صفات خداوند
پرسش :
خدا را تعریف کنید و بیان کنید خداوند چه صفاتی دارد؟
پاسخ :
در معرفی خدا قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که معرفی کامل و جامعی از او ممکن نیست. آنچه انسان با دقت بسیار تصویر می کند، مخلوق انسان است و نمی تواند خدا باشد.
"هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید آن خداست"
پس برای شناخت خدا باید مراقب بود که شناخت جامع ممکن نیست چون بی نهایت در ظرف ادراک یک موجود محدود در نمی آید.
البته پرهیز از افراط نباید به تفریط منجر شود و تصور کنیم که نمی توان هیچ شناختی از خدای متعال به دست آورد. حضرت علی (ع) در بیان اعتدال در این زمینه می فرمایند:
عقلها را بر حد و نهایت صفت خود آگاه نساخته ولى آنها را از شناختن خویش به قدر واجب باز نداشته. پس نشانههاى جهان هستى بر توانایى و بزرگیش گواهى مىدهند، و بر زبان منکران خداوندیش مهر خاموشى مىنهند. (نهج البلاغه، خطبه ۴۹)
پس از مقدمه فوق در شناخت خدا از منظر ادیان توحیدی باید به صفات ذیل توجه کنیم:
۱- خداوند موجودی برتر است که برتر از او قابل تصور نیست و به همین دلیل شایسته پرستش و معبودیت است. به تعبیر دیگر خدا، کمال مطلق است و هر صفت شایسته را دارا می باشد.
۲- خدا موجودی واجب است یعنی به هیچ امری محتاج و وابسته نیست. یعنی ضروری و قائم بالذات است.
۳- خدا موجودی متشخص است بر خلاف نظر کسانی که قائل به همه خدایی هستند و هر کسی را جزئی از خدا می دانند.
۴- خدا، خالق تمام موجودات غیر از خود است.
۵- خدا موجودی سرمدی است که زمان بر روی اثر نگذاشته و فارغ از زمان است.
با توجه به محورهای اساسی بیان شده می توان سایر صفات خدا را تا حدودی شناخت. مثلا وقتی خدا برترین موجودات است، علم، قدرت، حکمت و ... را به صورت بی نهایت دارد.
البته در هنگام به کار بردن این صفات باید توجه کنیم که معنای این صفات، با معنایی که در بین مخلوقین می شناسیم، دقیقا یکسان نیست و هر چند تباین نیز ندارند.
اگر فکر کنیم معنای این صفات برای خدا غیر از آن چیزی است که برای مخلوقین وجود دارد، هرگز نمی توانیم به شناختی از خدا برسیم. مثلا اگر علم در نزد خدا معنایی جز علم در نزد مخلوقین داشته باشد، ما هرگز نخواهیم فهمید که علم خدا چیست. و در واقع به بن بست می رسیم و هیچ گونه شناختی از خدا به دست نخواهیم آورد. (مکتب تعطیل)
و اگر فکر کنیم این صفات به همان شکل که در مخلوقین وجود دارد، در خدا وجود دارد، نوعی نقص را به خدا نسبت داده ایم. مثلا انسان برای کسب علم محتاج زمینه ها و شرایطی است و این برخواسته از نقص انسان است. در نتیجه نباید صفات خدا و مخلوقین را دقیقا یکسان دانست (مکتب تشبیه)
بلکه باید قائل به اشتراک معنوی صفات (داشتن معنای واحد) همراه با تنزیه (پیراستن) از جهات خلقی بود. یعنی هر صفتی که در مخلوقین به کار می بریم، پس از سلب جهات ضعف و نقص، قابل استعمال برای خدای متعال است.
منبع: www.soalcity.ir
در معرفی خدا قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که معرفی کامل و جامعی از او ممکن نیست. آنچه انسان با دقت بسیار تصویر می کند، مخلوق انسان است و نمی تواند خدا باشد.
"هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید آن خداست"
پس برای شناخت خدا باید مراقب بود که شناخت جامع ممکن نیست چون بی نهایت در ظرف ادراک یک موجود محدود در نمی آید.
البته پرهیز از افراط نباید به تفریط منجر شود و تصور کنیم که نمی توان هیچ شناختی از خدای متعال به دست آورد. حضرت علی (ع) در بیان اعتدال در این زمینه می فرمایند:
عقلها را بر حد و نهایت صفت خود آگاه نساخته ولى آنها را از شناختن خویش به قدر واجب باز نداشته. پس نشانههاى جهان هستى بر توانایى و بزرگیش گواهى مىدهند، و بر زبان منکران خداوندیش مهر خاموشى مىنهند. (نهج البلاغه، خطبه ۴۹)
پس از مقدمه فوق در شناخت خدا از منظر ادیان توحیدی باید به صفات ذیل توجه کنیم:
۱- خداوند موجودی برتر است که برتر از او قابل تصور نیست و به همین دلیل شایسته پرستش و معبودیت است. به تعبیر دیگر خدا، کمال مطلق است و هر صفت شایسته را دارا می باشد.
۲- خدا موجودی واجب است یعنی به هیچ امری محتاج و وابسته نیست. یعنی ضروری و قائم بالذات است.
۳- خدا موجودی متشخص است بر خلاف نظر کسانی که قائل به همه خدایی هستند و هر کسی را جزئی از خدا می دانند.
۴- خدا، خالق تمام موجودات غیر از خود است.
۵- خدا موجودی سرمدی است که زمان بر روی اثر نگذاشته و فارغ از زمان است.
با توجه به محورهای اساسی بیان شده می توان سایر صفات خدا را تا حدودی شناخت. مثلا وقتی خدا برترین موجودات است، علم، قدرت، حکمت و ... را به صورت بی نهایت دارد.
البته در هنگام به کار بردن این صفات باید توجه کنیم که معنای این صفات، با معنایی که در بین مخلوقین می شناسیم، دقیقا یکسان نیست و هر چند تباین نیز ندارند.
اگر فکر کنیم معنای این صفات برای خدا غیر از آن چیزی است که برای مخلوقین وجود دارد، هرگز نمی توانیم به شناختی از خدا برسیم. مثلا اگر علم در نزد خدا معنایی جز علم در نزد مخلوقین داشته باشد، ما هرگز نخواهیم فهمید که علم خدا چیست. و در واقع به بن بست می رسیم و هیچ گونه شناختی از خدا به دست نخواهیم آورد. (مکتب تعطیل)
و اگر فکر کنیم این صفات به همان شکل که در مخلوقین وجود دارد، در خدا وجود دارد، نوعی نقص را به خدا نسبت داده ایم. مثلا انسان برای کسب علم محتاج زمینه ها و شرایطی است و این برخواسته از نقص انسان است. در نتیجه نباید صفات خدا و مخلوقین را دقیقا یکسان دانست (مکتب تشبیه)
بلکه باید قائل به اشتراک معنوی صفات (داشتن معنای واحد) همراه با تنزیه (پیراستن) از جهات خلقی بود. یعنی هر صفتی که در مخلوقین به کار می بریم، پس از سلب جهات ضعف و نقص، قابل استعمال برای خدای متعال است.
منبع: www.soalcity.ir