نبرد با تاریکی (3)

مورد دیگری که موضوع مناقشهی جدی شیخ فضل الله و مشروطهطلبان گشت، مادهی مربوط به مطبوعات بود. اما برای فهم نگرانی عمیق شیخ از حضور ماسونها در کسوت اصحاب مطبوعات لازم است بدانیم که در آن ایام، عمدهی
يکشنبه، 19 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نبرد با تاریکی (3)
نبرد با تاریکی (3)

 

پژوهشگر: سید حسین علوی




 
نبرد با تاریکی
واقعیت رویارویی شیخ شهید با کسانی که در بدو نهضت «عدالت‌خانه» با بسیاری از ایشان همراه و هم‌رزم بود، واقعه‌ی عبرت‌آموزی است که بازخوانی ابعاد نانوشته‌ی آن، راه گشای فهم عمق مبارزه‌های اسلام‌خواهانه‌ی آن مجاهد نستوه خواهد بود
موارد اختلاف :
3-آزادی مطبوعات
مورد دیگری که موضوع مناقشهی جدی شیخ فضل الله و مشروطهطلبان گشت، مادهی مربوط به مطبوعات بود. اما برای فهم نگرانی عمیق شیخ از حضور ماسونها در کسوت اصحاب مطبوعات لازم است بدانیم که در آن ایام، عمدهی مطبوعات در دست عناصر لاابالی مدعی منورالفکری بود که هیچ حدی برای قلم خویش قایل نبوده و تصورشان از آزادی قلم، همان اباحه و لاابالیگری بود. کسانی که نه احترام خالق را نگه میداشتند و نه حقوق مخلوق را محترم میپنداشتند. روزنامههایی چون «مساوات»، «حبلالمتین»، «صوراسرافیل» و هفتهنامههایی چون «ملانصرالدین» که با پشتیبانی محافل ماسونی و حمایت مالی بریتانیا منتشر میگشتند در دریدهگویی، اهانت، دروغپراکنی و تهمتزنی شهرهی عام و خاص بودند تا جایی که شیخ شهید در این زمینه طی یکی از لوایح دوران تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم(س) مینویسد:
«و دیگر روزنامهها و شب نامهها پیدا شد اکثر مشتمل بر سب علمای اعلام و طعن در احکام اسلام و این که باید در این شریعت تصرفات کرد و فروعی را از آن تغییر داده تبدیل به احسن و انسب نمود و باید همه را با اوضاع و احوال و مقتضیات امروز مطابق ساخت از قبیل اباحه مسکرات و اشاعهی فاحشه خانهها و از قبیل استهزاء مسلمانان در حواله دادن به شمشیر حضرت ابالفضل و یا به سر پل صراط و این که افکار و گفتار رسول مختار العیاذبالله از روی خوراکهای اعراب بوده است مثل شیر شتر و گوشت سوسمار و این که امروز در فرنگستان فیلسوفها هستند خیلی از انبیاء و مرسلین آگاهتر و داناتر و بزرگتر و نستجیربالله حضرت حجت ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) را امام موهوم خواندند و نگارش این که مردم بیتربیت ایران سالی بیست کرور تومان میبرند و قدری آب میآورند که زمزم است و قدری خاک که تربت است... آیا هیچ شنیده بودید تا این تاریخ یک آدمی در دنیا گفته یا نوشته و پراکنده کرده باشد که الوهیت خدا نیز مشروطه است؟! ولقد قالوا کلمه الکفر. و هیچ شنیده بودید که در این یکهزار و سیصد و چند سالی که از عمر اسلام(ایدالله انصاره) گذشته است، صورت یکی از مجددین دین را که در عداد کلینی و علم الهدی و محقق و شهیدین شمرده شود به شکل حیوانی بارکش کشیده و تشهیر کرده باشند؟!»[1]
در چنین احوالی بود که بحث آزادی مطبوعات به صحن مجلس و تدوین متمم قانون اساسی کشیده شد. اما باید دانست که مشروطهخواهانی که نمیخواستند هیچ قیدی بر آزادی مطبوعات افزوده گردد از دو بابت نگرانی داشتند. نخست خوف آن داشتند که مورد غضب مراجع و علمای مشروطهخواهی قرار گیرند که حمایت آنها تا بدان لحظه برگ برندهی مشروطهخواهی در فضای اجتماعی ایران تلقی میگشت. چراکه بالاخره هرچند امثال آخوند خراسانی و میرزای نایینی در تلقی از مشروطیت دچار خطا گشته بودند اما کسی در دینخواهی و مخالفت ایشان با لاابالیگری به اسم آزادی تردیدی نداشت. اما نگرانی دوم از ناحیهی شخص شیخ شهید و اجتماع مشروعهخواهان بود. واقعیت آن است که مشروطهطلبان هر چند رسماً به مخالفت با شیخ میپرداختند اما به هر حال تلاش میکردند کمترین برخورد ممکن را با معظمله داشته باشند. از این رو در نهایت پس از مقاومتهای عدهی قلیلی از رادیکالهای مشروطهخواه، مادهی مربوط به قانون مطبوعات به شرح زیر وارد متمم گشت.
اصل بیستم: عامهی مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هرگاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود، نشر دهنده یا نویسنده برطبق قانون مطبوعات مجازات میشود. اگر نویسندهی معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند. اما شیخ شهید که میدانست این ماده نیز ظرفیت سوءاستفادههای فراوان جماعت لاابالیطلبان را داراست با آن به مخالفت پرداخت. مخالفتی که از جهات زیر قابل بررسی است.
الف) همچون مورد مخالفت با اصل مساوات پسندیدهتر آن است که ابتدا به نظر خود شیخ مراجعه نماییم و دلایل مخالفت را از شخص ایشان طلب نماییم. شیخ فضل الله نوری(رحمه الله علیه) میفرمایند:
«مادهی دیگر که در این ضلالت نامه است، آزادی قلم و آزادی مطبوعات است بعد از تغییرات و تبدیلات عین عبارت این است: «عامهی مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است.» به موجب این ماده بسیاری از محرمات ضروری الحرمة تحلیل شد زیرا که مستثنی فقط دو امر شد و حال آن که یکی از محرمات ضروریه افترا است و یکی از محرمات غیبت از مسلم است و همچنین قذف مسلم و ایذاء و سب و فحش و توهین و تخویف و تهدید و نحو آن، مِن الممنوعات الشرعیة و المحرمات الا لهیة. آزادی این امور آیا غیر از تحلیل ما حرمه الله است و من حلل حراماً حال او معلوم و حکم آن مبین است و العجب که در غیر مورد مستثنی، منع از ممیزی شد و حال آن که نهی از منکر از اصول عملیات است و این نویسنده و رأی دهنده نهی از منکر کرده است و أعجب من ذلک که در ذیل این ماده حکم مجازات برای مخالف مقرر شد و حواله به قانون مطبوعات شد و این هم غلط و بدعت است زیرا که مجازات مالی در شرعیات در ارتکاب منهیات نداریم و در آن جا برای این کار مجازات مالی معین نموده. ای مسلمان برادر، فقد ضاق الصدر. تمام این مزخرفات و خرافات برای هدم اساس دین و اضمحلال شریعت سید المرسلین بوده. (والذی فلق الحبة و برئ النسمه) که دزدان دین داخل شدند و تمام همّ آنها بردن دین و اهلاک اهل آن بود و الا نشر عدالت محتاج به این ترتیبات نیست و برای رفع شبهه، عدالت، که اعظم سبب قبول این حادثه در نظر اکثر مردم این کلمه بوده، مختصر شرحی داده میشود...»[2]
نبرد با تاریکی (3)
همان گونه که پیداست، جناب شیخ در مخالفت با اصل مربوط به آزادی مطبوعات، اولاً اشاره به نقص این قانون در فقدان ممنوعیت «تضییع حقالناس» نمودهاند. به نحوی که صریحاً اشاره به محرماتی مینمایند که اتفاقاً زرق و برق روزنامههای رادیکال مشروطهطلبان از اشاعهی همان محرمات بود. افترا و غیبت از مسلم و قذف مسلم و ایذاء و سبّ و فحش و توهین و تخویف و تهدید و ... نمونههایی از محرمات مربوط به حقالناس است که مشروطهخواهان اصرار داشتند در متمم قانون اساسی گنجانده نشود. چه اگر این موارد به اصل هجدهم افزوده میشد آن وقت باید تمام مطبوعات مدعی منورالفکری و مشروطهخواهی یک شبه بساط خود، جمع مینمودند و دکان تزویری که در ظل شعار آزادی بیان ساخته بودند را تخته میکردند!
در این جا باید توجه داشت که گنجاندن لفظ «مواد مضره به دین» در اصل هجدهم، هرچند میتوانست تفسیر به مصادیقی چون تضییع حقالناس نیز گردد، اما مسأله آن جا بود که مشروطهخواهان تعمداً مرجعی غیر از خود مجلس برای تفسیر مفاد قانون اساسی قرار نداده بودند. از این رو «عملاً» مجلسی که بخش عمده‎ی آن برآمده از همان مطبوعات آنارشیست بود، هرگز تن به گنجاندن تضییع حقالناس، ذیل مصادیق «مواد مضره به دین» نمیداد. همان طور که اگر قرار بود تن به چنان تفسیری بدهد از همان اول، متن متمم را مطابق مطالبات شیخ شهید به دقت مینوشتند!
دومین مطلبی که شیخ در اعتراض به مادهی 18 متمم ایراد میفرمایند مربوط به منع از ممیزی در غیر دو مورد مستثنی [کتب ضلال و مواد مضره به دین] است. شیخ فضل الله نوری با استناد به اصل ضروری «نهی از منکر»، انجام ممیزی در موارد بسیاری که قانون ناقص فوقالذکر بدانها اشاره نداشته را از ضروریات دانسته و منع از ممیزی و مقرر کردن مجازات برای کسانی که از باب نهی از منکر به مخالفت با انتشار فحشنامههای مشروطهخواهان مبادرت مینمودند را از مصادیق «صدّ عن سبیل الله» و نهی از معروف میدانند.
ب) مسأله دیگری که باید مورد مداقهی جدی واقع شود، منافات این ماده با مواد دیگر متمم قانون اساسی است. خوب دقت کنید: «اصل هفتاد و یکم: دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند و قضاوت در امور شرعیه با عدول مجتهدین جامع الشرایط است.»
اصل هفتاد و دویم: «منازعات راجعه به حقوق سیاسیه مربوط به محاکم عدلیه است مگر در مواقعی که قانون استثنا نماید.»
همان گونه که پیداست در همین متمم، دعاوی سیاسی که جرایم مطبوعاتی عموماً ذیل آنها مصداق پیدا میکنند از دسترس محاکم شرعیه، مجتهدین و فقها خارج شده است. حال بازگردید به اصل هجدهم که حدود (نیمبند) آزادی مطبوعات را در نشر «کتب ضلال و مواد مضره به دین» خوانده بود. با این اوصاف آیا تشخیص و مجازات چنین تخلفاتی در صلاحیت محاکم غیر شرعی نبود؟! به طور قطع چنین بود و شیخ شهید که چنین دورزدنها و بندبازیهایی را به نیکی ملاحظه فرموده بود با قاطعیت در مقابل چنان قوانین نامشروعی ایستادگی نمود.
ج) اما نکتهی بسیار مهمی که در پس مخالفت شیخ با مادهی یاد شده نهفته است، آگاهی شیخ از باطن پلید تدوین کنندگان متمم است. شیخ به خوبی میداند که دیکتاتورترین و مخالفترین رجال سیاسی عصر مشروطیت با آزادی بیان، همان کسانی هستند که داد آزادیخواهی سرداده و اکنون مشروطهطلب گشتهاند. چراکه شیخ شهید تنها و تنها به جرم بیان نظری مخالف با مشروطهخواهان، ماهها هدف سیل پایانناپذیر هتک حرمتها و فحاشیهای کسانی قرار گرفته بود که اینک داد آزادی بیان و قلم سرداده بودند! به گواهی تکتک تواریخ عصر مشروطیت (از مشروعهخواه تا لامذهب و مشروطهخواه) شیخ شهید بدون ارتکاب هیچ اقدام عملیِ قهرآمیزی برضد مخالفانش صرفاً به جرم بیان مخالفت با جماعت مشروطهخواهان در معرض تبعید، فحاشی و تهمتهای بیسابقه بوده است. مطالعهی فحشهایی که در خلال جلسات رسمی مجلس در ایام تحصن شیخ شهید در زاویهی حرم حضرت عبدالعظیم(س) [ماههای جمادیالثانی و رجب 1325قمری] نثار آن فضل الهی شده است.[3]
در روز 21 ربیعالثانی 1325 قمری در شرایطی که مشروعهخواهان اصلاً روزنامهای نداشتند، متن پیشنهادی شیخ شهید برای تصویب به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی که مورد توافق با آخوند خراسانی نیز قرار گرفته بود (مادهی نظارت مجتهدان)، با اصرار مشروعهخواهان برای آگاهی عموم مردم از حقیقت مطالبات ایشان در روزنامهی صبح صادق درج گشت. اما به محض انتشار این خبر در روزنامهی یاد شده، منادیان آزادی بیان و مشروطیت، با چماق و قمه و دشنه، روانهی دفتر روزنامهی صبح صادق گشتند و تمام نسخههای شمارهی 48 این روزنامه را به آتش کشیدند و تعدادی از کارمندان آن را مضروب کردند و خسارات عدیدهای به دفتر این روزنامه وارد ساختند! از این رو مدیر بخت برگشتهی روزنامه که سخت هراسناک شده بود، بیدرنگ همین شماره را با حذف متن پیشنهادی شیخ مظلوم، تجدید چاپ کرد و طی سرمقالهای به قلم خودش تحت عنوان «اعتذار» نوشت:
«چون در نمره‏ی چهل‏وهشت روزنامه‏ی صبح صادق، لایحه‏[ای‏] منسوب به جناب حاجی شیخ فضل الله درج شده بود که درج و انتشار آن بدون اطلاع مدیر روزنامه بوده و اجزاء اداره، به مقتضای‏ خبرنگاری آن لایحه را در ضمن روزنامه درج کرده‏اند، اینک‏ محض اطلاع مشترکین، می‏نگارد که این نمره چون به خلاف‏ وظیفه و ترتیب ادارهی روزنامه درج شده و مدیر اداره از آن بکلی‏ بی‏خبر و بی‏اطلاع بوده است، لهذا آن نمره را بکلی ساقط و باطل‏ کرده، نمرهی چهل و هشت را تجدید کردیم و از سهو و اشتباه اداره، از آقایان معذرت می‏خواهیم و این‏گونه مطالب تا به امضای عموم‏ علمای اعلام و تصویب وکلای ملی نرسد، صورت رسمیت‏ ندارد.»[4]
و این یعنی اوج آزادی بیان! این یعنی ممیزی همیشه هم چیز بدی نیست! اگر به کام مشروطگی استعماری بود، از شیر مادر حلالتر است! اما وای به روزی که کسی بخواهد علیه ایادی استعمار از باب نهی از منکر و قطع ید فسقه از افکار عمومی، جلوی انتشار نشریات این جماعت را بگیرد!
شیخ شهید با اصل مربوط به آزادی مطبوعات به مخالفت پرداخت از آن روی که میدانست چه فتنهای در پی آن قرار است که بر جامعهی مسلمین سرازیر گردد. آن فضل الهی که با بصیرتی وصفناپذیر از نیات پس پردهی تنظیم کنندگان متمم آگاه بود، مردانه در مقابل توطئهی انگلیسی این جماعت ایستاد تا تاریخ فراموش نکند که در آن وانفسایی که غبار فتنه، توان مشاهدهی بسیاری از حقایق را از رجال نیکنام و بلندآوازهی آن عصر گرفته بود، بازهم کسانی بودند که مفتون مکاید شیطان هزار رنگ فرنگ نگشتند.(*)
:پی‌ نوشت ها
[1]. ستار شهوازی، بازخوانی روزنامه شیخ فضل الله نوری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، صص 137 الی 140
[2]. زرگرینژاد، غلامحسین،رسائل مشروطیت، جلد نخست، ص 267 و 268
[3]. ستار شهوازی، بازخوانی روزنامه شیخ فضل الله نوری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، صص 51 الی 59
[4]. روزنامه صبح صادق، سال اول، شماره 48، یکشنبه 21 ربیع الثانی 1325 قمری، صفحه اول – انتشارات دانشگاه تهران، 1384
منبع : برهان
منبع:



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط