نویسنده: علی ابوالحسنی(مُنذِر)
دانش کلان و جامعیت علمی؛ ویژگی بارز شیخ فضل الله
نخستین نکته ای که باید پیش از طرح نظریات شیخ فضل الله بدان پرداخت، سطح «دانش و اطلاعات علمی» اوست. زیرا بحث از آرا و نظریات افراد حول موضوعات گوناگون، زمانی واجد ارزش و فایده لازم است که آنها کارشناس خبره آن موضوعات باشند. علاوه، چنانکه در «آخرین آواز قو» گفته ایم، اصولا یک عالم دینی چنانچه دو صفت و ویژگی را – به نحو توامان- دارا باشد، سخنش (به معیار شرع) حجت بوده و به فضل الهی درمدار (والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا) قرار می گیرد: علم و تقوی؛ و شیخ « به دانش و پرهیزگاری شناخته شده»(1) و «به قول خویش و بیگانه ... روحانیی با سواد و معتقد و مؤمن بود»(2)در کتاب مزبور و نیز «کالبد شکافی چند شایعه ....» بتفصیل در باره تقوی و پاکدستی شیخ سخن گفته ایم. در اینجا مفصلا به ویژگی دیگر وی: دانش کلان دینی، می پردازیم:
شیخ از حیث دانش فقهی هیچ کمبودی نداشت و دوست و دشمن همگی به مقام عالی بلکه اعلای علمی وی اعتراف دارند. او «مقام اجتهاد داشت و این مقام بر همه کس مسلم بود، به طوری که حتی سرسخت ترین دشمنان او نیز نتوانستند عظمت علمی او را انکار کنند و حتی بسیاری او را از بهبهانی و طباطبایی و امثال آن دو برتر می دانستند. در بحبوحه انقلاب (مشروطه) آنچه امکان داشت. به این پیر مرد، به دروغ یا راست، افترا و تهمت زدند؛ اما هیچکس منکر مقام علمی او نشد.»(3)
اظهارات صاحب نظران
شیخ، در محضر فقیه او اصول دان بسیار برجسته ای چون میرزای شیرزای (پرچمدار قیام تنباکو) پرورش یافته بود و همگان او را از «خواص اصحاب»، و «اجله» و «اکابر تلامیذ» و «شاگردان درجه اول» و «نمره اول حاجی میرزا حسن شیرازی» شمرده اند.(4) میرزای حسین نوری – فقیه، رجال شناس و محدث نامدار شیعه – در نامه به صاحب عبقات الانوار از شیخ فضل الله با عنوان «جناب شریعتمدار ... اجل تلامذه جناب میرزا دام ظله در تهران» یاد می کند (5) و عبرت نائینی وی را «افضل و اکمل تلامذه حاج میرزا محمد حسن شیرازی« می شمارد که «در فقه و اصول و حدیث و رجال دستی بسزا داشت». (6) نیز می توان به صدرالشراف بالاترین مقام قضایی کشور درعصر پهلوی اشاره کرد که شیخ را «از شاگردان مبرز» میرزا دانسته و می نویسد: «معروف بود که فقیه کاملی است». (7) میرزای شیرازی شیخ را به منزله «نفس خویش» می شمرد و معروف است در پاسخ این سؤال که آیا اجازه می دهید به عنوان ارجاع احتیاطات فتوا به «غیر»، به شیخ رجوع کنیم؟ فرموده بود: میان من و شیخ فضل الله، غیریتی نیست؛ او «خود من» و «نفس من» است! (8) نیز وقتی یکی از اهل تهران به میرزا رجوع و سؤالاتی می کند، میرزا می گوید: مگر شیخ فضل الله در تهران نیست که به من مراجعه می کنید؟!(9) امین الشرع خوبی عالم بزرگ خوی در عصر مشروطه، و برادر امام جمعه خویی معروف، می نویسد:اولا باید دانست که مرحوم شیخ، از جمله تلامذه ارشد.... حاجی میرزا محمد حسن شیرازی .... بودند. در آن اوقات که مرحوم شیخ از میرزا از سامره... روانه به عجم فرمودند، این بنده در نجف اشرف مشغول به تحصیل.... بودم و مرحوم میرزا منتهای ترویج را در حق شیخ فرموده و همیشه در بین مذارات و رسیدگی به احوال وی در نزد اهالی تهران می فرمودند:
-شیخ نوری ما را، چگونه نگهداری می نمایند؟
و چون مرحوم میرزا، که در آن زمان رئیس بالاستقلال بودند، در حق وی منتهای تمجید و تجلیل را یم فرمودند و به شیخ نوری ما از ایشان تعبیر می کردند، لذا بعد از ورود به دارالخلافه کار شیخ خیلی بالا گرفت و سایرین در تحت الشعاع واقع شدند و [از حیث علمیت و نفوذ] انگشت نمای عامه و خاصه شده بودند. (10)مسبوق به همین امر بود که اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات عهد ناصری، در سالهای اول ورود شیخ به تهران، از وی به عنوان «افضل و اکمل تلامذه» یاد کرده و افزود: «در فقه و اصول و حدیث و رجال و انواع فضایل دیگر امتیازی بین دارد. اهالی دارالخلافه را به این بزرگوار اعتقادی است راسخ. مجلس درس و افادت و افاضتش نیز امروز بسی عامر، و به وجود کافه مستعدین مدارس تهران دایر می باشد.»(11)
استاد دیگر شیخ، مرحوم آیت الله حاج میرزا حبیب الله رشتی است که خود را وارث علم شیخ انصاری می شمرد و عملا نیز کرسی تدریس شیخ انصاری در نجف اشرف، به وی رسید. معروف است که محقق رشتی از اعطای اجازه اجتهاد به دیگران نوعا اکراه داشت و به تمهیدات گوناگون از قبول این امر سرباز می زد (12)، اما همو، در تقریظ بر رساله فقهی شیخ فضل الله: قاعده ضمان الید، مقام علمی و تحقیقی وی را به نحو شگفت و کم نظیر ستوده است. (13)
داستان زیر نشان می دهد که مرحوم آخوند خراسانی نیز برای فقاهت و دیانت شیخ فضل الله عقیده و احترامی خاص قائل بوده است. مرحوم آیت الله حاج شیخ جلال طاهر شمسی گلپایگانی (عضو اسبق شورای مدیریت حوزه علمیه قم) نقل می کردند: آِت الله بروجردی، برای تلخیص و تهذیب کتاب و سائل الشیعه با جمعی از فضلای وقت حوزه (همچون آقایان حاج شیخ علی پناه اشتهاردی و ثابتی همدانی و...) جلسات بحث و مذاکره داشتند و حقیر نیز در آن جلسات حضور می یافتم. مرحوم بروجردی در یکی از آن جلسات، به مناسبتی چنین اظهار داشتند:
در صدر مشروطه، زمانی که علما بر ضد مظالم دستگاه استبداد به پا خاسته بودند، مرحومین سید محمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی، در حمایت از قیام، با هم اشتراک نظر و همکاری داشتند و اعلامیه ها به امضای هر دو بود. زمانی که مجلس شورا در تهران گشایش یافت، مشروطه خواهان استفتایی را در باب مشروعیت مجلس شورا و لزوم حمایت از آن، نزد آخوند بردند و ایشان، در ذیل نوشته مزبور، مشروع بودن مجلس و مصوبّات آن را امضا کرده و طبق خواست آنان، حکم به لزوم موافقت با مجلس داد. اما وقتی که همان نوشته را به محضر مرحوم سید بردند ایشان از تایید و امضای خودداری نموده و فرمود: چیزی را که ماهیت و موضوعش برای من، مجهول بوده و نمی دانم عملکرد آینده اش چگونه خواهد بود، امضا نمی کنم ....
جمعی از آقایان، که ایراد سید بر امضا و تایید «دربست» عملکرد «نامعلوم» اعضای مجلس را، منطقا درست و وارد می دیدند، منطق سید در استیحاش از امضای «مطلق» مجلس را در محضر آخوند مطرح ساختند و سر تأیید «بی پروای» آخوند را از مجلسی که هویت اعضای آن و نحوه عملکرد آنان، بر او کاملا روشن نبود، جویا شدند.
آخوند، در پاسخ، بر درستی منطق سید، مهر تایید زده و فرمود: بله، من نیز چون ایشان، از ماهیت وکلای مجلس و نحوه عملکرد شان در آینده، کما هو حقه مطلع نیستم. اینکه به امضای بی قید و شرط مصوبات مجلست تن دادم، برای آن است که شخصی چون حاج شیخ فضل الله در مجلس حضور و نظارت داشته باشد، امکان ندارد که لایحه ای بر خلاف موازین شرع از تصویب بگذرد. آری، من به اطمینان حضور و نظارت حاج شیخ فضل الله بر مصوبات مجلس است که بدون قید و شرط، مصوبات آتی آن را امضا و تایید کرده ام.....
از اساتید بزرگ شیخ و همچنین آخوند خراسانی که بگذریم، دیگر شخصیتهای علمی معاصر وی نیز او را به فر دانش و فروغ پارسایی ستوده اند، همچون آیات و حجج اسلام میرزا حسین نوری، میرزا ابوالفضل تهرانی، شیخ محمد حرزالدین، ملا محمد علی اردوبادی، سید محمد مهدی اصفهانی (فرزند صاحب روضات)، میرزا لطفعلی صدرالافاضل، شهید سید حسن مدرس، سید احمد شبیری زنجانی، حاج شیخ محمد هاشم خراسانی و دیگران.
چنانکه، از بین شخصیتهای علمی و فرهنگی پس از شیخ هم می توان طومار بلندی از نام مؤیدان و معتقدان به مقام والای علمی و معنوی او تهیه کرد که از آن جمله اسامی حضرات آقایان زیر در خور ذکر است:
آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی، علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، مدرس تبریزی (صاحب ریحانه الادب)، شیخ آقا بزرگ تهرانی، محدث قمی (صاحب سفینه البحار)، معلم حبیب آبادی، علامه محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، علامه امینی (صاحب الغدیر)، امام خمینی و استاد مرتضی مطهری.
صدرالأفاضل (14) و شهید مدرس از شیخ با عنوان «اعلم عصر» (15) و «اعلم علمای وقت»(16) یاد کرده و امام خمینی وی را «مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه» می نامد. (17) به تعبیر استاد مطهری: «مرحوم نوری مرد بزرگی بود، مجتهد مسلم و تا حدودی که شنیده ایم مرد بسیار پاک و با تقوا و عادلی بود. مجتهد مسلم العداله و عادل مسلم الاجتهاد بود».(18)
استاد حسن زاده آملی نقل می کند که آیت الله رفیعی قزوینی روزی پس از جلسه درس به مناسبتی فرمودند: «مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری مجتهد مسلم بوده است، و بسیار جای تعجب است که چه پیش آورده اند که یک روحانی مجتهد مسلم برای حفظ جانش تقیه نکرده است». استاد آملی همچنین این سخن استاد علامه شعرانی را یاد آور می شود که روزی بعد از جلسه درس مکاسب شیخ انصاری – قده – فرمود:
من حواشی مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری را بر مکاسب شیخ دیده ام، و حقا با حواشی آقا سید محمد کاظم یزدی برابری می کرد و از آن کم نداشت.(19)
مدرس تبریزی شیخ را «از اکابر علما و مجتهدین و اجلای فقها و محدثین امامیه در اوایل قرن 14» (20) می شمرد و شیخ آقا بزرگ در حق او می نویسد: «العلامه الباهر و الفقیه المحقق الماهر، الجامع بین الدّین فی الدّنیا الباطن و الظاهر»(21) محدث نوری در تقریظ بر «صحیفه ی مهدویه ی» شیخ، این اوصاف شگرف را در مدح او می آورد: «کوه بلند علم و ستون استوارفضل، مقتدای فقیهان برجسته و معتمد عالمان چیره دست، جامع علوم معقول و منقول، حاوی حقایق فروع و دقایق اصول، بوستان علم و اقیانوس فضل، عالم عامل کامل....»(22) و شیخ محمد حرزالدین، شاگرد برجسته میرزای رشتی و شیخ حسن مامقانی، نیز از این تعابیر بلند سود می جوید: «کان علماً من اَعلامِ الاسلام، حاملاً رایةَ الحقّ وَ الایمان و اَعظَمَ قائد دینی جاهَدَ المُلحدینَ وَالملحِدینَ و الَسَقََة ... و کانَ ادیباً شاعرا». (23)
میرزا ابوالفضل تهرانی، شاگرد برجسته میرزای شیرازی، در سوگ ملاعباس نوری (پدر شیخ شهید) در چکامه ای می گوید: عباس از جهان رفت و پس از وی دیگر هدایت، لب به تبسم نمی گشاید... او جوانمردی از خود باقی گذاشت که صیت فضلش گوشها را پر ساخته است...
لقد ماتَ «عباسٌ» فلایبسم الهُدی و أنّی و هذا الفضل یعول مجهشا......
واَبقی فَتیَ ملا المسامعَ فضلُهُ و ذلک «فضل الله» یؤتیه مَن یَشا (24)
آقا سید محمد مهدی اصفهانی، شیخ را «عالم کامل سعید و فقیه نبیه سدید» و «از کِبار مجتهدین و اَجِلاّی فقها و محدثین و اُدبای جامع»(25) می شمرد و علامه امینی، غوّاص دریای «الغدیر»، می نویسد: «حاج شیخ فضل اله نوری، شیخ الاسلام و المسلمین، رایت دانش و دین، و بزرگترین زعیم دینی در تهران بود. فضل از جوانبش پیوسته ریزان، و از خلال نوشته هایش سیل آسا جاری و موج زدن بود». (26) آقا سید احمد زنجانی، مرجع فقید قم، نیز داوری¬ای چون بزرگان یاد شده دارد: « شیخ از شاگردان مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی بود. در مرکز، استخوان علمیش محکم بود. تقریبا آن روز از جهت ریاست، شخص اوّل بود». (27)
چنانکه می بینید، الفاظی که دانشوران حوزه درمورد شیخ به کار گرفته اند نوعا واژه های بلند و قلّه سان است. تو گویی کلمات سترگ، از گنجینه لغات پر می کشند و عقاب وار بر صدر قلّه می نشینند تا والاییهای آن فقیه فرزانه را وصفی در خور آورند! در این عرصه، سخن فقیهان را در وصف شیخ شنیدیم.
در تأیید این مطلب می توان به کلام دکتر رضوانی اشاره کرد که وقتی می خواهد حقّ مقام علمی شیخ را بگزارد، به سراغ همین گونه الفاظ دور پرواز می رود: «مرحوم شیخ فضل الله نوری.... در نردبان علم، بر پلکانهای آخر جای داشت.»!(28) یا کلام عباس اقبال آشتیانی، مورخ بزرگ عصر، را شاهد آورد که می نویسد: «در عصر ما، در میان مشتغلین به علوم قدیمه، دیگر کسی.... در فقه، به درجه حاج شیخ فضل الله نوری.... وجودندارد»! (29) و انتخاب این گونه تعابیر، بخوبی نشان می دهد که اهل نظر، نوعا شیخ را در پایگاهی بس رفیق از فضل و دانش می دیده اند.
اعتراف مخالفان
آری شیخ از حیث مقام علمی، هیچ نوع کاستی و کمبودی نداشت و به قول پرفسور الگار: «عموما اذعان داشتند که در شمار دانشمندترین علمای تهران است». (30) حتی ناظم الاسلام کرمانی هم (که مع الاسف در تاریخ خویش از هیچ گونه توهیم و هتاکی به شیخ بازنایستاده) معترف است: « حاجی شیخ فضل الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اوّل علمای اسلام خواهد گردید. چه، هم حُسنِ سلوک دارد و هم مراتب علمیّه ...» (31) یا مهدی ملکزاده که او نیز با شیخ سخت سَرگِران است، اذعان دارد: شیخ «در پایتخت، بالاترین مقام روحانیت را حائز بود.... (32) [و] در حوزه روحانی نجف شهرت و اعتبار زیادی داشت...». (33) نیز «گفته می شود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی، از همه همگُنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته» است. (34)به نفوذ و اعتبار شیخ در حوزه های تهران و نجف، عین السلطنه هم در خاطراتش اشاره دارد. (35)
به همین گونه، می توان سخنانی از دیگر موّرخان (که غالبا هم از مخالفان فکری و سیاسی شیخ اند) شاهد آورد که با تعابیر گوناگون به دانش دینی کلان شیخ اعتراف کرده اند. همچون: ادوارد براون، هانری رنه دالمانی، مخبرالسلطنه هدایت، محمدمهدی شریف کاشانی، یحیی دولت آبادی، سید حسن تقی زاده، حاجی میرزا ابوالحسن علوی، فرصت شیرازی، دکتر نورالله دانشور علوی (مجاهد السلطان)، اعظام الواره قدسی، دوستعلی خان معیّر الممالک، اسماعیل امیرخیزی، احمد کسروی، مهدی بامداد، نصرت الله فتحی، اقبال یغمایی، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، پیتر آوری، فریدون آدمیت، صدرالشراف، مستوفی تفرشی، فرّخ دین پارسا، ابراهیم فخرایی، ابراهیم صفایی، دکتر محمد معین، دکتر حمید عنایت و...
هدایت، پایه علمی شیخ را از طباطبایی و بهبانی برتر دانسته (36) و تقی زاده به «مقامات علمی عالی» وی تصریح دارد. (37) هانری رنه، یحیی دولت آبادی، مجاهد السلطان و پیتر آوری، شیخ را از مجتهدان بنام و طراز اول تهران (38)، و فرصت شیرازی، امیر خیزی و بامداد او را اول مجتهد پایتخت و اعلم علمای آن شهر خوانده اند. (39) معیر الممالک، فتحی و اقبال یغمایی گام فراتر نهاده و شیخ را از عالمان بزرگ و مجتهدان اعلم «زمان» خویش (40) (که دایره شمول آن از «تهران» بلکه «ایران» فراتر رفته و نجف را نیز در بر می گیرد) دانسته اند. (41)
ادوارد براون، با همه کینه اش به شیخ، از وی به عنوان «مجتهدی سرشناس و عالمی متبحّر» (42) یاد می کند که «از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف، و ازقراری که می گویند.... فقیه جامع و کاملی بوده ...» است! (43) شاهد دیگر این محضر (ونه آخرین آنان) (44) دکتر فریدون آدمیّت، مخالف سرسخت شیخ است که می نویسد: «متفکر مشروطه مشروعه، شیخ فضل الله نوری بود مجتهد طراز اول، استاد مسلم فن درایه، که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از سید عبدالله بهبهانی و سیّد محمد طباطبایی شناخته اند». (45)
شاگردان برجسته شیخ
از محضر شیخ، فضلا و مجتهدان برجسته ای برخاسته اند، و این، خود شاهدی مستقل بر عظمت علمی اوست. آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی که پدرش، حاج شیخ علی لنکرانی، نیز از اصحاب خاص شیخ شهید بود – می فرمود: «یادم می آید یک وقتی در محضر پدرم، راجع به مرحوم، چهارده تن مجتهد مبّرز در ایران برشمردند. از قبیل: حاج میرزا ابو تراب شهیدی، آمیر سید حسین قمی، میر سید علی شوشتری، میر سید حسن شوشتری، حاج شیخ محمد حسن عبادی [؟] طالقانی، آشیخ محمد بوذری طالقانی، حاج شیخ روح الله قزوینی و... ». (46)جامعیت علمی شیخ
نکته جالب توجه آن است که، معلومات شیخ، منحصر به فقه و اصول نبود و به اصطلاح «جامعیت» علمی داشت. سید محمد علی شوشتری و ضیاء الدین دری اصفهانی دو تن از معاصران شیخ اند که به این امر تصریح دارند. شوشتری، نایب تولیه آستان قدس رضوی (ع) که در جوانی حوزه شیخ را درک کرده، وی را «جامع جمیع کمالات» و متبحّر در علوم مختلف فقه و اصول و حکمت و کلام می خواند (47) و درّی، مدّرس فلسفه و علوم عقلی در تهران، که با شیخ کراراً دیدار داشته، می نویسد:مراتب علمی شیخ را هیج کس از دوست و دشمن، منکر نبود. ولکن گمان می کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم، قطع نظر از جنبه فقاهت، از بقیه علوم هم اطّلاع کافی دارند. از جمله، علم تاریخ و جغرافیا که اغلب فقها از این دو علم بی بهره می باشند. حتّی در این اواخر نزد مرحوم میرزا جهان بخش منجَم، مشغول خواندن علم نجوم و اسطرلاب بود. من عرض کردم: جناب آقا، در این آخر عمر برای چه علم نجوم تحصیل می کنید؟ فرمود: من از این علم چون بهره نداشتم و این مسئله برای من، یعنی اهل علم، کُلّیّتا بد است که از این علم معروف بی بهره باشند، بمیرم و این علم را بدانم، بهتر است که بمیرم و ندانم.... (48)
گفتنی است شیخ، در علم نجوم، از دانشمند ذوفنون عصر قاجار، مرحوم حاج میرزا عبدالغفار خان نجم الدوله نیز بهره می برده است. مرحوم لنکرانی، با تأکید بر «جامعیت علمی» شیخ، اظهار می داشت: «در علم هیئت مرحوم حاج میرزا عبدالغفار خان نجم الدوله معروف – که تقویم صدساله ایران را ایشان نوشته و هنوز هم صورت تقویم نویسی به برکت همان استخراج صدساله آن مرحوم است- خدمت مرحوم شیخ، علم کلام می خواند و حاج شیخ نیز که در هیئت و نجوم ید طولانی داشته، در این قسمت با ایشان بحث علمی هیوی می فرمود. (49) شیخ مخصوصا برای انس دادن اصحاب حوزه و اطرافیان خود به قسمتهای هیوی و اصطلاحات نجومی، تقویمی با اصطلاحات فنّی مربوط به این قسمت چاپ کرده بودند که بین خودشان به نام تقویم رقومی خوانده می شد و اشخاص نا آشنا با هیئت و نجوم، از آن تقویم چیزی درک نمی کردند. و وقتی که مثلا در میان خودشان، اشخاصی از ساعات عقد و نکاح و این قبیل چیزها سؤال می کردند، آنها از تقویم مخصوص خودشان جواب می دادند، که ما هیچ چیز از آن نمی فهمیدیم و حتی نمی توانستیم بخوانیم. اگر نمونه ای از آن تقویم پیدا شود خیلی ارزش دارد».
دانش دینی کلان شیخ را دیدیم. وجود این دانش برای فقیهی چون او شرط لازم بود؛ اما شرط کافی نبود. چه، وی در سخت ترین دوران کشاکش «سنت و مدرنیته» می زیست و، به عنوان یک زعیم پر نفوذ دینی، می باید کشتی «اسلام» را از این طوفان مهیبت به سلامت عبور می داد. پیداست که هدایت این کشتی در آن موقعیت بحرانی، نیاز جدی به آگاهی از طوفانی داشت که از سمت «غرب» می وزید... به بیان روشنتر، او باید علاوه بر اسلام، غرب را هم می شناخت تا بتواند درباره نقاط اشتراک و افتراق آنها نظر دهد و از کیان دین در برابر آنچه که آن را عوامل آسیب می دانست، دفاع کند.
1. تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، دکتر عبدالهادی حائری، ص 158
2. تلاش آزادی، باستانی پاریزی، ص 168
3. انقلاب مشروطیت ایران، دکتر محمد اسماعیل رضوانی، ص 199
4. حیات یحیی، دولت آبادی منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانی صص 321-322، علما معاصرین، خیابانی، ص 48؛ شرح حال رجال ایران، بامداد، یادداشتهای حاجی میرزا ابوالحسن علوی، مندرج در: یغما سا ل5، ش 8، ص 367
5. ر. ک. نور علم، دوره چهارم، ش 12، ص 100.
6. تذکره مدینة الادب، محمدعلی مصاحبی نائینی، 680/2.
7. خاطرات صدرالاشراف، ص 64 و نیز ص 173. سید محمد علی شوشتری نیز که در جوانی محضر شیخ را درک کرده است می نویسد: شیخ در حوزه درس مرحوم میرزای بزرگ.. بر همه فضلا مقدم می نشست». ر. ک. مکتوبات، اعلامیه ها...، ترکمان، 360/2
8. از اظهارات مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی، مورخ، رجال شناس، و متخصص بزرگ کتابشناسی در دوران معاصر
9. نهیب جنبش ادبی –شاهین، دکتر شمس الدین تندرکیا، ص 221
10. تاریخ مشروطیت، امین الشرع خویی، مندرج در: میراث اسلامی ایران، 9/ 135 برای آشنایی با مقام وشخصیت مرحوم خوبی، به همین ماخذ مراجعه شود.
11. چهل سال تاریخ ایران.. (اماثر والاثار)، «عامر» به معنی آباد است.
12. ر. ک. مرگی در نور، ص 82، به نقل از :« تاریخ روابط ایران و عراق» درباره محقق رشتی، و مقام اعلای علمی و معنوی او، در اندیشه سبز..:
13. محقق رشتی می نویسد: « باید در هر جمع و مجلسی، با بانگ بلند از فضل و کمال شیخ سخن گویند و سوارگان دیاران به سوی وی تشویق و تحریض گردند ... مضامین رساله وی را، سزاست نه با مرکب قلم بر صحیفه اوراق، که با ذرات طلا بر مردم دیدگان بنگارند؟ آفرین خدای بر مؤلف آن باد؟ ». در پایان نیز، از شیخ با عنوان «عالم ربانی، رهنمای راستین و حقانی، مجتهد ماهر.. ، و جامع معقول و منقول» یادی می کند که رواست بندگان مومن خداوند، در امور دینی وی را مرجع خود قراردهند و رشته انقیادش را در امور اخروی و دنیوی بر گردن افکنند. رساله فی قاعدة مان الید» شیخ و تقریظ مزبور را، آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی مدظلله اخیرا همراه کتاب اشاره السبق الی معرفة الحق تالیف علامه بزرگوار ابوالحسن علی بن حسن حلبی به طبع رسانیده اند.
14. مرحوم آیت الله کاشانی در تقریظی که در 1327 ش بر کتاب «بهداشت اجتماعی در اسلام نوشته دکتر صدرالدین نصیری نوشته است از صدرالافاضل به عنوان مرحوم خلد مقام، قطب دائرة الفضل و الکمال، حجة الاسلام آقای میرزا لطفعلی صدالافاضلدانش قدس سره یاد کرده است. ر. ک. مجله اخگر، ش 32، 2 آبان 1327 ش.
15. اعلم عصر را به دار زدند / درکجا؟ پایتخت شاهنشاه! (ریحانة الدب. مکارم الاثار حبیب آّدی، گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی،
16. پراکنده نگاهی به کتاب زرد، علی مدرسی، مندرج در: مجله یاد، سال 6 ش 21، ص 93.
17. روزنامه کیهان، 29 آبان 1359 ش. برای اظهارات ایشان درباره شیخ فضل الله و مشروطیت . ر. ک. تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی فصل 4، ص 51 به بعد.
18. اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری، ص 159
19. در آسمان معرفت.... ، حسن حسن زاده آملی، ص 197
20. ریحانة الادب 262/6 -263.
21. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، نسخه خطی، ذیل «حاج شیخ فضل الله نوری»
22. در «شاخه طوبی» نیز از شیخ با عنوان مجمع المحاسن والفواضل، مالک ازمه الفروع و الاصول، والاخذ بنواصل المنقول و المعقول، علم الاعلام و الحبر القماقم یاد می کند.
23. معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، 158/2.
24. دیوان حاج میرزا ابوالفضل طهرانی، تدوین و ترتیب محدث ازموی، ص 196
25. احسن الودیعه، سید محمد مهدی اصفهانی 91/2.
26. شهداءالفضیلة، علامه امینی، ص 356
27. میراث اسلامی ایران، مجموعه مقالات، به کوشش رسول جعفریان، 596/9
28. انقلاب مشروطیت ایران، دکتر رضوانی، ص 72
29. مجله یادگار، سال 5 ش 8و9، ص 6
30. نقش روحانیت پیشرودر جنبش مشروطیت... ،حامدالگار، ترجمه دکتر سری، ص 33.
31. تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، بخش اول،
32. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ملکزاده،
33. همان: 366/2
34. همان: 1257/6
35. شیخ فضل الله صاحب فضل و کمال، مجتهد معتبر ما، علنا هم تفق علیه تمام طلاب است، که از حجج اسلام طهران برتری دارد. تمام علمای عتبات عالیات تصدیق دارند...» روزنامه خاطرات عین السلطنه . و نیز: فاضل و صاحب علم و تقلید بود و در ایران، دو نفر مثل او عالم، [وجو] نداشتند در مجلس درس او ششصد نفر طلبه حاضر می شدند» (همان: (2709/4)
36. خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت، ص 155.
37. زمینه انقلاب مشروطیت ایران (سه خطابه) سید حسن تقی زاده، ص 66
38. ر. ک. سفرنامه از خراسان تا بختیاری، هانری رنه دالمانی ترجمه مترجم همایون، ص 1170؛ حیات یحیی، 3/111 تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان..» دانشوری علوی، ص 68؛ تاریخ معاصر ایران...، پیتر آوری، ترجمه رفیعی، ص 249.
39. ر. ک. دیوان فرصت به کوشش علی زرین قلم، ص 109؛ قیام آذربایجان و ستارخان اسماعیل امیر خیزی، ص 457 شرح حال رجال ایران، بامداد
40. ر.ک. رجال عصر ناصری، معیرالممالک ص 102؛ مجموعه آثار قلمی... ثقه الاسلام، به کوشش نصرت الله فتحی، ص 472؛ سیدجمال واعظ اصفهانی، اقبال یغمایی، ص 292.
41. ر. ک. رجال عصر ناصری، دوستعلی معیرالممالک، ص 102؛ مجموعه آثار قلمی شادروان ثقة الاسلام..، به کوشش نصرت الله فتحی، ص 472، سید جمال واعظ اصفهانی ،نگارش و تدوین اقبال یغمایی، ص 292.
42. انقلاب ایران، ادوارد براون، ترجمه و حواشی احمد پژوه، ص 355.
43. همان، ص 260.
44. همچون محمد مهدی شریف کاشانی (واقعات اتفاقیه در روزگار، 2/472) صدرالاشراف (خاطرات سیاسی و تاریخی، مجموعه مقالات، ص 91) مستوفی تفرشی در تاریخ انقلاب ایران، ر. ک. مکتوبات اعلامیه ها....، ترکمانف 2/ 205) فرخ دین پرسای (چگونه حاج شیخ فضل الله نوری را در میدان توپخانه به دار کشیدند، خسرو معتضد، ص 50)، اباهیم فخرایی (گیلان در جنبش مشروطیت، ص 68) ابراهیم صفایی (رهبران مشروطه، 1/ 176و 272) دکتر معین (فرهنگ فارسی، بخشاعلام، غ – ی، ص 1370) ؛ دکتر حمید عنایت (تفکر نوین سیاسی اسلام، ترجمه صارمی ص 229) برای اظهارات اشخاص فوق ر. ک. پایداری تا پای دار ... از همین قلم، صص 257-284
45.عقاید وارای شیخ فضل الله نوری، مندرج در: کتاب جمعه، سال 1، 28 فروردین 59 ص 53 نیز: ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، فکر آزادی...، از همو، ص 246.
46. برای اسامی شاگردان شیخ، ر. ک. نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ، میرزای شیرازی، از هم، ص 133؛ علماء معاصریت، ص 177 و 194 و 257؛ تاریخ دخانیه ..، شیخ حسن کربلایی، به کوشش رسول جعفریان، ص 11 خاطرات من... اعظام الوزاره، ریحانة الادب، مدرس تبریزی، و آِنه دانشوران، ریحان الله یزدی، صص 353-354؛ اختران فروزان طهران و ری، رازی، ص 245و 426؛ گنجینه دانشمندان، از همو، النجوم المسرد..، سید جواد مدرسی طباطبایی، مخطوط، بخش «شیخ محمدرضا بن حاج میرزا عبدالحسن ؛ شرح حال رجال ایران، بامداد، زندگانی و شخصیت شیخ انصرای، مرتضی انصاری، ص 432؛ خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، 401، نهیب جنبش ادبی..، تندر کیا، ص 218 و 259 تاریخ علما خراسان میرزا عبدالرحمان مدرس، بخش ضمیمه، ص 294؛ مجله پادگار، سال 3، ش 4، صص 17-19 و سال 5، ش 8-9، ص ا و ش 10، ص 44، کیهان فرهنگی، سال 2، ش 6، ص 17و سال 3، ش 12، اسفند 65، ص 39، مقاله دکتر کتابی؛و...
47. ر. ک. مکتوبات، اعلامیه ها ..، ترکمان، صص 360-361
48. تاریخ انقلاب طوس یا پیدایش مشروطیت ایران، ادیب هروی، ص 141؛ مجله خاطرات وحید، ش 19، 15 اردیبهشت – 15 خرداد 1352 ش. صص 9-10
49. به گفته لنکرانی: نجم الدوله، علاوه بر تبحر در هیئت و نجوم و داشتن شخصیت شهرت علمی ممتاز در این زمینه تالیفات علمی اسلامی زیادی هم داشت و فدوی شیخ بود.
منبع: ابوالحسنی، علی، (1385)، دیده بان بیدار: دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ سوم.