امیل دورکیم (1858-1917)متفکر بزرگ فرانسوی، از جمله ی معماران برجسته ی بنای جامعه شناسی غربی است که در بحرانیترین دوران تاریخ حیات فرانسه متولد شد و پرورش یافت؛ دورانی که داغ شکست جنگ با پروس را بر پیشانی دارد؛ دوران تأسیس جمهوری سوم و تضعیف نهادهای سنتی تعلم و تربیتی که در سلطه ی کلیسا بود. شکستن ارزشهای سنتی و متزلزل شدن ساختارهای اجتماعی، دورکیم را همانند سایر متفکران عمیقاً نگران کرده بود. او می دانست که پیش از آن کلیسای کاتولیک قوانین و ایده های لازم را برای هماهنگی و همبستگی جامعه تدوین می کرده است؛ اما، پس از انقلاب فرانسه، کلیسا قدرت خود را از دست داد.
دورکیم یهودی زاده ی لاادری (1) مذهبی است که برای دستیابی به یک فلسفه اخلاقی، اجتماعی و علمی ناسوتی (2) که باید در خدمت پایه گذاری جامعه ی جدید فرانسه، قرار بگیرد، تلاش می کند. به نظر وی «جامعه شناسان باید قواعدی را که می توان هماهنگی و تعادل نظام جدید را بر آن استوار ساخت، تدوین کنند». (3) دورکیم با تعریف موضوع جامعه شناسی، نشان داد که گونه جامعه شناسی با فلسفه، اقتصاد و روانشناسی متفاوت است. اگر اسپنسر اولین کتاب درسی جامعه شناسی را تدوین کرد، دورکیم برای اولین بار درس جامعه شناسی را به محیطهای دانشگاهی وارد کرد و اولین تحقیق علمی جامعه شناختی را انجام داد.
به نظر دورکیم، جامعه نمایشگر واقعیتی عظیمتر از مجموعه افراد است. جامعه محصول کنش متقابل گروهی و سازماندهی انسانی است؛ بنابراین، در چهارچوب خصوصیات افراد قابل توضیح نیست. او بر آگاهی گروهی تأکید می کند و می گوید: افراد مخلوق زندگی گروهی اند و جامعه قبل از فرد وجود دارد و او را می سازد؛ پس، برای شناخت فرد، باید اول جامعه را شناخت. دورکیم همانند کنت بر این عقیده بود که جامعه برای خود یک کلّ است. کلی که از مجموع اجزاء خود بزرگتر است. (4)
تحقیق تجربی و منظم او درباره ی خودکشی نشان داد، آنچه واقعاً عملی فردی به نظر می آید، در حقیقت، عمیقاً تحت تأثیر فراگردهای اجتماعی، یعنی طبیعت درگیری فرد با دیگران است. بر خلاف کسانی که اکثر پدیده های اجتماعی را به اوصاف فردی روانشناختی و زیست شناختی تقلیل می دهند، (5) دورکیم معتقد است خشتهای اصلی بنای جوامع، قوانین، رسوم، نهادها و سازمانها هستند که او آن را «واقعیتهای اجتماعی» می نامد. به نظر دورکیم، واقعیتهای اجتماعی پدیده هایی اجتماعیند که خارج از فرد قرار دارند و نمی توان آن را به حالات روانیِ درونی نسبت داد؛ اما در عین حال به شکلهای گوناگون بر فرد اِعمال فشار اخلاقی می کنند (او را کنترل می نمایند).
دورکیم، «واقعیتهای اجتماعی را موضوع مخصوص جامعه شناسی» (6) و «جامعه را نظامی اخلاقی» می داند. (7) وی معتقد است، پدیده های اجتماعی، به رفتار فردی یا روانشناختی، تقلیل پذیر نیست و باید آن را به وسیله سایر واقعیتهای اجتماعی تبیین کرد. (8)
دورکیم حدود سی سال به عنوان استاد علوم اجتماعی، جامعه شناسی و فلسفه تعلیم و تربیت مخاطبان خود را از توجه به خصوصیات افراد بر حذر داشت و به مداقه در باب پیوندهای اجتماعی معین – که موجب پیوستگی مردم در جامعه می شود – سفارش کرد. او در کتاب تقسیم کار اجتماعی (9) اظهار می دارد: «چیزی بیش از تمایلات فردی لازم است تا افراد به هم وابسته و به کل اجتماعی تبدیل شوند و نظام اجتماعی ایجاد شود. آن چیز شکلی از همبستگی اجتماعی است». او همبستگی را عاملی اساسی و ضروری برای وجود جامعه، عنصری کلیدی در رفتار اجتماعی و نیرویی می داند که موجب همیاری انسانها در وضعیتهای مختلف اجتماعی می شود.(10) به نظر وی جامعه به وسیله پیوندهای مشترک اعضا به هم متصل شده است. به هم پیوستگی اعضای جامعه را نیز ناشی از مشارکت در فعالیتها و عقاید مشترک می داند. دورکیم در عکس العمل نسبت به جوامع نظامی و صنعتی مطرح شده در آثار اسپنسر، به تحلیل طبیعت نظام اجتماعی و اساس همبستگی اجتماعی پرداخته و همانند او دو نوعِ اصلی جامعه را معرفی کرده است؛ نوعی که در آن همبستگی مکانیکی و نوع دیگر که در آن همبستگی ارگانیک است. (11) همبستگی مکانیکی بر هنجارها، ارزشها و عقاید مشابه و مشترک و همبستگی ارگانیک بر وابستگی متقابل یا تقسیم کار بنا شده است.
دورکیم در تقسیم کار اجتماعی همبستگی جوامع ساده را – که تقسیم کار مختصری دارند – مکانیکی و همبستگی جوامع صنعتی را – که تقسیم کار در آنها بسیار پیچیده تر است- ارگانیک می داند. به نظر وی همبستگی مکانیکی ریشه در «تشابه»، و همبستگی ارگانیک ریشه در «تفاوت» اعضای یک جامعه دارد. در جوامع ابتدایی نوعی همانندی شدید وجود دارد و مردم در ایده ها و دیدگاهها شبیه هم هستند. «کالبد عمومی ارزشها و دیدگاهها، به افراد یک قلب و یک مغز می دهد و به همین دلیل همبستگی اجتماعی استمرار می یابد». (12) در واقع چنین تشابهی بین اعضای جامعه، نیروی متعادل کننده ای را ایجاد می کند که دورکیم آن را «وجدان جمعی» (13) خوانده است. (14) این وجدان جمعی، همان نیرویی است که مردم را به هم پیوند می دهد و تفصیل امور زندگی روزانه را تجویز می کند.
اما همبستگی ارگانیک با رشد تقسیم کار اجتماعی به وجود می آید. تقسیم کار و ناهمانندی بین مردم، سبب وابستگی متقابل رو به رشد در جامعه می شود. (15) به بیان دیگر، دورکیم معتقد است، کارکرد اصلی تقسیم کار، ایجاد عوامل انسجام جامعه است. (16) این نظر دورکیم، مفهوم تطور، یعنی تغییر از همگونی به ناهمگونی، در جامعه شناسی اسپنسر را به خاطر می آورد؛ البته، تطور محور اصلی بحث دورکیم نیست. تذکر این نکته نیز لازم است که «دورکیم وجود نظام اجتماعی را در جوامع (ابتدایی و پیچیده) برخاسته از فشار نیروهای اجتماعی، نه برآمده از خواست و اراده ی فردی می داند». (17) و همینجاست که آراء او در مقابل فلسفه ی فردگرایی و سودگرایی (18) دورکیم در کتاب قواعد روش جامعه شناختی تأکید می کند: «نفوذ مجموعه افراد بر یکدیگر، و درهم آمیختگی ذهنیتهای آنها، نوعی واحد روانی جمعی ایجاد می کند که از تک تک افراد متمایز و قابل تشخیص است. این محصول جمعی با مجموع اجزاء تشکیل دهنده ی خود یکی نیست. گروه، برای خود فکر، احساس و عملی دارد که با آنچه افراد تشکیل دهنده آن، به تنهایی عمل می کنند، متفاوت است؛ بنابراین، باید تجزیه و تحلیل رفتار گروه، نه با افراد، بلکه با مطالعه ی پدیده های جمعی آغاز شود.» (19)
دورکیم در تحقیق معروف خود «خودکشی» (20)، تفاوت نرخهای خودکشی را، به رغم آنکه به ظاهر امری کاملاً فردی به نظر می آید، حاصل تنوع ساختارهای اجتماعی و تفاوت درجه و نوع همبستگی اجتماعی می داند و انواع خودکشی را در «چهارچوب پیوستگی و جدایی گروهی» (21)، تقسیم بندی می کند. او «خودکشی خودخواهانه» (22) را متأثر از همبستگی نسبتاً ضعیف گروهی، «خودکشی دیگر خواهانه» (23) را ناشی از فشار وجدان جمعی بر فرد، و «خودکشی ناهنجار» (24) را محصول شکسته شدن هنجارهای اجتماعی و تغییرات ناگهانی - که مشخصه عمر جدید و برهم زننده ی تعادل شخصی است- می داند. (25) خلاصه آنکه، «هر چه فرد با گروههای اجتماعی صمیمیتر و به آنها نزدیکتر باشد، احتمال ارتکاب خودکشی از طرف او کمتر خواهد بود». (26) تحقیق دورکیم درباره ی خودکشی، از اولین مقالاتی است که در آن از آمارهای اجتماعی استفاده شده است. او در این روش از آدولف کتله پیروی کرده، و با وجود ایرادهایی که بر آن وارد شده، هنوز الگویی کلاسیک از تحقیق جامعه شناختی به حساب می آید.
مسأله ارتباط نزدیک بین جامعه و نظام شخصیت افراد، در بزرگترین اثر دورکیم صور ابتدایی زندگی دینی (27)، مطرح شده است. طبیعی است که وی به عنوان یک یهودی که در نظام تعلیم و تربیت کاتولیکی رشد کرده و عاقبت لاادری شده است، در اعتبار عقاید مذهبی تأمل بسیار کرده باشد. دورکیم نقش مذهب را در زندگی قبیله ابتدایی آرونتا در استرالیا، با این فرض مورد مطالعه قرار داد که این قبیله به لحاظ فرهنگ و مذهب ابتدایی ترین جامعه دنیاست؛ بنابراین ابتدایی ترین مرحله تطوّر بشر را می گذراند. با توجه به وجود مذاهب پیشرفته و پیچیده ی فعلی و مقایسه آن دو می توان فراگرد تطور مذهب و جامعه را شناخت.
مذهب برای دورکیم موضوعی اجتماعی است. (28) جامعه ابرقدرتی است با طبیعتی خاص که انسان را وابسته به خود می خواهد و او را چون بنده ای به خدمت خویش می گیرد. (29) دورکیم از تز تساوی خدا و جامعه (30) دفاع کرده و معتقد است، زندگی گروهی منبع مولّدی برای مذهب است. ایده ها و اعمال مذهبی سمبل گروه اجتماعی است. تمایز بین امور «لاهوتی» (31) و امور «ناسوتی» (32) امری کلی و عمومی است و برای حیات اجتماعی کاربریهای مفید و مهمی دارد؛ مذهب به امور لاهوتی توجه دارد. وقتی کسی به رابطه متقابل خود با امور لاهوتی آگاهی داشته باشد، در آن لحظه، از اسارت خواسته های شخصی و تمایلات مقطعی آزاد است. جوهر حیات اجتماعی کنش متقابل بین اذهان مردم است و وقتی بین اذهان رابطه ی متقابل نزدیک باشد، «خود»های فردی تحت تسلط درخواهند آمد. بعضی اوقات، در واقع آنچنان شدتی در کنش متقابل افراد است که احساسات جدیدی را ایجاد می کند؛ احساساتی که نیروی قدرتمندتری از احساسات فردی دارد، نیرویی تازه و خلّاق و چنین است که ایده آلها و ارزشها خلق می شوند. «جامعه از طریق آگاهی کامل خود، فرد را مجبور می سازد تا خود را اعتلا دهد و در شکل عالیتری از حیات اجتماعی شرکت کند. یک جامعه نمی تواند بدون خلق ایده آلها تشکیل شود». (33) – در این جا دورکیم فاصله ی زیادی از آراء پوزیتویستی اولیه ی خود گرفته است.
«کارکرد اصلی مذهب، ایجاد، حفظ و تقویت همبستگی اجتماعی است؛ یعنی تا زمانی که جامعه دوام دارد، مذهب نیز پایدار است.» (34) دورکیم معتقد است «مذهب در هر شکلی، با تقویت نظام کنترل اجتماعی، از جامعه حمایت می کند و پشتیبانی از ارزشها و قواعد جامعه را چون تعهدی مقدس جلوه گر می سازد؛ (35) تعهدی اخلاقی که افراد را به دست شستن از آرزوهای خودخواهانه، به خاطر جامعه، رهنمون می شود.» (36) وی رابطه انسان و نظام اجتماعی را با رابطه بین مؤمن و خدای او مقایسه می کند و می گوید: «همانطور که افراد وقتی به خداوند معتقدند از هماهنگی بین خود و ماورای طبیعت احساس آرامش درونی می کنند، همین آرامش مطلوب را هم، وقتی که با نظام اجتماعی اطراف خود همنوایی دارند، احساس می کنند.» (37)
دورکیم به تدوین روش شناسی تحقیق اجتماعی نیز کمک فراوان کرده است؛ البته روش شناسی او تا حدود زیادی تنظیم قواعد تشخیص واقعیتهای اجتماعی را شامل می شود. دورکیم معقد است:
واقعیتهای اجتماعی به میزان واقعیتهای فیزیکی، وجود واقعی و خارجی دارد. واقعیت اجتماعی نسبت به فرد بیرونی است؛ اما بر او تأثیر می گذارد. پذیرش حقیقت وجودی واقعیتهای اجتماعی، برای توسعه جامعه شناسی – به عنوان یک علم – امری الزامی و اساسی است. اهداف مطالعه جامعه شناختی را باید مستقل از خواست محقق بررسی کرد. جامعه شناس در مطالعه ی خود در پدیده های اجتماعی باید برون صاحب کنش را برای تبیین رفتار او بنگرد، نه درون وی را. البته چنین مطالعه ای، به روش نیازمند است. واقعیتهای اجتماعی را تنها از طریق به کارگیری شاخصهای عینی که اندازه گیری پدیده های غیرقابل مشاهده ی مستقیم را امکانپذیر می سازد، می توان مطالعه کرد... . (38)
فرضیه ی دورکیم که واقعیت اجتماعی را «شیء» تلقی می کند، این امکان را به جامعه شناسان می دهد، تا بیرون از آنچه مطالعه می شود، قرار گرفته و حیات اجتماعی را به طور علمی بررسی کنند (همانگونه که شیمیدان در خارج لوله ی آزمایش خود قرار می گیرد). (39)
به نظر دورکیم، موضوع پژوهشهای جامعه شناختی باید گروهی از پدیده ها را شامل شود که از پیش به وسیله خصوصیات بیرونیِ عمومی و معینی تعریف شده اند. در مشاهدات باید پیش داوریها را از میان برداشت و واقعیتها را مستقل از تظاهرات فردیشان در نظر گرفت. محقق باید دور از هر نوع جهت گیری و تعصب، در پی بررسی مبانی اصلی عادتهای جمعی باشد. (40)
کلام آخر اینکه، اگر چه دورکیم نتوانست برای همه ی سوالات و مسائل اجتماعی زمان خود پاسخی بیابد و تأکید زیاد او بر اصالت و نفوذ یکطرفه جامعه بر فرد و خوشبختی تضمین شده فرد در نظام اجتماعی به هنجار، سبب شد که خود وی مورد سوال قرار گیرد؛ اما، تأثیر اندیشه های قوی او در ساختار جامعه شناسی، در مردم شناسی (آثار مالینوفسکی و براون) در مکتب کارکردگرایی و بخصوص در آثار معلمان بزرگی چون مرتن و پارسونز و همچنین در شکل یافتن قلمرو پژوهشهای جامعه شناختی بخوبی مشهود است. این قول که نفوذ آرا و اندیشه های دورکیم در تاریخ جامعه شناسی بیشتر و مهمتر از هر متفکر دیگری بوده و «بدون بهره مندی از تفکر قوی او، جامعه شناسی بشدت از آنچه امروز هست، ضعیفتر و فقیرتر می بود» (41) نیز به هیچ روی گزاف نیست.
پی نوشت ها :
1-Emile Durkheim
2- agnostic
3- secular
4- An Introduction to Sociology; p.19
5-Popenoe, David; Sociology; p.25
6- منظور گابریل تارد کسانی است که پدیده های اجتماعی را در چهارچوب خصوصیات افراد (فراگرد روانشناختی تقلید) تبیین می کنند.
7- Timothy Raison, (ed.); The Founding fathers of Social Science; Social Press. London: 1979. P.156
8- A Hundred Years of Sociology; p.76
9- Braude, Lee; A Sense of Sociology; Praeger Publishers, New York: 1974, pp.47-49
10- Division of Social Labor
11- The Founding Fathers of Social Science; p.157
12- Baldridge, J. Victor; Sociology: A Critical Approach to Power, Conflict, and Change; 2nd ed., John Wiley and Sons, New York: 1980, p.21
13- A Hundred Years of Sociology; p.74
14- Loc. Cit
15- collective conscience
16- The Province of Sociology; p.16
17- Sociological Theory. Its Nature and Growth; p.113
18- A Hundred Years of Sociology; p.7
19- The Province of Sociology; p.16
20- utilitarianism
21- A Hundred Years of Sociology; p.75
22-Sociological Theory: Its Nature and Growth; pp.113-114
23- suicide
24- A Hundred Years of Sociology; p.77
25- egoistic
26- altruistic
27- anomic
28- Sociological Theory: Its Nature and Growth; p.114
29- McGee, Reece and Others; Sociology; 2nd ed., Holt, Rinehart and Winston, New York 1980, pp. 26-27.
30- The Elementary Forms of Religious Life
31- A Hundred Years of Sociology; p.82
32- Origins and Growth of Sociology; p.174
33- The Founding Fathers of Social Science; p.160
34- sacred
35- profane
36- A Hundred Years of Sociology; p.81
37- Sociological Theory: Its Nature and Growth, p.117
38- The Province of Sociology; p.18
39- Introduction to Sociology; p.23
40- The Province of Sociology; p.18
41- Durkheim, Emile; The Rules of Sociological Method; Free Press. New York: 1965.
و همچنین ر.ک.: The Province of Sociology; p.17
42- Recce, McGee and Others; Sociology; p.28
43- Sociological Theory: Its Nature and Growth; pp.117-119
44- A Hundred Years of Sociology; p.72