کسی که حُسن و خط دوست در نظر دارد
آن کس که جمال و چهره ی زیبای معشوق را همیشه در پیش چشم دارد، بدون شک از نگاه و توجه خود بهره های بسیاری برده و بینایی اش پر فایده بوده است.
دوشنبه، 26 اسفند 1392
همای اوج سعادت به دام ما افتد
ای معشوق! اگر بر کوی ما گذر کنی، چنان احساس خوشبختی می کنیم که گویی مرغ هما -که سایه اش موجب سعادت است -در دام ما گرفتار شده است؛ ما به سعادت...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
درخت دوستی و محبت را بکار تا به آرزوی دل برسی و نهال دشمنی را از بیخ برکن، هر چند که اندک باشد؛ زیرا کینه و دشمنی، رنج بسیاری را برای انسان به...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
دیشب، بنفشه به گل سرخ گفت و نشانه ی خوبی داد که زلف تابدار و آراسته ی فلان معشوق باعث شد که از حسادت به خود بپیچم و سر بر زانوی غم بگذارم و به...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
ای یار! آن کس که به چهره ی زیبای تو رنگ قرمز و سفید داده است، می تواند به من بیچاره ی دور از تو نیز صبر و آرام بدهد تا بتوانم دوری تو را تحمل...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
عکس روی تو چو در آینه ی جام افتاد
از وقتی که تصویر چهره ی زیبای تو در جام شراب افتاد و مانند آینه انعکاس یافت، عارف از پرتو و درخشش باده به این خیال باطل افتاد که به همه ی اسرار...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
پیرانه سَرم عشق جوانی به سر افتاد
هنگام پیری،عشق جوانی به سراغم آمد و به یاد عشق و معشوق افتادم و آن رازی که در دلم پنهان شده بود،سرانجام فاش و بر ملا گردید.
دوشنبه، 26 اسفند 1392
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
ای زاهد ریاکار که عاشقان را ملامت می کنی و فقط خود را پاک و مؤمن می دانی! آزادگان و عاشقان را سرزنش مکن و عیبشان را بر مشمار؛ زیرا گناه و خطای...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
دیدی که معشوق، تصمیمی جز ظلم و ستم د رحق عاشقان نداشت و عهد و پیمانی را که با ما بسته بود، شکست و از غم و رنج ما غمی به دل خود راه نداد و ناراحت...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
کنون که می دمد از بوستان نسیم بهشت
من در این موسم بهار که از بوستان، بوی خوش بهشتی به مشام می رسد و نسیم ملایمی در حال وزیدن است، به می و معشوق می پردازم نه به چیز دیگر؛ وقت آن...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
بلبلی گلبرگ خوشرنگی در منقار داشت و در آن خوشی و سرمستی، ناله های جانسوز سر می داد؛ عاشقی که مورد عنایت معشوق بوده، ناله های عاشقانه سر می دهد...
دوشنبه، 26 اسفند 1392
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
ای یار! در جهان به جز درگاه تو پناهی ندارم؛ خانه ی تو تنها جایی است که می توان به آن پناه برد و برای انجام کاری و حلّ مشکلی به آن مراجعه کرد.
دوشنبه، 26 اسفند 1392
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
محصول این کارگاه آفرینش اگر ما و این زندگی ماست، چندان ارزش ندارد و قابل اعتماد نیست؛ پس ای ساقی! شراب بیاور و به ما بنوشان تا این دنیای مادی...
شنبه، 24 اسفند 1392
خواب آن نرگس فتّان تو بی چیزی نیست
ای معشوق! خماری آن چشم فتنه انگیز و پیچ و تاب آن گیسوی آشفته ات بی علت و حکمت نیست؛ چشم خواب آلود و تاب زلف تو برای این است که دل های بسیاری...
شنبه، 24 اسفند 1392
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
راه عشق، راهی است که پایانی ندارد و در این راه باید از خود گذشت و علائق مادی را ترک کرد تا در معشوق، فانی گشت و به جاودانگی مطلق رسید.
شنبه، 24 اسفند 1392
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
ای معشوق! پرتو چهره ی زیبا و درخشان توست که چشمان ما را روشن ساخته و خاک درگاه تو شفابخش هر دیده ای است؛ عاشقان حق بر درگاه او سجده می کنند و...
شنبه، 24 اسفند 1392
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
زاهد ظاهر پرست و ریاکار از عشق و حالات معنوی ما آگاهی ندارد؛ به همین سبب آنچه را درباره ی ما می گوید، جای هیچ گله و شکایتی نیست و از نظر ما فاقد...
شنبه، 24 اسفند 1392
مردم دیده ی ما جز به رُخَت ناظر نیست
ای معشوق! چشم ما تنها چهره ی زیبای تو را می بیند و توجه ما فقط به سوی توست و دل سرگردان و عاشق ما فقط از تو یاد می کند و سخن می کند.
شنبه، 24 اسفند 1392
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
معشوق من که صورتی زیبا چون ماه دارد، هفته ای است که از پیشم رفته و گویی به اندازه ی یک سال است که او را ندیده ایم و تو چه می دانی که درد دوری...
شنبه، 24 اسفند 1392
کس نیست که افتاده ی آن زلف دو تا نیست
ای یار! همه عاشق و گرفتار تواند؛ زلف پُر چین و شکن تو مانند دام بلایی است که بر سر راه عاشقان گسترده شده و کسی را نمی توان یافت که بر سر راهش...
شنبه، 24 اسفند 1392