانی استوار نباشد هیچگونه ارزش معرفت شناختی ندارد. در مباحث علمی حتی اتفاق آرای صاحبنظران نیز محقق را از بررسی و برهان بی نیاز نمی سازد و چنین اتفاقی حداکثر برای مبتدیان به عنوان اظهارنظر کارشناسی از فیلسوفان علم پذیرفته می شود. اما در مقام تحقیق، کارساز نیست.(5)
تجارب پژوهشگران و کاربرد ابزارها و تکنیکها نیز دلیل علمی بودن نتیجه کار آنان نیست؛ زیرا ممکن است در بررسی موضوعاتی که سنخیتی با علم ندارند نیازمند استفاده از این ابزارها و تکنیکها باشیم و حتی در مسائل فرعی آن موضوع نیز از ابزارها و تکنیکهای روش تجربی سود جوییم؛ ولی دستاوردهای آن شعبه ای از موهومات باشد.

بررسی نکته سنجی ها

شبهات و نقدهایی را که در زمینه علم بودن جامعه شناسی مطرح شده از یک دیدگاه می توان در سه محور اصلی «موضوع»،«روش» و «دستاوردها» قرار داد که این بررسی نیز به همین محورها توجه دارد.(6)

موضوع

از دیرباز این سؤال مطرح بوده است که با وجود شاخه های دیگر علوم اجتماعی که هر یک بعد یا بخشی از جامعه را بررسی می کند، جامعه شناسی درصدد شناخت چیست و چه نیازی به تأسیس آن است؟ نوجوانی، ادعای امپریالیستی و بلند پروازیهای متفکران اولیه جامعه شناسی، اعتراضاتی را از سوی دانشمندانی برانگیخت که در موضوعات محدودتری نظیر مسائل اقتصادی، سیاسی، و حقوقی تحقیق می کردند. مورخان، علمای اقتصاد و سیاست حتی روانشناسان و حقوقدانان که فکر می کردند جامعه شناسی در صدد حذف یا جذب و هضم رشته علمی آنان است به مقابله برخواستند،(7) آنان جامعه شناسی را قابل تحویل به علوم دیگری دانستند که قبل از آن وجود داشت.(8) از سوی دیگر، جامعه شناسان تلاش کردند تا قلمرو جامعه شناسی و موضوعات مورد مطالعه آن را دقیقاً ترسیم کنند به نحوی که از اختلاط یا ابهام رابطه آن با علوم اجتماعی دیگر جلوگیری شود. یکی از علل تعاریف متعدد از جامعه شناسی و بویژه تبدیل رأی یک صاحبنظر در این زمینه همین امر است.
به هر حال، با گذشت زمان این حقیقت روشن شد که جامعه شناسی نه تنها قصد دست درازی به قلمرو دیگر علوم و ضمیمه کردن آنها به قلمرو خود را ندارد، بلکه مکمل آنهاست. به تعبیر هابهاوس، اصل حیات بخشی است که در همه تحقیقات اجتماعی نفوذ کرده هم آنها را می پرورد و هم به نوبه خود به یاری آنها پرورش می یابد.(9) این روند سبب شد تا دانشمندان سایر شاخه های علوم اجتماعی، تحت تأثیر دیدگاههای جامعه شناختی، تحقیقات خود را عمیقتر ساخته و با دقت و ظرافت بیشتری با ابعاد اجتماعی پدیده های مورد مطالعه شان برخورد کنند. تی.بی.باتومور می نویسد:« بسیاری از محققان فرانسوی در رشته های گوناگون تحت تأثیر و تشویق آثار دورکیم قرار گرفته اند که اگر به زبده ترین آنها اکتفا کنیم عبارتند از: دیوی، لوی برول، دوگی و گرانه در حقوق؛ سیمیان در اقتصاد؛ موس در انسان شناسی؛ مارک بلوخ و گرانه در تاریخ و کاهن و میه در زبانشناسی.(10) امروزه نه آن تصور که جامعه شناسی موضوع خاصی برای بررسی ندارد طرفدار مهمی دارد،(11) و نه در ضرورت این علم تردیدی هست. در یک بررسی علمی نیز بخوبی روشن می شود که موضوعات خاص جامعه شناسی در هیچ یک از علوم اجتماعی دیگر، دست کم با بینش جامعه شناختی مورد بررسی قرار نمی گیرد و قابل تحویل به موضوعات رشته های دیگر علوم اجتماعی نیست.(12) پدیده های اجتماعی در بعد اجتماعی شان- صرف نظر از ابعادی که در علوم دیگر مورد توجه هستند- تنها در جامعه شناسی مورد بررسی قرار می گیرند.(13)
از آنجا که در مبحث «موضوع جامعه شناسی» به بررسی موضوع ویژه جامعه شناسی و تعریف و تبیین آن پرداختیم نیازی به بررسی مجدد آن احساس نمی شود.
از سوی دیگر، کسانی که موضوعات قابل بررسی در جامعه شناسی را پذیرفته اند ویژگیهای موضوع مورد مطالعه آن را به سه دلیل مانع پایه ریزی علمی در آن زمینه می دانند. نخست آنکه پدیده های اجتماعی به آگاهی، اختیار، عزم و هدف عاملان آن بستگی دارد اموری که پیش بینی آنها امکانپذیر نیست(14) و قانونمندی خاصی بر آنها حاکم نمی باشد.(15) دوم، وجود عناصر و عوامل گوناگونی که در پدید آمدنشان مؤثرند و احیاناً جایگزین پذیرند، آنها پدیده های پیچیده و حیرت زایی هستند که تعیین میزان تأثیر هر یک از عوامل و نقشی که بازی می کنند بسیار دشوار و حتی غیرممکن است. سوم، حوادثی منحصر به فرد و ناهمگونند و عدم تکرار آنها دستیابی به قانون را دچار اشکال می سازد.(16)
در پاسخ این شبهات می توان گفت اولاً همه پدیده های اجتماعی به آگاهی و نیت و اختیار فاعلهای خود بستگی ندارند هر چند به صورت غیرمستقیم از آنها اثر می پذیرند.(17) بسیاری از پدیده های اجتماعی اموری هستند که می توان آنها را عواقب ناخواسته و مورد غفلت رفتار انسانها دانست. به عنوان مثال، ممکن است در یک جامعه افرادی سودجو برای دستیابی به ثروت و سود بیشتر، بخش عظیمی از کالاهای مورد نیاز جامعه را احتکار کنند تا با گذشت زمان و تصاعد قیمتها سود کلانی به دست آورند. این عده ممکن است قصد براندازی نظام یا هیأت حاکمه را نداشته باشند؛ بلکه خود طرفدار وضع موجود و مخالف هرگونه تغییری در سیستم حکومتی و هیأت حاکمه باشند. ولی احتکار کالاهای اساسی می تواند وضع اقتصادی جامعه را به حدی بحرانی سازد که مردم را علیه هیأت حاکمه بشوراند و دولت را ساقط کند. احتکار کالاهای اساسی هر چند بی ارتباط با اختیار و آگاهی محتکران نیست، به این معنی که محتکران با آگاهی و اختیار و عزم و نیت دست به احتکار زده اند، ولی تأثیر احتکار در سقوط نظام حاکم امری است که به اختیار و آگاهی محتکران بستگی ندارد و از عواقب ناخواسته و مورد غفلت آنان است. آنها چه بخواهند و چه نخواهند وقتی به چنین کاری دست می زنند چنین پیامدی را به دنبال خواهد داشت، این پیوند قابل بررسی و کشف است و اختیار و آگاهی انسان ها مانع از کشف آن نمی شود.
اینگونه پدیده های اجتماعی به قدری فراوان است که برخی جامعه شناسی را مطالعه عواقب ناخواسته رفتار انسان دانسته اند.(18)
در مورد غیر قابل تکرار بودن پدیده های اجتماعی می توان گفت که بخشی از این نوع پدیده ها، یا برخی از ابعاد آنها دارای چنین خصیصه ای هستند؛ ولی پدیده های اجتماعی تکرارپذیر کم نیستند، به عنوان مثال می توان از رفتارهای گروهی تکرار شونده و آثار و لوازم آن که دست کم ابعادی از آنها مشابه یکدیگر بوده و تکرار می شوند نظیر اعتصابهای گروهی، احتکار، اعتیاد و... نام برد.
علاوه بر آن، امور یاد شده از اثبات قانونمند نبودن پدیده های اجتماعی ناتوان است و اصل علیت که قانونمند بودن کلیه پدیده های جهان را اقتضا دارد شامل پدیده های اجتماعی و اختیار و آگاهی و نیت و هدف فاعلان نیز می شود. چنانکه صرف اختیاری بودن و آگاهانه بودن رفتار انسان موجب منحصر به فرد بودن و ناهمگون شدن آنها و علل و آثارشان نمی شود. نهایت آنکه قوانین این دسته از پدیده ها به دلیل وجود عناصر یاد شده بسیار دشوار یا در پاره ای از موارد کشف آنها با روش تجربی امکانپذیر نیست، ولی با توجه به آنچه در مبحث «روش جامعه شناسی» مبنی بر عدم صحت انحصار روش علوم اجتماعی در تجربه بیرونی گذشت می توان ادعا کرد که ویژگیهای پدیده اجتماعی نیز نمی تواند جامعه شناسی را به عنوان یک علم مستقل متزلزل سازد یا تأسیس آن را غیر ممکن گرداند. این علم با استفاده از روش وحی،(19 ) تجربه درونی و تجربه بیرونی می تواند بر این مشکل فایق آید.

روش

بسیاری از صاحبنظران، علم بودن هر یک از رشته های علمی را به روش ویژه آن پیوند داده و تصریح کرده اند. در صورتی رشته ای می تواند رشته ای علمی باشد که روش ویژه ای داشته باشد و در تحقیقات خود، روش تجربی و تکنیکها و شیوه متداول آن را (که روش علمی می نامند) به کاربرد و روش را معیار تفکیک علم از غیرعلم (علم کاذب) و نیز جداسازی علوم از یکدیگر دانسته اند، چنانچه گذشت، در تعریف علم، مفهوم روش را گنجانده اند. بر این اساس جمعی از کسانی که علم بودن جامعه شناسی را مورد تردید قرار داده اند، دلیل تردید خویش را عدم امکان استفاده یا عدم کارایی روش علمی در آن می دانند.
آنان معتقدند، روش علمی که همان روش تجربی است به منظور دقت بیشتر، رابطه ها را در قالب اعداد و ارقام ریاضی ریخته و از طریق تبدیل آنها به کمیت، قوانین دقیقی را ارائه می دهد؛ ولی پدیده های اجتماعی اموری کیفی هستند که امکان تبدیل پیوندهایشان در آمار و ارقام وجود ندارد. البته علوم اجتماعی تا حدی به آمار و ارقام تکیه می کنند، ولی این مقدار از کمیت پذیری بسیار ناچیز و غیر قابل مقایسه با کاربرد ریاضیات و آمار در علوم فیزیکی است. بعلاوه، توان اثبات چیزی را ندارد و حتی اگر بتوانیم آنها را در قالب آماری و ریاضی بیاوریم این امر به بهای از دست دادن ابعاد کیفی که حقیقت پدیده های اجتماعی را تشکیل می دهد به دست می آید، و اطلاعات ناچیزی که با درصد بالایی از گمراه کنندگی همراه است در اختیار محقق قرار می دهد. از سوی دیگر تجربه در پدیده های اجتماعی- برخلاف پدیده های طبیعی- به عللی، از جمله مسائل اخلاقی، سیاسی و اجتماعی بخوبی امکانپذیر نیست. علاوه بر عدم امکان اعمال آزمایش و تکنیکهای آن، تجربه مهار شده و دقیق نیز به علت کثرت عوامل و عناصر در پدیده های اجتماعی کمتر یافت می شود. از سوی دیگر پدیده های انسانی در حین تجربه متأثر شده تغییر هویت می دهند و آنچنان که هستند مشاهده نمی شوند(20)و نیز از آنجا که مشاهده و تجربه کل جامعه یا یک پدیده اجتماعی با همه ابعاد و روابط آن امکانپذیر نیست، باید پدیده اجتماعی را تجزیه کرد، در اینصورت تجربه با پدیده مسخ شده ای روبروست که چه بسا بکلی با آنچه در متن خارج وجود دارد متفاوت است.
بعلاوه از آنجا که محقق خود نیز جزئی از جامعه انسانی است و دارای تجارب شخصی است همواره در معرض این خطر قرار دارد که در بررسی پدیده اجتماعی به جای تجربه دقیق و مهارشده علمی، تجربه شخصی خود را به طور ناخودآگاه معیار قرار داده و دست کم آمیزه ای از آن را بر تجارب علمی خود بیفزاید و چون معمولاً این دخالت ناخود آگاه صورت می پذیرد درمان ناپذیر است تجربه دقیق علمی در پدیده های اجتماعی امکان ندارد.
امور یاد شده نیز هیچ یک کلیت نداشته و در همه پدیده های اجتماعی جریان ندارد، بعلاوه آنها تنها دشواری اجرا و کارایی روش تجربی را مبرهن می سازند نه امتناع آن را. بگذریم از آنکه علمی بودن یک تحقیق علمی در گرو کمیت پذیری یا دستیابی به آن تنها از طریق روش تجربی نیست و آنچه ضرورت دارد تحصیل و داوری داده ها از طریق روش معتبر و با روایی لازم و کافی است.(21) همچنین این نکته نیز قابل توجه است که برخی از شبهات یادشده، اختصاص به پدیده های اجتماعی ندارد و در پدیده های مورد بررسی علوم فیزیکی هم جریان دارد. پدیده های فیزیکی نیز تحت تأثیر ابزارهای آزمایشی و تجربی قرار می گیرند و محقق در مورد آنها نیز دارای تجربه های شخصی است و برای بررسی آنها نیز باید بعد خاص با بخش ویژه ای را از کل جدا ساخت.(22) درست است که این نقصها در پدیده های اجتماعی از شدت بیشتری برخوردار است ولی آن، ضرورت دقت بیشتر در اعمال روش را طلب می کند. بنابراین انتقادات مطرح شده در محور روش نیز نمی تواند بنیان جامعه شناسی را متزلزل سازد.(23)

دستاوردها

یکی دیگر از عواملی که موجب گردیده برخی از صاحبنظران، علوم اجتماعی و بویژه جامعه شناسی را زیر سؤال برند، عدم رشد تئوریک نبودن قوانین کلی و عام(24) و حتی فقدان قوانین محدودی است که به نحو یکسان مورد قبول همه یا اکثریت جامعه شناسان باشد(25) ایشان معتقدند حتی روی آوردن جامعه شناسی به فنون آماری پاسخی(26) به جبران آن ضعف نظری و تئوریک است(27) حتی برخی معتقدند جامعه شناسی از بعد دستاوردها حداقل شرایط لازم برای ورود در حوزه علم را ندارد و فاقد مفاهیم دقیق علمی است.(28)
این امور مسأله کشف روندها(29) و قوانین آماری، اعتقاد به بینش جامعه شناسی (توجه بیشتر به روشها و رویکردها) و بحران جامعه شناسی را باعث شده است، برخی این علم را در حد جامعه نگاری و تاریخ تنزل داده اند،(30)و برخی دیگر ضرورت در نظر گرفتن تاریخ طبیعی (که به طبقه بندیهای رساتر و مفاهیم دقیقتر توجه دارد)(31) را در جامعه شناسی به عنوان یک علم خاطر نشان ساخته اند؛ البته کسانی هم از این فراتر رفته، جامعه شناسی را بدون هرگونه محصول قابل ملاحظه ای دانسته اند(32)حتی برخی از کسانیکه علمی بودن برخی از علوم انسانی نظیر اقتصاد و روانشناسی را پذیرفته اند به دلیل دشواری آزمایش و قالبهای کمی در جامعه شناسی امکان دستیابی به قوانین قطعی و قدرت پیش بینی را نپذیرفته و آن را از حوزه علوم تعمیمی بیرون رانده اند،(33) و از سوی دیگر کسانی با دست کاری در مفهوم علم آن را «تأثیر بر واقعیت» و نه «کشف واقعیت» دانسته تا راه را برای علم بودن جامعه شناسی هموار سازند.(34)
حقیقت این است که تحقیقات جامعه شناختی برخلاف تصوری که جامعه شناسان اولیه داشتند؛ هنوز به حدی نرسیده است که بتواند به تئوریهای بزرگ و به تعبیر کوهن سرمشقها در زمینه مسائل اجتماعی دست یابد و قوانین کلی جامعه شناختی مورد قبول جامعه علمی جامعه شناسی که برخورد از پشتوانه تجارب قابل توجهی باشند، بسیار نادر است. معمولاً تحقیقات بعدی تغییرات عمده در قوانین پیشین ایجاد کرده است، ولی این امر اولاً امکان تأسیس این علم را نفی نمی کند، بلکه وصول آن به این مرحله در زمان کنونی را مورد تردید قرار می دهد؛(35) ثانیاً، برای جامعه شناسی که در مراحل اولیه رشد خویش است، امری طبیعی می نماید، بویژه آنکه ویژگیهای پدیده مورد مطالعه آن زمان بیشتری را نسبت به سایر علوم (برای صعود به قله علوم طبیعی) می طلبد.(36)
علاوه بر آن، امور یاد شده، قدرت بر تبیینهای محدود را از جامعه شناسی سلب نمی کند و به نظر ما برای علمی که در چنین شرایطی قرار دارد (جوانی و خصوصیات موضوع) این دستاورد امیدبخش است و علم بودن آن را تأمین می کند(37) بنابراین جامعه شناسی علمی است تعمیم دهنده، که نسبت به علوم دیگر در مرحله پایینتری قرار دارد.(38)
ارائه قوانین آماری را نیز نباید کم ارج دانست، بویژه با توجه به پدید آمدن این گرایش، باید به جای توقع جبری بودن قوانین در علوم انسانی نظیر علوم طبیعی، به آماری کردن قوانین علوم طبیعی نظیر علوم اجتماعی روی آورد و به تعبیر دیگر به جای پیروی علوم انسانی از علوم طبیعی باید علوم طبیعی از علوم انسانی سرمشق بگیرند.(39)
تنوع روش و استفاده از روش وحی و تجربه درونی و بنیاد کردن، حداقل دو نوع جامعه شناسی: جامعه شناسی به روال علوم طبیعی و جامعه شناسی به روال علوم انسانی که توجه برخی از دانشمندان را به خود جلب کرده است آینده درخشانی را نوید می دهد.(40)
فقدان مفاهیم دقیق و طبقه بندیهای اساسی مورد توافق نیز امری موقتی است که بتدریج جبران خواهد شد.(41)
به هر حال مسائل مذکور در باب دستاوردهای جامعه شناسی نیز دشواری تأسیس جامعه شناسی و انجام تحقیقات اجتماعی و ضرورت دقت بیشتر و توسعه در روش را مبرهن می سازد و از اثبات غیر ممکن بودن بنیانگذاری جامعه شناسی به عنوان یک علم مستقل و یا تنزل آن در حد علم تاریخ و جامعه نگاری ناتوان است.(42)
آنچه که تاکنون ذکر شد، دلالت بر آن دارد که پدیده های اجتماعی مانند سایر پدیده ها مشمول قانون علیت بوده و قانونمندی ویژه خود را خواهد داشت. این قانونمندی قابل کشف بوده و از طریق تجربی و نیز سایر روشها امکان بررسی دارد. این نتیجه علاوه بر برخورداری از پشتوانه عقلی و تجربی، مورد تأیید وحی نیز می باشد. بررسی کامل این مسأله را به مبحث سنتهای اجتماعی در اسلام موکول ساخته در اینجا به این اکتفا می شود که دستور مکرر قرآن مجید به «سیرفی الارض» و بررسی سرنوشت گذشتگان، بیان تاریخ اقوام گذشته و دستور به درس آموختن و عبرت گرفتن از آن و بیان برخی از قوانین اجتماعی(43)در آیات شریفه که نظیر آنها بلکه صریحتر از آنها در روایات نیز آمده است، نشان تکرارپذیری و قانونمندی پدیده های اجتماعی و قدرت انسان بر کشف آن روابط با روشهای معتبر و از جمله روش تجربی است.(44)
در پایان به نکاتی چند که می تواند ورود جامعه شناسی را به حوزه علوم تعمیمی سرعت بخشد اشاره می کنیم.
1.از بلند پروازیهای بنیانگذاران اولیه جامعه شناسی بپرهیزد؛
2.از روشهای مختلف معتبر و دارای روایی لازم کمال استفاده را بنماید؛
3.در کاربرد روشها دقت لازم را نسبت به اجراء دقیق و روایی آن نسبت به مورد و میزان اعتبار آنها معمول دارد؛
4.از دستاوردهای علوم اجتماعی دیگر به نحو مناسب و کافی بهره برد؛
5.در تحقیقات خود، هم به تصحیح پیوند درونی فرضیات علمی و بهره گیری از منطق صوری و هم از تطابق بخشیدن آن فرضیات با عالمی که محکی آن است توجه کافی مبذول دارد.

پی نوشت ها :

1-در اینجا به آن دسته از شبهات و انتقادات نمی پردازیم که بر کفایت درک عمومی از پدیده های اجتماعی و تحقیقات سیستماتیک اجتماعی تکیه می شود تا نیاز به جامعه شناسی را زیر سؤال برد.
2-ر.ک: راین، آلن؛ فلسفه علوم اجتماعی؛ ص146 و 147 و باتومور،تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ ص 21.
3-برخی از این نیز فراتر رفته و چنانکه آلن راین گفته مدعی شده اند که تعاریف همه قراردادی است و همینکه کسانی خود را عالم علم اجتماع بخوانند در آن صورت «علوم اجتماعی» نام مناسبی برای اعمال آنان است (ر.ک: فلسفه علوم اجتماعی؛ ص 6).
4-ر.ک: باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ص 19-41 و گورویچ؛«مسائل نادرست قرن نوزدهم» در طرح مسائل جامعه شناسی امروز و دوورژه، جامعه شناسی سیاسی؛ ص 13.
5-علی (ع) می فرماید:«لاتنظر الی من قال وانظرالی ما قال» به صاحب سخن میندیش سخنش را ارزیابی کن نیز همین حقیقت را می توان استفاده کرد (البحرانی، منهاج العارفین؛ ص68).
6-این نکته نیز شایان ذکر است که برخی از انتقادهایی که در این باب مطرح است داعیه زیر سؤال بردن همه علوم انسانی را دارد نظیر انتقادهای مبتنی بر وجود عنصر آگاهی و اختیار در پدیده های اجتماعی و در برخی نیز از قبیل تحویل گرایی بر عدم امکان تأسیس جامعه شناسی به عنوان یک علم تأکید دارد. برخی به دلیل عدم جریان اصل علیت و نفی قانونمندی پدیده های اجتماعی و وجود پارامترهای فراوان اصل علم بودن این رشته را نفی می کنند و برخی دیگر در استقلال آن تردید روا می دارند و بیشتر استدلالها علم بودن علوم انسانی به روال علوم طبیعی را نمی پذیرند.
7-ر.ک: باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ ص8.
8-ر.ک:همان؛ ص 23، 64، 67، و 73. همچنین:
-«مسائل نادرست قرن نوزدهم»، در طرح مسائل جامعه شناسی امروز؛ ص 90.
-فلسفه علوم اجتماعی؛ فصل هشتم و ص 10.
-تاریخ السوسیولوجیا؛ ص94.
-مدخل الی السوسیولوجیا؛ ص 51-65.
-فلسفه علوم طبیعی؛ص136-137.
-روشهای علوم اجتماعی؛ ص 19.
9-باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ ص8-9.
اگر چه ترسیمی که هابهاوس از رابطه جامعه شناسی با علوم دیگر ارائه می دهد، تصویر درست و کاملی نیست، ولی این قسمت از سخنان وی برای مقصود ما بیان گویایی است.
10-ر.ک: همان؛ ص9.
11-مقصود از موضوع خاص داشتن جامعه شناسی، استقلال موضوع جامعه شناسی در خارج نیست، وحدت و استقلال موضوع در خارج برای یک علم ضرورت ندارد و وحدت و استقلال اعتباری موضوع کفایت می کند. به همین دلیل برخی تفاوت بین جامعه شناسی و روانشناسی را تفاوت دیدگاه دانسته اند نه تفاوت قلمرو(ر.ک:روشهای علوم اجتماعی؛ ص21 و فلسفه علوم اجتماعی؛ ص10).
12-تحویل گرایی در علوم، از جمله جامعه شناسی، مبحث مستقلی است که فرصت بیشتری می طلبد و در اینجا از نقد و بررسی آن صرفنظر می شود.
شایان ذکر است که نفی تحویل گرایی در جامعه شناسی به معنی نفی روانشناسی و اهمیت تحقیقات آن و سودمندی بهره گیری از آن در جامعه شناسی و حتی مبتنی بودن دیدگاه های جامعه شناختی بر دیدگاه های روان شناختی نیست.(ر.ک: جامعه و تاریخ در قرآن؛ ص 83. فلسفه علوم اجتماعی؛ فصل هفتم. جامعه باز و دشمنانش؛ فصل چهاردهم).
13-برخی چنانکه اشاره شد تفاوت بین علوم اجتماعی را تفاوت بینش دانسته اند. آنها معتقدند موضوع تمامی شاخه های علوم اجتماعی یا تعدادی از آنها یکی است و تفاوت در بینش، موجب تعدد آنها و استقلال و تمایز هر یک از دیگری است. به نظر ما این نزاع می تواند نزاعی لفظی تلقی شود و این افراد حیثیت موضوع مورد بررسی یا زاویه دید آن علم ویژه را در موضوع لحاظ نکرده اند و کسانی که موضوع را دو امر جدا دانسته اند قیود موضوع یا زاویه دید را جزئی از موضوع آن (جزء متمم) دانسته اند.
14-تفهمی بودن پدیده های اجتماعی، قاعده مند بودن و تابع اعتبارات برخاسته از اجتماع بودن آنها نیز در این محور شایان توجه است که به لحاظ اشارات و بحثهای کوتاهی که به مناسبتهای مختلف در مبحث روش گذشت از ورود در آن صرف نظر می شود و در اینجا فقط متذکر می شویم که امور یاد شده نیز نه در کلیه پدیده های اجتماعی جریان دارد و نه لازمه اش عدم جریان اصل علیت و قانونمند نبودن آنهاست و حداکثر آنکه در فهم و کشف روابط آنها باید تفهمی بودن آن و کشف قواعد و اعتبارات آن جامعه را و امور مرتبط با آن مدنظر باشد.
15-اشپنگلر عدم جریان علیت در پدیده های اجتماعی و فرهنگی را دلیل عدم امکان تأسیس علمی در مورد آنها می داند.
Cf.Sociological Theory,Its Nature and Growth;p.188
-دوورژه، موریس؛ جامعه شناسی سیاسی؛ ص 12، 14 و 15.
-روسک، جوزف و وارن رولند؛ مقدمه ای بر جامعه شناسی؛ ص 5-4.
-باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ بخش اول فصل اول و دوم.
-راین، آلن؛ فلسفه علوم اجتماعی؛ ص 13-14.
16-هیمل اشتراند بحث نسبتاً مفصلی درباره جریان علیت در جامعه شناسی مطرح ساخته تا نشان دهد که در جامعه شناسی راه گریزی از اصل علیت نیست و حتی اگر در ابعاد تفهمی و معنادار پدیده های اجتماعی جریان علیت دشوار باشد همین ابعاد به ابعاد طبیعی ای پیوند خورده یا ساختار انسان ساخته ای ویژه پیدا می کند که جریان اصل علیت و در نظر گرفتن آن در جامعه شناسی را ضروری می سازد و در پایان از پنج امر که می تواند به صورت علمی در جامعه شناسی مورد تحقیق قرار گیرد به این ترتیب یاد کرده می نویسد:
به نظر من در علوم اجتماعی انجام امور زیر علمی می باشد.
1.تحلیل جهان تعاریف، قواعد و معانی ذهنی مشترک با مفاهیم به عاریت گرفته شده از منطق، زبان شناسی و حقوق- نظیر مقدمات منطقی، قواعد، نتایج، ناسازگاریها و نقض قواعد.
2.تحلیل ترکیب ساختارهای انسان ساخته، با توجه درخور به ارتباط و هماهنگی قواعد موجود یا جدیداً تنظیم شده، هنجارهای اجتماعی و تعاریف ذهنی در ارتباط با «علیت طراحی شده» ساختارهای انسان ساخته موجود یا در حال ظهور، و پارامترهای علی مناسب طبیعت.
3.کنکاش در منشأ علی، تاریخ و پیش شرطهای ساختارهای انسان ساخته (از جمله محیطهای مصنوعی) به منظور روشن ساختن روندها و پارامترهایی (از جمله مبارزه و مذاکره) که مقدمات واقعی و ارزشی، هنجارهای اجتماعی انواع منطق و دسته عاملهای مطرح شده در زمینه های کنش و واکنش و ساختن واقعیتهای اجتماعی قدیم و جدید را تولید می کنند.
4.ارزیابی امکان متحول ساختن ساختارهای اجتماعی ناهماهنگ از طریق تبدیل پارامترهای ساختارهای انسان ساخته از ثابت به متغیر قابل دخل و تصرف- مقصود من ساختارهایی است که به نظر می رسند به نحو غیر قابل علاجی ترکیب نامطلوب و غیر منطقی ثروت، حرص، نامردمی، مغلوبیت، رنج بیهوده و محدودیتهای تجربه انسانی را به بار می آورند.
5.مطالعه شرایط علی مؤثر بر روندهای توجیه و نقاب گذاری ایدئولوژیکی یا روشنگری عمومی در ارتباط با ویژگیهای پارامتریک ساختارهای انسان ساخته موجود و فهم یا سوء فهم عمومی نسبت به طرق تغییر آن ویژگیها برای ارزشمند ساختن موجودیت انسانی فردی و اجتماعی برای بیشتر مردم. این دیدگاه من به عنوان یک جامعه شناس است راجع به اینکه چگونه علوم اجتماعی می توانند علمی باشند بدون آنکه از تمامی جهات با علوم طبیعی رقابت کنند.
Himmel Strand,Ulf;The Sociology of Structure and Action;pp.64-65
17-هیمل اشتراند در زمینه وجوه برتری موضوع علوم اجتماعی از جهت امکان شناخت و قدرت پیش بینی در کتاب جامعه شناسی ساخت و کنش بحثی دارد که می توان به آن رجوع کرد.
18-ر.ک: پوپر، کارل ریموند؛ حدسها و ابطالها؛ ص425. جامعه باز و دشمنانش؛ ص 329-332. تاریخیگیری؛ ص 164.
پوپر مثالهای متعدد دیگری ذکر کرده است از قبیل اینکه اگر کسی بخواهد فوری در فلان محله شهر خانه ای بخرد با کمال اطمینان می توانیم فرض کنیم که او هرگز خواستار آن نیست که بهای خانه ها در آن محل در حال ترقی باشد، ولی خود این واقعیت که او در بازار خرید خانه به عنوان یک خریدار حضور پیدا می کند سبب بالا رفتن قیمت بازار می شود (حدسها و ابطالها؛ ص 425).
19-استفاده از روش وحی بیشتر مشکل تفسیر در علوم انسانی را حل می کند، اما قدرت بر پیش بینی به دلیل آنکه علاوه بر اتکاء به قانون کلی مستفاد از وحی، به تعیین شرایط اولیه (تشخیص مصداق) قانون کلی نیز بستگی دارد و آن در اغلب موارد با تجربه به دست می آید، دشواری مضاعف دارد و کارایی وحی کمتر است.
20- برای توضیح چگونگی و محدوده کارایی کمیت گرایی در بررسی پدیده های اجتماعی و در جامعه شناسی ر.ک:
The Sociology of Structure and Action;pp.56-p.7
21-گاهی ادعا می شود که روش علمی روشی است که مورد قبول همه دانشمندان قرار گیرد و چنین روشی تنها روش تجربی است؛ زیرا تنها این روش است که روایی و اعتبار آن برای همگان قابل اثبات شده است؛ ولی به نظر، این مدعا قابل قبول نیست و روش تعقلی و وحی نیز قابل اثبات برای همگان است.
22-مسخ شدن پدیده در اثر اعمال تجربه و تجزیه شدن آن نیز مدعایی قابل مناقشه است به این معنی که تغییر حاصل در آن بسیار اندک یا قابل اندازه گیری است و در هر صورت پس از بررسی این پدیده ها می توان به آن دست یافت و معمولاً طریق بررسی آنها نیز تجربه است.
23-البته جوانی این علم هم در پاره ای از امور یاد شده بی تأثیر نیست هر چند تعلیل همه مشکلات جامعه شناسی به نوجوانی آن نیز نادرست است.
24-ادوارد شیلز معتقد است جامعه شناسی از نظر روش به علم نزدیک شده است، ولی از جهت قانونهای عام و تئوری نتوانسته است موفق باشد.
Cf.Shils,Edward;The Calling of Sociology and Other Essays on The Pursuit of Learning;pp.17-21
جورج هومانز معتقد است علم بودن یک علم به مرحله کشف (نه تبیین) بستگی دارد و کشف روابط عامتر کمتر خصیصه علوم اجتماعی است.
Cf.Homans,George C.;The Nature of Social Science;p.8
25-ریشه یابی این مسأله که چرا جامعه شناسی در این زمینه موفق نبوده است خود موضوع دیگری است که دانشمندان وجوه مختلفی را در این باب اظهار داشته اند از قبیل: فرهنگی و اخلاقی بودن پدیده های اجتماعی، حاکمیت روابط اعتباری در آنها، جوانی جامعه شناسی، عدم تکرار یکسان پدیده های اجتماعی، اختیار و...که به جای خود باید بررسی شود.
26-در واقع روی آوردن به آمار و ارقام از آنجا که به عنوان عکس العمل و تقلید سطحی علوم طبیعی بود به صورت افراطی انجام گرفت و به جای تکمیل و جبران ضعفهای تئوریک جامعه شناسی، خود یک نقطه ضعف و مشکل برای تحقیقات شد این امر بویژه در جامعه شناسی امریکا و کشورهای اسکاندیناوی بخوبی مشهود است (ر.ک: لئوپلدفن؛ ویژه تاریخ جامعه شناسی؛ ص 54-55).
27-فلسفه علوم اجتماعی؛ ص 147.
28-ر.ک:
-باتومور، تی.بی.؛جامعه شناسی؛ بخش اول، فصل دوم و سوم.
-روسک، جوزف و وارن، رولند؛ مقدمه ای بر جامعه شناسی؛ ص 4 و 21.
29-ر.ک:
-مندراس، هانری؛ جامعه شناسی؛ ص57.
-بیرو، آلن؛ فرهنگ جامعه شناسی؛ص392.
30-ر.ک: باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ص21 و 38.
31-ر.ک: همان؛ ص19.
32-هانری پوانکاره از جامعه شناسی به عنوان علمی با بیشترین روشها و کمترین نتایج سخن گفته و برخی دیگر جامعه شناسی را تلاشی سرسختانه برای توضیح واضحات دانسته اند.
33-ر.ک: مقدمه ای بر جامعه شناسی؛ص5.
34-ر.ک: جامعه شناسی سیاسی؛ ص13.
35-حتی در علوم فیزیکی نیز قوانین در عین عمومیت، دارای نوعی محدودیت هستند به عنوان مثال، شرایط حرارت و فشار هوا در همه جا یکسان نیست نهایت آنکه در علوم اجتماعی خاص بودن و انفرادی بودن شدیدتر است و در یک کلمه تفاوت پدیده های طبیعی و پدیده های اجتماعی، تفاوت درجه است نه تفاوت ماهیت (ر.ک: روشهای علوم اجتماعی؛ ص 25-26).
36-وجود موانع اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و... اختیار و آگاهی و اعتبار سازی انسان، وجود عوامل و عناصر بیشتر نسبت به پدیده های اجتماعی برخی از این ویژگیهاست.
37-قدرت بر تبیین محدوده را بسیاری از جامعه شناسان پذیرفته اند هر چند برخی برای علم بودن جامعه شناسی قدرت بر تبیین محدوده به صورت رابطه بین شرایط کافی و معلول (نه شرایط لازم و کافی) را کافی دانسته اند البته امروزه قدرت بر تبیینهای ساده که چندان قدرت پیش بینی و راهگشایی ندارد خریدار چندانی ندارد.
38-تی.بی. باتومور می نویسد: این نظری است که بسیاری از جامعه شناسان و انسان شناسان اجتماعی و شاید بتوان گفت غالب آنان پذیرفته اند (جامعه شناسی؛ص 20-21).
39-ر.ک: جامعه شناسی سیاسی.
40-مسأله عینیت در علوم اجتماعی نیز از سوی برخی به عنوان یکی از موانع علم بودن جامعه شناسی مورد اشاره واقع شده است، ولی از آنجا که در مبحث بیطرفی علمی از آن سخن گفته شد نیازی به بررسی مجدد ندارد (ر.ک: مقدمه ای بر جامعه شناسی؛ ص 5و6).
41-ر.ک: روشهای علوم اجتماعی؛ ص3.
تیماشف می گوید: شافل معتقد بود که در جامعه شناسی باید از روش تجربی درونی و بیرونی هر دو سود جست چون در پدیده های اجتماعی، افعال ارادی مطرح است و افعال ارادی از انگیزه ها بر می خیزند و بررسی چنین اموری نمی شود با ظاهربینی صورت پذیرد(نظریه علم الاجتماع؛ ص150).
42-آنچه برای یک تحقیق علمی و پی ریزی یک علم ضرورت دارد کشف روابط به صورت منتظم و سیستماتیک و بر اساس روشهای معتبر و قابل اثبات و با روایی لازم است که به دور از قضاوتهای شخصی بدون پشتوانه منطقی باشد و یک رشته علمی باید سعی کند که به منظومه ای از این نوع روابط که دارای محور واحدی (هر چند اعتباری) هستند دست یابد تا خود را در حوزه علوم طبیعی وارد سازد.
43-به عنوان نمونه، ر.ک: آیات شریفه109-111 سوره یوسف.
44-به عنوان نمونه، ر.ک: نهج البلاغه صبحی صالح؛ خطبه 192،ص290-291 و 297-298.

منبع : محمدی عراقی، محمود و دیگران؛ (1373)، درآمدی به جامعه شناسی اسلامی(2)، مبانی جامعه شناسی، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها( سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ سوم: 1388.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط