شناخت حقوق زن و مرد در اسلام (بخش اول)

اسلام از نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت، نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته، بلکه آن نظریات را مردود شناخته است؛ اما به هر حال، در اسلام، زن و مرد، از حقوق متفاوتی برخوردار هستند؛ حال سؤال این است که فلسفة این عدم تشابه حقوقی زن و مرد در اسلام چیست؟ با مطالعه این مطلب به شناخت حقوق زن و مرد در اسلام خواهیم رسید.
يکشنبه، 22 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شناخت حقوق زن و مرد در اسلام (بخش اول)
بعضی اصرار دارند که تفاوت زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی به حساب ناقص بودن زن و کامل تر بودن مرد بگذارند.
 

مقدمه

اسلام در روابط و حقوق خانوادگی زن و مرد، فلسفه خاصی دارد که با آن چه در چهارده قرن پیش می گذشته، مغایرت دارد و با آن چه در جهان امروز می گذرد نیز مطابقت ندارد. گفتیم از نظر اسلام، این مسئله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوی در انسانیت هستند یا نه و آیا حقوق خانوادگی آنها باید ارزش مساوی با یکدیگر داشته باشند یا نه؟ از نظر اسلام، زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند.

آن چه از نظر اسلام مطرح است، این است که زن و مرد به دلیل این که یکی زن است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند؛ جهان برای آنها یک جور نیست؛ خلقت و طبیعت، آنها را یکنواخت نخواسته است و همین جهت، ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازات ها، وضع مشابهی نداشته باشند. در دنیای غرب، اکنون سعی می شود میان زن و مرد از قوانین و مقررات و حقوق و وظایف، وضع واحد و مشابهی به وجود آورند و تفاوت های غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند.

تفاوتی که میان نظر اسلام و سیستم های غربی وجود دارد، در این جاست. علی هذا آن چه اکنون در کشور ما میان طرفداران حقوق اسلامی از یک طرف و طرفداران پیروی از سیستم های غربی از طرف دیگر، مطرح است، مسئلة وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است ؛ نه تساوی حقوق آنها. کلمة «تساوی حقوق»، یک برچسب تقلبی است که مقلدان غرب بر روی این ره آورد غربی چسبانیده اند. بنده همیشه در نوشته ها و کنفرانس ها و سخنرانی های خود از این که این برچسب تقلبی را استعمال کنم و این فرضیه را که جز ادعای تشابه و تماثل حقوق زن و مرد نیست، به نام تساوی حقوق یاد کنم، اجتناب داشته ام.
 

اصل عدل

ما مدعی هستیم که لازمة عدالت و حقوق فطری و انسانی زن و مرد، عدم تشابه آنها در پاره ای از حقوق است. پس بحث ما صددرصد جنبة فلسفی دارد؛ به فلسفه حقوق مربوط است؛ به اصلی مربوط است به نام «اصل عدل» که یکی از ارکان کلام و فقه اسلامی است. اصل عدل، همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است؛ یعنی از نظر فقه اسلامی و لااقل فقه شیعه، اگر ثابت بشود که عدل ایجاب می کند فلان قانون باید چنین باشد، نه چنان و اگر چنان باشد، ظلم است و خلاف عدالت است، ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است؛ زیرا شرع اسلام، طبق اصلی که خود تعلیم داده، هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی خارج نمی شود.

به عقیدة ما، یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسائی حقوق واقعی انسان ها، کتاب پرارزش آفرینش است؛ با رجوع به صفحات و سطور این کتاب عظیم ، حقوق واقعی مشترک انسان ها و وضع حقوقی زن و مرد در مقابل یکدیگر، مشخص می گردد.

از نظر ما، حقوق طبیعی و فطری از آن جا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است، سوق می دهد. هر استعداد طبیعی، مبنای یک حق طبیعی است و یک سند طبیعی برای آن به شمار می آید. استعدادهای طبیعی، مختلف است، دستگاه خلقت، هر نوعی از انواع موجودات را در مداری مخصوص به خود او قرار داده است و سعادت او را هم در این قرار داده که در مدار طبیعی خودش حرکت کند. دستگاه آفرینش در این کار خود، هدف دارد و این سندها را به صورت تصادف و از روی بی خبری و ناآگاهی، به دست مخلوقات نداده است.

ریشه و اساس حقوق خانوادگی را که مسئلة مورد بحث ماست، مانند سایر حقوق طبیعی، در طبیعت باید جست وجو کرد. از استعدادهای طبیعی زن و مرد و انواع سندهایی که خلقت به دست آنها سپرده است، می توانیم بفهمیم آیا زن و مرد دارای حقوق و تکالیف مشابهی هستند یا نه؟
 

حقوق اجتماعی و حقوق خانوادگی

افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غیرخانوادگی، یعنی از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ، خارج از محیط خانواده، نسبت به یکدیگر پیدا می کنند، هم وضع مساوی دارند و هم وضع مشابه؛ یعنی حقوق اولی طبیعی آنها برابر یکدیگر و مانند یکدیگر است؛ اما در اجتماع خانوادگی چطور؟ آیا افراد بشر در اجتماع خانوادگی نیز از لحاظ حقوق اولیة طبیعی، وضع مشابه و همانندی دارند و تفاوت آنها در حقوق اکتسابی است یا میان اجتماع خانوادگی، یعنی اجتماعی که از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان و برادران و خواهران تشکیل می شود، با اجتماع غیر خانوادگی از لحاظ حقوق اولیه نیز تفاوت است و قانون طبیعی، حقوق خانوادگی را به شکلی مخصوص وضع کرده است؟

در این جا دو فرض وجود دارد؛ یکی این که زن بودن یا شوهر بودن، پدر یا مادر بودن و فرزند بودن نیز سبب نمی شود که هر کدام وضع مخصوص به خود داشته باشند؛ فقط مزایای اکتسابی می تواند وضع آنها را نسبت به یکدیگر معین کند. فرضیة «تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی» که به غلط نام تساوی حقوق به آن داده اند، مبتنی بر همین فرض است. طبق این فرضیه، زن و مرد با استعدادها و احتیاجات مشابه و با سندهای حقوقی مشابهی که از طبیعت در دست دارند، در زندگی خانوادگی شرکت می کنند؛ پس باید حقوق خانوادگی بر اساس یکسانی و همانندی و تشابه تنظیم شود.

فرض دیگر این است که خیر، حقوق طبیعی اولیة آنها نیز متفاوت است؛ شوهر بودن از آن جهت که شوهر بودن است، وظایف و حقوق خاصی را ایجاب می کند و زن بودن از آن جهت که زن بودن است، وظایف و حقوق دیگری ایجاب می کند. همچنین است پدر یا مادر بودن و فرزند بودن و به هر حال اجتماع خانوادگی با سایر شرکت ها و همکاری های اجتماعی، متفاوت است. فرضیة «عدم تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد» که اسلام آن را پذیرفته، مبتنی بر این اصل است. حالا کدام یک از دو فرض بالا درست است و از چه راه می توانیم درستی یکی از این دو فرض را بفهمیم؟

با مقیاسی که قبلا در دست دادیم، تعیین این که کدام یک از دو فرض بالا صحیح است، کار چندان دشواری نیست. به استعدادها و احتیاج های طبیعی زن و مرد و به عبارت دیگر به سندهای طبیعی که قانون خلقت به دست هر یک از زن و مرد داده است، مراجعه می کنیم؛ تکلیف روشن می شود. اکنون ما باید توجه خود را به سوی طبیعت حقوقی خانوادگی زن و مرد معطوف کنیم و در این زمینه، دو چیز را باید در نظر بگیریم یکی این که آیا زن و مرد از لحاظ طبیعت اختلافاتی دارند یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا اختلافات زن و مرد فقط از لحاظ جهاز تناسلی است یا اختلافات آنها عمیق تر از اینهاست؟ دیگر این که اگر اختلافات و تفاوت های دیگری در کار است، آیا این اختلافات از نوع اختلافات و تفاوت هایی است که در تعیین حقوق و تکالیف آنها مؤثر است یا از نوع اختلاف رنگ و نژاد است که با طبیعت حقوقی بشر، بستگی ندارد؟
 

تناسب یا نقص و کمال؟

یکی از موضوعاتی که برای من موجب تعجب است، این است که بعضی اصرار دارند که تفاوت زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی به حساب ناقص بودن زن و کامل تر بودن مرد بگذارند و چنین وانمود می کنند که قانون خلقت، بنا به مصلحتی، زن را ناقص آفریده است. ناقص الخلقه بودن زن، پیش از آن که در میان ما مردم مشرق زمین مطرح باشد، در میان مردم غرب مطرح بوده است. غربیان در طعن به زن و ناقص خواندن وی بی داد کرده اند. گاهی از زبان مذهب و کلیسا گفته اند: «زن باید از این که زن است، شرمسار باشد» و گاهی گفته اند: «زن، همان موجودی است که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه» یا «زن، آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است» و امثال اینها. بنابراین، قبل از ورود به بحث تفاوت های زن و مرد، باید این نکته را بگوییم که تفاوت های زن و مرد، تناسب است؛ نه نقص و کمال. قانون خلقت، خواسته است با این تفاوت ها، تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است، به وجود آورد.

ادامه دارد...

منبع: سایت حوزه نت


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط