صوفی بیا که آینه صافی است جام را
ای صوفی و پشمینه پوش ریا کار!بیا و زلالی و پاکی جام شراب عشق را ببین تا در آن، پاکی شراب سرخ رنگ را ببینی و هم چنین ناپاکی خویش را آشکارا مشاهده...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
ای صاحبدلان!سختی های راه عشق و ناز و کرشمه های معشوق، رازهای درونی و اسرارم را برملا ساخته و دلم را از من گرفته است؛ محض رضای خدا فکری به حال...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
ای باد صبا -که پیام آور معشوق هستی -پیام ما را به آن یار هم چون آهو خوش قد و قامت برسان و بگو که تو ما را در کوه و بیابان آواره کرده ای، پس نظر...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را
اگر آن معشوق زیباروی، نسبت به این عاشق زار خود لطف و مرحمت و عنایت کند و مرا نیز در زمره ی شیفتگان خاصش قرار دهد، من در مقابل آن خال سیاهش، تمام...
شنبه، 17 اسفند 1392
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟
من در راه عشق، مصلحت اندیشی نمی کنم و صلاح کار و زندگی خود را در نظر نمی گیرم و مستِ جمال یار شده ام.ببینید که تفاوت این راه ها از کجاست تا به...
شنبه، 17 اسفند 1392
الا یا ایها الساقی اَدر کاساً و ناولها
ای معشوق!جام شراب را به گردش درآور و به من نیز برسان تا به واسطه ی نوشیدن از آن، وجود ناچیز خود را فراموش کرده و در عشق تو مست و محو شوم و مشکلات...
شنبه، 17 اسفند 1392