نویسنده: سید رضا حسینی
ایتالیا
زادگاه هنر باروک شهر رم بود. اما به زودی در همه کشورهای اروپائی رواج یافته و سبکی بین المللی گردید.کاراوجو (1610 - 1573.م): نام اصلی میکانجلو دمریزی، از هنرمندان پیشتاز سبک باروک است. در اثر فراخوانده شدن قدیس متی هم از شیوه گری و هم از سبک رنسانس پیشرفته به دور است و چنان واقع گرا است که برخی اصطلاح طبیعت گرائی را برای آن به کار می برند. کاراواجو در این تابلو برای بیان موضوعی مقدس، فضائی کاملاًًً عادی و زمینی را بر می گزیند. شیوه نورپردازی کاراوجو در هنرمندان پس از او تأثیر زیاد می گذارد (تصویر 32).
از سایر نقاشان سبک باروک در ایتالیا می توان از آنیباله کاراتچی (1609 - 1560.م)، گویدورنی (1642 - 1575.م)، جووانی گوئرچیمو (1666 - 1591.م) و دومینیکیو (1641 - 1581.م) نام برد.
جووانی لورنستو برنینی (1680 - 1598.م): از هنرمندان معروف سده 17 ایتالیا و بزرگترین معمار و پیکر تراش آن قرن است. او یکی از مبتکرترین و خط دهنده ترین هنرمند سبک باروک بود. از آثار معماری او می توان به تهیه طرح یک میدان عظیم در مقابل کلیسای سن پیترو، تزئین فضاهای داخلی کلیسای سن پیترو، ساخت خیمه مقدس برای مذبح اصلی زیر گنبد و ساخت سریر قدیس پطرس اشاره نمود.
برنینی در ساخت سریر قدیس پطرس اثر مختلطی در جایگاه خوانندگان کلیسای سن پیترو به وجود آورد که نقطه اوجی برای جلب نظر تماشاگران است. نقطه اصلی این اثر نوری است که به طور انفجاری از پنجره مرکزی اثر با توده ای از ابرها و فرشتگان به سمت تماشاگر می تابد. این اثر با مفرغ مطلاکاری شده ساخته شده است (تصویر 33).
از معماران مهم به شیوه باروک ایتالیاست و نخستین اثر وی ساخت کلیسای کوچک «سان کارلوآله کواتروفونتانه» است که دارای پویائی کاملاًً تازه ای است، و آن تأکید بر جلوه پیکره ای بنا با حرکت مارپیچی نمای کلیسا می باشد. از آثار دیگر وی می توان به ساخت کلیسای سان ایوو در رم اشاره نمود.
فلاندر
پیتر پل روبنس (1640 - 1577.م): متولد آنتورپ بلژیک است که ابتداء نزد استادان محلی به آموزش نقاشی پرداخت. دانش روبنس در مورد آثار کلاسیک و کهن - زبان لاتین و تحقیقات پردامنه از او یک محقق، باستان شناس، تاجر و یک سیاستمدار ساخت. در سال 1600 به عنوان دیپلمات به ایتالیا سفر می کند و با آثار میکلانژ، تیسین، تینتو رتو و کورجیو آشنا می شود. او با در هم آمیختن شیوه استادان رنسانس و باروک، نخستین شیوه حقیقتاً اروپائی را به وجود آورد. آثار روبنس در سه زمینه طراحی، اتود برای پرده ها و نیز نقاشی های عظیم بسیار است. عملکرد مستقیم دید، ذهن و احساس روبنس در طراحیها و اتودهای او هویداست، چرا که نخستین بارقه الهام هنرمند در همان طرحها و اتودهای او متجلی است. روبنس ترجیح می دهد تصویرهای خود را از مرحله نخست به کمک نور و رنگ طرح ریزی کند. آثار وی از نظر نورپردازی درخشان و در رنگ آمیزی از رنگهای پرتلالو اصلی و رنگهای مکملشان سود می برد. در اثر برافراشتن صلیب، نور پردازی صحنه، تأثیرات هنر ایتالیا را به نمایش می گذارد (تصویر 35). وحدت نور و رنگ ارزنده ترین میراثی است که روبنس برای نقاشان بعدی بجای گذارد.سرآنتونی وان دایک (1641 - 1599.م): متولد در آنتورپ بلژیک و همشهری روبنس است. در حدود سالهای 1620 - 1619 میلادی به عنوان دستیار روبنس آغاز به همکاری نمود لیکن چون نمی خواست تحت پوشش شهرت روبنس به کار بپردازد به جنووا و سپس به لندن رفت. وان دایک در طی عمر کوتاه خود توانست نفوذ خود را در سرتاسر اروپا گسترش دهد. او دهه آخر عمرش را در دربار چارلزاول به نقاشی پرداخت و لقب سر را دریافت نمود. از آثار طراحی وی می توان به دستگیری حضرت مسیح (تصویر 36) و عید گلریزان و از آثار نقاشی وی به چالزاول در شکارگاه اشاره نمود.
هلند
فرانس هالس (1666 - 1580.م): از نقاشان پیشتاز مکتب هارلم هلند است و از شیوه کاراوجو در نورپردازی بهره بسیار برد. در ابتداء تحت تأثیر روبنس بود و بعد از آن به مراحل تکامل یافته تر دست یافت. استحکام هنر روبنس را با تمرکز بر وصف یک لحظه حساس در خود جمع نمود. نشان دادن یک لحظه خاص و گذرا از زندگی.فرانس هالس نابغه شبیه سازی از لحظه های خاص و کمیک است. در پرده ماله بابه حرکت قلم موی نقاش سریع، سبک و گریزپاست و نورهای منعکس شده حاکی از لحظه ای بودن ثبت این مشخصات است (تصویر 37).
شیوه تصویر گری رامبراند، شامل پالایش نور و سایه تا رسیدن به پرده ها و تفاوتهای ظریفتر و نهایتاً ادغام آنها در یکدیگر بود. طراحیهای رامبراند دارای طراوت، انرژی و تحرک است و کیفیتی پویا دارد. رامبراند در سالهای آخر عمرش به فقر دچار شد و از حدود 1650.م در شیوه بیان او تغییری حاصل گردید. غلو در بیان که از خصوصیات شیوه باروک مترقی بود جای خود را به لطف شاعرانه داد. از رامبراند تعداد زیادی چهره های شخصی (سلف پرتره) نیز باقیمانده است. بعضی از آثار وی عبارتند از پاس شبانه (تصویر 38)،
وان رویسدال (1682 - 1628.م): یکی از منظره سازان بزرگ هلند است که در اغلب آثارش به گونه ای رعب توأم با احترام به طبیعت موج می زند. فضا در منظره نگاری هلندی ابعادی بیکران پیدا می کند و انسان تا حد موجودی بی اهمیت تنزل می یابد. زمانش یک لحظه و مکانش یک نقطه. از آثار رویسدال می توان به گورستان یهودیان (تصویر 41)، «منظره هارلم از تلماسه های اوور وین»، خیابانی در میدان هارنیس، دشت غلات کنار ساحل و... اشاره نمود.
اسپانیا
دیه گو ولاسکز (1660 - 1599.م): از نقاشان معروف دوره باروک اسپانیا است که در آغاز به آثار کاراواجو تمایل داشت. او از بزرگترین استادان رئالیسم بصری سراسر تاریخ است. ولاسکز در یکی از نخستین تابلوهایش به نام میگساران با به نمایش گذاردن ناتورالیسم خام که گوشه ای از قدرت و زیبائی تاتورالیسم کاراواجو را دارا است، استقلالش را از آرمانهای ایتالیای دوره رنسانس و باروک نشان داده است.موضوعات مورد علاقه وی صحنه هائی از زندگی روزمره و نقش اشیاء بود. ولاسکز بعدها به مقام نقاشی درباری منصوب شد و به مادرید نقل مکان کرد و به چهره سازی از افراد خاندان پادشاه پرداخت. تابلوی ندیمه ها صحنه ای از زندگی روزمره و هم چهره سازی دسته جمعی است. این صحنه به طرز معجزه آسائی طبیعی به نظر می رسد و می توان آن صحنه ای از زندگی روزمره و یا بازدیدی از کارگاه هنرمند دانست (تصویر 264). ولاسکز را یکی از بزرگترین رنگ پردازان می دانند، بجای قرار دادن ناگهانی روشن در کنار رنگهای تاریک از پرده رنگهای میانجی بی شماری در بین رنگهای متضاد استفاده می کند. او رنگ و پرده رنگ و درجات رنگی را جوهر اصلی نقاشی می داند.
فرانسه
و اما فرانسه در این دوران مسیری جداگاه را طی می نمود. از نیمه دوم سده هفدهم به بعد به تدریج فرانسه و مخصوصاً پاریس مرکز هنری اروپا را به دست آورد. پادشاه قدرتمند این دوره، لوئی چهاردهم بجای باروک، خواستار یک کلاسی سیزم با شکوه و قدرتمند بود، او از کولبر مشاور بزرگ دربار و شارل لوبرن نقاش خواست تا مدارسی به شیوه آکادمیهای باستانی در پاریس برپا دارند تا هنرمندان را هر چه بیشتر به سمت روشهای مورد تأیید هدایت نمایند. روش آموزش در این مرکز مبتنی بر شیوه نیکلای پوسن بود. پوسن برای اجرای آثارش ابتداء از موضوعات اساطیری و سپس از مضامین مذهبی سود می برد. کلاسی سیزم تا چند سده به عنوان معیاری ثابت و تغییر ناپذیر پذیرفته شد.نیکلای پوسن (1665 - 1594.م): نقاش کلاسیک گرای قرن 17 فرانسه که بیشتر عمر خود را در رم مشغول تبیین دقیق و موشکافانه تئوری خویش بود. در آثار پوسن دو تابلو با یک موضوع واحد دیده می شود تابلوی «من در آرکادیا هستم»، که یکی تحت نفوذ تیسین و دیگری نفوذ هنر رافائل در آن پیداست. موضوع تابلوهای پوسن اغلب از میان ادبیات باستانی برگزیده شده اند. در تابلوی تدفین فوسیون وی شرح پلوتارک را درباره فوسیون قهرمان آتنی که ظالمانه به دست هموطنانش اعدام شد، برگزیده است (تصویر 45).
شیوه روکوکو
روشی که فرانسه طی سده 17 برگزیده بود، مقاومت در برابر باروک ایتالیا و به زودی شیوه کلاسیک گرائی با حمایت دربار به صورت کلی مطرح گردید و مقررات سختی نیز برای آکادمیها در نظر گرفته شد. شارل لوبرن با توجه به عقاید و آراء نیکلای پوسن افراط کاریهائی در پیروی از شیوه کلاسیک گرائی از خود نشان داد که واکنشهائی را در پی داشت. در پایان همین قرن اعضای آکادمی در دو جبهه صف آرائی کردند: طرفداران پوسن با نظریه مقدم بودن طرح بر رنگ و طرفداران روبنس با نظریه مقدم بودن رنگ بر طرح زیرا به عقیده آنها رنگ بیشتر با واقعیت طبیعت منطبق است.با مرگ لوئی چهاردهم مقدمات قدرت گرفتن طرفداران روبنس شکل گرفته و سبب ساز بروز سبک جدیدی در هنر گردید به نام روکوکو، واژه روکوکو از واژه فرانسوی «rocaille» به معنی سنگریزه گرفته شده است. این واژه به سنگریزه و صدفهائی اطلاق می شد که در تزئین غارها و سردابهای مصنوعی به کار می رفت. این شیوه اصولاً سبکی مختص فضاهای داخلی و تزئین آن است که در هنرهای دستی و تزئینات داخلی نمود بیشتری دارد. این رخداد با زمامداری لوئی پانزدهم همزمان بود. آنتوان واتو (1721 - 1684.م): نقاشی که بیش از همه به روکوکو مربوط بوده و او را آغازگر این سبک می دانند و آن زمانی است که تابلوی او (سفر زیارتی به جزیره الهه عشق) از سوی آکادمی پذیرفته می شود و در حقیقت پیروزی طرفداران روبنس را معنی می دهد. شیوه کار او انشعاب ظریف و زیبائی از سبک کار روبنس است. در عموم نقاشی های واتو احساس از زود گذر بودن خوشی است که لطفی شاعرانه به آنها می بخشد. فرانسوا بوشه (1770 - 1703.م): پس از مرگ واتو او به مقام برتر نقاشی فرانسه دست یافت. بعد از واتو اکثر نقاشان به موضوعات مورد علاقه مادام های درباری و هرزگی و شهوترانی می پرداختند، با آنکه بوشه در چهره نگاری بی رقیب بود لیکن شهرتش از تابلوهای روایتی شاد و زیبائی ناشی می شود که به مناظر عاشقانه می پردازد. تابلوی کوپیداسیر نمونه ای از آثار این نقاش است (تصویر 46).
ایتالیا
جیووانی باتیستا تیه پولو (1770 - 1696.م): معتبرترین هنرمند ایتالیائی که در زمینه شیوه روکوکو آثاری آفرید. آثار تزئینات معماری وی تأثیرات زیادی را بر معماری اکثر کشورهای اروپائی گذاشت. او به همراه دو فرزندش بزرگترین نقاشیهای دیواری را در قالب سبک روکوکو در سراسر اروپا اجراء کردند. او علاوه بر نقاشی، در چاپ دستی و طراحی نیز فعالیت داشت که در میان آثارش 1300 اثر طراحی از وی بجای مانده است. تیه پولو به ابتکار عمل، اعتماد به نفس و سرعت عمل شهرت دارد و شیوه ای پر تحرک و متحول در آثار وی را شاهد هستیم. طراحی و گراور سوارکار (تصویر 49)، پیرمردی با پوشش و... بعلاوه نقاشی دیواری «عروج خاندان پیزانی» بر سقف ویلای پیزانی از آثار اوست.انگلستان
ویلیام هوگارث (1764 - 1697.م): او نقاشی است که آثارش تحت تأثیر روکوکو فرانسه است. او نیز همان رنگهای روشن و مات آنها را با جسارت و مهارت خاصی به کار می برد، اما موضوعات کار او که اخلاقی بود عمدتاً جنبه طنزآمیز داشتند و آن هم به خاطر رونق طنز نویسی در ادبیات آن زمان انگلستان است. اثر او بنام صحنه صبحانه خوران یکی از مجموعه روایتی ازدواج مد روز است (تصویر 50). او معتقد است آنچه شاهکار سبک نقاشی انگلیسی است هنر چهره نگاری یا صورت سازی است.منبع مقاله :
حسینی، سید رضا، (1348)، هنر و معماری ایران و جهان، تهران: مارلیک، چاپ دوم، (1388)