مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر *** بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید *** که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
گدایی در میخانه طُرفه اکسیری است *** گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
به عزم مرحله عشق پیش نِه قدمی *** که سودها کنی اَر این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون *** کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی *** غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
بیا که چاره ی ذوق حضور و نظم امور *** به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی *** طمع مدار که کار دگر توانی کرد
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی *** چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ *** به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد
تفسیر عرفانی
1. آن هنگام می توانی به حقیقت اسرار عالم دست پیدا کنی که بتوانی چشم خود را با خاک آستان میکیده بیارایی و خاک میخانه را سرمه ی چشم خود کنی. برای رسیدن به حقیقت باید در راه عشق خدمت کرد و ریاضت کشید.
2. در این دنیا به جای غصّه خوردن، پیوسته به یاد معشوق باش و به ترانه سرایی مطرب گوش بسپار تا با این آهنگ و ترانه، درد و غم عشق را از دل خود بیرون کنی.
3. وقتی مراد تو روی می نماید و همچون گلی زیبا شکوفا می شود که بتوانی چابک تر و عاشقانه تر از نسیم سحر در راه او خدمت کنی و او را پرورش دهی، یعنی راه رسیدن به آرزوها صبر و شکیبایی و تلاش است.
4. اگر بتوانی رنج و خواری راه رسیدن به معرفت را بپذیری و تحمل کنی، به مقام بالایی دست می یابی. گدایی در میخانه، کیمیایی شگفتی است که می تواند خاک را به زر تبدیل کند.
5. اگر توانایی و قصد رسیدن به مرحله ی عشق را داری، قدمی بردار که در این صورت به معرفت زیادی دست پیدا خواهی کرد.
6. مادامی که گرفتار مادیّات و اسیر سرای طبیعت و دل بسته به آنها هستی، چگونه می توانی در راه رسیدن به معرفت قدم بگذاری و به سیر و سلوک بپردازی؟
7. چهره ی دلربای معشوق پرده و حجابی ندارد، آنچه مانع دیدن این چهره و تجلی آن می شود، غبار علایق مادی است. این غبار را پاک کن تا جلوه ی جمال او را ببینی.
8. آگاه باش که از طریق فیض و بخشش اهل معرفت می توانی هم به لذت حضور در برابر معشوق دست یابی و هم به امور خویش نظم و سامان بخشی.
9. تا زمانی که پایبند ظواهر عشق همچون بوسیدن لب معشوق و نوشیدن جام باشی، انتظار نداشته باش که بتوانی به حقیقت دست پیدا کنی. توجه به امور مادی، انسان را از حق دور می کند.
10. ای دل! اگر برای زدودن زنگار از وجودت در طلب نور هدایت عشق و معرفت هستی، مانند شمعی خندان شو که در جستجوی نور و روشنایی بیشتر ترک سر می گوید.
11. ای حافظ! چنانچه به این نصیحت گوش فرا دهی، می توانی از شاهراه حقیقت بگذری.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.
/ج