برخى روایات بى اساس در کتاب صحیح بخارى (2)

از دیگر احادیث بى اساس صحیح بخارى و مسلم، حدیثى است که به دروغ هاى سه گانه حضرت ابراهیم علیه السلام اشاره مى کند. در این زمینه در کتاب الجمع بین الصحیحین چنین آمده است:
چهارشنبه، 25 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برخى روایات بى اساس در کتاب صحیح بخارى (2)
 برخى روایات بى اساس در کتاب صحیح بخارى(2)

 

نویسنده: آیت الله سیّدعلی حسینی میلانی




 

حدیثِ «دروغ هاى سه گانه ی حضرت ابراهیم»

از دیگر احادیث بى اساس صحیح بخارى و مسلم، حدیثى است که به دروغ هاى سه گانه حضرت ابراهیم علیه السلام اشاره مى کند. در این زمینه در کتاب الجمع بین الصحیحین چنین آمده است:
محمّد از ابوهریره چنین نقل مى کند: رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
ابراهیم، تنها سه بار دروغ گفت؛ دوبار در راه خدا که گفت: (إِنّی سَقیمٌ)؛ «من بیمارم» و (بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا)؛ «بلکه بت بزرگ این کار را انجام داده است»، و یک بار به خاطر ساره؛ بدین ترتیب که ابراهیم علیه السلام به همراه ساره -که زیباتر از او وجود نداشت - پاى در سرزمین پادشاهى زورگو نهاد؛ به همین جهت به ساره گفت: اگر این پادشاه بفهمد که همسر من هستى تو را از آنِ خود مى کند؛ بنابراین، در پاسخ به سؤال او بگو که خواهر ایمانى من هستى.(1)

فخر رازى و ابطال این حدیث

فخر رازى به انتقاد و ابطال این حدیث مى پردازد و راویان آن را طرفدار مکتب حشویه مى داند. وى مى نویسد:
یکى از طرفداران مکتب حشویه از پیامبر صلى الله علیه وآله براى من نقل کرد که ابراهیم، تنها سه بار دروغ گفت.
گفتم: نباید چنین روایاتى را پذیرفت.
او از روى انکار سخن من، گفت: اگر این حدیث را نپذیریم در واقع راویان را دروغ گو پنداشته ایم.
به او گفتم: بیچاره! اگر آن را بپذیریم حضرت ابراهیم علیه السلام را دروغ گو پنداشته ایم و اگر نپذیریم راویان را. تردیدى نیست که پاسداشت ساحت ابراهیمى از دروغ گویى، بهتر از آن است که گروهى راوى ناشناخته را از دروغ گویى، تبرئه کنیم.(2)
گفتنى است که عمر بن عادل، این سخنان فخر رازى را ثبت و او را تحسین کرده است.(3)

حدیثِ «آتش زدن لانه ی مورچه ها توسط یکى از پیامبران»

از دیگر احادیث باطل بخارى این است که یکى از پیامبران به علت گَزیده شدن توسط مورچه اى، لانه ی مورچه ها را آتش زد. بخارى مى نویسد:
اسماعیل، از مالک، از ابوزناد، از اعرج نقل مى کند که ابوهریره مى گوید:
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: یکى از پیامبران در زیر درختى نشسته بود که در این لحظه، مورچه اى او را گزید.
آن پیامبر فرمان داد وسائل او را از زیر درخت بیرون آوردند و بعد دستور داد لانه ی مورچه ها را آتش بزنند.
خداوند به او وحى کرد: چرا همان یک مورچه را نکشتى؟!!(4)

فخر رازى و ابطال این حدیث

در ابطال این حدیث نیز به ذکر سخنان فخر رازى اکتفا مى کنیم. شاه عبدالعزیز دهلوى با ذکر سخنانِ فخر رازى به تحسین و پذیرش آن مى پردازد و مى نویسد:
فخرالدین رازى در این مورد سخنانى دارد که عقل آن را تصدیق مى کند و بر دل مى نشیند؛ وى مى گوید: به نظر من شیعیان از مورچه ی داستان حضرت سلیمان کم عقل تر و کم فهم تر هستند؛ چرا که این مورچه در خطاب به همراهانش گفت:

(قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ)؛(5)

مورچه اى [به زبان خویش] گفت: اى مورچگان، به خانه هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.
او دانست که سپاهیان سلیمان به تهذیب نفس نایل آمده اند تا جایى که مورچگان را از روى علم و عمد، زیر پا له نمى کنند و دانسته، به ضعفا ظلم نمى کنند، اما شیعیان متوجه نشده اند که هم نشینى با پیامبر خاتم -یعنى سرامد پیامبران- اصحابِ همیشه در رکاب وى را تحت تأثیر قرار مى دهد تا جایى که مرتکب خیانت و شرارت نمى شوند؛ حال چگونه است که شیعیان، اصحاب رسول خدا صلى الله علیه وآله را به ظلم علیه دختر، داماد و فرزندان وى متّهم مى کنند و آنان را به عنوان مسئول آتش زدن خانه، غصب اموال و اِعمال همه گونه آزار و اذیت در حق اهل بیت وى، معرفى مى کنند؟(6)
در پاسخ باید گفت: بخارى و دیگر طرفداران صحّت این حدیث، از مورچه نیز کم فهم ترند؛ چرا که با تأیید این حدیث، ظلم و ستم در حق پیامبر معصوم را مشروعیت مى بخشند!!

حدیثِ «امر به خوردن گوشت حرام»

حدیثِ «دستور پیامبر صلى الله علیه وآله به خوردن گوشت حیوانى که بدون ذکر «بسم الله» ذبح شده» از دیگر احادیث بى اساس بخارى در کتاب ذبائح است:
معلّى بن اسد، از عبدالعزیز بن مختار، از موسى بن عقبه، از سالم نقل مى کنند که عبدالله مى گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله پیش از نزول وحى، در پایین «بَلدَح»(7) با زید بن عمرو بن نفیل ملاقات کرد و او را به صرف غذایى پرگوشت، دعوت نمود.
زید بن عمرو با ردّ دعوت پیامبر خدا صلى الله علیه وآله گفت: من از گوشت حیواناتى که در پاى بت ها قربانى مى کنید، نمى خورم؛ ما از گوشت حیوانى که بدون ذکر «بسم الله» ذبح شده باشد تناول نمى کنیم.(8)
به راستى آیا هیچ مسلمانى در دروغ بودن این حدیث، تردیدى به دل خود راه مى دهد؟
آیا جاعل این حدیث، شرم نمى کند که دعوت به صرف گوشت حیوانى را به رسول خدا صلى الله علیه وآله نسبت مى دهد که بدون «بسم الله» ذبح شده است و زید بن عمرو را به عنوان شخصیتى معرفى مى کند که از خوردن چنین گوشتى پرهیز مى نماید؟!
اگر این حدیث را بپذیریم باید -پناه بر خدا- زید بن عمرو را از رسول خدا صلى الله علیه وآله پرهیزگارتر و برتر فرض کنیم!!
چگونه علماى اهل سنّت، چنین روایاتى را درباره ی پیامبر خدا صلى الله علیه وآله باور مى کنند، اما نهایت تلاش خود را براى تبرئه ابوبکر از شرابخوارى - پیش از تحریم خمر- به کار مى گیرند و با تکذیب اخبار مربوط به شرابخوارى ابوبکر، چنین مى گویند: خداوند، صدیقین (راستگویان) را -حتى پیش از تحریم زشتى ها- از ارتکاب اعمال و سخنان زشت، مصون داشته است!
این موضوع در کتاب نوادر الأصول حکیم ترمذى، ذکر شده است و به زودى به نقل آن خواهیم پرداخت. حال باید پرسید: آیا رسول خدا صلى الله علیه وآله از صدّیقان نبوده است؟

حدیث جعلى و تغییر الفاظ آن

ابن روزبهان به ناچار با دروغ گویى و افترا به علاّمه حلّى رحمه الله، تتمه اى بر این حدیث جعلى، افزوده است. وى در پاسخ به سخنان علاّمه حلّى رحمه الله مى گوید:
چگونگى نقل این حدیث، از مهم ترین نشانه هاى عدم امانتدارى این مرد (علاّمه حلّى) است و مى توان آن را دستمایه ی عدم اطمینان به روایات او قرار داد؛ وى براى دستیابى به هدف خود مبنى بر زیر سؤال بردن روایات صحاح ستّه، بخشى از حدیث مذکور را نقل کرده و از ذکر تتمه ی آن خوددارى نموده است. تتمه ی حدیث مذکور بدین شرح است:
رسول خدا صلى الله علیه وآله پس از شنیدن سخنان زید بن عمرو بن نفیل فرمود: ما نیز از گوشت قربانى مشرکان و آن چه بدون «بسم الله» ذبح شده، تناول نمى کنیم. بنابراین، هر دو به خوردن غذا پرداختند.
این مرد (علاّمه حلّى) براى زیر سؤال بردن این حدیث، از ذکر تتمه ی آن خوددارى نموده است. از خدا مى خواهیم که ما را از شرّ تعصّب -که بد همدمى است - مصون دارد.(9)
اما باید گفت که ایرادات ابن روزبهان از علامه حلّى رحمه الله به خود وى باز مى گردد و عدم امانتدارى زیبنده ی خود اوست؛ چرا که این حدیث در کتاب ذبائح صحیح بخارى به همین صورت است که ذکر شد و علاّمه حلّى رحمه الله نیز به همین ترتیب به نقل آن پرداخته است. کتاب صحیح بخارى در دست رس همگان قرار دارد و براى اثبات صحّت گفته هاى ما مى توان به اصل این کتاب مراجعه نمود!
بخارى این حدیث را در کتاب مناقب نیز ذکر کرده است، اما تتمه ی مورد ادّعاى ابن روزبهان در آن یافت نمى شود. در این باب چنین آمده است:
باب «حدیث زید بن عمرو بن نفیل» محمّد بن ابوبکر، از سالم بن عبدالله بن عمر براى من این گونه نقل کرد:
پیامبر صلى الله علیه وآله پیش از نزول وحى، در پایین «بلدح» با زید بن عمرو بن نفیل ملاقات کرد. در این هنگام سفره اى پیش روى پیامبر صلى الله علیه وآله گذاشتند و او از خوردن آن پرهیز نمود.
آن گاه زید گفت: من از گوشت حیواناتى که در برابر بتان قربانى مى کنید تناول نمى کنم و فقط گوشت حیواناتى را مى خورم که با ذکر «بسم الله» ذبح شده اند.
زید بن عمرو از قربانى هاى قریش ایراد مى گرفت و مى گفت: گوسفند را خدا آفریده و آب آسمان و گیاهان زمین را براى آن فراهم آورده است، اما شما براى انکار این امر و بزرگداشت بت ها، گوسفندان را با ذکر سخنانى غیر از «بسم الله»، ذبح مى کنید.(10)
روشن شد که علاّمه حلّى رحمه الله در نقل این حدیث به راه خیانت نرفته، چیزى بر آن نیفزوده و از آن کم نکرده است؛ بلکه این ابن روزبهان است که با نگارش تتمه ی مذکور و دفاع از بخارى و صحیح وى، دست به دامن دروغ پردازى شده است. بنابراین باید در پاسخ وى گفت: اختراع تتمه اى براى این حدیث، از مهم ترین نشانه هاى عدم امانتدارى ابن روزبهان است و مى توان آن را دستمایه ی عدم اطمینان به روایات او قرار داد؛ چرا که وى با اختراع این تتمه در صدد دفاع از ایرادهاى مطرح شده علیه صحاح شش گانه بر آمده است. از خداوند مى خواهیم که ما را از شرّ تعصّب -که بد همدمى است- مصون دارد.
هم چنین با این بیان روشن شد که علماى اهل سنّت هر گاه خود را در تنگنا ببینند تلاش مى کنند تا از طریق افزایش یا کاهش الفاظ روایات، بر زشتى ها و رسوایى هاى برخى احادیث خود سرپوش نهند.
همان گونه که گذشت ابن روزبهان با ادعاى افزون تر بودن الفاظ حدیث مذکور، به دخل و تصرّف در آن مى پردازد.
محمّد بن یوسف صالحى دمشقى نیز به گونه اى دیگر، دخل و تصرّف در الفاظ حدیث مذکور را سرلوحهی کار خود ساخته و در کتاب سبل الهدى والرّشاد مى نویسد:
بخارى و بیهقى از طریق موسى بن عقبه، از سالم بن عبدالله بن عمر، از ابن عمر نقل کرده اند که رسول خدا صلى الله علیه وآله پیش از نزول وحى، در پایین «بلدح» با زید بن عمرو بن نفیل ملاقات کرد. در این هنگام سفره اى پر از گوشت پیش روى پیامبر صلى الله علیه وآله گذاشتند، اما وى از خوردن آن پرهیز نمود و به زید گفت: من از گوشت حیواناتى که در برابر بتان، قربانى مى کنید تناول نمى کنم و فقط گوشت حیواناتى را مى خورم که با ذکر «بسم الله» ذبح شده اند.
زید بن عمرو از قربانى هاى قریش ایراد مى گرفت و مى گفت: گوسفند را خدا آفریده و آب آسمان و گیاهان زمین را براى آن فراهم آورده است؛ اما شما براى انکار این امر و بزرگداشت بتان، گوسفندان را با ذکر سخنانى غیر از «بسم الله» ذبح مى کنید.(11)
محمّد بن یوسف صالحى دمشقى با آگاهى از زشتى و رسوایى موجود در الفاظ این حدیث، به ناچار حرف جرّ «لام» را بر سر نام «زید» آورده و این گونه روایت کرده است:
ثمّ قال لزید؛
سپس به زید گفت.
او رسول خدا صلى الله علیه وآله را به عنوان فاعل «قال» معرفى مى کند و جمله ی «من تناول نمى کنم» را به پیامبر صلى الله علیه وآله نسبت مى دهد...
این در حالى است که عبارت صحیح بخارى در بخش مناقب، بدون «لام» جرّ آمده و جمله بدین شکل است: «ثمّ قال زید».
بنابراین در عبارت بخارى، فاعل فعل «قالَ» «زید» بوده و جمله «من تناول نمى کنم» را «زید» بر زبان رانده است!
ضمیر فعل «أبى؛ پرهیز کرد» در روایت بخش مناقب را مى توان به رسول خدا صلى الله علیه وآله نسبت داد، اما از روایت بخش ذبائح، نمى توان چنین برداشتى نمود؛ زیرا در بخش ذبائح- و نیز در روایت جرجانى و اسماعیلى که خواهد آمد- فعل «قدّم؛ دعوت نمود» آمده است و به همین جهت ضمیر فعل «أبى؛ پرهیز کرد» نه به پیامبر صلى الله علیه وآله، بلکه به «زید» برمى گردد... .
در عبارات بعد خواهد آمد که احمد بن حنبل و برخى دیگر از پیشوایان اهل سنّت معتقدند که رسول خدا صلى الله علیه وآله گوشت قربانى بت ها را تناول کرد... بنابراین، ضمیر موجود در فعل «أبى؛ پرهیز کرد» در حدیث بخش مناقب نیز به «زید» بازمى گردد، چرا که احادیث متشابه یک دیگر را تفسیر مى کنند.
بر همین اساس ابن حجر عسقلانى، زرکشى، سهیلى، قسطلانى و برخى دیگر از شارحان حدیث، فعل «أبى؛ پرهیز کرد» را به رسول خدا صلى الله علیه وآله نسبت مى دهند.
نتیجه ی آن که همه این ها یک حدیث بیشتر نیستند و موضوع نیز یکى است؛ بنابراین همان گونه که رسول خدا صلى الله علیه وآله در حدیث بخش ذبائح، فاعل فعل «أبى؛ پرهیز کرد» نیست، در حدیثى که در بخش مناقب نیز وجود دارد، نمى تواند فاعل این فعل باشد... چرا که در غیر این صورت، حدیث بخش مناقب، حدیث بخش ذبائح را تکذیب مى کند و اشکال قوى تر و سکوتى بیشتر در برابر دلیل و برهان، دامن علماى اهل سنّت را مى گیرد.

توجیه معناى حدیث

برخى عالمان اهل سنّت معناى حدیث را توجیه کرده اند. به راستى چگونه مى توان عدم تناول از گوشت قربانى بتان را به رسول خدا صلى الله علیه وآله نسبت داد و حال آن که حدیث بخارى به هیچ وجه، نشان گر این امر نیست؟
ابن حجر عسقلانى نیز درست به همین جهت به دیدگاه ابن بطّال مبنى بر عدم تناول پیامبر صلى الله علیه وآله از گوشت قربانى بتان، اعتراض مى نماید و تأکید مى کند که در هیچ یک از روایات این داستان، چنین چیزى مطرح نشده است... ابن حجر در شرح حدیث بخش مناقب کتاب بخارى مى نویسد:
در بیشتر روایات آمده است که مشرکان، گوشت قربانى را پیش روى پیامبر صلى الله علیه وآله گذاشتند، اما در روایت جرجانى آمده است: پیامبر صلى الله علیه وآله گوشت قربانى را پیش روى زید بن عمرو نهاد.
عیاض مى گوید: روایت نخست، صحیح است، اما اعتقاد من بر این است که روایت اسماعیلى با روایت جرجانى هم خوانى دارد و براى همین جهت زبیر بن بکار، فاکهى و دیگران، روایت جرجانى را نقل کرده اند.
ابن بطّال مى گوید: سفره ی گوشت قربانى از آنِ قریش بود و همان ها آن را پیش روى پیامبر صلى الله علیه وآله نهادند. آن حضرت از تناول گوشت قربانى خوددارى کرد و زید بن عمرو بن نفیل را به تناول آن، دعوت نمود.
زید با پرهیز از تناول گوشت قربانى، قریش را -که اوّل بار، آن را تعارف کرده بودند- مخاطب قرار داد و گفت: ما از گوشت حیواناتى که در برابر بتان، ذبح کرده اید، تناول نمى کنیم.
بنابراین، احتمال صحّت دیدگاه ابن بطّال وجود دارد، اما من نمى دانم که از کجا به این یقین رسیده و به ارائه این سخنان پرداخته است؟ من هیچ روایتى را که بتوان چنین معنایى را برداشت کرد، نیافتم.
ابن حجر در ادامه مى افزاید: ابن منیر نیز دیدگاه ابن بطّال را پذیرفته است.(12)
گفتنى است که ابن حجر عسقلانى به خوبى از عهده پاسخ گویى به ابن بطّال برآمده است، ولى دیدگاه وى مبنى بر احتمال صحّت سخنان ابن بطّال، به طور کامل اشتباه است. همان گونه که خواهید دید، ابن حجر به نقل از پیشوایان بزرگ اهل سنّت، تصریح مى کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله -پناه بر خدا- از گوشت قربانى بت ها، تناول نمود و زید را نیز به صرف آن دعوت کرد، اما زید از این کار سرباز زد... بنابراین، سخنان ابن بطّال به هیچ وجه، صحّت ندارد.
عبارت ابن بطّال به صراحت به بیان این نکته مى پردازد که رسول خدا صلى الله علیه وآله پس از امتناع از تناول گوشت قربانى مذکور، زید را به صرف آن دعوت کرد. چنین ادّعایى بسیار زشت و زننده است؛ زیرا چگونه ممکن است که پیامبر- با آن همه امانتدارى، پرهیزگارى، اخلاق فاضله و ویژگى هاى برجسته- از چیزى سرباز زند، اما بى هیچ ضرورتى، دیگرى را به انجام آن دعوت کند و با خوددارى میهمان و پاسخى روبه رو شود که مستوجب انتقاد و سرزنش است؟
هرگز و به هیچ عنوان! خردمندان و متدینین، به هیچ وجه وقوع چنین چیزى را جایز نمى دانند... .

برخى علماى اهل سنّت و پایبندى به مفاد باطل این حدیث

بیشتر محقّقان اهل سنّت بر خلاف ابن روزبهان و صاحب سبل الهدى، به راه خیانت و تحریف نرفته اند؛ بلکه به علت علاقه به بخارى بر دروغ ها و افتراهاى وى، مهر تأیید زده و تسلیم لغزش ها و جعلیات عجیب و غریب او شده اند. براى مثال، داوودى بر این باور است که پیامبر صلى الله علیه وآله از گوشت قربانى مشرکان، تناول مى کرد؛ چرا که از حرام بودن تناول آن آگاهى نداشت، اما زید که حکم مسأله را مى دانست از تناول آن گوشت، سرباز زد!! ابن حجر عسقلانى مى نویسد:
داوودى مى گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله پیش از بعثت، از مشارکت در عبادات مشرکان پرهیز مى کرد، اما حکم مسأله ی مربوط به قربانى هاى مشرکان را نمى دانست؛ این در حالى بود که زید در جریان دیدار با اهل کتاب، حکم این مسأله را از آنان فرا گرفته بود.(13)
بر اساس این تفسیر، رسول خدا صلى الله علیه وآله پناه بر خدا به جهت ناآگاهى از حکم مسأله، به تناول گوشت قربانى مشرکان مى پرداخت، اما اهل کتاب از این مسأله آگاه بودند و زید نیز که این حکم را از آنان فرا گرفته بود از تناول گوشت مذکور سرباز زد... .
به راستى آیا این نوع قضاوت، عیب جویى از رسول خدا صلى الله علیه وآله و کاستن از منزلت وى نیست؟
مؤمن متدین، چگونه مى تواند رسول امین اسلام را - که از تأیید و راهنمایى پروردگار برخوردار است - ّناآگاه از یک حکم شرعى قلمداد کند و ارتکاب برخى محرّمات الهى و دعوت دیگران به ارتکاب این محرّمات را به وى نسبت دهد؟

چاره جویى گروه دیگر براى حلّ این مشکل

برخى علماى اهل سنّت نمى توانند حدیث بخارى را تکذیب کنند، اما از پایبندى به مفهوم و معناى آشکار و بلکه صریح این حدیث نیز شرم دارند، به همین جهت کار بر آن ها مشکل شده و براى برون رفت از این تنگنا در دام تکلّف گرفتار مى آیند!
سهیلى -پس از نقل حدیث بخارى که در بخش ذبائح آمده- مى نویسد:
درباره این حدیث یک پرسش مطرح است: چگونه خداوند، توفیق نخوردن از گوشت قربانى بت ها و حیواناتى را که ذبحِ شرعى نشده به زید عطا کرد، اما رسول خدا صلى الله علیه وآله که عصمت الهى براى او ثابت و شایسته ترین فرد به این فضیلت در دوران جاهلیت است، از این توفیق، بى نصیب شد؟
از دو زاویه مى توان به این پرسش پاسخ گفت:

1 . در این حدیث، ذکر نشده است که پیامبر به هنگام ملاقات با زید در «بلدح»- یعنى هنگامى که سفره ی غذا را پیش روى وى نهادند- از آن سفره، تناول نمود؛ بلکه در این حدیث آمده است که زید بعد از آن که غذا را پیش روى او نهادند، گفت: از آن چه بدون ذکر «بسم الله»، ذبح شده است، تناول نمى کنم.
2 . زید نه بر اساس ادیان گذشته؛ بلکه بر اساس نظر شخصى خود از تناول گوشت قربانى سرباز زد؛ زیرا در شریعت ابراهیم علیه السلام، گوشت مردار تحریم شده بود، اما چنین حکمى در مورد حیواناتى که براى غیر خدا، ذبح مى شدند، وجود نداشت؛ بلکه اسلام نخستین دینى بود که حکم مذکور را تشریع نمود.

برخى اصولیون مى گویند: هر چیزى قبل از صدور حکم شرعى، مباح است. بنابراین تناول پیامبر از گوشت قربانى بت ها، عملى مباح تلقى مى شد و عدم تناول وى نیز خالى از اشکال بود.
ممکن است گفته شود: تناول از چنین گوشتى، نه مباح و نه حرام است. صحّت این حکم نیز مورد تأیید است؛ چرا که حلال بودن گوشت حیوانات مخصوص قربانى، در ادیان گذشته مورد اشاره قرار گرفته و خداوند در ادیان گذشته بر حلال بودن گوسفند، شتر و... صحّه گذاشته است؛ بدعت هاى مشرکان، خللى بر حلال بودن این حیوانات که در ادیان گذشته تشریع شده بود وارد نمى آورد تا این که پس از اسلام، این آیه نازل شد:

(وَلا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ)؛(14)

و از آن چه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید.
به عنوان مثال، حلال بودن گوشت حیوانات مخصوص قربانى -که در شریعت اهل کتاب، تثبیت شده بود - به قوّت خود باقى ماند و بدعت هاى اهل کتاب - شامل کفر و پرستش صلیب - خللى بر این حکم وارد نیاورد؛ بنابراین، گوشت قربانى بت پرستان نیز بر اساس ادیان گذشته، حلال به شمار مى رفت تا این که قرآن، حکم تحریم آن را صادر کرد.(15)

پاسخ از چاره جویى

به نظر ما سخنان فوق، بسیار سست و ضعیف است؛ چرا که ملاک اشکال به تناول از گوشت قربانى بت ها، نیست؛ بلکه جایز دانستن تناول آن و دعوت دیگران به این امر است که بسیار زشت، تلقّى مى شود.
بنابراین، منحصر دانستن اشکال در تناول از گوشت مذکور، نشانه ی عدم تدبّر و کوته اندیشى است. آیا عقلاى متدین، باور مى کنند که رسول خدا صلى الله علیه وآله در خوددارى از معصیت، از زید عقب تر باشد و حال آن که ایشان بر اساس اجماع قطعى همه ی مسلمانان، معصوم و در میان همه ی مردم، عاقل تر از وى یافت نمى شود؟
قاضى عیاض مى گوید: بدون تردید، عقل فراوان، هوشمندى، حواسّ نیرومند، زبان فصیح، حرکات وزین و سرشت نیکوى پیامبر صلى الله علیه وآله نشان مى دهد که آن حضرت عاقل ترین و باهوش ترین مردم بوده است.
با تأمّل در تدبیر نبوى در مسائل مربوط به پنهان و آشکار مردم، سیاست عامه و خاصه، سرشت شگفت آور، سنّت هاى بدیع و نیز تعلیم و تشریع پیامبر صلى الله علیه وآله -بى هیچ گونه سابقه ی فراگیرى، تمرین یا مطالعه ی کتاب- کوچک ترین تردیدى در برترى عقلى و سرعت فهم پیامبر صلى الله علیه وآله باقى نمى ماند؛ به گونه اى که حصول اطمینان از این مسأله به هیچ توضیح و تفصیلى نیاز ندارد.
وهب بن منبِّه مى گوید: هفتاد و یک کتاب را مورد مطالعه قرار دادم که در همه ی آن ها پیامبر صلى الله علیه وآله به عنوان عاقل ترین و خوش رأى ترین مردم، معرفى شده بود.
در روایت دیگرى آمده است: در همه ی این کتاب ها آمده بود که عقل اعطایى خداوند به بشریت از آغاز تا پایان خلقت، در مقایسه با عقل اعطایى به رسول خدا صلى الله علیه وآله، همانند یک دانه شن در برابر همه شن هاى دنیاست.(16)
حال کدام عاقل است که با وجود جایگاه بلند پیامبر صلى الله علیه وآله در عصمت، عقل و استحکام اندیشه، کلام سهیلى را در حق وى بپذیرد؟
با این همه، بزرگان و ائمه ی اهل سنّت به صراحت از تناول گوشت قربانى بت ها توسط پیامبر صلى الله علیه وآله سخن مى گویند.
ابن حجر عسقلانى مى گوید:
در حدیث سعید بن زید- که آوردیم - و نیز در حدیث احمد آمده است: زید مى گفت: پناه بردم به آن چه ابراهیم پناه مى بُرد. آن گاه در برابر کعبه به سجده افتاد.
سعید بن زید مى گوید: زید از کنار پیامبر صلى الله علیه وآله و زید بن حارثه- که در حال تناول از سفره ی غذایى بودند- عبور کرد؛ او را به غذا دعوت کردند.
او در پاسخ گفت: پسر برادر! من گوشت حیواناتى را که براى بت ها ذبح شده اند، نمى خورم.
از آن روز به بعد، هیچ کس ندید که پیامبر صلى الله علیه وآله از گوشت قربانى بت ها تناول کند.
این روایت به نقل ابویعلى، بزار و دیگران این گونه آمده است:
زید بن حارثه مى گوید: روزى با رسول خدا صلى الله علیه وآله- که مرا نیز بر مرکب خود سوار کرده بود- از مکّه بیرون رفتیم. گوسفندى را در برابر بتى سر بریدیم و گوشت آن را پختیم. در این هنگام، زید بن عمرو را ملاقات کردیم... .
زید بن حارثه در ادامه به شرح مفصّل این روایت پرداخت و در نهایت گفت: زید بن عمرو گفت: من از گوشت حیواناتى که بدون ذکر «بسم الله» ذبح شده اند، تناول نمى کنم.(17)
این بود حدیث احمد و دیگر ائمه ی بزرگ اهل سنّت... آیا با این وجود، سخنان سهیلى سودى دارد؟
سهیلى ادّعا مى کند که شریعت سرورمان ابراهیم علیه السلام، گوشت حیواناتى را که براى غیر خدا ذبح شده اند، تحریم نکرده است، اما این ادّعا دروغ محضى است که علماى اهل سنّت براى حمایت از پیشینیان خود و خرافه هاى آنان، ساخته و پرداخته مى کنند!!
و از فضل خداوند است که زرکشى ادّعاى سهیلى، را رد مى کند و تصریح مى نماید که شریعت ابراهیمى نیز گوشت حیوانات ذبح شده براى غیر خدا را حرام دانسته است. وى در التنقیح حدیثِ بخش مناقب را توضیح داده و مى نویسد:
سفره اى را پیش روى او نهادند، اما از خوردن آن پرهیز کرد.
ممکن است گفته شود: پیامبر ما صلى الله علیه وآله به چنین فضیلتى، اولى است.
در پاسخ باید گفت: در این حدیث ذکر نشده است که پیامبر صلى الله علیه وآله از آن سفره تناول کرد.
سهیلى در پاسخ این اشکال مى گوید: زید نه بر اساس ادیان گذشته؛ بلکه بر اساس نظر شخصى خود از تناول آن گوشت، خوددارى نمود؛ زیرا شریعت ابراهیم علیه السلام، گوشت حیوانات ذبح شده براى غیر خدا را حرام ندانسته؛ بلکه خوردن گوشت مردار را تحریم کرده است و اسلام، نخستین دینى است که گوشت حیوانات ذبح شده براى غیر خدا را حرام مى داند.
این سخنان سهیلى، ضعیف است؛ زیرا ابراهیم علیه السلام به عنوان دشمن بت ها مطرح بود و شریعت وى، گوشت حیوانات ذبح شده براى غیر خدا را حرام مى دانست. خداوند متعال مى فرماید:

(ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا)؛(18)

سپس ما بر تو وحى کردیم که از آیین پاک ابراهیم حنیف، تبعیت کن.(19)
خدا را سپاس گزاریم که این سخن حق بر زبان زرکشى، جارى شد و مشخص گردید که ادّعاى دروغ و بهتان آشکار سهیلى، با هدف حمایت از پیشینیان گمراه خود، مطرح شده است.
خطّابى، مسأله را به گونه اى دیگر بررسى نموده است... ابن حجر عسقلانى در همین زمینه مى نویسد:
واژه ی «أنصاب؛ بت ها» جمع «نُصُب» به سنگ هاى پیرامون کعبه اطلاق مى شد که حیوانات خود را براى بت ها، بر روى آن ذبح مى کردند.
خطّابى مى گوید: پیامبر صلى الله علیه وآله از آن چه براى بت ها قربانى مى شد تناول نمى کرد، اما از چیزهاى دیگر حتّى در صورت عدم ذبح شرعى -گرچه در هنگام ذبح «بسم الله» گفته نمى شد- تناول مى کرد؛ چرا که هنوز شریعت الهى نازل نشده بود و حتّى بعد از بعثت نبوى نیز مدّت ها گذشت تا این که ممنوعیت خوردن از گوشت حیوانات ذبحِ شرعى نشده، تشریع شد.(20)
به نظر ما سخنان مذکور، شاعرانه و خطابى است و اشکال موجود در حدیث بخارى را برطرف نمى کند؛ چرا که در این حدیث به صراحت آمده است که پیامبر صلى الله علیه وآله گوشت حیوان ذبح شده براى بت ها را به زید تعارف کرد و زید در پاسخ پیامبر صلى الله علیه وآله گفت: من از گوشت حیواناتى که براى بت ها، ذبح مى کنید، نمى خورم.
درست به همین علت است که بخارى، حدیث مذکور را در کتاب ذبائح، باب «آن چه بر سنگ هاى پیرامون کعبه و بت ها ذبح مى شود»، گنجانده است.
هم چنین، روایت احمد، بزار و ابویعلى که توسط ابن حجر عسقلانى نقل شده است، به صراحت بیان مى دارد که گوشت مذکور، از گوشت حیوانى بود که به پاى بت ها قربانى شده بود.
بنابراین اعتقاد به تناول پیامبر صلى الله علیه وآله از حیوانات ذبحِ شرعى نشده نیز باطل است؛ زیرا -همان گونه که گذشت- زرکشى، تحریم گوشت حیوانات ذبح شده براى غیر خدا را بر گرفته از شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام مى داند؛ حال چگونه مى توان چنین چیزى را به رسول خدا صلى الله علیه وآله نسبت داد؟!
روشن شد که سخنان خطّابى نیز آب در هاون کوبیدن است و هیچ کمکى به حل ایراد اساسى این حدیث، نمى کند.
کدام انسان درست اندیشى باور مى کند که پیامبر مژده دهنده و بیم دهنده از گوشت حیوانى که براى غیر خدا ذبح شده، تناول کرده باشد؟ خداوند به فضل خود ما را از پیروى شیطان شرور، مصون دارد.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- الجمع بین الصحیحین: 3 / 184 / 2415.
2- تفسیر رازى: 26 / 148.
3- اللباب فى علوم الکتاب: 16 / 324.
4- صحیح بخارى: 4 / 262، کتاب بدء الخلق.
5- سوره نمل: آیه 18.
6- مختصر التحفه الأثنا عشریه: 193 باب الامّامّة.
7- بَلْدَح: نام مکانى است نزدیک شهر مکّه.
8- صحیح بخارى: 7 / 165.
9- إبطال الباطل- نسخه خطى.
10- صحیح بخارى: 5 / 124.
11- سبل الهدى والرشاد فى سیرة خیر العباد: 2 / 182.
12- فتح البارى: 7 / 112.
13- فتح البارى: 7 / 113.
14- سوره انعام: آیه 121.
15- الروض الأنف: 2 / 360 -363.
16- الشفا بتعریف حقوق المصطفى: 1 / 161 و 162.
17- فتح البارى: 7 / 113.
18- سوره نحل: آیه 123.
19- التنقیح لألفاظ الجامع الصحیح: 2 / 797.
20- فتح البارى: 7 / 112 / 113.

منبع مقاله: حسینی میلانی، سیّدعلی؛ (1390)، صحیح بخاری و مسلم در ترازوی نقد، قم: الحقایق، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط