شأن نزول سوره کهف از دیدگاه مفسران
پرسش :
شأن نزول سوره مبارکه کهف از دیدگاه مفسران چیست؟
پاسخ :
بسیارى از مفسّران، از جمله مرحوم طبرسى درباره شأن نزول سوره «کهف» چنین بیان داشته اند: «پس از آن که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)، اسلام را به مردم جزیرة العرب عرضه نمود کفّار قریش با هم مشورت کردند و گفتند: نکند آنچه را محمّد آورده واقعیّت داشته باشد و فردا بلایى بر ما نازل گردد و بیچاره شویم. بنابراین، لازم است پیرامون ادّعاهاى او تحقیق کنیم. پرسیدند: از چه کسى؟ گفتند: علماى یهود اطّلاعات مذهبى خوبى دارند. دو نفر را به یثرب [مدینه] بفرستیم تا در مورد آنچه محمّد آورده تحقیق کنند. فرستادگان مشرکان قریش به نزد علماى یهود در یثرب رفته و از آنها در مورد دین جدید سؤال کردند. یهودیان گفتند: سه سؤال از او بپرسید، اگر به دو سؤال جواب مفصّل و به سؤال سوم جواب سربسته بدهد، دعوت او حقّ است و چنانچه از عهده سؤالات برنیاید ادّعایش حقیقت ندارد. سؤالات سه گانه به شرح زیر است:
1. چه کسانى شهر و قوم و قبیله خود را ترک کرده، و به غارى در خارج از شهر پناه بردند؟ تعداد آنان چند نفر بود؟ و شرح حال آنها چیست؟
2. مردى که بر شرق و غرب عالم مسلّط شد، که بود و چه برنامه اى داشت؟ پاسخ این دو سؤال را باید مفصّل بدهد.
3. حقیقت روح چیست؟ این سؤال یک سؤال فلسفى است و پاسخى اجمالى دارد.
نمایندگان مشرکان قریش به مکّه بازگشته و گزارش سفر خود را دادند. آنگاه مشرکان نزد حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) آمدند و گفتند: اى محمّد! سه سؤال داریم، اگر پاسخ آنها را بگویى، آیینت را مى پذیریم. سپس سؤال هاى خود را مطرح کردند».
دو نکته در اینجا قابل توجّه است:
الف) عرب جاهلى نه سواد داشت و نه اهل تمدّن و علم و دانش بود، ولى گفتند: بدون تحقیق، نه «انکار» مى کنیم و نه «تصدیق»، بلکه «تحقیق» مى نماییم. و این پیام مهمّى براى ما دارد که در مورد هر خبرى زود موضع گیرى نکنیم. نه انکار کنیم و نه تصدیق؛ بلکه در مورد آن مسئله تحقیق نماییم و پس از تحقیق کافى آن را انکار یا تصدیق کنیم. متأسّفانه در جامعه امروزى ما، شایعات فراوانى پخش مى شود و عدّه اى بدون تحقیقِ کافى آن را پذیرفته و به دیگران نیز منتقل مى کنند. ما نباید از عرب جاهلى عقب تر باشیم. شایعات را پخش نکنیم، و آبروى نظام، اسلام، کشور و خودمان را نبریم.
ب) مشرکان عرب به منظور تحقیق نزد علماى یهود که در این زمینه اهل اطّلاع بودند رفتند. یعنى در هر مسئله اى انسان کم اطّلاع یا بى اطّلاع باید به متخصّص آن مسئله رجوع کند و این همان تقلید صحیح و مشروع است.
به هر حال پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به کفّار قریش وعده داد که روز بعد جواب سؤالاتشان را بدهد. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در انتظار وحى نشست؛ امّا وحى به تأخیر افتاد. روز بعد و روزهاى دیگر وحى نیامد و این باعث شد که کفّار و مشرکان زخم زبان هایى به پیامبر (صلى الله علیه و آله) بزنند و تأخیر وحى را سوژه تبلیغاتى مناسبى براى تبلیغات سوء خود بر علیه اسلام و مسلمین قرار دهند. بالاخره پیک وحى هر چند با تأخیر، نازل شد و پاسخ دو سؤال اوّل آنها را به طور مفصّل تشریح کرد، که در سوره «کهف» به آن پرداخته شده است و پاسخ سؤال سوم را به طور سربسته بیان کرد که در آیه 85 سوره «اسراء» آمده است.(1)
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) از جبرئیل علّت تأخیر نزول وحى را جویا شد. عرض کرد: گناهى مرتکب نشده اى؛ امّا ترک اولى کردى، هنگامى که به مشرکان قریش وعده پاسخ سؤالات را دادى، ان شاءالله نگفتى. اگر ان شاءالله مى گفتى، همان زمان پیک وحى نازل مى شد».(2)
پینوشتها:
(1). شرح و تفسیر این آیه شریفه را در کتاب یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، چاپ: چهارم، تهیه و تنظیم: سید حسین حسینى، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، ص 331 آمده است.
(2). داستان یاران، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، چاپ اول، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1390 ش، ص 27.
منبع: www.makarem.ir
بسیارى از مفسّران، از جمله مرحوم طبرسى درباره شأن نزول سوره «کهف» چنین بیان داشته اند: «پس از آن که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)، اسلام را به مردم جزیرة العرب عرضه نمود کفّار قریش با هم مشورت کردند و گفتند: نکند آنچه را محمّد آورده واقعیّت داشته باشد و فردا بلایى بر ما نازل گردد و بیچاره شویم. بنابراین، لازم است پیرامون ادّعاهاى او تحقیق کنیم. پرسیدند: از چه کسى؟ گفتند: علماى یهود اطّلاعات مذهبى خوبى دارند. دو نفر را به یثرب [مدینه] بفرستیم تا در مورد آنچه محمّد آورده تحقیق کنند. فرستادگان مشرکان قریش به نزد علماى یهود در یثرب رفته و از آنها در مورد دین جدید سؤال کردند. یهودیان گفتند: سه سؤال از او بپرسید، اگر به دو سؤال جواب مفصّل و به سؤال سوم جواب سربسته بدهد، دعوت او حقّ است و چنانچه از عهده سؤالات برنیاید ادّعایش حقیقت ندارد. سؤالات سه گانه به شرح زیر است:
1. چه کسانى شهر و قوم و قبیله خود را ترک کرده، و به غارى در خارج از شهر پناه بردند؟ تعداد آنان چند نفر بود؟ و شرح حال آنها چیست؟
2. مردى که بر شرق و غرب عالم مسلّط شد، که بود و چه برنامه اى داشت؟ پاسخ این دو سؤال را باید مفصّل بدهد.
3. حقیقت روح چیست؟ این سؤال یک سؤال فلسفى است و پاسخى اجمالى دارد.
نمایندگان مشرکان قریش به مکّه بازگشته و گزارش سفر خود را دادند. آنگاه مشرکان نزد حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) آمدند و گفتند: اى محمّد! سه سؤال داریم، اگر پاسخ آنها را بگویى، آیینت را مى پذیریم. سپس سؤال هاى خود را مطرح کردند».
دو نکته در اینجا قابل توجّه است:
الف) عرب جاهلى نه سواد داشت و نه اهل تمدّن و علم و دانش بود، ولى گفتند: بدون تحقیق، نه «انکار» مى کنیم و نه «تصدیق»، بلکه «تحقیق» مى نماییم. و این پیام مهمّى براى ما دارد که در مورد هر خبرى زود موضع گیرى نکنیم. نه انکار کنیم و نه تصدیق؛ بلکه در مورد آن مسئله تحقیق نماییم و پس از تحقیق کافى آن را انکار یا تصدیق کنیم. متأسّفانه در جامعه امروزى ما، شایعات فراوانى پخش مى شود و عدّه اى بدون تحقیقِ کافى آن را پذیرفته و به دیگران نیز منتقل مى کنند. ما نباید از عرب جاهلى عقب تر باشیم. شایعات را پخش نکنیم، و آبروى نظام، اسلام، کشور و خودمان را نبریم.
ب) مشرکان عرب به منظور تحقیق نزد علماى یهود که در این زمینه اهل اطّلاع بودند رفتند. یعنى در هر مسئله اى انسان کم اطّلاع یا بى اطّلاع باید به متخصّص آن مسئله رجوع کند و این همان تقلید صحیح و مشروع است.
به هر حال پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به کفّار قریش وعده داد که روز بعد جواب سؤالاتشان را بدهد. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در انتظار وحى نشست؛ امّا وحى به تأخیر افتاد. روز بعد و روزهاى دیگر وحى نیامد و این باعث شد که کفّار و مشرکان زخم زبان هایى به پیامبر (صلى الله علیه و آله) بزنند و تأخیر وحى را سوژه تبلیغاتى مناسبى براى تبلیغات سوء خود بر علیه اسلام و مسلمین قرار دهند. بالاخره پیک وحى هر چند با تأخیر، نازل شد و پاسخ دو سؤال اوّل آنها را به طور مفصّل تشریح کرد، که در سوره «کهف» به آن پرداخته شده است و پاسخ سؤال سوم را به طور سربسته بیان کرد که در آیه 85 سوره «اسراء» آمده است.(1)
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) از جبرئیل علّت تأخیر نزول وحى را جویا شد. عرض کرد: گناهى مرتکب نشده اى؛ امّا ترک اولى کردى، هنگامى که به مشرکان قریش وعده پاسخ سؤالات را دادى، ان شاءالله نگفتى. اگر ان شاءالله مى گفتى، همان زمان پیک وحى نازل مى شد».(2)
پینوشتها:
(1). شرح و تفسیر این آیه شریفه را در کتاب یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، چاپ: چهارم، تهیه و تنظیم: سید حسین حسینى، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، ص 331 آمده است.
(2). داستان یاران، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، چاپ اول، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1390 ش، ص 27.
منبع: www.makarem.ir