نگاهی به مستند «هالیوود، جنگ با خدا» (1)
مستندی که در اینجا قصد معرفی آن را داریم توسط جوزف اسچیمل ساخته شده و به بررسی فیلمهایی مثلِ رمز داوینچی، الف مثل انتقام, ماتریکس، کنستانتین، نمایش ترومن و هری پاتر میپردازد. در این مستند این فیلمها به لحاظ محتوایی تحلیل میشوند و تقابل آنها با آموزههای اناجیل و مسیحیت بحث می شود. این موضوع نشان می دهد که تهاجم هالیوود به سایر ادیان (بجز دین یهود) جدی است. در کشورمان و در عالم اسلام نیز افراد بسیاری هستند که مکرراً از تهاجم هالیوود علیه اسلام و ادیان سخن گفته اند.
توضیح آنکه متن گفتار این مستند که ذیلاً می آید بازتاب دهنده عقاید مسیحیان است و لذا بدین لحاظ مورد قبول ما مسلمانان نیست.
*** کتاب دن براون، رمز داوینچی نزدیک به پنجاه میلیون نسخه در جهان فروش رفت. این شمارگان باور نکردنی است. بعد از آن نیوزوی کریسن»، فیلم نامه آن را براساس همین کتاب نوشت. این فیلم آتشینترین فیلم سال 2006 بود. حتی تا ماه ها قبل از اکران آن. وقتی این چیزها را مدنظر قرار می دهیم، باید در نظر بگیریم تاثیری را که این کتاب بر ملت آمریکا، و همچنان بر تمام دنیا می گذارد. در واقع وقتی بهش فکر می کنیم می بینیم که دیدگاه مردم در همه جا دنیا، در خصوص اینکه خدا و عیسی کیستند و همچنین شیوه نگرش به مسیحیت، تغییر کرده است.
باید این سوال را مطرح کنیم که شاید کتاب دن براون (رمز داوینچی) در واقع فریب داوینچی باشد. شاید این فریب عظیم برای اغفال تودهها باشد. شاید کاری که داروی مرگ موش دی- فریب، با موش ها می کند، همانی باشد که کتاب دن براون با انسانها میکند.
یکی از چیزهایی که موقع خواندن فریب داوینچی به نظرم جذاب آمد، شباهت آن با مرگ موش دی- فریب بود. موقع خواندن خیلی بهت زده شدم از اینکه فهمیدم، از جعبه محتویات مرگ موش تنها مقدار بسیار ناچیز پنج هزارم درصد، واقعا سمی است. و از طرف دیگر حجم عظیم نود و نه ممیز نهصد و نود و پنج هزارم درصد محتویات جعبه از مواد بیضرر و غیر فعال تشکیل شده که به عنوان طعمه عمل میکند.
دی-فریب برای کشتن موشها بسیار موثر است، چرا که از نود و نه ممیز نهصد و نود و پنج هزارم درصد از محتویات بی خطر تشکیل شده مثل: غلات، طعم دهنده، شیرین کننده، رنگ و تنها مقدار نامحسوس و به چشم نیامدنی آن سمی است.
تاسف انگیز برای موشها این است که: همین مقدار ناچیز بیشتر از کافیه تا یک جونده بزرگ را به گورستان موشها بفرستد.
حتی بیشتر تاسف انگیز برای کسانی که گول فریب داوینچی را خوردند این است که آنها ماده ای سمی را وارد بدنشان کردند که همان کاری را با روح می کند که دی-فریب با موش ها می کند.
دن براون
کتاب براون پر است از طعمهای با درصد زیادی از رنگ، طعم دهنده، شیرینکننده، اما واقعیت این است که کتاب با دز کشنده ای از مواد سمی ترکیب شده، که نتیجه آن برای کسانی که فریبشان را باور میکنند، معجونی است مهلک و مخمورکننده. عجیب تر این است که درصد بسیار بیشتری از سم، در کتاب دن براون وجود دارد. شاید این ثابت کند که موشها قوه تشخیص بیشتری نسبت به آدمها دارند. در بطن آن سم، تفاوتی هست که آن را برای آدمها حتی بدتر میکند. موش ها تنها زندگی فیزیکی خود را از دست می دهند، اما همانطور که خدا اظهار میکند: روح خود را تا ابد از کف میدهند.
دلیلی که کتاب براون، باید رد بشود این است که میلیونها انسان طعمه آن را خوردند. و چیزی که در درون آن طعمه هضم کردند، یک مسیح جعلی، انجیل جعلی، و یک روح جعلی بوده، انجیلی که به جای نجات روح، آن را نفرین میکند.
بازیگر رمز داوینچی، ایا مک الن، که نقش گاندولف در ارباب حلقه ها را ایفا می کند اظهار کرد که وقتی از او پرسیده شده که قرار است برچسب رفع مسئولیت بر روی فیلم رمز داوینچی بزنند، و این که آیا او داستان رمز داوینچی را باور دارد یا نه میگوید: «این انجیلی است که باید برچسب رفع مسئولیت روش داشته باشه با این عنوان که، این داستان خیالی است.»
رمز داوینچی دن براون بر آدمهای بیشماری تاثیر داشته است. بیش از دو میلیون آمریکایی تصدیق کردند که رمز داوینچی با ترویج عقاید گنوستیک ها، دیدگاه های مذهبی آن ها را تغییر داده. از هر سه کانادایی یک نفر اعلام کردند، که اکنون اعتقاد پیدا کرده اند که نوادگان عیسی الان اطراف ما زندگی می کنند.
در واقع به طرز تاسف باری حالا بسیاری از مردم به خاطر دروغهای دن براون اعتقادشان واژگون شده است. چیزی که به کشفش نائل خواهید آمد رمزی است ورای رمز دن براون. به هر حال هدف آن همانطور که به زودی میبینید، این است که شما را از خدای یگانه و حقیقی دور کند و به قدرت شیطان و دروغ های او بسپارد.
در رمز داوینچی دن براون ادعا میکند، راز باستانی گنوسی ها را درباره مسیح و مریم مجدلیه در نقاشی داوینچی بر ملا میکند. شاید دن براون در واقع خوانندگانش را به این بنیان مذهبی رهنمون میکند که پرستش خدا را جایگزین پرستش شیطان میکند در حالی که اینگونه نیست.
کتاب رمز داوینچی دن براون، کشف جام مقدس در موزه لوور را به تصویر میکشاند، در واقع در هرم شیشهای روبروی موزه لوور.
جالب این است که به نظر میرسد دن براون شیفتگی خاصی به شماره 666 داشته است. همان شمارهای که انجیل می گوید شماره دیو است (beast).
به هر حال برای دن براون، این شمارهای است که بر بزرگترین پاداش دلالت میکند: بر جام مقدس، در هرم شیشه ای جلوی موزه لوور. مطابق با انجیل، 666 شماره مکان جام مقدس نیست، بلکه شماره دجال است.
شاید رمز داوینچی دن براون، در واقع رمز شیطان باشد، از اینها گذشته چرا او باید از شماره شیطان استفاده کند؟
شاید چیزی که دن براون ادعا میکند، رستاخیز حقیقت باشد یا در واقع رستاخیز یک دروغ باستانی باشد که دنیا را برای دجال آماده میکند.چیزی که فوقالعاده حیرتانگیز است برای آنهایی که حقیقت را میدانند. برای آن هایی که کلام خدا را می شناسند این است که کلام خدا در واقع آینده را از پیشگویی می کند. و کاری که دن براون الان در واقع دارد انجام می دهد کشیدن دنیا به یک دین منحرف است. این قضیه به وضوح در کتاب مقدس پیشگویی شده، چرا که انتها را از همان ابتدا میداند.
در واقع در رساله مکاشفات یوحنا (آخرین رساله عهد جدید/ انجیل) هشدار می دهد که عدد 666 در آخرین روزهای این جهان، درست قبل از ظهور دوباره عیسی شایع می شود. او کتاب وحی را به کلیسا می دهد. در فصل اول این کتاب آمده است:
در واقع پولس هشدار می دهد که دجال بر بارگاه خدا می نشیند و اینطور جلوه می کند که گویی او خداست، و او توهمی شدید را سبب می شود و بسیاری را فریب می دهد و قلمرو او با آمدن دوباره عیسی خاتمه می یابد و او را با کلامش و با نور وجودش از میان می برد.
دن براون در رمز داوینچی می گوید، اصیلترین انجیل، انجیل مسیحی نیست که در قرن اول نوشته شده، بلکه اصیل ترین انجیل، انجیل گنوسیها است. در واقع او خوانندگانش را از طریق کتاب خودش تشویق به پذیرفتن انجیل گنوسی میکند و در واقع این جایی است که او ادعا می کند، ایده ازدواج عیسی مسیح با مری مجدلیه را از آنجا گرفته. در واقع بهترین راه برای رد کردن انجیل گنوسی آن است که مضحک بودن آن را درک کنیم.
در واقع تعالیم انجیل گنوسی مبنی بر این است که ماده دنیای فیزیکی، در واقع اهریمن است. چطور به این نتیجه مضحک رسیدند؟ چون منشا آن چیزی است که می توانیم اسمش را تفسیر معکوس بگذاریم. تفسیری که سراغ عهد عتیق می رود، و همه چیز را وارونه میکند. در واقع تعالیم انجیل گنوسی مبنی بر این است که خدایی که دنیا را خلق کرد. جهان فیزیکی را، عالم فیزیکی را، خدایی اهریمنی بوده. میگوید یهوه، یا جهوا خدای پلید و هیولا گونه است.
در واقع می گوید خدای واقعی، عمق غایی است و یک سری تجلی داشته که از آن ساطع شدند، یکی از آنها سوفیا بوده است. سوفیا می خواسته به سوی خدا برگردد، اما از دست خدا عصبانی و بی تاب شده است. چون نمی توانسته به سوی او برگردد. چون شناخت خدا ممنوع بوده. بعد در همان حالت بی قراری سقط جنین می کند. او یهوه را به دنیا می آورد.
و با پی بردن به این که او یک خدای هیولاوار دنیا آورده، آنطور که تعالیم گنوسی می گوید آن را از کیهان به یک جای دور افتاده اخراج می کند. حالا یهوه آنجا تنهاست، او تصور میکرده است که خدایی جاهل و با قدرتهایی عظیم بوده و نمیدانسته که قبل از خودش هم خدایی بوده. بنابراین جهان فیزیکی، انسان و زمین را خلق می کند. تعالیم گنوسی می گوید ما مخلوق یک خدای اهریمنی هستیم، و او بوده که از بهشت تبعید شده.
دیدید که در این تفسیر معکوس، به جای اینکه شیطان بوسیله خالق جهان و کیهان، از بهشت تبعید شود، خدا از بهشت تبعید میشود. و خدا در تعالیم گنوسی به شیطان تبدیل میشود. و در واقع جالب این است که تعالیم گنوسی میگوید سوفیا، الههای که از عمق غایی ساخته شد، تبدیل به نجات دهنده میشود. چرا به نجات دهنده تبدیل می شود؟ زیرا میفهمد که چه اشتباهی با خلق یهوه و دنیایی فیزیکی که یهوه خلق می کند انجام داده است و ما را در درون ماتریکس (دنیای ماده) به دام میاندازد.
بنابراین کاری که سوفیا، شروع به انجامش می کند، این است که به حوا اطلاع می دهد که آنها جرعه ای از الوهیت در درون دارند. چرا که آنها نهایتا از او و از عمق غایی به وجود آمدهاند. سوفیا یک مار را به بهشت می فرستد، با این پیغام که او باید خدا باشد. در فصل سوم سفر پیدایش می خوانیم که آن مار شیطان بوده.
گنوسی می تواند شیطان را با سوفیا یا هر اسم دیگری خطاب کند. اما شیطان با هر اسمی هنوز همان اهریمن همیشگی است. تعالیم گنوسی اینها را مدتها بعد از نوشته شدن عهد عتیق می گوید. و عهد عتیق می گوید این نوع تحریفات برای دور کردن آنها از خدای حقیقی است.
سرورمان عیسی، شیطان را پدر دروغ می نامد. در همان زمان تکوین هزاران سال قبل از اینکه گنوسیها حتی به وجود بیایند خدا به انسان هشدار می دهد. و این زمان خیلی قبل تر از آن است که گنوسی حتی بتواند کتاب تکوین را تحریف کند، می بینیم شیطان همچنان در تلاش برای فریفتن انسان است. مار، حیلهگرتر از هر حیوانی بود که خدا خلق کرده بود. و او به زن گفت آیا به راستی خدا تو را گفته تا از هیچ درختی از باغ نخوری؟ و زن به مار گفت: از میوه درختان باغ رواست تا بخوریم اما از میوه درختانی که در میانه باغ است خدا مرا گفته نباید از آن بخورید و حتی لمس کنید. چرا که خواهم مرد.
مار به زن گفت: مسلما نخواهی مرد، زیرا که خدا می داند روزی که از میوه بخوری، چشمانت گشوده خواهد شد، و همانند خدا خواهی شد، داننده خوبی و پلیدی، و زن دید که درخت غذای خوبی دارد و به چشم دلپذیر است. و درخت خواستنی است تا انسان را خردمند کند. پس به میوه اش دست برد و خورد، و همچنین به شوهرش هم داد و او هم خورد.
برخلاف دیگر فوق قهرمانانی مثل بتمن و رابین، شیطان در آن بیرون نیست تا از قانون و حقوق مردم مظلوم حمایت کند. در واقع وی از مصیبتبارترین اعمال تروریستی انفجار ساختمان ها، و به وجود آوردن هرج و مرج استفاده می کند، تا نظم نوین جهانی خودش را ایجاد کند.
در واقع چندین اشاره نه چندان ظریف در فیلم برادران واچوفسکی، «الف مثل انتقام» هست. که به شما نشان می دهد "v" نماینده چیست. البته که نمایانگر شیطان است. در واقع نشانههای بیشتری در رمان تصویری هست که این موضوع را حتی روشنتر از روز میکند که وی تجسم شیطان است.
الن مور در مصاحبهای گفته بود که تلاش دارد تا شیطانپرستها را به عنوان آدم خوبها مجسم کند. این به وضوح در مورد «الف مثل انتقام» هم صدق میکند. در واقع نه تنها شیطان پرستها به عنوان آدم خوبها معرفی شدند، بلکه خود شیطان، قهرمان نهایی است.
نیوزویک میگوید شیطان به وضوح قهرمان داستان «الف مثل انتقام» است. او اظهار میکند: فیلم، از اول تا انتها برتری اخلاقی مطلقی به او عطا میکند. البته ایوی به او میگوید که او یک هیولاست، و بعد سعی می کند راز نقاب او را کشف کند.
به طرز غم انگیزی خیلی از بچههای ما این فیلم ها و کتابهای تصویری را میبینند و میخوانند. و این دقیقا همان چیزی است که شیطان پرست ها دنبالش هستند: تسخیر ذهن بچه ها...
در واقع خود الیستر کراولی گفته بود: در میان جوانان توزیع شود. چون اعتقاد داشت که جوانان تاثیرپذیرترند و ساده تر به انحراف کشیده می شوند. و کمتر تسلیم دلیل و منطق می شوند.
الن مور
بنابراین کراولی به جوانان حمله می کند و سعی می کند آنها را به عقاید خودش آلوده کند. زیرا او معتقد بود که وقتی جوانان بزرگتر میشوند از سنشان برای ایجاد یک نظم نوین شیطانی استفاده میکنند.
چه راه بهتری برای نفوذ شیطان پرستی کراولی، در جوانان در مقیاس وسیع، بهتر از فیلم، رمان تصویری و موزیک؟
الیستر کراولی شیطان پرست، الن مور و برادران واچوفسکی، شیطان را به شکل قهرمان به تصویر میکشانند و شیطانپرستها را به عنوان آدمهای خوب؛ آنها مسیحیت و سنتگرایان را به بدترین شکل ممکن مجسم می کنند و مسیحیت را اهریمنی نشان میدهند.
وقتی که به رمان تصویری نگاه می کنیم، خیلی ساده همان صلیب تاریخی سنتی است.
الف مثل انتقام، دولت فاشیستی را نشان می دهد که توسط مسیحیان تشنه قدرت اداره می شود که کاریکاتوری به بدترین شکل ممکن هستند، از عوام فریبی و تجاوز، سانسور هنر. به رسمیت شناختن نژاد پرستی، اعمال حکومت نظامی های شدید، و اجرای آزمایشات غیر انسانی در مکان های شبیه اردوگاههای کار اجباری بر روی هم جنسبازان، و دیگر اقلیتهای ناخواسته. دولت مسیحی فاشیستی، ویروسی را پراکنده می کند که مسئول مرگ نزدیک به صد هزار نفر است. شعار نهایی دولت فوق محافظه کار این است: قدرت از طریق اتحاد، و اتحاد از طریق ایمان.
الن مور نیز اظهار نظری شبیه به این دارد، او به نقل قول میگوید: مذهب واقعی مسیحیت، به وضوح چیزی است کاملا ویرانگر روح. الیستر کراولی وعده میدهد که یک رود انباشته از خون به پا خواهد شد. آن زمان که مسیحیت نابود میشود تا دورانی از دجال به سلطه رسد.
وی در الف مثل انتقام می گوید که آنارشی دو رو دارد، یک روی آن نابود می کند، و یک روی آن خلق می کند. مرحله بعد از آنارشی، تحقق نظم نوین شیطانی است. در الف مثل انتقام هیچ وقت نمی بینیم که این نظم قرار است چه طور به نظر برسد، اگر چه در رمان تصویری، یک اشاره واضح به آن میشود. هرج و مرج و بی نظمی در همه جا هست و بی قانونی رو به افزایش است.
از بسیاری جهات تجسم مسیح، همچنانکه نگاه دقیقتری به آن میاندازیم و تعالیم گنوسی و پیش زمینه برادران واچوفسکی و نوع ارتباطی که می خواهند برقرار کنند را به ذهن می سپاریم، می بینیم که این به وضوح یک مسیح دروغین، و یک دجال است. وقتی در مورد مفاهیم فرعی گنوسی در ماتریکس از آنها پرسیده شد، برادران واچوفسکی با ذوق پرسیدند، فکر می کنید چیز خوبی باشد؟
اگر کسی معتقد به دیدگاهی انجیلی در مورد دنیا باشد و معتقد باشد که خالقِ این دنیا خوب است، جواب آن سوال باید مسلما «نه» باشد. برادران واچوفسکی، حتی تا آنجا پیش رفتند که اسم یکی از کشتیهای ماتریکس را «نوسس» (عقل) بگذارند. در فیلم، نئو را نشان میدهند که از آسانسور بیرون میآید و مثل مسیحا که برای نجات آنها فرستاده شده، پرستش میشود. درست همان موقع زنی نزدیک او میشود و از او می خواهد مراقب پسرش یعقوب باشد که گفته میشود که به یکی از اعضای کشتی نوسس خدمت میکند.
در صحنهای از فیلم، در یک مشروب فروشی یک رباط انساننما را نشان میدهد که مار حمل میکند، که به نوعی نمادی از مار اصلی در سفر پیدایش است.
نئو و معمار در ماتریکس
ادامه دارد...
برای تهیه اصل این مستند به همراه زیرنویس فارسی به وبسایت «مستندنگار» مراجعه فرمایید.
مستندی که در اینجا قصد معرفی آن را داریم توسط جوزف اسچیمل ساخته شده و به بررسی فیلمهایی مثلِ رمز داوینچی، الف مثل انتقام, ماتریکس، کنستانتین، نمایش ترومن و هری پاتر میپردازد. در این مستند این فیلمها به لحاظ محتوایی تحلیل میشوند و تقابل آنها با آموزههای اناجیل و مسیحیت بحث می شود. این موضوع نشان می دهد که تهاجم هالیوود به سایر ادیان (بجز دین یهود) جدی است. در کشورمان و در عالم اسلام نیز افراد بسیاری هستند که مکرراً از تهاجم هالیوود علیه اسلام و ادیان سخن گفته اند.
توضیح آنکه متن گفتار این مستند که ذیلاً می آید بازتاب دهنده عقاید مسیحیان است و لذا بدین لحاظ مورد قبول ما مسلمانان نیست.
یکی از چیزهایی که موقع خواندن فریب داوینچی به نظرم جذاب آمد، شباهت آن با مرگ موش دی- فریب بود. موقع خواندن خیلی بهت زده شدم از اینکه فهمیدم، از جعبه محتویات مرگ موش تنها مقدار بسیار ناچیز پنج هزارم درصد، واقعا سمی است. و از طرف دیگر حجم عظیم نود و نه ممیز نهصد و نود و پنج هزارم درصد محتویات جعبه از مواد بیضرر و غیر فعال تشکیل شده که به عنوان طعمه عمل میکند.
دی-فریب برای کشتن موشها بسیار موثر است، چرا که از نود و نه ممیز نهصد و نود و پنج هزارم درصد از محتویات بی خطر تشکیل شده مثل: غلات، طعم دهنده، شیرین کننده، رنگ و تنها مقدار نامحسوس و به چشم نیامدنی آن سمی است.
تاسف انگیز برای موشها این است که: همین مقدار ناچیز بیشتر از کافیه تا یک جونده بزرگ را به گورستان موشها بفرستد.
حتی بیشتر تاسف انگیز برای کسانی که گول فریب داوینچی را خوردند این است که آنها ماده ای سمی را وارد بدنشان کردند که همان کاری را با روح می کند که دی-فریب با موش ها می کند.
دن براون
دلیلی که کتاب براون، باید رد بشود این است که میلیونها انسان طعمه آن را خوردند. و چیزی که در درون آن طعمه هضم کردند، یک مسیح جعلی، انجیل جعلی، و یک روح جعلی بوده، انجیلی که به جای نجات روح، آن را نفرین میکند.
بازیگر رمز داوینچی، ایا مک الن، که نقش گاندولف در ارباب حلقه ها را ایفا می کند اظهار کرد که وقتی از او پرسیده شده که قرار است برچسب رفع مسئولیت بر روی فیلم رمز داوینچی بزنند، و این که آیا او داستان رمز داوینچی را باور دارد یا نه میگوید: «این انجیلی است که باید برچسب رفع مسئولیت روش داشته باشه با این عنوان که، این داستان خیالی است.»
در واقع به طرز تاسف باری حالا بسیاری از مردم به خاطر دروغهای دن براون اعتقادشان واژگون شده است. چیزی که به کشفش نائل خواهید آمد رمزی است ورای رمز دن براون. به هر حال هدف آن همانطور که به زودی میبینید، این است که شما را از خدای یگانه و حقیقی دور کند و به قدرت شیطان و دروغ های او بسپارد.
کتاب رمز داوینچی دن براون، کشف جام مقدس در موزه لوور را به تصویر میکشاند، در واقع در هرم شیشهای روبروی موزه لوور.
به هر حال برای دن براون، این شمارهای است که بر بزرگترین پاداش دلالت میکند: بر جام مقدس، در هرم شیشه ای جلوی موزه لوور. مطابق با انجیل، 666 شماره مکان جام مقدس نیست، بلکه شماره دجال است.
شاید رمز داوینچی دن براون، در واقع رمز شیطان باشد، از اینها گذشته چرا او باید از شماره شیطان استفاده کند؟
شاید چیزی که دن براون ادعا میکند، رستاخیز حقیقت باشد یا در واقع رستاخیز یک دروغ باستانی باشد که دنیا را برای دجال آماده میکند.چیزی که فوقالعاده حیرتانگیز است برای آنهایی که حقیقت را میدانند. برای آن هایی که کلام خدا را می شناسند این است که کلام خدا در واقع آینده را از پیشگویی می کند. و کاری که دن براون الان در واقع دارد انجام می دهد کشیدن دنیا به یک دین منحرف است. این قضیه به وضوح در کتاب مقدس پیشگویی شده، چرا که انتها را از همان ابتدا میداند.
در واقع در رساله مکاشفات یوحنا (آخرین رساله عهد جدید/ انجیل) هشدار می دهد که عدد 666 در آخرین روزهای این جهان، درست قبل از ظهور دوباره عیسی شایع می شود. او کتاب وحی را به کلیسا می دهد. در فصل اول این کتاب آمده است:
در واقع پولس هشدار می دهد که دجال بر بارگاه خدا می نشیند و اینطور جلوه می کند که گویی او خداست، و او توهمی شدید را سبب می شود و بسیاری را فریب می دهد و قلمرو او با آمدن دوباره عیسی خاتمه می یابد و او را با کلامش و با نور وجودش از میان می برد.
دن براون در رمز داوینچی می گوید، اصیلترین انجیل، انجیل مسیحی نیست که در قرن اول نوشته شده، بلکه اصیل ترین انجیل، انجیل گنوسیها است. در واقع او خوانندگانش را از طریق کتاب خودش تشویق به پذیرفتن انجیل گنوسی میکند و در واقع این جایی است که او ادعا می کند، ایده ازدواج عیسی مسیح با مری مجدلیه را از آنجا گرفته. در واقع بهترین راه برای رد کردن انجیل گنوسی آن است که مضحک بودن آن را درک کنیم.
در واقع تعالیم انجیل گنوسی مبنی بر این است که ماده دنیای فیزیکی، در واقع اهریمن است. چطور به این نتیجه مضحک رسیدند؟ چون منشا آن چیزی است که می توانیم اسمش را تفسیر معکوس بگذاریم. تفسیری که سراغ عهد عتیق می رود، و همه چیز را وارونه میکند. در واقع تعالیم انجیل گنوسی مبنی بر این است که خدایی که دنیا را خلق کرد. جهان فیزیکی را، عالم فیزیکی را، خدایی اهریمنی بوده. میگوید یهوه، یا جهوا خدای پلید و هیولا گونه است.
در واقع می گوید خدای واقعی، عمق غایی است و یک سری تجلی داشته که از آن ساطع شدند، یکی از آنها سوفیا بوده است. سوفیا می خواسته به سوی خدا برگردد، اما از دست خدا عصبانی و بی تاب شده است. چون نمی توانسته به سوی او برگردد. چون شناخت خدا ممنوع بوده. بعد در همان حالت بی قراری سقط جنین می کند. او یهوه را به دنیا می آورد.
و با پی بردن به این که او یک خدای هیولاوار دنیا آورده، آنطور که تعالیم گنوسی می گوید آن را از کیهان به یک جای دور افتاده اخراج می کند. حالا یهوه آنجا تنهاست، او تصور میکرده است که خدایی جاهل و با قدرتهایی عظیم بوده و نمیدانسته که قبل از خودش هم خدایی بوده. بنابراین جهان فیزیکی، انسان و زمین را خلق می کند. تعالیم گنوسی می گوید ما مخلوق یک خدای اهریمنی هستیم، و او بوده که از بهشت تبعید شده.
دیدید که در این تفسیر معکوس، به جای اینکه شیطان بوسیله خالق جهان و کیهان، از بهشت تبعید شود، خدا از بهشت تبعید میشود. و خدا در تعالیم گنوسی به شیطان تبدیل میشود. و در واقع جالب این است که تعالیم گنوسی میگوید سوفیا، الههای که از عمق غایی ساخته شد، تبدیل به نجات دهنده میشود. چرا به نجات دهنده تبدیل می شود؟ زیرا میفهمد که چه اشتباهی با خلق یهوه و دنیایی فیزیکی که یهوه خلق می کند انجام داده است و ما را در درون ماتریکس (دنیای ماده) به دام میاندازد.
بنابراین کاری که سوفیا، شروع به انجامش می کند، این است که به حوا اطلاع می دهد که آنها جرعه ای از الوهیت در درون دارند. چرا که آنها نهایتا از او و از عمق غایی به وجود آمدهاند. سوفیا یک مار را به بهشت می فرستد، با این پیغام که او باید خدا باشد. در فصل سوم سفر پیدایش می خوانیم که آن مار شیطان بوده.
گنوسی می تواند شیطان را با سوفیا یا هر اسم دیگری خطاب کند. اما شیطان با هر اسمی هنوز همان اهریمن همیشگی است. تعالیم گنوسی اینها را مدتها بعد از نوشته شدن عهد عتیق می گوید. و عهد عتیق می گوید این نوع تحریفات برای دور کردن آنها از خدای حقیقی است.
سرورمان عیسی، شیطان را پدر دروغ می نامد. در همان زمان تکوین هزاران سال قبل از اینکه گنوسیها حتی به وجود بیایند خدا به انسان هشدار می دهد. و این زمان خیلی قبل تر از آن است که گنوسی حتی بتواند کتاب تکوین را تحریف کند، می بینیم شیطان همچنان در تلاش برای فریفتن انسان است. مار، حیلهگرتر از هر حیوانی بود که خدا خلق کرده بود. و او به زن گفت آیا به راستی خدا تو را گفته تا از هیچ درختی از باغ نخوری؟ و زن به مار گفت: از میوه درختان باغ رواست تا بخوریم اما از میوه درختانی که در میانه باغ است خدا مرا گفته نباید از آن بخورید و حتی لمس کنید. چرا که خواهم مرد.
مار به زن گفت: مسلما نخواهی مرد، زیرا که خدا می داند روزی که از میوه بخوری، چشمانت گشوده خواهد شد، و همانند خدا خواهی شد، داننده خوبی و پلیدی، و زن دید که درخت غذای خوبی دارد و به چشم دلپذیر است. و درخت خواستنی است تا انسان را خردمند کند. پس به میوه اش دست برد و خورد، و همچنین به شوهرش هم داد و او هم خورد.
برخلاف دیگر فوق قهرمانانی مثل بتمن و رابین، شیطان در آن بیرون نیست تا از قانون و حقوق مردم مظلوم حمایت کند. در واقع وی از مصیبتبارترین اعمال تروریستی انفجار ساختمان ها، و به وجود آوردن هرج و مرج استفاده می کند، تا نظم نوین جهانی خودش را ایجاد کند.
در واقع چندین اشاره نه چندان ظریف در فیلم برادران واچوفسکی، «الف مثل انتقام» هست. که به شما نشان می دهد "v" نماینده چیست. البته که نمایانگر شیطان است. در واقع نشانههای بیشتری در رمان تصویری هست که این موضوع را حتی روشنتر از روز میکند که وی تجسم شیطان است.
نیوزویک میگوید شیطان به وضوح قهرمان داستان «الف مثل انتقام» است. او اظهار میکند: فیلم، از اول تا انتها برتری اخلاقی مطلقی به او عطا میکند. البته ایوی به او میگوید که او یک هیولاست، و بعد سعی می کند راز نقاب او را کشف کند.
به طرز غم انگیزی خیلی از بچههای ما این فیلم ها و کتابهای تصویری را میبینند و میخوانند. و این دقیقا همان چیزی است که شیطان پرست ها دنبالش هستند: تسخیر ذهن بچه ها...
در واقع خود الیستر کراولی گفته بود: در میان جوانان توزیع شود. چون اعتقاد داشت که جوانان تاثیرپذیرترند و ساده تر به انحراف کشیده می شوند. و کمتر تسلیم دلیل و منطق می شوند.
الن مور
چه راه بهتری برای نفوذ شیطان پرستی کراولی، در جوانان در مقیاس وسیع، بهتر از فیلم، رمان تصویری و موزیک؟
الیستر کراولی شیطان پرست، الن مور و برادران واچوفسکی، شیطان را به شکل قهرمان به تصویر میکشانند و شیطانپرستها را به عنوان آدمهای خوب؛ آنها مسیحیت و سنتگرایان را به بدترین شکل ممکن مجسم می کنند و مسیحیت را اهریمنی نشان میدهند.
الف مثل انتقام، دولت فاشیستی را نشان می دهد که توسط مسیحیان تشنه قدرت اداره می شود که کاریکاتوری به بدترین شکل ممکن هستند، از عوام فریبی و تجاوز، سانسور هنر. به رسمیت شناختن نژاد پرستی، اعمال حکومت نظامی های شدید، و اجرای آزمایشات غیر انسانی در مکان های شبیه اردوگاههای کار اجباری بر روی هم جنسبازان، و دیگر اقلیتهای ناخواسته. دولت مسیحی فاشیستی، ویروسی را پراکنده می کند که مسئول مرگ نزدیک به صد هزار نفر است. شعار نهایی دولت فوق محافظه کار این است: قدرت از طریق اتحاد، و اتحاد از طریق ایمان.
الن مور نیز اظهار نظری شبیه به این دارد، او به نقل قول میگوید: مذهب واقعی مسیحیت، به وضوح چیزی است کاملا ویرانگر روح. الیستر کراولی وعده میدهد که یک رود انباشته از خون به پا خواهد شد. آن زمان که مسیحیت نابود میشود تا دورانی از دجال به سلطه رسد.
وی در الف مثل انتقام می گوید که آنارشی دو رو دارد، یک روی آن نابود می کند، و یک روی آن خلق می کند. مرحله بعد از آنارشی، تحقق نظم نوین شیطانی است. در الف مثل انتقام هیچ وقت نمی بینیم که این نظم قرار است چه طور به نظر برسد، اگر چه در رمان تصویری، یک اشاره واضح به آن میشود. هرج و مرج و بی نظمی در همه جا هست و بی قانونی رو به افزایش است.
از بسیاری جهات تجسم مسیح، همچنانکه نگاه دقیقتری به آن میاندازیم و تعالیم گنوسی و پیش زمینه برادران واچوفسکی و نوع ارتباطی که می خواهند برقرار کنند را به ذهن می سپاریم، می بینیم که این به وضوح یک مسیح دروغین، و یک دجال است. وقتی در مورد مفاهیم فرعی گنوسی در ماتریکس از آنها پرسیده شد، برادران واچوفسکی با ذوق پرسیدند، فکر می کنید چیز خوبی باشد؟
اگر کسی معتقد به دیدگاهی انجیلی در مورد دنیا باشد و معتقد باشد که خالقِ این دنیا خوب است، جواب آن سوال باید مسلما «نه» باشد. برادران واچوفسکی، حتی تا آنجا پیش رفتند که اسم یکی از کشتیهای ماتریکس را «نوسس» (عقل) بگذارند. در فیلم، نئو را نشان میدهند که از آسانسور بیرون میآید و مثل مسیحا که برای نجات آنها فرستاده شده، پرستش میشود. درست همان موقع زنی نزدیک او میشود و از او می خواهد مراقب پسرش یعقوب باشد که گفته میشود که به یکی از اعضای کشتی نوسس خدمت میکند.
در صحنهای از فیلم، در یک مشروب فروشی یک رباط انساننما را نشان میدهد که مار حمل میکند، که به نوعی نمادی از مار اصلی در سفر پیدایش است.
نئو و معمار در ماتریکس
برای تهیه اصل این مستند به همراه زیرنویس فارسی به وبسایت «مستندنگار» مراجعه فرمایید.
/ج