مؤلفههای سیاست فرهنگیِ دینگرایانه در دولت اسلامی (4)
دولت لیبرال، دست کم در مقام نظر از این ایدهی فرهنگی دفاع میکند که دولت به دلیل آنکه نهادی عمومی است، میبایست در حوزهی فرهنگ، «بیطرف» و «بیجهت» باشد و تنها تلاش کند نظم و امنیت و قانون را در جامعه حاکم گرداند.
در این چارچوب، ادعا میشود که چون مقولات و مسئلههای فرهنگی، هویت واقعنمایانه و استدلالپذیر ندارند و به سلایق و عقاید شخصی افراد و گروهها وابستهاند، دولت به مثابهی ساختار سیاسی تدبیرگر جامعه، از وارد شدن به مناقشات و مناسبات فرهنگی پرهیز کند و همهی جریانها و جبههها و تفکرات فرهنگی را یکسان و علیالسویه قلمداد نمایند و هیچ یک را بر دیگری برتری ندهد. این ایده را میتوان «تکثرگرایی فرهنگی» خواند. حال پرسش این است که دولت اسلامی نیز میتواند این نوع سیاست فرهنگی را برگیرد و به کار بندد یا میبایست به «انحصارگرایی فرهنگی» رو آورد؟
قرآن کریم در این باره، همچون بسیاری از مسئلههای دیگر عرصهی سیاست فرهنگی، سکوت اختیار نکرده است؛ آنچنان که در آن میخوانیم:
«إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (سورهی حجرات، آیهی 13)
ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بىتردید خداوند داناى آگاه است.
در این آیه، به پارهای از تفاوتهای فرهنگی، از جمله «ملیت» و «قومیت» و... اشاره و این قبیل واقعیتهای اجتماعی به ارادهی تکوینی الهی نسبت داده شده، اما آنچه مهم است این است که تفاوتهای فرهنگی یادشده، ملاک داوری دربارهی «برتری» و «فضیلت» یا «کاستی» و «پستی» دانسته نشده، بلکه «تقوا» به عنوان معیار راستین معرفی شده است. به این معنی که هر فرد یا گروه انسانی که به میزان و مرتبهی بیشتری از تقوا برخوردار باشد، منزلت و مطلوبیت بیشتری دارد. بنابراین، این آیه با صراحت، «نسبیت فرهنگی» و همچنین «تکثرگرایی فرهنگی» را نفی میکند و ملاک و معیاری را برای داوری حقیقی دربارهی فرهنگها و خُردهفرهنگها، پیش روی ما مینهد.در واقع، اگرچه این آیه در پی نفی برخی تفاخرات و تعصبات فرهنگی است؛ اما به سبب اینکه ملاکی برای تشخیص برتری یک فرهنگ نسبت به فرهنگ دیگر عرضه داشته است، غیرمستقیم دلالت بر این معنا دارد که فرهنگهای مختلف، در عرض یکدیگر و علیالسویه نیستند، بلکه هر فرهنگ یا خُردهفرهنگی که عنصر «تقوا» را در درون انسان به شکوفایی و بالندگی برساند، محترمتر و شایستهتر است.
نکتهی دیگر این است که تفاوتها و تکثرهای فرهنگی، واقعیتهای «قهری» و «اجتنابناپذیر» نیستند که دولت اسلامی نتواند در برابر آنها مقاومت کند و به نشر و تثبیت فرهنگ مطلوب و عالی اهتمام بورزد، بلکه تفاوتهای فرهنگی، زاییدهی حسن اختیار یا سوءاختیار خود انسانهاست (مصباح یزدی، 1388، ص 259). به عنوان مثال، انسان با تکیه بر عقل و ارادهی خود، میتواند حق را از باطل بازشناسد و به دین الهی بگراید یا از عادات و رسوم ناروا رو گرداند. به همین سبب است که قرآن کریم، اختلاف انسانها در امر دین را ـکه موجودیتی فرهنگی داردـ به سوءاختیار و کجاندیشی ارادی آنان ارجاع میدهد:
«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (بقره، آیهی 213)
مردم امتى یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را بهحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند و جز کسانى که [کتاب] به آنان داده شد.
پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد، به خاطر ستم [و حسدى] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مىکند.«وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ» (آلعمران، آیهی 19)
و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد؛ آن هم به سابقهی حسدى که میان آنان وجود داشت.
«وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (آلعمران، آیهی 105)
و چون کسانى مباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد، پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند و براى آنان عذابى سهمگین است.
حاصل این که چنانچه اولاً تفاوتها و تعددهای فرهنگی را واقعیتی «محترم» و «تغییرناپذیر» نپنداریم و «تصرف» در آنها را ممکن بدانیم و ثانیاً «فرهنگ اسلامی» را «حق مطلق» و «برتر» همهی فرهنگهای دیگر قلمداد نماییم، دولت اسلامی نمیتواند سیاست فرهنگی خود را بر ایدهی «تکثرگرایی فرهنگی» مبتنی سازد، بلکه میبایست به بسط و تثبیت فرهنگ اسلامی ـبه مثابهی فرهنگ حق و برترـ بپردازد.منابع:
قرآن کریم.
مصباحیزدی، محمدتقی (1388)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل.
____________ (1387)، فلسفهی اخلاق، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل.
مطهری، مرتضی (1390)، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی(5): جامعه و تاریخ، تهران، صدرا.
جعفری، محمدتقی (1388)؛ فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو؛ تهران؛ مؤسسهی تنظیم و نشر آثار علامه جعفری.
www.borhan.ir
/ج