در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
من معشوق خود را -در حالی که جام شرابی در دست دارد -تصور می کنم که پای در محفل رندان و آزادگان می گذارد و همه ی عاشقان از دیدن چشمان زیبا و خمارآلود...
دوشنبه، 19 اسفند 1392
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
معشوق من، دیشب بر من تجلی کرد و به بالین من آمد در حالی که زلف هایش را پریشان کرده بود و از گرمی می عرق نموده بود؛ مست بود و خنده بر لب داشت؛...
دوشنبه، 19 اسفند 1392
شکفته شد گل حمر او گشت بلبل مست
ای صوفیان ریاکار که اگر شرایط مساعد باشد، مخفیانه به باده نوشی هم می نشینید، بهار آمد و گل شکفته شد و بلبل از عشق گل مست و عاشق شده است؛ بشتابید...
دوشنبه، 19 اسفند 1392
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
ای زاهد که همیشه مرا نصیحت می کنی!از من که مست جمال معشوق هستم، انتظار نداشته باش که از این راه خود برگردم و توبه کنم و به آن پای بند باشم؛ زیرا...
دوشنبه، 19 اسفند 1392
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
ای معشوق!خیال چهره ی زیبای تو در هر حالت و هر جا که می رویم، با ماست و بوی خوشی که از زلف تو به مشام ما می رسد، جان و روح ما را که آگاهانه عشق...
دوشنبه، 19 اسفند 1392
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
وقتی سخنان عارفان و رهروان راه عشق را می شنوی، مگو که نادرست است؛ ای عزیز جان من!اشتباه تو این است که سخن اهل دل را درک نمی کنی و نمی فهمی و...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
من دل و دین خود را در راه عشق از دست دادم و کارم به جنون کشید، اما نتوانستم معشوق خود را بر سر لطف آورم، او به سرزنش من پرداخت و گفت:از من دور...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست
ماه روزه به پایان رسید و عید فطر آمد و دل های عاشقان به شور و شوق افتاد و شاد شد؛ شراب نیز در میخانه به جوش آمده و رسیده است؛ وقت آن است دوباره...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
ای نسیم سحر -که از جایگاه آن معشوق باخبری و اجازه ی ورود به کوی او را داری -به من بگو جایگاه امن و آسایش آن یار دلربا و آن زیباروی عاشق کش چالاک...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
غزل شماره هجده حافظ در روزهای اول شوال و همزمان با ایام ورود مجدد شاه شجاع به شیراز، پس از شکست سختی که به برادر خود داد، سروده شده است. این...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
سینه ی من -که تحمل هرگونه سختی و مصیبتی را داشت -به سبب آتش عشق و غم دوری از معشوق چنان سوخت که تمام هستی و زندگی ام را نابود کرد.
يکشنبه، 18 اسفند 1392
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
ای معشوق که زیبایی ات ملکوتی و بهشتی است!چه کسی حق دارد که روی زیبای تو را ببیند و به وصال تو برسد؟ ای مرغ بهشتی!چه کسی لیاقت این را دارد که...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
خَمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
ای یار!این چنین که ابروی گستاخ و بی باک تو گره در کمان انداخته و نشان خشم و غضب تو دارد، پیداست که قصد جان من زار ناتوان را کرده است.
يکشنبه، 18 اسفند 1392
می دمد صبح و کِلّه بست سحاب
صبح زیبای یک روز بهاری آغاز شده و ابر بر آسمان خیمه زده است؛ پس ای دوستان همدل!شراب صبحگاهی را بیاورید و از آن بنوشید تا خماری و دردسر دیشب از...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
به معشوق خود گفتم:ای پادشاه زیبارویان!به این عاشق رنج کشیده و دور از وطن رحم کن و لطف و عنایتی به من بنما؛ او در پاسخ گفت:کسی که عاشق می شود...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
ای فروغ ماه حُسن از روی رخشان شما
ای معشوقی که ماه زیبا، نور خود را از چهره ی تابان تو گرفته است و آب و رنگ و اعتبار زیبایی نیز به واسطه ی خوبی های توست.
يکشنبه، 18 اسفند 1392
رونق عهد شباب است دگر بستان را
تفسیر بهار فرا رسید و بار دیگر بوستان، طراوت دوره ی جوانی را پیدا کرد و مژده ی شکفتن گل به بلبل خوش آواز رسید.ای عاشق!اکنون که در نشاط جوانی...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
دیشب، پیر ما از مسجد سوی میخانه آمد؛ شاید او قصد دارد که ما سالکان را از اعمال و عبادات ظاهری به اعمال و عبادات باطنی توجه دهد.ای همرهان!بعد...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
ساقیا برخیز و در ده جام را
ای ساقی برخیز و در میان عاشقان، جام شراب را به گردش درآور تا از آن بنوشیم و مست شویم و غم و اندوه روزگار را به فراموشی بسپاریم و فقط به تو بیندیشیم.
يکشنبه، 18 اسفند 1392
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
کیست که پیام مرا به هم نشینان و بندگان خاص درگاه معشوق برساند که آنان در مقام انس و صحبت با معشوق به او بگویند که:به شکرانه ی این پادشاهی و حکومت...
يکشنبه، 18 اسفند 1392