جامعه شناسان قرن نوزدهم و بیستم اروپا در سطح قابل ملاحظه ای به سنخ بندیهای دوگانه (1) جوامع دست زده اند. پاره ای از نویسندگان تقسیم بندیهای دوگانه را به قدمت خود جامعه شناسی جدید دانسته اند و آغاز آن را به کنت نسبت داده اند. کنت جامعه را به ایستا و پویا تقسیم می کند و دیگران نیز جامعه و یا تجمعات انسانی را با ملاکهای زیر تقسیم کرده اند:
1. هنری ماین: «منزلت» و «قرارداد»؛
2. هربرت اسپنسر: «نظامی» و «صنعتی»؛
3. تونیز: «اجتماع» و «جامعه»؛
4. میل دورکیم: «وحدت مکانیکی» و «وحدت ارگانیک»؛
5. چارلز کولی: «گروه اولیه» و «گروه ثانویه»؛
6. جورج زیمل: «روستایی» و «شهری»؛
7. ماکس وبر: «منزلت» و «طبقه»؛
8. آگ برن: «ایستا» و «متحول»؛
9. هربرت مید: «مذهبی» و «اقتصادی»؛
10. سوروکین: «تک پیوندی» و «چند پیوندی»؛
11. ردفیلد: «قومی» و «شهری»
12. بکر: «لاهوتی» و «ناسوتی». (2)
متفکران دوران باستان و متأخرین از آنها نیز چنین تقسیم بندیهایی را قبل از جامعه شناسان قرن نوزدهم و بیستم انجام داده اند؛ (3) لیکن از آن میان تنها ابن خلدون با گستردگی و عمق قابل توجهی بدین مهم پرداخت. وی دو جامعه بدوی و حضری را از یکدیگر بازشناخت و به مقایسه آن دو و سیر تحول از جامعه بدوی به جامعه حضری پرداخت.
جامعه حضری (حظارت) همان شهرنشینی و مدنیت است؛ نظر ابن خلدون در این خصوص واضح است. اما در مورد اینکه مراد وی از جامعه بدوی چیست ابهاماتی وجود دارد. بادیه نشینی اگر مرادف صحرانشینی کوچنده یا ایلاتی و قبیله ای باشد نباید روستاهای دارای نظام اقتصاد کشاورزی را جامعه بدوی و بادیه نشینان به شمار می آورد؛ (4) ابن خلدون در پاره ای از موارد نیز بین آنها فرق می گذارد مانند عنوان فصل هشتم از باب پنجم از کتاب نخست که چنین است: «کشاورزی وسیله ی معاش ده نشینان مستضعف و بادیه نشینان سلامت طلب است.» مطالعه دقیق مقدمه می تواند برای رفع این ابهام به خواننده کمک کند؛ در جمعبندی از کل مباحث می توان نتیجه گرفت که قبایل بادیه نشین کوچنده و یا چادرنشین بیشتر مورد توجه ابن خلدون بوده اند و مراد وی از بادیه نشینان باید این گروهها باشد نه کشاورزان روستانشین.
مقایسه شهرنشینی و بادیه نشینی در مواضع متعددی از مقدمه مطرح است و مهمترین سوال در اینجا ملاک تمایز این دو از یکدیگر است. (5) ابن خلدون در یک نگرش کلی تفاوت شیوه های زندگی در کل را به عوامل معیشتی نسبت می دهد:
باید دانست که تفاوت عادات و رسوم و شؤون زندگانی ملتها در نتیجه اختلافی است که در شیوه ی معاش خود پیش می گیرند، چه اجتماع ایشان تنها برای تعاون و همکاری در راه به دست آوردن وسایل معاش است. (6)
ابن خلدون در توضیحات بعدی خود، تفاوتهای معیشتی را واضحتر بیان می کند و شهرنشینی و بادیه نشینی – در بعضی موارد روستانشینی – راه دو شیوه متفاوت زندگی می داند که تفاوت اصلی آنها در رفاه مادی و تجمل است. (7) با قطعیت نمی توان گفت که ابن خلدون در این امر تک ملاکی عمل می کند و تنها بر رفاه و تجمل تکیه می کند؛ چرا که او این تجمل و رفاه زدگی را موجب پیدایش ویژگیهای خاص در شهر می داند که آنها نیز در تمیز شهر و بادیه (روستا) از یکدیگر به کار می آیند؛ به عنوان مثال جمعیت در شهرها نسبت به اجتماعات بدوی بیشتر است، یا تنوع مشاغل شهری بیشتر از روستاها و اجتماعات بدوی است، و باز به تبع روحیه رفاه زدگی عصبیت شهری ضعیفتر از عصبیت بادیه نشینی است. از نظر اخلاقی نیز شهر به فساد تمایل دارد و اجتماعات بدوی از سلامت اخلاقی بیشتری برخوردارند.
«و شهر همچون دریایی می شود که امواج فرومایگان و صاحبان اخلاق زشت و ناپسند در آن به جنبش در می آید.» (8)
به نظر بعضی از نویسندگان این عنصر ارزشی نسبت به تمدنهای شهری پیشرفته تا حد زیادی در نظریات افرادی مانند سوروکین، ردفیلد، بکر و دورکیم نیز مشاهده می شود.
این نظریات تشکیل دهنده یک سیستم قضاوت ارزشی می باشند که مشتمل است بر تصور قدیمی روسو از مردم اولیه، به عنوان وحشیهای شریف، و این نتیجه گیری که همراه تمدن، انسانیت نیز سقوط کرده است. (9)
در هر صورت اگر نظر ابن خلدون را در خصوص تفکیک شهرنشینی از بادیه نشینی چند ملاکی بدانیم باز مهمترین ملاک از نظر وی همان رفاه و تجمل است. فهرست وار تفاوتهای این دو نوع جامعه را می توان به صورت جدول زیر نمایش داد.
جامعه بدوی
1.اکتفا به ضروریات زندگی؛ رفاه کمتر2.مقدم بر شهرنشینی و منشأ تمدن
3. جمعیت کم با تراکم پایین
4. به طور کلی مشاغل به کشاورزی و دامپروری محدود شده اند
5. تقسیم کار و تخصص ساده
6. دلیر
7. روابط خویشاوندی خالص
8. عصبیت قومی
9. به نیکی نزدیکتر و از زشتی دورتر
10. مذهبی
11. آداب و رسوم و عادات کمتر تغییر می کنند و یا اصلاً تغییر نمی کنند
12. کنترل اجتماعی غیررسمی
13. رهبریت دموکراتیک
14. گستردگی بیسوادی یا تعلیم تربیت اندک
15. به طور کلی، مردم زیرکی کمتری دارند.
جامعه حضری
-زندگی مرفه و تجملاتی
-مؤخر از بادیه نشینی است و در منشأ وابسته بدان و پایان تمدن است
- جمعیت زیاد با تراکم بالا
-مشاغل متنوعند؛ اما متفرع و متعاقب صنایع بدوی هستند
- تقسیم کار پیچیده موجب تخصصی شدن امور می شود
- غیر دلیر
- اختلاط قومی
- عصبیت ضعیف
- کجرو و دارای صفات ناپسند
- غیرمذهبی
-تغییر و تحول اجتناب ناپذیر بوده و انتظار آن می رود
-کنترل اجتماعی رسمی با استفاده از «قوانین بازدارنده» به وسیله ی «مراجع ذیصلاح و حکومت»
-کاهش سلطه دموکراتیک و تمرکز قدرت
- تأکید بر آموزش؛ افزوده شدن هنرها و علوم
-در نتیجه فعالیتهای علمی و امور مربوط به آن مردم زیرکترند
بررسیهای ابن خلدون از جامعه بدوی و حضری هم از لحاظ متدلوژیک و هم از لحاظ محتوایی حایز اهمیت بسزایی است. عمق پژوهشهای او به حدی است که حتی پاره ای از جزئیات اکولوژیک این جوامع را نیز مورد بررسی قرار می دهد؛ لیکن پاره ای از موضعگیریهای ارزشی و حتی علمی او دارای کاستیهایی است. امروزه به سختی می توان پذیرفت که بادیه نشینانی از راه برسند و اجتماعات پیشرفته صنعتی و شهری را مسخر سازند؛ هر چند عصبیت را باید به عنوان یک پیوند فرایاز اجتماعی پذیرفت، نه به شکل خام و بدوی آن؛ بلکه پیوندی که می تواند خاستگاههای اجتماعی مختلفی داشته باشد. ارزیابی اخلاقی شهریان و بدویان بسیار عجولانه صورت گرفته است و از اعتبار چندانی برخوردار نیست، هر چند در مراکز شهری تساهل ارزشی بیشتر از مناطق بسته روستایی یا صحرایی است؛ لیکن این بدان معنا نیست که تعصبات ارزشی بادیه نشینان اخلاق فاضله محسوب می شود.
پی نوشت ها :
1-dichotomies
2- Faghirzadeh, Saleh; Sociology of Knowledge; p24, and C. Wright Mills, The Sociological Imagination; p152
3- افرادی نظیر کنفسیوس، افلاطون، ارسطو، سنت آگوستین و سنت آکویناس را می توان نام برد. رجوع شود به: Ibn Khaldun’s Sociological Thought; pp.102-103.
4- ر.ک.: مقدمه؛ 225 و 226 (121 عربی).
5- همین بحث امروزه درباره ی تمایز جامعه روستایی از جامعه شهری مطرح است و دشواریهای این موضوع باعث گردیده است تا عده ای به جای ملاک واحد نظیر شغل یا جمعیت، مجموعه ای از تفاوتهای شغلی، محیطی، اندازه محل، تراکم جمعیت، تشابه و تفاوت جمعیتی تحرک اجتماعی و جهت مهجرت را به کار گیرند و عده ای نیز این ملاکهای مجموعه ای را نسبی بدانند و شهر تام و روستای تام را تیپهای ایده آلی معرفی کنند که در خارج وجود ندارد و آنچه را در خارج تحقق دارد ترکیبی از این دو دانسته که بر روی طیفی گسترده می تواند جای داده شود.
6- مقدمه؛ ص 225 (120 عربی)
7- همان؛ ص 226 (120 عربی)
8- مقدمه؛ ص 737 (373 عربی).
9- اچ ماینر به نقل از:
Ibn Khaldun’s Sociological thought, p103