از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار *** صد مُلک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل *** شاید که چو وا بینی خیر تو درین باشد
هر کاو نکند فهمی زین کِلک خیال انگیز *** نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند *** در دایره ی قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود *** کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر *** کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
تفسیر عرفانی
1. دلی که غمگین و فکری که افسرده باشد، کی می تواند شعری بسراید که با طراوت و امیدوار کننده و شادی بخش باشد؟ شمّه ای از این حقیقت را بازگو کردیم و همین کافی است.
2. اگر از لب لعل تو بوسه ای نصیب من شود، آن بوسه برای من در حکم امان نامه ای است که به من آرامش می بخشد و به من جاه و ارزشی می دهد که گویی صد ملک سلیمان به زیر حکم و فرمان خود دارم.
3. ای دل! از زخم زبان و سرزنش حسودان نباید غمگین و ناراحت شوی. اگر به این سرزنش ها با دیده ی تأمل بنگری، شاید خیر و خوبی و صلاح تو در همین باشد.
4. هر کس که ریزه کاری های شگرفت آفرینش الهی و قدرت پروردگار را در هنر نمایی ها و جلوه گری خود درک نکند، حتی اگر هنرمند و صورت گر مشهور چینی هم باشد، بی هنر و مدعی است و جلوه های هنرش بر او حرام است.
5. در آنجا که سرنوشت هر کس رقم می خورد و الطاف و بهره های الهی تقسیم می شود، اوضاع به این صورت است که جام شراب و شادی نصیب یکی و خون دل خوردن و سختی نصیب کس دیگر می شود.
6. حکم و مشیّت الهی و قسمت نخستین درباره ی گل و گلاب این گونه بود که گلاب با رنج کشیدن و خون دل خوردن در پس پرده باشد و پنهان بماند و گل زینت بخش تمام مجالس باشد و همه جلوه ی او را ببینند و تنها زیبای محافل و پیوسته با جام می همراه باشد.
7. فکر نکنید که حافظ با این غزل غم آلود و سخن غمناک، شادی و رندی و عاشقی را از یاد برده است، بلکه حافظ هرگز رندی و عاشقی را ترک نخواهد کرد و این عنایت ازلی تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.
/ج