احسان به همسر و آسان گیری به او باعث خوش بینی و حسن ظن اوست و عاملی میشود که مشکلات فراوان زندگی مشترک به حدّاقل کاهش یابد.
راهکارهای پیشگیری و درمان بدگمانی
با آموختن و به کار بستن شیوههای ذیل میتوان از مرض بدگمانی پیشگیری کرد و در صورت ابتلا به آن به درمان آن پرداخت:
أ. زمینهسازی
مهمترین عامل در امان ماندن از سوء ظن آن است که از بروز زمینه ی آن جلوگیری کنیم. تعالیم دینی نیز با استفاده از این روش، مؤمنان را از وقوع در این ورطه بر حذر داشته است. برای نمونه در آیه ۱۲ سوره حجرات، خداوند متعال مؤمنان را از «بسیاری» از گمانها بر حذر میدارد و دلیل آن را به این صورت توضیح میدهد که «برخی» گمانها گناه است. به همین جهت، دوری گزیدن از گمانهایی که به مرحله ی یقین نرسیده است – حتی اگر گمان بد نباشد – از دچار شدن به گمان ناپسند و گناه پیشگیری میکند.
یکی دیگر از نمونههای زمینهسازی برای پیش گیری از بدگمانی آن است که ریشه ی بدگمانی را از بین برده و به آن مجال ندهیم که شاخ و برگ سوء ظن را به بار آورد. یکی از ریشههای سوء ظن، بد بودن خود فرد است. فردی که خودآلوده است، دیگران را نیز آلوده میپندارد. فردی که با انگیزهای نادرست رفتار خاصی را انجام میدهد، همین رفتار را از دیگران نیز بر همان نیت حمل میکند و آن را درست توجیه نمیکند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) این حالت روانی را چنین ترسیم کرده اند: الرجل السوء لا یظن باحدٍ خیراً لانه لا یراه الّا بوصف نفسه؛ (1) مرد بدگمان به هیچ کس گمان خیر نمیبرد؛ چرا که او را مانند خود میبیند.
بخش مهم زمینهسازی را باید خود همسر صورت دهد. شوهری که همواره دیر به منزل میرود، به همسر خود دروغ میگوید، تلفنهای مشکوک و حرکات سؤال برانگیز دارد، خود زمینه ی سوء ظن را برای همسر خویش فراهم میکند. در این زمینه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرموده اند: من وقف بنفسه موقف التهمه فلایلومنَّ من اساء به الظن؛ (۲) کسی که خود را در جایگاه اتهام قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان شد ملامت کند (چرا که خود سزاوار ملامت است).
همچنین زنی که برای رفتارهای مشکوک و سؤال برانگیز خود توجیهی برای همسر ارائه نمیکند، خود زمینهساز سوء ظن همسر شده است و باید با توجیه صحیح و منطقی، این زمینه را از بین ببرد.
یکی دیگر از نمونههای زمینهسازی برای پیش گیری از بدگمانی آن است که ریشه ی بدگمانی را از بین برده و به آن مجال ندهیم که شاخ و برگ سوء ظن را به بار آورد. یکی از ریشههای سوء ظن، بد بودن خود فرد است. فردی که خودآلوده است، دیگران را نیز آلوده میپندارد. فردی که با انگیزهای نادرست رفتار خاصی را انجام میدهد، همین رفتار را از دیگران نیز بر همان نیت حمل میکند و آن را درست توجیه نمیکند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) این حالت روانی را چنین ترسیم کرده اند: الرجل السوء لا یظن باحدٍ خیراً لانه لا یراه الّا بوصف نفسه؛ (1) مرد بدگمان به هیچ کس گمان خیر نمیبرد؛ چرا که او را مانند خود میبیند.
بخش مهم زمینهسازی را باید خود همسر صورت دهد. شوهری که همواره دیر به منزل میرود، به همسر خود دروغ میگوید، تلفنهای مشکوک و حرکات سؤال برانگیز دارد، خود زمینه ی سوء ظن را برای همسر خویش فراهم میکند. در این زمینه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرموده اند: من وقف بنفسه موقف التهمه فلایلومنَّ من اساء به الظن؛ (۲) کسی که خود را در جایگاه اتهام قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان شد ملامت کند (چرا که خود سزاوار ملامت است).
همچنین زنی که برای رفتارهای مشکوک و سؤال برانگیز خود توجیهی برای همسر ارائه نمیکند، خود زمینهساز سوء ظن همسر شده است و باید با توجیه صحیح و منطقی، این زمینه را از بین ببرد.
ب. قطع ارتباط
ریشه ی برخی گمانهای بد در ارتباط فرد با افراد شرور نهفته است. کسی که با افراد بد سر و کار دارد، عینک بدبینی به چشم میزند و همه را مانند آنها میپندارد. علی (علیه السّلام) میفرمایند: «مجالسه الاشرار توجب سوء الظن بالاخیار؛ (3) هم نشینی با افراد شرور، سبب بدگمانی به نیکان میشود». بر این اساس، تغییر موقعیت و قطع ارتباط با افراد شرور و فاسد، عاملی مؤثر در پیش گیری و درمان سوء ظن به شمار میرود.
ج. احسان
امیرالمومنین (علیه السّلام) در نامهای به مالک اشتر که او را به استانداری مصر منصوب کرده بودند، چند عامل را سبب حسن ظن مردم به فرمان روا دانسته اند: احسان به مردم و مجبور نکردن آنان به انجام دادن اموری که به عهده ی آنان نیست. حضرت خطاب به مالک فرمودهاند: ثم اعلم انه لیس شییء بادعی لحسن ظنّ والٍ برعیّته من احسانه الیهم و تخفیفه المئونات علیهم و قلّه استکراهه ایاهم علی ما لیس له قِبَلهم … فان حسن الظن یقطع عنک نصباً طویلاً؛ (4) بدان که هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد والی به وفاداری رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینهها بر آنان و عدم اجبارشان به کاری که وظیفه ندارند، نیست… این حسن ظن ( مردم به تو ) بار رنج فراوانی را از دوش تو بر میدارد.
به همین ترتیب، احسان به همسر و آسان گیری به او باعث خوش بینی و حسن ظن اوست و عاملی میشود که مشکلات فراوان زندگی مشترک به حدّاقل کاهش یابد.
به همین ترتیب، احسان به همسر و آسان گیری به او باعث خوش بینی و حسن ظن اوست و عاملی میشود که مشکلات فراوان زندگی مشترک به حدّاقل کاهش یابد.
د. کنترل تفکر منفی
تفکر منفی، سبک تفکر افراد افسرده است که مشکل میآفریند؛ زیرا آنان با تمرکز بر احساسات منفی خود، مرتّب آنها را مرور میکنند. اندیشه فراوان درباره ی احساسات و رویدادهای ناخوشایند، تصوّر غلطی از یافتن راه حلهایی برای آن ایجاد میکند و مشکلاتی پدید میآورد. (5) یکی از مهارتهای مطلوب برای پیدا کردن راه حلهای گوناگون، مسئلهگشایی بود که پنج مرحله داشت: ادراک خویشتن، تعریف مسئله، فهرست کردن راه حلهای مختلف، تصمیم گیری و امتحان کردن. تفکر منفی – برخلاف مسئله گشایی – فرآیند خلّاقی نیست که بر اساس آن راهِ حلهای ممکن آزموده شوند و راه حلّ مناسب انتخاب شوند؛ بلکه تداوم احساس افسردگی و جمود بر افکار منفی را باعث میشود. تمرکز بر حالتها یا رفتارهای منفی آنها بدتر از گذشته جلوه میدهد. هنگام نگرانی از احساسات منفی، زمینه فکر کردن درباره ی راه حلها و خلاقیت در ارائه آن دشوار میشود.
راه مقابله با تفکر منفی این است که یاد بگیریم چگونه از ظهور و توجه به آن جلوگیری کنیم. شما میتوانید با برقراری ارتباط با دیگران و سرگرم ساختن خود با فعالیتهای معنادار، از تمرکز بر اندیشههای منفی جلوگیری کنید. تفکر منفی؛ ناخشنودی شخص، انتظارات منفی، عزت نفس پایین و درماندگی را به همراه دارد. بکوشید میان این افکار و افکار مثبت که رضایت از زندگی، خودپنداره مثبت، پذیرش از سوی دیگران و انتظارات مثبت را به همراه دارد، تعادل برقرار کنید.
راه مقابله با تفکر منفی این است که یاد بگیریم چگونه از ظهور و توجه به آن جلوگیری کنیم. شما میتوانید با برقراری ارتباط با دیگران و سرگرم ساختن خود با فعالیتهای معنادار، از تمرکز بر اندیشههای منفی جلوگیری کنید. تفکر منفی؛ ناخشنودی شخص، انتظارات منفی، عزت نفس پایین و درماندگی را به همراه دارد. بکوشید میان این افکار و افکار مثبت که رضایت از زندگی، خودپنداره مثبت، پذیرش از سوی دیگران و انتظارات مثبت را به همراه دارد، تعادل برقرار کنید.
هـ. تخریب یا مبارزه با عقاید و باورهای خود
غالب افراد گفتههای خود را با استفاده از کلمات «من باید»، «من حتماً» و «من میبایست» ادا میکنند و در برخی موارد این گفتهها با حرارت، عزمی راسخ و منظوری خاص بیان میشود. گاهی اوقات لحن ادای کلمات مجاب کننده نیست، چنان که گویی کس دیگری به فرد ندا میدهد که «تو باید» و این سخن با بیمیلی، ناراحتی و احتمالاً رنجش او همراه است. در این هنگام به جای این که او بگوید: «من باید»، میگوید: «من تصمیم گرفته ام» و با این کار آن باور تحمیلی را تخریب میکند. (6)
ما در دنیایی زندگی میکنیم که یادگیری مان مبتنی بر تجربه هاست. ابتدا تفاوت درست و نادرست را نمیدانیم و نمیتوانیم رفتار خوب و بد را از یکدیگر جدا کنیم. والدین، فامیل نزدیک، رسانههای ملّی و … باعث میشوند ما چیزهایی یاد بگیریم. همین راه نیز درست و برای شروع آموزش خوب است؛ ولی اگر افراد در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی همچنان عقاید خود را از دیگران بیاموزند، به یقین راه مطلوبی را نپیموده اند؛ زیرا ما در کودکی نمیتوانیم سنجیده و پخته قضاوت کنیم؛ اما در جوانی و بزرگسالی تجربههای خوبی که مناسب است شخصاً اقدام کنیم و عقاید مطلوب را برگزینیم. گاهی عقیدهای را بیان میکنیم که ریشه در کودکی مان دارد و آن را اکنون نیز حفظ کرده ایم، در حالی که مناسب ما نیست. بیاییم به جای این که انتخابها و تصمیمهای خود را به یک محور و معیار خارجی نسبت دهیم که بر ما تحمیل شده است، به نظر اخلاقی و باور درست و مناسب خودمان نسبت دهیم و باور قبلی را ویران کنیم.
پی نوشت ها:
۱- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۳
۲- محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶
3- همان، ج ۱۶، ص ۱۴۶
4- نهج البلاغه، نامه ۵۳
5- کریس، ال. کلینکه، مهارتهای زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج ۱، ص ۱۶۴
6- دیوید گلدارد، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره، ترجمه سیمین حسینیان، ص ۹۵
منبع: حسین زاده، علی؛ (۱۳۹۱)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سیزدهم
ما در دنیایی زندگی میکنیم که یادگیری مان مبتنی بر تجربه هاست. ابتدا تفاوت درست و نادرست را نمیدانیم و نمیتوانیم رفتار خوب و بد را از یکدیگر جدا کنیم. والدین، فامیل نزدیک، رسانههای ملّی و … باعث میشوند ما چیزهایی یاد بگیریم. همین راه نیز درست و برای شروع آموزش خوب است؛ ولی اگر افراد در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی همچنان عقاید خود را از دیگران بیاموزند، به یقین راه مطلوبی را نپیموده اند؛ زیرا ما در کودکی نمیتوانیم سنجیده و پخته قضاوت کنیم؛ اما در جوانی و بزرگسالی تجربههای خوبی که مناسب است شخصاً اقدام کنیم و عقاید مطلوب را برگزینیم. گاهی عقیدهای را بیان میکنیم که ریشه در کودکی مان دارد و آن را اکنون نیز حفظ کرده ایم، در حالی که مناسب ما نیست. بیاییم به جای این که انتخابها و تصمیمهای خود را به یک محور و معیار خارجی نسبت دهیم که بر ما تحمیل شده است، به نظر اخلاقی و باور درست و مناسب خودمان نسبت دهیم و باور قبلی را ویران کنیم.
پی نوشت ها:
۱- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۳
۲- محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶
3- همان، ج ۱۶، ص ۱۴۶
4- نهج البلاغه، نامه ۵۳
5- کریس، ال. کلینکه، مهارتهای زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج ۱، ص ۱۶۴
6- دیوید گلدارد، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره، ترجمه سیمین حسینیان، ص ۹۵
منبع: حسین زاده، علی؛ (۱۳۹۱)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سیزدهم