سبک تربیت سخت گیرانه، آسیب های جسمی و روانی زیادی را برای فرزندان به همراه دارد.
پیامدهای شیوه تربیت سخت گیرانه در تربیت فرزندان
1.هافمن از تحقیقات خود درباره فرزندانی که والدین آنها سخت گیر بوده اند، چنین نتیجه می گیرد: «کودکانی که در خانواده سخت گیر بزرگ می شوند، معمولا مطیع و فرمان بردارند؛ ولی در اکثر موارد رفتار آنها توأم با پرخاشگری است. آنها در بین هم بازی های خود محبوبیت زیادی به دست نمی آورند؛ زیرا برای حقوق دیگران احترام قائل نمی شوند. این کودکان در برابر انتقاد بزرگترها بی تفاوت اند و از ثبات عاطفی کمی برخوردارند و سرانجام این که گرایش بیشتری به انحرافات اخلاقی از خود نشان می دهند».
٢. این کودکان استقلال کافی ندارند و احساس ناامنی در آنها شدید است. ناامنی و عدم آرامش در خانه، دو پی آمد اساسی دارد: نخست اینکه فرزندان به ویژه پس از رسیدن به دوره نوجوانی به لحاظ فکری از والدین احساس جدایی و بیگانگی می کنند.
دوم این که هنگام تصمیم گیری در امور اساسی زندگی، به سبب اضطراب و تنشی که در اثر نامنی پدید آمده، دچار خطاهای گوناگون رفتاری می شوند که یکی از آنها فرار از خانه است. در حقیقت، فرار از خانه نوعی عصیانگری علیه خانواده ای است که در آن پرخاش و تنش های عاطفی حاکم باشد و اعتراض کودکان به جزمیت (سخت گیری) تربیتی سرپرست خانواده را در پی دارد.
نتایج پژوهش های متعدد درباره بررسی علل خانه گریزی فرزندان نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل فرار از خانه، سلب آرامش روانی و عاطفی فرزندان از سوی والدین سخت گیر در محیط خانه است. وقتی کودک در موقعیتی قرار گیرد که احساس امنیت خود را به دلیل سخت گیری های بی مورد پدر و مادر از دست بدهد، بی شک دچار مشکل خواهد شد. پس فرار از خانه را یکی از بهترین راه های اجتناب از این سخت گیری ها می داند.
٣. کودکان والدین سخت گیر معمولا در کارهای گروهی شرکت نمی کنند و از قبول مسؤولیت خودداری می نمایند. به طور کلی به بزرگسالان بدبین هستند و عملی کردن دستورات آنها را تحمیلی و به ضرر خود می دانند.
4. فرزندان خانواده هایی که از این شیوه تربیتی استفاده می کنند، کمتر به خود متکی بوده، خلاقیت کمی دارند و از این که بخواهند در چنین محیط خانوادگی و تربیتی ادعای حق کنند، می هراسند.
۵. در محیط خانواده های سخت گیر، ترس و وحشت بر اعضای خانواده غلبه دارد، نیازهای اساسی کودکان تأمین نمی شود و به طور کلی باید گفت که به شخصیت، تمایلات و احتیاجات آنها توجهی نمی گردد تا نوبت به تأمین برسد. فرزند در چنین خانواده ای احساس امنیت نمی کند، هدف از انجام کارها را نمی داند، مجبور به رعایت نظم و انضباط تحمیلی است و از همه بدتر، جرأت نمی کند که دلیل رفتارها را بپرسد. او باید کورکورانه آنچه را که والدین تعیین می کنند، عملی سازد. او از ترس تنبیه، کارهایی را انجام می دهد که به هیچ وجه به انجام دادن آنها تمایل ندارد. او حتی در مدرسه باید قواعد تعیین شده والدین را در ارتباطات خود با دوستانش و همسالان انجام دهد در غیر این صورت از جانب پدر بازخواست می شود. یک بررسی میان فرهنگی که در کنیا، هندوستان، اوکیناوا، مکزیک و فیلیپین صورت گرفته، این نکته را تأیید کرده است که بین شیوه های تربیتی و اضطراب دوره بزرگسالی، همبستگی وجود دارد(وایتینگ و همکاران، ۱۹۶۶). این تحقیقات نشان می دهد که در فرهنگ هایی که کودکان را پیوسته تهدید و تنبیه می کنند، بزرگسالان ترس و اضطراب بیشتری دارند.
6. فرزندان والدین سخت گیر ظاهرا در حالت تسلیم و اطاعت از پدر و مادر به سر می برند، ولی در واقع دچار هیجان و اضطراب اند. چنین افرادی ناخودآگاه با والدین خود همانندسازی می کنند و در برخورد با دیگران همین حالت خصومت را به خود می گیرند؛ در نتیجه به بچه های هم سن و یا کوچک تر از خود آزار می رسانند. نظریه پردازان روان پویشی از فروید تا عصر حاضر، درباره عامل اصلی به وجود آورنده اختلال اضطراب تعمیم یافته بر تأثیر روابط کودک با والدین تأکید دارند. آنان عقیده دارند که والدین بیش از حد سخت گیر یا بیش از اندازه حمایت کننده، ترس از حملات موضوع های بد یا از دست دادن موضوع های خوب را در فرزندان شان گسترش می دهند و این حالت اضطراب، درونی شده و می تواند در بزرگسالی به صورت اضطرابی تعمیم یافته آشکار گردد(کلاین، ۱۹۴۸، زربا، ۱۹۹۰).
۷. از آنجا که این افراد، افکار و عقاید خاصی را بدون چون و چرا از پدر یا مادر در محیط خانواده خویش پذیرفته اند، افرادی متعصب خواهند بود که تحمل اندیشه های مخالف را نخواهند داشت. این افراد قدرت ایجاد ارتباط مثبت با دیگران را ندارند؛ یعنی در زمینه عاطفی و اجتماعی به میزان کافی رشد نکرده اند. رشد ناکافی حاصل از سخت گیری و برخوردهای انضباطی شدید والدین به تدریج سبب انزوای اجتماعی و در نهایت افسردگی فرزندان خواهد شد.
۸- محدودیت مطلق در خانه و روش تربیتی سخت گیرانه، باعث شکسته شدن و از بین رفتن روحیه خلاقیت و مانع بروز و ظهور استعدادها می شود و به فرزندان و اعضای خانواده، اجازه فعالیت های نو و شکوفایی استعدادهایشان را نمی دهد. در بعضی موارد محدودیت مطلق، سبب ایجاد یا افزایش احساس کهتری و خود کم بینی فرد می شود؛ در نتیجه سبب هجوم افکار منفی درباره خود و نارضایتی از خویشتن و دیگر اختلالات عاطفی خواهد شد.
تربیت والدین مستبد و سخت گیر ، در پسران بیش از دختران نتایج منفی دراز مدت بر جای می گذارد. فرزندان پسر چنین والدینی از نظر توانایی شناختی و اجتماعی در رده پایینی قرار دارند، عملکرد تحصیلی و فکری آنها ضعیف است و در روابط آنان با همسالانشان حس ابتکار، رهبری و اتکای به نفس دیده نمی شود.
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، گروه نویسندگان، صص 303-305، موسسه علمی-پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، سوم، 1388.
٢. این کودکان استقلال کافی ندارند و احساس ناامنی در آنها شدید است. ناامنی و عدم آرامش در خانه، دو پی آمد اساسی دارد: نخست اینکه فرزندان به ویژه پس از رسیدن به دوره نوجوانی به لحاظ فکری از والدین احساس جدایی و بیگانگی می کنند.
دوم این که هنگام تصمیم گیری در امور اساسی زندگی، به سبب اضطراب و تنشی که در اثر نامنی پدید آمده، دچار خطاهای گوناگون رفتاری می شوند که یکی از آنها فرار از خانه است. در حقیقت، فرار از خانه نوعی عصیانگری علیه خانواده ای است که در آن پرخاش و تنش های عاطفی حاکم باشد و اعتراض کودکان به جزمیت (سخت گیری) تربیتی سرپرست خانواده را در پی دارد.
نتایج پژوهش های متعدد درباره بررسی علل خانه گریزی فرزندان نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل فرار از خانه، سلب آرامش روانی و عاطفی فرزندان از سوی والدین سخت گیر در محیط خانه است. وقتی کودک در موقعیتی قرار گیرد که احساس امنیت خود را به دلیل سخت گیری های بی مورد پدر و مادر از دست بدهد، بی شک دچار مشکل خواهد شد. پس فرار از خانه را یکی از بهترین راه های اجتناب از این سخت گیری ها می داند.
٣. کودکان والدین سخت گیر معمولا در کارهای گروهی شرکت نمی کنند و از قبول مسؤولیت خودداری می نمایند. به طور کلی به بزرگسالان بدبین هستند و عملی کردن دستورات آنها را تحمیلی و به ضرر خود می دانند.
4. فرزندان خانواده هایی که از این شیوه تربیتی استفاده می کنند، کمتر به خود متکی بوده، خلاقیت کمی دارند و از این که بخواهند در چنین محیط خانوادگی و تربیتی ادعای حق کنند، می هراسند.
۵. در محیط خانواده های سخت گیر، ترس و وحشت بر اعضای خانواده غلبه دارد، نیازهای اساسی کودکان تأمین نمی شود و به طور کلی باید گفت که به شخصیت، تمایلات و احتیاجات آنها توجهی نمی گردد تا نوبت به تأمین برسد. فرزند در چنین خانواده ای احساس امنیت نمی کند، هدف از انجام کارها را نمی داند، مجبور به رعایت نظم و انضباط تحمیلی است و از همه بدتر، جرأت نمی کند که دلیل رفتارها را بپرسد. او باید کورکورانه آنچه را که والدین تعیین می کنند، عملی سازد. او از ترس تنبیه، کارهایی را انجام می دهد که به هیچ وجه به انجام دادن آنها تمایل ندارد. او حتی در مدرسه باید قواعد تعیین شده والدین را در ارتباطات خود با دوستانش و همسالان انجام دهد در غیر این صورت از جانب پدر بازخواست می شود. یک بررسی میان فرهنگی که در کنیا، هندوستان، اوکیناوا، مکزیک و فیلیپین صورت گرفته، این نکته را تأیید کرده است که بین شیوه های تربیتی و اضطراب دوره بزرگسالی، همبستگی وجود دارد(وایتینگ و همکاران، ۱۹۶۶). این تحقیقات نشان می دهد که در فرهنگ هایی که کودکان را پیوسته تهدید و تنبیه می کنند، بزرگسالان ترس و اضطراب بیشتری دارند.
6. فرزندان والدین سخت گیر ظاهرا در حالت تسلیم و اطاعت از پدر و مادر به سر می برند، ولی در واقع دچار هیجان و اضطراب اند. چنین افرادی ناخودآگاه با والدین خود همانندسازی می کنند و در برخورد با دیگران همین حالت خصومت را به خود می گیرند؛ در نتیجه به بچه های هم سن و یا کوچک تر از خود آزار می رسانند. نظریه پردازان روان پویشی از فروید تا عصر حاضر، درباره عامل اصلی به وجود آورنده اختلال اضطراب تعمیم یافته بر تأثیر روابط کودک با والدین تأکید دارند. آنان عقیده دارند که والدین بیش از حد سخت گیر یا بیش از اندازه حمایت کننده، ترس از حملات موضوع های بد یا از دست دادن موضوع های خوب را در فرزندان شان گسترش می دهند و این حالت اضطراب، درونی شده و می تواند در بزرگسالی به صورت اضطرابی تعمیم یافته آشکار گردد(کلاین، ۱۹۴۸، زربا، ۱۹۹۰).
۷. از آنجا که این افراد، افکار و عقاید خاصی را بدون چون و چرا از پدر یا مادر در محیط خانواده خویش پذیرفته اند، افرادی متعصب خواهند بود که تحمل اندیشه های مخالف را نخواهند داشت. این افراد قدرت ایجاد ارتباط مثبت با دیگران را ندارند؛ یعنی در زمینه عاطفی و اجتماعی به میزان کافی رشد نکرده اند. رشد ناکافی حاصل از سخت گیری و برخوردهای انضباطی شدید والدین به تدریج سبب انزوای اجتماعی و در نهایت افسردگی فرزندان خواهد شد.
۸- محدودیت مطلق در خانه و روش تربیتی سخت گیرانه، باعث شکسته شدن و از بین رفتن روحیه خلاقیت و مانع بروز و ظهور استعدادها می شود و به فرزندان و اعضای خانواده، اجازه فعالیت های نو و شکوفایی استعدادهایشان را نمی دهد. در بعضی موارد محدودیت مطلق، سبب ایجاد یا افزایش احساس کهتری و خود کم بینی فرد می شود؛ در نتیجه سبب هجوم افکار منفی درباره خود و نارضایتی از خویشتن و دیگر اختلالات عاطفی خواهد شد.
تربیت والدین مستبد و سخت گیر ، در پسران بیش از دختران نتایج منفی دراز مدت بر جای می گذارد. فرزندان پسر چنین والدینی از نظر توانایی شناختی و اجتماعی در رده پایینی قرار دارند، عملکرد تحصیلی و فکری آنها ضعیف است و در روابط آنان با همسالانشان حس ابتکار، رهبری و اتکای به نفس دیده نمی شود.
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، گروه نویسندگان، صص 303-305، موسسه علمی-پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، سوم، 1388.