یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست؟
ای خدا! این زیبارویی که دل ها از دیدن او شاد و روشن می شود، از کدامین خانه است؟ از او بپرسید که یار چه کسی است که این گونه جانم را سوزانده است؟
شنبه، 24 اسفند 1392
بنال بلبل اگر با منت سرِ یاری است
ای بلبل عاشق! اگر می خواهی همدم من باشی و مرا تسکین بدهی، پس همراه با من ناله و زاری کن؛ زیرا ما هر دو عاشق زار و ناتوانیم و کار عاشقان زار ناله...
شنبه، 24 اسفند 1392
خوش تر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
بهار است و باغ پر از گل های زیبا و دوستان سرگرم عیش و خوشی اند؛ خوش تر از شادی و مستی و هم نشینی و هم صحبتی با دوستان همدل و موافق چه چیزی وجود...
شنبه، 24 اسفند 1392
اگرچه عَرضِ هنر پیش یار بی ادبی است
اگر چه ابزار وجود و نشان دادن ذوق و درک و دانش خود، در برابر یار، دور از ادب است؛ اما زبان من خاموش است، ولی دهانم پر از کلام فصیح و نکته های...
شنبه، 24 اسفند 1392
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
ای یار! هنوز چهره ی زیبای تو را کسی ندیده، اما هزاران رقیب و مراقب داری؛ تو مانند غنچه ی ناشکفته ای هستی که صدها بلبل عاشق و شیدا بر آن نشسته...
شنبه، 24 اسفند 1392
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
آفرین بر تو باد ای باد صبا که پیک عاشقان و مشتاقان هستی! پیغام یارم را بده تا با کمال میل، جانم را فدای نام او کنم.
شنبه، 24 اسفند 1392
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
ای باد صبا! اگر به سرزمین یار من گذر کردی و بر پیچ و تاب زلف عطرآگین او وزیدی، بوی خوشی از گیسوی معشوق را برای من به ارمغان بیاور. بهترین هدیه...
شنبه، 24 اسفند 1392
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
قاصدی آمد و نامه ای از جانب آن یار عزیز را آورد؛ نامه ای خوش خط و خوشبو که مانند دعایی برای حفظ جان من بود.
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
ما عاشقان، همیشه با اخلاص و توجهی خاص سر بر خاک درگاه معشوق می گذاریم و آنچه را که برایمان پیش می آید، از خواست و اراده ی او می دانیم و به آن...
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
از درگاه دوست امید دارم که نسبت به من گذشت و بخشایشی داشته باشد؛ چراکه گناهی مرتکب شده ام و آرزو دارم مرا مورد عفو قرار دهد.
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
آن یار دلربای گندمگون من که گویی شیرینی عالم را با خود دارد -در گفتار و کردار -چشمی مست و خمار و لبی خندان و دلی شاد دارد؛ معشوق من زیباترین...
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
دل سرا پرده محبت اوست
دلم جایگاه عشق آن یار است و چشمم مانند کسی است که آینه در برابر او نگاه می دارد؛ دل و دیده ام محل تجلی چهره ی زیبای اوست. یاد او در دلم است و...
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
خَمِ زلف تو دام کفر و دین است
ای یار! پیچ و تاب گیسوی تو در راه کفر و دین، دامی گسترده است و همه را -چه کافر و چه مؤمن -گرفتار می سازد و همه ی اینها، نمونه ی کوچکی از کارهای...
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
من آن عاشق مست هستم که گوشه ی میخانه، محل عبادت های عاشقانه من است و دعای سحرگاهی منع دعا برای پیر مغان و مرشد کامل است. من در میخانه عبادت می...
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
از فراق تو خون گریستم؛ آن قدر اشک ریختم که مردمک چشمانم غرق در خون شده است؛ ببین که حال دو چشم من و یا حال مردمی که در شوق دیدارت می سوزند، چگونه...
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
روزگاری است که سودای بتان دین من است
مدت زیادی است که عشق به زیبارویان، دین و آیین من شده است و من آنها را با تمام وجود دوست دارم و غم این عشق، سبب شادی و نشاط دل غمگین من است.
سه‌شنبه، 20 اسفند 1392
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
من برای دیدن معشوق خود و لبان زیبایش -که تشنه ی ریختن خون عاشقان است -حاضرم جانم را فدا کنم.
سه‌شنبه، 20 اسفند 1392
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
ای معشوق! دل عاشق پیشه ی من، خود را در دام زلف تو گرفتار کرده است، به ناز و غمزه، او را بکش که این سزای اوست. این همه سختی های راه عشق، شایسته...
سه‌شنبه، 20 اسفند 1392
روضه خلد برین خلوت درویشان است
عارفان و درویشان در خلوت خود و با یاد معشوق، حال خوشی دارند که انگار در بهشت جاویدان به سر می برند؛ خدمت به درویشان برای کسی که چنین خدمتی را...
سه‌شنبه، 20 اسفند 1392
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
شراب، آن چنان تأثیر گذار و پاک کننده ی وجود انسان از تعلقات مادی است که حتی صوفی را از زهد و ریاضت خشک بیرون می آورد و او را به عالم عشق و مستی...
سه‌شنبه، 20 اسفند 1392