بینامتنی (تناص) قرآنی و اشعار احمد مطر

نظریه ی بینامتنی که در اواخر دهه ی شصت از طریق بررسی های ژولیا کریستوا از آثار باختین، به وجود آمد، حاکی از روابط نامحدود و ضروری است که بین یک متن یا متون دیگر وجود دارد. این پدیده نوعی نگرش به متن است که
يکشنبه، 4 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بینامتنی (تناص) قرآنی و اشعار احمد مطر
بینامتنی (تناص) قرآنی و اشعار احمد مطر

 

نویسنده: دکتر فرامرز میرزایی و ماشاء الله واحدی (1)




 

چکیده :

نظریه ی بینامتنی که در اواخر دهه ی شصت از طریق بررسی های ژولیا کریستوا از آثار باختین، به وجود آمد، حاکی از روابط نامحدود و ضروری است که بین یک متن یا متون دیگر وجود دارد. این پدیده نوعی نگرش به متن است که باعث معنادهی جدید یک متن می شود. بینامتنی که متشکل از حوار و امتصاص و اجترار می باشد دارای انواع متعدد ادبی و اسطوره ای و تاریخی، آگاهانه و غیرآگاهانه، داخلی و خارجی، تلقائی و غیرتلقائی و غیره می باشد. نشانه های روابط بینامتنی دراشعار احمد مطر دارای اشکال متعددی است. شاعر معنای متن غایب را در اکثر قصاید خود معکوس و در اندک مواضعی، معنا را تکرار کرده است. روابط بینامتنی در قصائد وی اغلب از نوع حوار و آگاهانه است. شاعر در کنار کاربرد مضامین، افکار، موسیقی، حکایات، بیشتر از الفاظ و تراکیب و عبارات قرآنی بهره گرفته و از متن غایب برای عناوین بعضی از قصاید خود استفاده کرده است. وی در بیشتر قصاید خود این روابط را در بیان تمسخرانه و طنزآمیز خود بکار گرفته است. اشکال مختلف روابط بینامتنی با قرآن در قصاید وی نشان دهنده پیوند شدید شاعر و تسلط بالای او از متن غایب است.
کلید واژه: قرآن، بینامتنی (تناص)، احمد مطر.

مقدمه :

علم نقد همواره در ادبیات از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار بوده و به عنوان راهی برای ارزش گذاری آثار ادبی از دیرباز مورد توجه قرارگرفته است. پدیده بینامتنی به عنوان یک نظریه ی جدید و مدرن، که ارائه دهنده ی نگرش های تازه در علم نقد است امروزه بسیار حائزاهمیت بوده و جنبه ای از زندگی پسامدرن را نشان می دهد. این نظریه به عنوان یک امر حتمی برای هر متن می باشد و هیچ متن ادبی ای، از این امر مستثنی نیست. هر اثری در یک زمانی تحت تأثیر آثار قبل خود بوده و با تغییر و تحول آثار پیشین، به خود هویت بخشیده است. به عبارت دیگر در هر اثری باید به دنبال ارجاعی به قبل آن اثر و یا معاصر آن بود؛ چرا که خاصیت ذهنی انسان اقتضا می کند تا پیوسته از تجربیات ذهن فعال و پویای خود استفاده کند. نویسنده و افکار او در یک زمان از تفکرات دیگران تأثیر می پذیرد و در زمان دیگر اندیشه های مخاطبین خود را تحت تأثیر قرار می دهد. چنین نگرش هایی به متن که امروزه به عنوان یک قانون برای هر متنی تبدیل شده، درحیطه ی نظریه ادبی ای به عنوان «بینامتنی» جای می گیرند که برای هر متنی امری اجتناب ناپذیر است.
گرایش های جدید نقدی همچون بینامتنی، باعث توجه بسیارناقدان به آثار و سنت های ادبی شعرای قدیم شده و بر تازگی و رونق یافتن آثارجدید افزوده است. نظریه بینامتنی، نه تنها ما را از میراث ادبی قدیم باز نمی دارد بلکه بر انگیزه ی ما در تحلیل و بررسی و ارزش گذاری آن آثار می افزاید و مهم ترین هدف آن کشف نشانه های مثبت یک متن می باشد؛ چرا که با بررسی روابط متون حاضر با متون دیگر این امکان برای خواننده فراهم می شود تا با درک بیشتری به خواندن یک متن بپردازد و به فهم آن متن کمک شایانی نماید.
در ادبیات معاصرعرب، مفهوم بینامتنی که از آن با عنوان «تناص» یاد می شود، با تأثیر پژوهش های نقدی غرب که از طریق روابط فرهنگی حاصل شده، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. آثار ادبی زیادی را می توان یافت که شاعران در آن آثار، از میراث گذشتگان به ویژه میراث دینی آنها بهره جسته اند. میراث دینی پیوسته به عنوان منبع غنی برای شاعران بوده و آنها با تأثیرپذیری از این میراث هرچه بیشتر، سعی در بالابودن غنای شعری خود داشته اند. قرآن کریم ارزشمندترین اثری است که به عنوان یک میراث ادبی و دینی جامع و کامل در آثار شاعران می درخشد. نمونه هایی از قصاید بدوی جبل، بدر شاکر سیاب، عبدالوهاب بیاتی و دیگر شعرای عرب، از کاربرد میراث دینی به ویژه قرآن، در شعرشان حکایت می کند.
از جمله آثاری که به شکل واضحی این پدیده را در خود نمود داده است. قصائد شاعر مشهور عراقی «احمد مطر» می باشد. وی به عنوان یک شاعر سیاسی که در دوره ی یک حکومت استبدادی، تحت جو اختناق آمیز آن زمان به سر می برده، قصائد زیادی را سروده که در آن اشارات زیادی به سُور و آیات قرآنی داشته است. در این تحقیق، با اشاره به این نظریه ی نقدی و تعریف آن، نمونه هایی از قصائد احمد مطر در پرتو این نظریه بررسی و به انواع این نظریه براساس کاربرد الفاظ علم و غیرعلم، الفاظ، مضمون، افکار، موسیقی، عنوان اشاره شد.

1- تعریف نظریه ی بینامتنی و مفهوم آن

بینامتنی نظریه ای است که در اواخر دهه شصت و در بین سال های 1965 تا 1967 در ادبیات غرب و از سوی ژولیا کریستوا زبانشناس بلغاری بوجود آمد. در شکل گیری این نظریه میخاییل باختین و بررسی های وی از زمان های داستایفسکی و تلاش های کریستوا و توجه وی به آثار باختین، نقش ویژه ای را ایفا کرده اند. مفهوم بینامتنی گستره ی بزرگی است که مرزهای بین متون را به کناری می نهد و در تفاعل و تعامل یک متن با متون دیگر محدودیتی قائل نمی شود. بنابراین یک چنین نظریه ای را نمی توان در حد تعریف خاصی محدود کرد. برای این نظریه از یک طرف به خاطر این که در دهه های اخیر مطرح شد و نسبت به نظریه های نقدی دیگر جدیدتر می نماید و از طرف دیگر به خاطر تعدد اصطلاحاتی که از زمان آغاز اندیشه های آن رایج شد، نمی توان یک تعریف دقیق و مشخصی ارائه داد. مهم ترین تعاریف در مورد این نظریه، تعاریفی هستند که میخائیل باختین و ژولیا کریستوا به عنوان دو متفکر اصلی و پدید آورنده ی این نظریه ارائه دادند.
ژولیا کریستوا بنیان گذار نظریه ی بینامتنی، این پدیده را برای تمام متون امری اجتناب ناپذیر و ضروری می داند. وی تمام متون را در یک زیر مجموعه ای گرد می آورد که با هم درحال مکالمه هستند. وی بینامتنیت را چنین تعریف می کند: «هر متن همچون معرقی از نقل قول ها ساخته می شود. هرمتنی به منزله ی جذب و دگرگون سازی متنی دیگر است» (کریستوا، 1381، ص 44). از نظر وی بینامتنی «ترکیبی کاشی کاری شده از اقتباسات می باشد و هر متنی فراخوانی و تبدیلی از دیگر متون است» (عزام، 2001، ص36).
کریستوا بینامتنی را یک فضایی در نظر گرفته که در آن فضا، متون با هم برخورد می کنند. به نظر وی «یک متن، جایگشتی از متون و بینامتنی در فضای یک متن مفروض، است که در آن گفته های متعددی اخذ شده از دیگر متون، با هم مصادف شده و یکدیگر را خنثی می کنند» (آلن، 1380، ص 53). به نظر او هیچ متنی به صورت صرف و منحصر وجود ندارد و جدای از دیگر متون نیست. بلکه «هر متنی اگر چه هم به دیگر متون اشاره ای نداشته باشد با متون دیگر در حال مکالمه اند و نمی توانند متونی یک سویه باشند» (پین، 1380، ص 291).
باختین در تعریف بینامتنی که از آن به عنوان «مکالمه» یاد می کند عنوان کرد که مکالمه یا «گفتگومندی به رابطه ی ضروری هر پاره گفتاری با پاره گفتارهای دیگر اطلاق می شود» (ساسانی، 1384، ص 44). از نظر وی «هر پاره گفتاری می تواند به هر مجموعه ای از نشانه ها، خواه یک گفته، شعر، ترانه، نمایش و خواه یک فیلم، اشاره کند. در واقع هر متنی محل تقاطع متون دیگر است» (همان، ص44) .
شکلوفسکی، صورتگرای معروف روسی، روابط بینامتنی را این چنین تعریف می کند: «اثر هنری در ارتباط با آثار هنری دیگر و از رهگذر تداعی با آن آثار فهمیده می شود. نه تنها اثر تقلیدی، بلکه هر اثر دیگری در توازی و تقابل با یک الگو، هر الگویی که می خواهد باشد آفریده می شود» (تودورف، 1379؛ ص 79).
رولان بارت متن جدید را حاصل اجتماع اجزاء متون پیشین می داند و آن را برای هر متنی حتمی و اجتناب ناپذیر می شمارد. وی یادآوری می کند که «هر متنی بافت جدیدی است که تار و پود آن از نقل قول ها و کلام گذشته تنیده شده است. در بطن هر متن کدهای پراکنده، قالب ها، الگوهای موزون و قطعه های زبان اجتماعی و غیره منتشر و منقسم گشته اند؛ زیرا همواره زبان پیشاپیش و پیرامون متن وجود دارد» (بروئل و همکاران، 1378؛ ص374). ژرارژنت که در کتاب خود بنام Palimpsests (2) از بینامتنی یاد کرده است در تبیین این نظریه می گوید : «هر متنی خاطره ی متنی دیگر است» (همان، ص 374) عزام در کتاب «متن غائب» آورده است: «بینامتنی تفاعل بین متون گذشته و معاصر می باشد. به طوری که متن داخل در روابط بینامتنی خلاصه تعدادی از متونی می باشد که مرزهای بین آن دو متون را در می نوردد و شکل جدیدی به آن متن می بخشد. به طوری که چیزی از متون گذشته جز محتوای آن باقی نمی ماند و برای درک این عمل، مهارت و تیزهوشی کافی، نیاز است» (عزام، 2001، ص 27). بابک احمدی بینامتنی را پیش از آن که وسیله ای برای فهم متون بر شمرد، شکل دهنده و تبیین کننده نوع حضور یک متن در متن دیگر و وسیله ای برای فهم رابطه ی بین یک متن با متون قبلی می داند که متون را به هم ربط می دهد واجزاء آنها را در یک سیاق معناداری، شکل می بخشد. وی می نویسد «هر متن براساس متونی که بیشتر خواندیم معنا می دهد و استوار به رمزهایی است که پیشتر شناخته ایم» (احمدی، 1380، ص 327).

2- انواع نظریه ی بینامتنی

نظریه ی بینامتنی به انواع متعددی تقسیم شده و این تقسیم بندی ها براساس چگونگی و شکل کاربرد آن در متون با هم متفاوت است. مهم ترین تقسیم بندی این نظریه را ژولیا کریستوا انجام داده است. وی بینامتنی را به سه دسته ی اصلی «نفی کلی و نفی متوازی و نفی جزئی» تقسیم بندی کرده است (الجندی، 1424 ه- ق):
1- نفی کلی یا حوار: که در آن شاعر یا نویسنده یک مقطعی از متن غایب را در متن خود می آورد، در حالی که معنی متن متحول شده است. در واقع در نفی کلی مقدار زیادی از متن پنهان در متن حاضر بکار رفته و معمولاً این تعامل به شکل آشکار صورت می گیرد، چرا که خواننده با خواندن متن حاضر، بخاطر وفور، وضوح و به حضور بارز متن غایب در متن حاضر بدان پی برده و حامل بالاترین شکل تعامل با متن غایب است و در بیشتر مواقع در این شکل کاربرد معنای متن غایب با معنای متن حاضر متفاوت است.
2- نفی متوازی یا امتصاص: در این نوع از بینامتنی، معنی مقطعی متن، همان است ولی شاعر می تواند در معنی متن جدید خود، بیافزاید. بنابراین دراین شکل از روابط بینامتنی، معنای متن غایب در متن حاضر تغییراساسی ای نمی کند بلکه با توجه به مقتضای متن حاضر و با توجه به معنی آن، نقشی را که در همان متن غایب ایفا می کند در متن حاضر نیز برعهده دارد. این بدان معنی نیست که معنای متن غایب در این شکل با معنایی که در متن حاضر ایفا می کند متناقض نیست بلکه می تواند دارای معنای بیشتری باشد و یا با تغییر و تنوعی که به نوآوری و ابداع شاعر بستگی دارد همراه باشد.
3- نفی جزئی یا اجترار: مؤلف در این نوع از روابط بینامتنی جزئی از متن غایب را در متن خود می آورد. از این رو متن بر گرفته از متن غایب، می تواند یک جمله و یا یک عبارت و یا یک کلمه و مانند آن باشد. بدین ترتیب واضح است که این نوع روابط به شکل سطحی تری نسبت به دو مورد قبلی انجام می پذیرد. چنین تعاملی که به شکل جزئی صورت می گیرد می تواند از نظر معنای الفاظ و عبارات، مخالف یا موافق با متن غایب باشد.
شاعر در متن خود براساس ذخایر ذهنی و معلومات موجود در ذهن خود از سه شکل روابط بینامتنی یا تناص، بهره می گیرد (نجم، 1421، ه- ق):
1- تناص طبیعی یا تلقائی: این نوع تناص به شکل عادت و از روی عرف که کاربرد آن یک امر طبیعی است در متن به کار می رود. برای نمونه، کاربرد شاعران دوره ی جاهلی که در ابتدای شعرشان همیشه از اطلال و خرابه های یار و دیار و فراق محبوب سخن می راندند ازاین نوع است. در دوران جاهلی و حتی در دوران اموی شاعران با این مقدمه شعرخود را آغاز می کردند که کاربرد آن یک امر طبیعی بود و خوانندگان انتظار چنین شکل کاربردی را داشتند.
2- تناص داخلی: دراین نوع شاعر در متن خود از بعضی نوشته های متن پیشین که حاصل دسترنج ادبی و تولید خود اوست، استفاده می کند. قصیده های «انشوده المطر» و «غریب علی الخلیج» دو اثر بدر شاکر سیاب نشان دهنده ی این شکل از تناص می باشند.
3- تناص خارجی: این نوع تناص حاصل برخورد یک متن با متون دیگری غیر از متن های اصلی نویسنده می باشد که نسبت به انواع دیگر تناص از گستردگی بیشتری برخوردار است. مثل تناص قصاید احمد مطر با قرآن.
همچنین تناص براساس نوع کاربرد آن در متون به دو دسته تقسیم می شود، این شکل از تناص را محمد عزام از دیدگاه ژرارژنت بیان کرده است (عزام، 2001، ص 38):
1- تناص ظاهر یا تناص واعی یا شعوری یا آگاهانه: در این نوع، شاعر به شکل واضح و مشخص از متن دیگری در شعرش استفاده می کند.
2- تناص غیر ظاهر یا تناص پنهان یا لا شعوری یا غیر آگاهانه: نویسنده یا شاعر به شکل غیرآگاهانه و از ضمیر ناخودآگاه خود از متن دیگری استفاده کرده و ازاین که متن دیگری یا جزئی از آن را با خصوصیتی از آن، در متن خود جای داده است ناآگاه است.
تقسیم دیگری که برای تناص ذکر کرده اند از نظر نوع متنی است که در متن اصلی بکار می رود و آن عبارت است از (التمیمی، 1382)،
1- تناص ادبی: تداخل متون ادبی با متون دیگر را تناص ادبی می نامند، به گونه ای که متون متداخل، دارای یک نوع انسجام هستند و شاعر آن را برای رساندن مفهومی که در نظر دارد بکار گرفته و با آن مقصود خود را بیان می کند.
2- تناص اسطوره ای : در این نوع تناص شاعر بعضی از اساطیر قدیمی را در متن خود بکار می گیرد.
3- تناص تاریخی: شاعر در این نوع بعضی از متون تاریخی را در متن اصلی خود که دارای نوع مناسبت و انسجام نزد مولف می باشد بکارمی گیرد.
بنابراین می توان گفت که یک اثر ادبی می تواند در داخل خود هم دارای تناص ادبی و هم دارای تناص اسطوری و هم دارای تناص تاریخی باشد به این تقسیم بندی می توان تناص فلسفی و دینی و... را اضافه کرد.

3-عملیات بینامتنی قرآنی در شعر احمد مطر

نظریه ی بینامتنی که در واقع یک نوع عملیات خوانش محسوب می شود، دارای زیر مجموعه هایی است که به وسیله ی آنها یک متن ادبی مورد بررسی قرار می گیرد، به عبارت دیگر در عملیات بینامتنی، این زیر مجموعه ها به عنوان سه عنصر اساسی این نظریه باید تحلیل شوند. این سه عنصر اساسی که تحلیل متن برآنها پایه گذاری شده، شامل «متن غایب»، «متن حاضر» و «عملیات بینامتنی» می باشند. در پدیده ی بینامتنی هر متنی دارای یک یا چند سند مختلف می تواند باشد که برای فهم و تحلیل آن باید به آن اسناد ارجاع داد و این متن ارجاعی همان است که متن اصلی را تفسیر می کند.
این سند و ارجاع در بینامتنی «متن غایب» نامیده می شود و بر طبق این نظریه، باعث تولید آن متن شده و متن اصلی وجود خود را مدیون این متن می داند. بنابراین متن غایب همان متنی است که شاعر در شعر خود، آثار و نشانه هایی از آن را نمایان می کند و این آثار و نشانه ها می تواند به اشکال مختلف در شعر او وجود داشته باشد. دومین عنصر پدیده ی تناص را می توان «متن حاضر» یا «متن اصلی» نامید. متن حاضر همان متنی است که پیش روی خواننده است و مورد تعامل با متون دیگر قرار گرفته و خواننده درصدد یافتن منشأ و مرجع این متن می باشد. عنصر سوم نظریه ی بینامتنی که در واقع پیوستی از متن غایب و متن حاضر و حاصل تعامل و تفاعل این دو متن است، عملیات تناص یا بینامتنی نام دارد که همان بررسی متن اصلی با توجه به متن غایب و ردیابی روابط موجود بین آنها می باشد. در این تحقیق، متن قرآن به عنوان متن غایب و قصاید احمد مطر به عنوان متن حاضر و روابط بینامتنی قرآن با اشعار احمد مطر به عنوان عملیات تناص محسوب می شود.

3-1- تناص الفاظ

متن حاضر- فله الادب-: قرات فی القرآن / تبّت یدا ابی لهب/ فاعلنت وسائل اذعان: ان السکوت من ذهب. «احببت فقری.. لمازل اتلوا:/ وتب/ ما اغنی عنه ماله و ما کسب» /فصو درت حنجر بجرم قله الادب./ وصودر القرآن/ لانه .. حرّضنی علی الشَغَب!» (مطر، ص8)
«شاعر سکوت در برابر حکومت مستبد را بهترین غنیمت می داند ولی خود ترجیح می دهد که ازاین غنیمت چشم پوشی کند و بر فقر خود باقی بماند».
متن غایب:
تبت یدا ابی لهب و تب* ما اغنی عنه ماله و ما کسب* سیصلی نار ذات لهب(3)
وقتی که پیامبر از پسران عبدالمطلب خواست تا دین اسلام را بپذیرند، ابولهب به پیامبر گفت: اگر ما تابع تو باشیم چه فایده ای برای ما دارد درحالی که پیامبر کسی را که به به طاعت خداوند کوشاتر باشد، دارای فضل بیشتری می داند و این چنین بود که ابولهب دین اسلام را نابود خواند و در نتیجه خداوند حکم نابودی را برای ابولهب صادر کرد (متینی، 1352، ج2، ص652).
عملیات تناص: کاربرد شاعر از لفظ ابولهب استفاده از یک نماد منفی ای است که می تواند همه ی خصوصیات منفی را در خود داشته باشد. ابولهب در قرآن نماد ثروت و کفراست و شاید در متن حاضر غرض، حاکم سابق عراق یعنی صدام باشد شاعر با کاربرد این لفظ، حکومت را ناعادلانه و ظالمانه دانسته و هویت آن را از طریق این کلمه ی قرآنی به تصویر کشیده است؛ با این تفاوت که ابولهب در قرآن کسی است که خداوند بلافاصله او را به جزای اعمالش می رساند در حالی که در متن حاضر ابولهب نه تنها مجازات نمی شود بلکه به عموم ظلم می کند. پیروزی قرآن در متن غایب، در متن حاضر به شکست تبدیل می شود. واضح ترین شکل کاربرد تناص دراین قصیده استفاده شاعر از الفاظ و آیات این سوره می باشد که در واقع در متن حاضر دارای همان معنی ای هستند که در متن غایب ایفا می کردند. شاعر در پایان قصیده نوعی ابداع در شعر خود به وجود آورده که متن وی را متمایز می کند و آن تغییر موضع قرآن در متن حاضر است چرا که در متن حاضر حکومت ظالم همچنان دارای ثبات و استقرار است. در این نمونه، شاعر علاوه بر کاربرد الفاظ و آیات از اشکال متعدد تناص بهره گرفته است. وی از طریق هماهنگ کردن قافیه ی شعورخود با سوره مسد، از تناص موسیقیایی نیز استفاده کرده است. استفاده وی از کلمات «لهب، ذهب، وتب، کسب» الشغب» نشان دهنده ی این نوع تعامل موسیقایی می باشد. از طرف دیگر شاعر با کاربرد آیه «ما اغنی عنه و ماله کسب» به تعریض عاقبت ستمکاران را، که به حکومت عراق بر می گردد بیان کرده است تناص مذکور را از نوع نفی متوازی است که در آن شاعر متن غایب را به طور مستقیم و در همان مضمون به کار برده و آیات قرآنی را به طور کامل در متن خود آورده و نوعی تعامل آگاهانه با متن برقرار کرده است.

3-2- تناص مضمون

متن حاضر
عاش یسقط- «لو ان ارباب الحمی حجر/ لحملت فاساً دونها القدر/ هو جاء لا تبقی و لا تذر/ لکنّما ... اصنامنا بشر/ هزّی الیک بجذع موتمر/ یساقط حولک الهذر/ عاش اللهیب.../ و یسقط المطر!» (مطر، ص30) .
در این متن شاعر مسأله ی قدس را در وجدان خود تداعی می کند.
متن غایب:
و ما ادراک ما سقر* لا تبقی و لا تذر (4)
و هزّی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا (5)
درآیه ی 25 سوره مریم خداوند حضرت مریم را در زمان بدنیا آوردن حضرت عیسی، به کنار درخت نخلی هدایت کرد تا در آنجا در آرامش باشد و از ثمره های آن درخت استفاده کند (یغمایی، 1356، 1، ص216).
عملیات تناص: شاعر در این قصیده به سه شکل با متن غایب ارتباط برقرار کرده که بارزترین این اشکال، در تعامل با مضمون متن غایب صورت گرفته است. حکایت حضرت ابراهیم و در هم شکستن بت ها رخداد قرآنی است که شاعر از آن حکایت می کند شاعر خود را جای حضرت ابراهیم قرار می دهد و با عصبانیت می خواهد بت های کفر را که در واقع همان حاکمان غاصب و ظالم هستند و روزگار را نیز از دست آنها در امان نیست؛ در هم بشکند. وی در اینجا علاوه بر استعمال حوادث و حکایات قرآنی است. شایان ذکراینکه شاعر به شکل موازی و هماهنگ با متن غایب از این نوع تناص استفاده نمی کند بلکه نوعی تغییر و ابداع در متن حاضر بوجود می آورد که باعث شده یک شکل جدیدی به متن خود بدهد. در متن غایب شکستن بت ها عملی شده ولی در من حاضر شکستن بت ها امکان ندارد. وجود روز قیامت و دگرگون شدن همه چیز، حتمی ولی چنین عملی در متن حاضر دور از انتظاراست. زیبایی این تعامل اینجا مشخص می شود که شاعر برگزاری جلسات و کنفرانس ها برای حل مشکل جوامع عربی بخصوص عراق را در مقابل حل مشکلی می آورد که حضرت مریم با آن روبرو شده است. مقابل «جذع موتمر و جذع النخله» این موضوع را به شکل واضحی نشان می دهد. در متن غایب مشکل حضرت مریم به بهترین شکل حل می گردد و یک ثمره و نتیجه بی نظیر که همان تولد حضرت عیسی می باشد، به همراه دارد در صورتی که در متن حاضر جز مسایل بیهوده، چیز دیگری یافت نمی شود. بنابراین شاعر با متن غایب یک مکالمه ای کامل برقرار کرده که در آن نقش الفاظ کاملاً با هم متفاوتند. متن غایب در نهایت، پیروزی به همراه دارد و متن حاضر شکست را می پذیرد. این قصیده بر تناصی ازنوع حوار یا نفی کلی متکی است که در آن مضمون متن حاضر غیر موافق با متن حاضراست و این مخالفت نه تنها در معنای عمیق متن حاضر بلکه در معنای ظاهری متن، از طریق تقابل الفاظ «جنیاً و نخله» با «الهذر و مؤتمر» مشخص است.

3-3- تناقص افکار

متن حاضر:
بلارد ما بین النحرین: «الم یأتکم نبا الاجتیاج/ لقد کان هذا لکم عبره یا اولی الانبطاح/... الا... هل اتاکم حدیث الجنود؟ الم ذلک الجیش لا ریب فی الرّیب فیه/ ارتقی... فاستوی و القدم/ اذا جاء نصر الذی ما انتصر/ باذنی الضّرر/ فسبّح بحمد الحجار/ و سبّح بحمد الصّور!؟ و لما اوی الفتیه المؤمنون/ الی کهفهم/ کان فی الکهف من قبلهم مخبرون..!/ و قیل لهم: کم لبثتم؟ فقالوا مئات القرون/ انبعث؟/ قال الذی عنده العلم/ بل قد لبثنا سنینا» (مطر، ص265).
در این قصیده حمله ی عراق به کویت مطرح می شود و شاعر قتل عام ملت کویت را توسط نظامیان عراق به تصویر کشیده است.
متن غایب :
الم یأتکم نبأ الذین کفروا من قبل فذاقوا و بال امرهم و لهم عذاب الیم (6)
هل اتاک حدیث الجنود* فرعون و ثمود (7)
الم* ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین (8)
اذا جاء نصر الله و الفتح* و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا* فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان تواباً (9)
اذا اوی الفتیه الی الکهف فقالوا ربّنا آتنا من لدنک رحمه و هییء لنا من امرنا رشدا (10)
قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین* قالوا لبثنا یوماً او بعض یوم فاسأل العادین (11)
عملیات تناص: دراین قصیده شاعر در بیشتر مقاطع از حوادثی پر از هول و هراس سخن می گوید، همان طور که قرآن از حوادثی تکان دهنده حکایت می کند. شاعر به زیبایی حمله و کشتار را به کافران نسبت می دهد. «نبا الاجتیاح» در موازات با «نبأ الذین کفروا» آمده است. همچنین سربازان حکومت را به سربازان فرعون و ثمود تشبیه کرده است. وی با استفاده از موسیقی این دو آیه خواسته است تا متن غایب را با همان قدرت و صلابت، به خواننده القا کند و مقدار تأثیر متن خود در خواننده را به حداکثر برساند. این مقطع از قصیده از نظر موسیقی و سپس از نظر مضمون با متن غایب در تعامل است و معنی دو مضمون در دو متن تفاوتی ندارد بلکه شاعر با تشبیه متن حاضر به متن غایب شدت عمل را توصیف کرده است. وی با ذکر «هل اتاکم حدیث الجنود» آیه ی قرآنی را در متن خود بدون این که تغییری در محتوا بدهد، تکرار کرده است. بنابراین کاربرد تناص در این دو مقطع را می توان نفی متوازی دانست چرا که شاعر هم در مضمون و هم در موسیقی با متن غایب در تعامل است و تفکر قرآنی را در متن خود تکرار می کند. از طرف دیگر، شاعر با جایگزینی کلمه «الجیش» بجای «الکتاب» معنی را کاملاً متحول کرده است که نشان از ابداع شاعر در این مقطع دارد. لفظ الکتاب که همان قرآن کریم است در متن حاضر به یک لفظ کاملاً منفی یعنی الجیش تبدیل می شود. همچنین در مقاطع بعدی با عنوان کردن تناقضی که بین پیروزی خدا در برابر باطل و پیروزی عراق بر کویت قائل شده است، اختلاف معنا را در متن خود نشان داده است. در مقطع بعدی شاعر از اصحاب کهف در شعر خود حکایت می کند. این واقعه در قرآن به عنوان یک متن مثبت که نشان از معجره الهی و قدرت خداوند دارد در متن غایب حضور یافته در حالی که این موضوع در متن حاضر به یک معنی منفی تبدیل می شود. در غاری که شاعر از آن سخن می گوید بجای صاحبان اصلی آن، جاسوسان سکنی گزیده اند. از طرف دیگر این غار درمتن غایب به عنوان یک مکان امن و دور از دسترس دشمنان معرفی شده ولی در متن حاضر معنایی متضاد با متن غایب را در بر دارد. بنابراین کل این قصیده، مکالمه ای است با متون قرآنی که شاعر در مقاطع ابتدایی با نفی متوازی و در مقاطع پایانی که تعاملی بیشتر با متن غایب دارد با بهره گیری از نفی کلی معنایی مخالف و متضاد به آنها داده است.

3-4- تناص موسیقی

متن حاضر:
واحده بواحده»:«اکتب شعری بالعصا/ والحجر المسنون/ اکشف عن براءه الذنب/ و عن جرائم القانون!/ اقول دون رهبه من غدر فرعون/ و دون رغبه فی ما لدی قارون/ العاهلون عندنا عن حقنا ساهون/ و العاهلون عندتا لعهرهم راعون/ ان اترک الشتم و ان/ اتلوا لکم (والتین و الزّیتون)؟! ممنون! / (مطر، ص251)
متن غایب:
الذین هم عن صلاتهم ساهون* الذین هم یراءون * و یمنعون الماعون (12)
و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون (13)
والتّین و الزّیتون* و طور سینین* و هذاالبلد الامین (14)
خداوند در متن غایب به معرفی بندگان خوب و بد خود می پردازد و می فرماید: مردم با ایمان کسانی هستند که «رعایت گر امانت های مردم و عهد و پیمان های خود با دیگرانند؛ ازاین رو هم به ویژگی امانت و امانت داری آراسته اند و هم در زندگی خویش از عهد شکنی بدورند» (طباطبایی، 1379؛ ج9، ص386).
عملیات تناص: شاعر با استفاده از تنوع متن غایب و تعدد معانی آن شعرخود را پربار نموده و معانی متعددی را به مخاطب عرضه داشته است. به عبارتی دیگر شاعر با متون غایب به گفتگو نشسته است. چرا که با استفاده از موسیقی و شکل خطاب سوره ی ماعون، خواننده را در یک فضای قرآنی قرار می دهد. شاعر با تکرار لفظ «ساهون» معنا را در متن خود تکرار می کند. همانطورکه برپای داشتن نماز بر مؤمنان واجب است، شاعر رعایت کردن حق ملت از طرف حاکمان را نیز واجب می داند. در ادامه ی قصیده، شاعر معانی متن غایب را در متن خود تغییر می دهد. وی با ذکر لفظ «راعون» این تعامل را نشان می دهد «راعون» در متن غایب به مؤمنانی بر می گردد که به امانات و پیمان های خود در برابر خدا وفادار هستند در حالی که این لفظ در متن حاضر به حاکمان فاسدی بر می گردد که به فحشا و زنا پایبند هستند. روشن اینکه شاعر، تناص را در این عبارت به استهزا ولی مخالف با معنای متن غایب بکار برده است. همچنین استفاده از دو لفظ «قارون و فرعون» نشان دهنده نوع دیگر تعامل هستند، شاعر با کاربرد این دو لفظ و به کارگیری آن دو به عنوان نمادهای حکومتی، خصائص آن را بیان کرده است. بنابراین شاعر از نفی متوازی در این نوع تناص بهره گرفته و برای حفظ موسیقی قرآنی متنی خود تا آخر قصیده از الفاظ مطابق با موسیقی سوره ی ماعون استفاده کرده و در خلال آن معانی متعددی را القا می کند که تمام این تعاملات آگاهانه بوده است.

3-5- تناص عنوان

متن حاضر:
فبأی آلاء الشّعوب تکذّبان»: «غفت لحرائق/ اسبلت اجفائها سحب الدخان/ الکّل فان/ لم یبق الا وجه ربّک ذی الجلاله و اللّجان/ و لقد تفجّرشاجیاً/ و منددا/ و لقد ادان/ فبای الا الولاه تکذبان! (مطر، ص 64).
در این قصیده شاعر در مورد خیانت و اعمال شنیعی حکایت می کند که در منطقه ی صبرا و شاتیلا انجام شد و شاعر آن را از طریق اخبار و صحنه های قتل و کشتار دریافت کرده بود (غنیم، 1998، ص 67).
متن غایب:
فبأی الاء ربکما تکذبان (15)
الرحمن* علم القرآن* خلق الانسان* علمه البیان* الشمس و القمر بحسبان(16)
در متن غایب خداوند به توصیف صفات خود می پردازد، صفاتی که همه از کلماتی آفریده شدند که بار معنایی بالایی دارند. خداوند با ذکراین صفات، که در نهایت روشنی هستند انکار وجود خود را نزد کافران و منکران، امر بیهوده و دارای عاقبتی سخت برای آنان بر می شمرد.
عملیات تناص: تعامل عنوان قصیده واضح ترین شکل تناص را ارائه می کند شاعر هرچند با عنوانی که برای قصیده انتخاب می کند این عمل را بهتر نشان می دهد وی نقطه ی عطف این تعامل این است که وی این تعامل را در داخل متن نیز ادامه می دهد و تپش قرآنی متن خود را با این عمل استمرار می بخشد. وی در استفاده از سوره ی «الرحمن» کلمات را به صورت مثنی آورده تا از طریق آن قاری را با موسیقی قرآنی هم آواز سازد. علاوه براین الفاظ، مفرداتی که دراین سوره به کار رفته از قبیل «فان، وجه، ربک، ذی الجلاله، الجواری، البیان...» خود نشان دهنده ی شکل دیگری از تعامل است. همچنین ملاحظه می شود که شاعر شعرش را با ایقاع و آهنگ و وزن متن غایب هماهنگ کرده و آن از طریق همین مفردات بوده است و باعث شده ریشه ی این قصیده، برگرفته و نشأت گرفته از متن قرآنی باشد. از این رو در می یابیم که این نوع تداخل بین متن حاضر و غایب یک نوع جو روحانی و آسمانی ای در قصیده بوجود آورده که نشان از پیوند و رابطه مخصوص شاعر با این کتاب الهی بوده است. همچنین در این قصیده کلماتی که در متن غایب نشان از قداست و پاکی داشته اند و از بار معنایی بسیار مثبت برخوردار بودند، در متن حاضر تبدیل به کلماتی می شوند که دارای بار معنایی منفی و نه مقدس بلکه نشان از ناپاکی و ضعف و لرزش و تسلیم دارند: کلماتی مثل «حرائق. دخان، اللجان، ادان، القیان..» ازاین دسته می باشند. شاعر با این کاربرد تحولی اساسی در متن خود داده است. بنابراین در می یابیم که شاعر با استفاده از نفی کلی معانی متن غایب را در متن خود متحول کرده و این عمل را آگاهانه انجام داده است.

3-6- تناص علم

متن حاضر:
الفتنه اللقیطه: اثنان لا سواکما، و الارض ملک لکما/ لوسار کل منکما بخطوه الطّویل/ لما التقت خطاکما لا خلال جیل/ فکیف ضاقت بکما فکنتما القاتل و القتیل/ قابیل... یا قابیل/ لو لم یجی ذکرکما فی محکم التنزیل/ لقلت مستحیل!/ من زرع الفتنه ما بینکما/ و لم تکن فی الارض اسرائیل؟» (مطر، ص339) .
در این قصیده شاعر ازحمله ی آمریکا به عراق سخن می گوید که در آن آمریکا به پشتیبانی از کویت، عراق را تحت حملات خود قرار داد. شاعر در این قصیده اسرائیل را به عنوان یک بچه ی سرراهی فتنه انگیز، عامل این کشتارها می داند شاعر حکومت عراق و آمریکا را مانند هابیل و قابیل معرفی می کند که پس از مدتها دوستی و برادری درصدد از بین بردن همدیگر برآمدند و عامل این مسأله را دولت اسرائیل می داند. وی این عامل را در پایان قصیده ی خود به کنایه بیان می کند که خود نشان دهنده ی جنبه ی طنز این قصیده دارد.
متن غایب:
واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق اذ قرّبانا فتقبّل من احدهما و لم یتقبّل من الاخر قال لاقتلنک قال انّما یتقبّل الله من المتّقین (17)
در متن غایب داستان فرزندان آدم و قتل یکی به وسیله ی دیگری بیان شده است. این آیه می فرماید: درآن هنگام که هرکدام کاری برای تقرب به پروردگار انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد و همین موضوع سبب شد برادری که عملش قبول نشده بود دیگری را تهدید به قتل کند و سوگند نماید که تو را خواهم کشت» (شیرازی، 1373، ج4، ص 346).
عملیات تناص: شاعر در این قصیده بطور مستقیم از متن غایب استفاده نکرده بلکه با کاربرد اسم خاص که خود دلالت بر حکایتی دارد به این تعامل اشاره داشته است وی با ذکر لفظ «قابیل» خواننده را به متن غایب سوق داده است. وی در این عملیات، هر دو حکومت را قابیل معرفی کرده و از ذکر نام هابیل بخاطر پاکی وی خودداری کرده است. بنابراین شاعر با استفاده از نفی جزئی این تعامل را نشان داده و این تعادلی آگاهانه است چرا که خود شاعر در این قصیده با ذکر ترکیب «محکم التنزیل» به متن غایب اشاره کرده است. شاعر برای بیان کردن نقش اسرائیل بین دو حکومت آمریکا و عراق با استفاده از نفی جزئی از این شکل تناص بهره گرفته و با حذف لفظ هابیل که از نظر شاعر چنین شخصیت پاکی در اینجا جایی ندارد به زیبایی این تمثیل را بکار برده است. وی این نوع تعامل را همانند اکثر قصاید خود با تهکم و استهزا همراه کرده ولی این استهزاء هماهنگ و موازی با معنای متن غایب است؛ چرا که قابیل در متن حاضر دارای همین خصوصیتی است که در متن غایب دارد.

نتیجه

شاعر در اکثر قصاید خود با برقراری تعامل و تفاعل بین الفاظ و مفردات و عبارات آیات و حکایات و اعلام قرآنی، از یک معنایی غیرازمعنای متن غایب استفاده کرده و به عبارت دیگر معانی متن غایب را در بیشتر قصاید خود معکوس کرده و آنها را علیه حکومت وقت و بر طبق موضوعات مورد مناسبت قصاید خود، بکار گرفته است، بطوری که الفاظی را که در قرآن بر عظمت و شکر و عبودیت کامل الهی دلالت دارند، در اشعار خود به الفاظی تبدیل می کند بر مواضع کاملاً منفی دلالت دارند. پس معانی غیر موازی با متن غایب در متن اصلی بر معانی موازی آن غالب است. نکته ی دیگراینکه، اگرچه شاعر در بسیاری از موارد رموز مثبت در متن غایب را در متن اصلی به رموز منفی تبدیل می کند و یا معنا و مضمون را متحول می کند، ولی این نوع تعاملات در بیشتر موارد به شکل تمسخر و استهزا به اوضاع موجود زمانه بکار گرفته شده است. همچنین در بعضی از قصاید شاعر، کاربرد مثبت و ایجابی متن غایب را ملاحظه می کنیم که در هر دو متن در یک دیدگاه و در یک مضمون بکار می روند و این را نشان از موضع محکم و قوی شاعر در آن موارد دارد شاعر با استفاده از موسیقی آیات قرآنی خواسته است تا شکل تأثیر قصاید خود را به مخاطب به حداکثر برساند و رصانت و قاطعیت را که در آیات قرآنی مشاهده می شود، در قصاید خود ایجاد کند تا در القا معانی و اهداف خود به مخاطب مؤثرتر باشد و شرایط مملکت خود را نزد مخاطب ملموس تر سازد و در این امر بسیار موفق عمل کرده است. بالاخره اینکه بکارگیری این میراث دینی در شعر، باعث تحکیم و تقویت شاعریت شاعر و باقی ماندن یاد و نام او و اشعارش در اذهان خوانندگان و کشف گرایش های روحانی و رابطه مخصوص شاعر با ذات اقدس الهی شده است.
فهرست منابع :
قرآن کریم
آلن، گراهام: بینامتنیت، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، نشر مرکز، 1380.
احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، تهران نشر مرکز، 1380.
بروئل پیرو و همکاران: تاریخ ادبیات فرانسه تر: نسرین خطاط و مهوش قویمی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) 1378.
پین مایکل، لکان دریدا کریستوا: ترجمه پیام یزدانجو، نشر مرکز، 1380.
تمیمی/ احسان محمد جواد: دراسه لتجلی البنی القرآنی فی الخطاب العربی المعاصر، 1424 ه.ق.
تودورف، تزوتان: بوطیقای ساختارگرا، ترجمه: محمد نبوی، تهران، آگاه، 1379 .
الجندی تهامه: قراءات فی الشعر السوری المعاصر، بیان الکتب، العدد: 1424، 290ه ق.
ساسانی فرهاد: عوامل مؤثر در تفسیر و فهم متن، زبان و زبان شناسی، سال اول، شماره ی دوم، 1384.
شیرازی و همکاران مکارم: تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ هفدهم، 1373.
طباطبایی محمد حسین: ترجمه ی خلاصه تفسیر المیزان، به قلم مصطفی شاکر، فاطمه مشایخ، جلد اول، انتشارات اسلام، تهران، چاپ اول، 1379.
عزام محمد: النص الغائب، من منشورات اتحاد الکتاب العرب، دمشق 2001.
غنیم کمال احمد: عناصر الابداع الفنی فی الشعر احمد مطر، مکتبه المدبولی، 1998.
کریستواژولیا: واژه مکالمه رمان، به سوی پسامدرن، پسا ساختارگرایی در مطالعات ادبی، ترجمه: پیام یزدانجو، 1381.
متینی جلال: تفسیر قرآن مجید، نسخه ی محفوظ در کتابخانه دانشگاه کمبریج، جلد دوم، از سوره ی «ص» تا «ناس» انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352.
مطر احمد «الاعمال الشعریه الکامله، الطبعه الثانیه، لندن، 2001.
معلوف لویس: المنجد فی اللغه، تهران، فرحان، 1379.
موسی خلیل: قراءات فی الشعر العربی الحدیث و المعاصر، نشراتحاد الکتاب العرب، 2000.
نجم مفید: التناص بین الاقتباس و التضمین و اللاشعور، بیان الثقافه- آفاق ادبیه، العدد: 55، 1421 ق.

پی نوشت ها :

1.استادیار دانشگاه بوعلی سینا- کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی.
2.این کتاب در ادبیات فارسی به الواح بازنوشتنی ترجمه شده است. در زبان عربی از Palimpesste به عنوان «طروس یا اطراس» که مفرد آن «طرس» می باشد، اشاره شده است (موسی، 2000، ص 52). واژه «طرس» به هر نوع روزنامه و یا به روزنامه ای گفته می شود که نوشته هایش پاک شده و سپس بر روی آن نوشته شده است (معلوف، 1379،ص463).
3.مسد/، 3، 2، 1.
4.مدثر/28، 27.
5.مریم/25.
6.تغابن/5.
7.بروج/ 18 و 17.
8.بقره/2، 1.
9.نصر/3، 2، 1.
10.کهف/10.
11.مؤمنون/113، 112.
12. ماعون/ 7، 6، 5.
13.مؤمنون/8.
14.تین/2، 1.
15.الرحمن/13.
16.الرحمن.
17.مائده/27.

منبع مقاله :
قرآن، ‌ادب و هنر(مجموعه مقالات)، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول، (1385)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.