زيبايي در اسلام

زيبايي مانند رحمت، عشق و آرامش، در اسلام صفتي الهي محسوب مي شود. يکي از نام هاي پروردگار «جميل» به معناي زيباست. به علاوه بر اساس حديثِ «خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد»، خدا دوستدار زيبايي است؛ يعني
شنبه، 14 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زيبايي در اسلام
 زيبايي در اسلام

 

نويسنده: سيد حسين نصر
مترجم: سيد محمد صادق خرازي



 

زيبايي مانند رحمت، عشق و آرامش، در اسلام صفتي الهي محسوب مي شود. يکي از نام هاي پروردگار «جميل» به معناي زيباست. به علاوه بر اساس حديثِ «خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد»، خدا دوستدار زيبايي است؛ يعني خصوصيات عشق و زيبايي در سطح الهي با يکديگر پيوند خورده اند. اين واقعيت بر انسان با اين حقيقت منعکس شده است که روح ما دوستدار چيزهايي است که آن ها را زيبا مي بيند، و آنچه را دوست دارد نيز زيبا مي بيند. به علاوه، زيبايي ساطع مي شود و انتشار مي يابد، و به همين دليل خصوصياتي همانند بخشندگي و رحمت را نيز دارد. همچنين زيبايي از نوعي ويژگي همگرايي برخوردار است و باعث مي شود عناصر از هم گسسته، جان و روان با نوعي آرامش، کنار هم قرار گيرند. به همين جهت زيبايي به آرامش مربوط مي شود و قدرت آرام سازي قابل توجهي دارد و اين همان عنصر ضروري در معنويت اسلام است که در هنر اسلامي نمايان گشته است. اما زيبايي چيست؟ از ديدگاه اسلام و ديگر سنت ها، زيبايي تنها عنصري نيست که در «چشم بيننده» باشد؛ هرچند که هر انساني از توان تحسين نوعي زيبايي برخوردار است، اما الزاماً ديگر انواع زيبايي را تشخيص نمي دهد. زيبايي خود يکي از ابعاد واقعيت است و در طول قرن ها فيلسوفان اسلامي و عارفان، هر يک در نوع خود، بر اين مثل افلاطوني تأکيد کرده اند که مي گويد: «زيبايي درخشش حقيقت است.» واژه ي عربي «حقيقت» هر دو معناي «واقعيت» و «حقيقت» را در بر دارد و «الحق» که از اسماي الهي است وبه يکي شدن اين دو در ذات حق اشاره مي کند که خود حقيقت مطلب است، همان حقيقتي که به گفته ي مسيح ما را رها مي سازد، واقعيت مطلب. از ديدگاه متافيزيک، از آن جا که خدا هم حقيقت و هم واقعيت است، نمي تواند چيزي جز زيبايي باشد. همان طور که عارفان مي گويند، نهايت زيبايي در سطحي خاص، تشعشع واقعيت زيباييِ چهره ي معشوق است.
مي توان گفت اسلام دين زيبايي است که هرگز از خوبي جدا نشده است. در جهان امروز خوبي و زيبايي از هم جدا شده اند و مذهبي ها نيز بيش تر به خوبي تمايل دارند و زيبايي را نوعي تجمل مي دانند. برخي از متفکران مذهبي در غرب حتي «فرقه ي زشتي» به وجود آورده اند که نتيجه ي آن تعداد زيادي از کليساهاي بسيار زشت در کشورهاي کاتوليک است که زيباترين نمونه هاي معماري مسيحي را نيز در خود جاي داده اند. لازم به ذکر نيست که اين «فرقه ي زشتي» هم اکنون به جهان اسلام نيز منتقل شده است که در آن بسياري از مساجد زشت چنان ساخته شده اند که از نمونه هاي غربي خود چيزي کم ندارند. اين بناها نمايانگر هنر يا تفکر اسلامي نيستند اما نمايانگر نوعي نفوذ خارجي اند. در هر صورت، در ديدگاه اسلامي، زيبايي و خوبي جدايي ناپذيرند. در واقع در زبان عربي کلمه ي حسن به معناي زيبايي و خوبي و قبح نيز به معناي زشتي و بدي است. مي توان گفت که خوبي بعد دروني و زيبايي بعد بيروني چيزها را نشان مي دهد و منظور اين نيست که خوبيِ بيروني يا زيباييِ دروني وجود ندارد. در ارتباط با اين مسئله نکته ي مهمي وجود دارد که نشانگر نقش تکميلي مذکر و مؤنث يا يين و يانگ در مقياس جهاني و معنوي است. در اسلام مي گويند زيبايي زن ظاهري و خوبي او دروني است؛ در حالي که براي مرد مي توان گفت که خوبي او ظاهري و زيبايي او دروني است. در هر صورت، همانند يين و يانگ در تفکر شرق دور که هر يک ديگري را کامل مي کند تا حلقه ي تائو تکميل شود، زيبايي و خوبي نيز مکمل يکديگر و تفکيک ناپذيرند. در ديدگاه اسلامي، نقش مذهب تنها تعليم عمل خير نيست بلکه ترويج زيبايي در تمام سطوح آن از بعد معنوي و تفکري گرفته تا بعد فيزيکي، به عهده ي مذهب است.
در آيين بودا مي گويند که تصوير بودا به واسطه ي زيبايي اش، روح انسان را نجات مي دهد. به همين ترتيب، مي توان گفت که زيبايي ترتيل قرآن نجات بخش است. در جوامع اسلامي سنتي کلام خدا را همواره با نوعي قرائت زيبا مي توان شنيد که تا عمق روح انسان نفوذ مي کند و اين براي آن دسته از مسلماناني که عربي نمي دانند و معناي اين قرائت زيبا را درک نمي کنند، به همان اندازه تأثيرگذار است. همين امر در مورد نگارش آيات قرآن که سرچشمه ي خوشنويسي است نيز صدق مي کند. اين کتاب مقدس از نخستين روزها به خط خوش نگاشته شد و يقيناً در طول قرن ها، قرآن زيباترين کتابي است که تمامي نسل هاي مسلمانان نوشته اند. در چشم و گوش مسلمانان، تجلي دينشان، يعني قرآن همواره با زيبايي همراه بوده است و همين امر در مورد بناها و مکان هاي مذهبي نيز صدق مي کند. چنين تأکيدي بر ارتباط بين زيبايي و تقدس منحصر به اسلام نيست. پيش از دوران معاصر نيز اوج هنر هر تمدني را هنر مذهبي آن تشکيل مي داده است که مستقيماً با مراسم و اعمال مذهبي آن دين ارتباط داشته است. نمونه ي آن را مي توان در کليساهاي سبک گوتيک، طومارهاي تورات، معابد هندو و بودايي و انواع مختلف شمايل ها ديد و اين درحالي است که از هنرهاي آوايي همچون شعر و موسيقي سخني به ميان نياورده ايم.
ممکن است اين سؤال مطرح شود که اگر اسلام را مي توان دين زيبايي ناميد، چگونه متفکران مذهبي، اعم از اسلامي، يهودي يا مسيحي، خطر اغفال روح در دام زيبايي را مطرح ساخته اند که مي تواند انسان را از خدا جدا کند؛ و چرا بعضي از عارفان بزرگ از اين که با زيبايي ها احاطه شوند، اجتناب کرده اند. پاسخ اين سؤال مهم اين است که زيبايي جاذبه ي قدرتمند حقيقت الهي است و از قدرت جذب روح برخوردار است و گاه موجب مي شود که گروهي از مردم هر نوعي از تجلي را با منبع تمامي تجليات اشتباه بگيرند. و دقيقاً همين قدرت جذب زيبايي است که از آن شمشيري دو لبه مي سازد. زيبايي که از يک نظر شاهراه دستيابي به خداست، گاه مي تواند مانعي در راه رسيدن به معبود واقعي شود. شايد برخي بگويند که اگر امکان گريز از زيبايي بود، هيچ مانع دنيوي نمي توانست روح انسان را منحرف کند و همه تنها به سوي خدا کشيده مي شدند. از يک نظر مي توان گفت که اگر زندگي معنوي چالش و ابهتي براي انسان نداشته باشد، به خودي خود از بين مي رود. آنچه اين جستجوي معنوي را قهرمانانه مي کند، اين است که روح انسان بايد ياد بگيرد که چگونه خود را از دنيا که جذابيت و زيبايي هايش او را به طرف خود مي کشاند، دور نگه دارد تا به سرچشمه ي تمام زيبايي ها برسد.
در اين مرحله است که عنصر رياضت در اسلام و ديگر مذاهب مطرح مي شود. براي استفاده از زيبايي مادي به عنوان نردباني براي رسيدن به زيبايي الهي، لازم است که روح انسان تمام ريشه هاي خود را از علايق اين جهاني بيرون بکشد و آن را معطوف به خدا کند. و اين جاست که به تمرين زهد و رياضت و نظر روحاني نيازمنديم. هيچ راهکار مذهبي و طريقت مذهبي وجود ندارد که فاقد اين عنصر باشد. در اسلام گرچه رياضت افراطي که بعضي راهبان و جوکي ها انجام مي دهند، منع شده است، اما بي ترديد رياضت و نظم روحاني را مي توان در عبادت ها و روزه ها ديد. روح انسان از طريق تعاليم شريعت مي تواند آمادگي حرکت در طريقت معنوي را به دست آورد که به خدا منتهي مي شود. به عبارت ديگر، خدا منبع جاذبه اي است که اين سفر را ممکن مي سازد؛ يعني همان عشق و زيبايي که همراه قدرت معنوي و آغازين (ولايت) از طريق پيامبر به تمامي نسل هاي مسلمانان منتقل شده است و آن ها همواره در تلاش براي دستيابي به زيبايي غير قابل قياس مظهر تمامي زيبايي ها بوده و هستند. براي خردمندان تمامي زيباي ها بازتابي از زيبايي الهي است. روح چنين انساني خطر به دام افتادن در انعکاس زيبايي را که مانع رسيدن او به زيبايي واقعي [جميل] است، پشت سر نهاده است. براي چنين انساني هيچ زيبايي اين جهاني نمي تواند مانع از رسيدن به خدا باشد، بلکه برعکس هر شکل از زيبايي براي او فرصتي است که يادآور زيبايي خدا و وجه الله در مواجهه با قبل از زندگي جاويد با خداوند است تا به گفته ي قرآن به خدايي ِاو اذعان نماييم.
تفکر و حساسيت هنري اسلام همواره زيبايي را به حقيقت و زشتي را به عدم پيوسته است. امروزه متداول شده است که بسياري از مردم در جستجوي زشتي و بدي باشند و آن را به شکل واقعيت نمايش دهند؛ در حالي که خوبي و زيبايي کنار گذاشته شده نامربوط، کم اهميت و به طور کلي غيرواقعي تلقي مي شود. به طور مثال حتي رسانه هاي گروهي نيز آن قدر به دنبال يافتن زشتي هاي زندگي انسان هستند که سرانجام بزرگ نمايي آن ها باعث مي شود که تمامي زيبايي ها و خوبي هاي زندگي فرد تحت الشعاع قرار گيرد. حتي در عکسبرداري هاي رسانه ها هم بر زشتي ها تأکيد بيش تري نسبت به زيبايي ها مي شود. حکومت ماشين و ايجاد فضاي شهري توسط انسان مدرن که جدايي از طبيعت زيبا را به همراه داشته است، باعث شده است که بسياري از زشتي ها را معيار و واقعيت تلقي کنند و زيبايي به شکل تجملي براي ثروتمندان جلوه کند. اين امر هميشه با ديدگاه اسلامي مخالف بوده است؛ زيرا اسلام عليه «فرقه ي زشتي» است و همواره خاطرنشان کرده که زيبايي نه تنها تجمل نيست بلکه براي روح انسان همانند هوا براي نفس کشيدن لازم است. تصادفي نيست که تنها در آن محيط هاي شهري که از فضاي هنر مقدس و سنتي و هماهنگي و زيبايي طبيعت جدا شده، جوامع لاادري گو و بي ايمان ظهور پيدا کرده و موفق شده است.
اسلام در سراسر تاريخش به هرکجا که رسيده، فضايي از زيبايي ايجاد کرده است. در يک حديث آمده است: «خدا در وجه همه چيز زيبايي را نقش کرده است». رسالت اسلام همواره هدايت روح انسان به سوي خدا بوده است و اين امر از طريق قانون الهي و آفرينش فضايي زيبا، يعني حيطه اي که هنر بتواند نقاب از چهره ي همه چيز بردارد و زيبايي ها را نمايان سازد، صورت گرفته است. هرگز هيچ نمود اصيلي از اسلام نبوده که زيبايي را به همراه نداشته باشد و حتي مقوله ي زيبايي را مي توان در کنار اين حقيقت به کار برد که اصالت اسلامي بودن جنبش هايي را که امروزه در گوشه و کنار دنيا به نام اسلام صورت مي گيرد، قضاوت کنيم. آيه ي قرآني «خدا با نيکوکاران است» را مي توان به اين صورت ترجمه کرد: «خدا با کساني است که اسير زيبايي هستند».
منبع مقاله :
نصر، سيد حسين، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ي سيد محمد صادق خرازي، تهران: نشرني، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.