مزرع سبز فلک دیدم و داس مَهِ نو

مزرعه ی سبز آسمان و داس ماه نو را دیدم و به یاد کارها و اعمال گذشته ی خود افتادم؛ یعنی چیزهایی را در این مزرعه کاشته بودم و باید آنها را درو می کردم.
جمعه، 12 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مزرع سبز فلک دیدم و داس مَهِ نو
 مزرع سبز فلک دیدم و داس مَهِ نو

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
مزرع سبز فلک دیدم و داس مَهِ نو *** یادم از کِشته ی خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید *** گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرّد چو مسیحا به فلک *** از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
تکیه بر اختر شب دُزد مکن کاین عیّار *** تاج کاووس بِبُرد و کمر کیخسرو
گوشوار زر و لعل ارچه گران دارد گوش *** دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه ی حُسن *** بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق *** خرمن مَه به جوی خوشه ی پرویان به دو جو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت *** حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو

تفسیر عرفانی
1. مزرعه ی سبز آسمان و داس ماه نو را دیدم و به یاد کارها و اعمال گذشته ی خود افتادم؛ یعنی چیزهایی را در این مزرعه کاشته بودم و باید آنها را درو می کردم.
2. به بخت خود گفتم:خوابیدی و فرصت ها را از دست دادی و از سحر غافل شدی و خورشید طلوع کرد؛ در پاسخ گفت:با وجود این از لطف و عنایت الهی غافل نشو؛ خداوند، بندگان خود را دوست دارد.
3. اگر مانند حضرت عیسی به دور از تمام تعلّقات مادی، پاک به آسمان بروی، از چراغ وجود تو صدها نور و روشنی به خورشید خواهد رسید؛ اگر دل از این دنیا برگیری، نور باطن تو بیش از نور خوشید است.
4. بر ستاره و گردش فلک تکیه و اعتماد نکن؛ به تأثیر ستارگان و فلک در سرنوشت انسان اعتقاد نداشته باش؛ زیرا این دزد ماهر در تاریکی همه ی هستی تو را غارت می کند و حتی تاج کاووس و کمربند کیخسور را هم دزدیده است.
5. نصیحت من گوشواره ی زر و لعل است و با آنکه گوش را سنگین می کند، ولی چون دوره ی خوبی و زیبایی گذران است، بشنو و قدر مرا بدان؛ نصیحت بشنو و از گوشواره ی زر و لعل استفاده کن که ایام استفاده از آنها و دوره ی زیبایی گذران است.
6. چشم بد از خال چهره ی زیبای تو دور باشد؛ زیرا که در عرصه ی زیبایی و جمال حرکتی کرد که در نتیجه ی آن بر ماه و خورشید که مظاهر زیبایی اند، پیشی گرفت و پیروز گشت؛ زیبایی تو ماه و خورشید را از جلوه گری باز داشته است.
7. به آسمان بگو که این چنین بزرگی و عظمت خود را به رخ نکشد و تفاخر نکند که در راه عشق، خرمن ماه به اندازه ی یک جو و خوشه ی پروین به اندازه ی دو جو نمی ارزد.
8. ای حافظ! این خرقه ی پشمین آلوده به ریا را به دور انداز و برو؛ زیرا که سرانجام آتش این زهد خشک و ریاکارانه خرمن دین و ایمان را خواهند سوزاند.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط