پس از مقدمه فوق، اکنون مایلم به توضیح بعضی کلمات بپردازم. کلمه اولی که باید معنی آن روشن شود کلمه «امت» است. از این کلمه قرآنی برای اشاره به گروهی منسجم و یک پارچه از مردم استفاده می شود. اما این عبارت چگونه می تواند در اشاره به ما مورد استفاده قرار گیرد؟ ما چگونه باید معنای «امت» اسلامی را درک کنیم؟ پاسخ به این سؤال در قرآن که مرشد ماست، یافت می شود؛ آن جا که خدای بزرگ می فرماید: « وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» «و این امت شماست که امتی یگانه است و من یگانه خدای شما هستم...» (1).
معنای گم شده در این آیه، آن معنایی است که دیگر به ذهن خوانندگان این آیه نمی رسد، و آن این است که ما مسلمانان زمانی یک امت واحده داریم که همگی به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی با هم متحد باشیم. به بیان دیگر، یک حاکمیت مرکزی داشته باشیم که وقتی با مسائلی روبه رو می شویم که به روابطمان با دیگر قدرتهایا کشورهای جهان مربوط باشند، به آن قدرت مرکزی رجوع کنیم؛ یک برنامه اقتصادی هماهنگ با یک دیگر داشته باشیم که متضمن توزیع ثروت و منابع بین کل جمعیت مسملین باشد؛ و نیروی نظامی همه جانبه ای داشته باشیم که برای مقابله و شکست دادن . تهاجمات و حرکات خصمانه نیروهای متجاوز به کارمان بیاید. آن گاه خواهیم توانست . به درستی ادعا کنیم که ما یک امت داریم که با فرمایش الهی در وحی منزل مطابقت دارد.
امروز وقتی ما به واقعیات انکارناپذیر جهان می نگریم متوجه می شویم که هیچ یک از معیارهای مذکور در خصوص یک میلیارد و هشتصد میلیون مسلمانی که امروز در جهان زندگی می کنند صدق نمی کند. بنابراین اگر ما در انتخاب کلمات دقت می کردیم، باید می گفتیم که در عصر حاضر هیچ «امتی» وجود ندارد. امروز البته ما نوعی دلتنگی حسرت بار نسبت به مفهوم واقعی امت داریم. ما مفهومی از امت در ذهن های خویش داریم که آرزو می کنیم مصداق خارجی هم داشته باشد. ما قویا و ضرورتا امیدواریم که امت اسلامی بار دیگر شکل واقعیت به خود بگیرد. اما به دلیل تمام واقعیت های موجود، ما اکنون در دوران معاصر، یک امت اسلامی نداریم. آن چه در عوض داریم، فرهنگها دولت ها، و وابستگی های «دینی» است که خود را «اسلامی» می نامند؛ یا این که دچار این توهم هستند که آن چه دارند اسلام اصیل است؛ تا آن جا که خویش را «مسلمانان واقعی» می پنداریم؛ با این حال، هیچ یک از ما در سطوح سیاسی، اقتصادی یا نظامی . مصداق واژه مقدس امت نیستیم. بنابراین وقتی ما از «امت اسلامی» صحبت می کنیم، در واقع داریم در مورد مفهومی حرف می زنیم که کمتر وجود خارجی دارد.
منظور ما از وحدت چیست؟
موضوع دیگری که لازم است روشن شود، کلمه «وحدت» است. اما منظور ما از وحدت چیست؟ ما تا چه حد مایلیم در جاده «ادغام» یا «همسان سازی» پیش برویم تا به وحدت بین مسلمین جهان برسیم؟ در این خصوص نیز ادبیات درباره معنای «وحدت» تقریبا ساکت می ماند. گاهی برخی محققین و دانشگاهیان به گونه ای در خصوص وحدت سخن می گویند که نفی یا انکار تفاوتها از آن مستفاد می شود. فی المثل، آیا می توانیم بگوییم منظور ما از وحدت فقدان هر گونه گروه شناخته شده ای است که اهل یک زبان خاص باشند؟ آیا وحدت یعنی عضویت در فرهنگی یک پارچه که در آن جایی برای آداب اجتماعی معصومانه و رفتارهای قابل قبول دیگر فرهنگ ها وجود نداشته باشد؟ آیا وحدت مانع همزیستی پیرامون مذاهب اسلامی و اجتهاد مشروع می شود؟و در این جا نیز معیار واقعی بودن وحدت باید در عرصه های اقتصادی، نظامی و سیاسی جستجو شود. وقتی ما افکارمان را تا این سطح از فعالیت ها بالا می بریم، جارا برای در نظر گرفتن اشخاص و جوامعی که در شرایطی ویژه وجود دارند، باز می گذاریم. به این ترتیب، وحدت به معنای تحمیل یک زبان، یک نامگذاری رسمی، یایک فرهنگ ویژه به صدها میلیون مسلمان راستین و مخلص دیگر نیست، که مذهب خود را دارند و با میزان توسعه یافتگی جوامع خویش راضی و خوشنودند.
به یاری توضیحات ارائه شده در عبارات فوق، اکنون مایلم افکار خویش را پیرامون واژه های «استراتژی»، «امت اسلامی»، «چالش ها» و «وحدت» بیان کنم.
با این حال، من این واژه ها را به همان ترتیبی که در عنوان این کنفرانس آمده، مورد استفاده قرار نخواهم داد. به منظور هدفمند بودن یا عملگرایی، به نظر من باید بدوة واقعیتی را که در حال تجربه آن هستیم تبیین کنیم و سپس به بررسی منابع، توانمندی ها و امکانات بالقوه ای که در اختیار داریم بپردازیم. البته همه این امور را به لطف رهبری الله (جل جلاله) و رهنمودهای پیامبر او (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام خواهیم داد.
چالش های وحدت
اولین مقوله مورد توجه مسأله چالش هاست، و این که منظور ما از چالش ها چیست و موقعیت های مطلوب مورد نظرمان و انگیزه ها برای ایجاد آنها کدامند. واضح است که هر متفکر مسلمان میداند که ملل مسلمان جهان (دقت کنید که من از واژه امت اسلامی عمدة استفاده نکردم) وجه اشتراکشان گرفتاری در شرایط پیچیده، فلاکت بار، محنت انگیز و پریشان احوال، مصیبت زده و گاه اسیر شرایط اضطراری بودن است. سرسپردگی سیاسی و قدرت های متخاصم، وابستگی اقتصادی به صنایع و فناوری های پیش رفته، و کھتری نظامی نسبت به ابرقدرتها و قدرت های هسته ای، دست به دست هم داده و منجر به بروز بدبختی هایی شده که میلیونها مسلمان و ملت های دیگر را در زندگی های روزمره خود، که بهره وری بسیار پائینی دارند، دچار رنج و تعب روز افزون کرده است.برخی از این شرایط نامساعد مانند تعلق به بلوک اروپایی با آرزوی تعلق به اتحادیه اروپا، یا میزبانی از گروه های بزرگی از نیروهای نظامی (خارجی) در کشورهای مسلمان که در همان جا توسط دشمنان آموزش نظامی می گیرند، یا انعقاد قراردادهایی برای ساخت پایگاه های نظامی توسط دشمنان در سرزمین های آنها، یا جهت ساخت نسل های از رده خارج شده سخت افزار و تجهیزات تسلیحاتی امپریالیست ها و صهیونیست ها، همه و همه می تواند در سایه یک فرهنگ یا بیگانگی خود کرده و به خاطر میراث تاریخی و یا سنتی (یک کشور) جدا از اسلام به وقوع بپیوندد. بررسی این گونه مشکلات باید پس از درمان مسأله بزرگ تری انجام شود که در اثر جبر شرایط به مسلمانان سراسر جهان تحمیل شده است. آن مسأله بزرگتر مجموعه امپریالیسم و صهیونیسم است. بدون پرداختن به جزئیات، و بدون این که سعی کنیم مصائب خود را به طور یکجا به گردن قدرت های خارجی بیندازیم، ما می توانیم با ارجاع به حبرهای روز بگوییم که امپریالیسم و صهیونیسم شبانه روز تلاش می کنند که نگذارند جمعیت اسلامی جهان که دارد به دو میلیارد نزدیک می شود، بیدار شود و به مسؤولیت های نظامی، اقتصادی و سیاسی ناشی از مسلمان بودن خود توجه داشته باشد. ما به خاطر تجاهل عمدی و عالمانه رسانه های سراسری امپریالیستی، و می توانم بیفزایم، همکاری در جرم توسط قریب به اتفاق طبقات حاکمه عرب که در مورد بسیاری از موقعیت های خونبار و غیر خونبار، سرسپردگی خود به امپریالیستها و صهیونیست ها و خصومت خود با اسلام و مسلمانان متعهد را ثابت کرده اند، نتوانستیم در غرب حمله شدید صهیونیست ها به قلب غزه را ببینیم.
افکار عمومی مسلمانان باید روی دشمن مشترک تمرکز یابد
گام نخست در جهت صحیح این است که افکار عمومی مسلمانان روی دشمن مشترک تمرکز یابد. بعضی از مسلمانان هیچ راه دیگری به جز انجام این کار ندارند؛ مثل مسلمانان در غزه و در فلسطین، که اذهان خود را روی دشمن صهیونیستی متمرکز کرده اند. طبیعتا این بدان سبب است که آنها قربانیان بلاواسطه صهیونیست ها هستند. اما آنها نباید این کار را به تنهایی انجام بدهند. همه مسلمانان در همه جا باید هم فکر با آنها باشند، و به همان نتیجه برسند که صهیونیسم دشمن اصلی همه مسلمانان در همه جاست.با این حال، مسأله به این سادگی ها هم نیست. صهیونیسم امروز زیر عبای یک سیستم بزرگتر بین المللی پنهان شده که عملا مردم تحت ستم را بشر تلقی نمی کند و اکنون درگیر تلاش هایی است که مسلمانانی را که از هر یک از مذاهب اسلامی هستند، و وجه مشترکشان بیدار شدن می باشد، به عنوان شیاطین به جهانیان معرفی کند؛ صرف نظر از قومیت و ملتی که آنها به آن تعلق دارند. صهیونیسم و امپریالیسم به لحاظ منافع، در برخورد با جهان اسلام یک روحند در دو بدن. لذا مسلمانان ناچار خواهند بود در این سطح به تفکر بپردازند. مسلمانان نمی توانند همچنان بر سر اتهاماتی بی اساس همچون تفاوت در برخی مراسم و اختلافات تاریخی یا فقهی به جنگ با یکدیگر بپردازند؛ در زمانی که جهان به خاطر قریب الوقوع بودن فرارسیدن عصر سیاسی حیات اسلام، جنگهایی علیه آنها به راه می اندازد.
با توجه به عملکرد امروز صهیونیسم و امپریالیسم، مسلمانانی که «تبعه» یا «شهروند» سایر کشورها هستند، دائما در این مخاطره به سر می برند که یا مظنون و یا به زعم آنها گناهکارند، تا زمانی که بی گناهی آنان ثابت شود. در بعضی کشورها مسلمانان شهروندان طبقه دوم یا سوم محسوب می شوند! و هیچ یک از این مسائل ربطی به مذهب مسلمان مورد نظر یا کشور یا زبان مادری او ندارد.
با این حال، در بعضی موارد، حساسیت نسبت به یک مسلمان به شدت بیشتر است. مثلا اگر او شیعه باشد یا وهابی، یا حتی اگر از اتباع پاکستان یا ایران با سوریه با فلسطین و غیره باشد، بسته به این که «سطح تهدید» تا چه حد بالا برده شده باشد؛ و این به چرخه تحولات در زمان مورد نظر در خاورمیانه مربوط می شود.
در متن چنین اوضاعی، لازم است مسلمانان میزان آگاهی خود را نسبت به طبیعت خصومت هایی که علیه آنها در سراسر جهان جریان دارد بالا ببرند. هیچ بحثی در مخالفت با این حقیقت نیست که «توانا بود هر که دانا بود» و دانشی که ما مسلمانان امروز لازم است کسب کنیم مربوط می شود به (شناخت) دشمن صهیونیست و امپریالیست که سرزمین های مقدس ما را در اشغال دارند؛ که به کشورهای ما حمله می کنند؛ که مشغول چپاول منابع (ثروت) ما هستند؛ که پایگاه های نظامی خود را در سرزمین های ما می سازند؛ و مربوط می شود به همان ها که با پنهان شدن پشت سر کلماتی همچون «تمدن» و «مردم سالاری» و تحقیقات دانشگاهی، به مسموم کردن جو در کشورهای ما می پردازند تا این واقعیتها نادیده انگاشته شود. لازم است (متقابلا) سخنرانی کنیم، و تحقیقات دانشگاهی انجام و نتایج آنها را منتشر نمائیم. اما اگر هیچ مرد واقعی در این میدان پیدا نشود که برای صیانت از شرف و حیثیت خود بجنگد، برای به دست آوردن استقلال از (سلطة) صهیونیسم و امپریالیسم به میدان نبرد برود، و مردانه برای آزادسازی (سرزمین ها) و آزادی بایستد، آنگاه تمام گفته ها و مباحث ما از مرز کلام خارج نخواهد شد و تأثیری در دگرگون کردن بی عدالتی (موجود) و نابودی ظالمین نخواهد داشت.
استراتژی حکومت اسلامی
واژه استراتژی اشاره به ابزاری دارد که تصمیم گیرندگان آن را انتخاب می کنند تا به کمک آن به اهداف مورد نظر دست یابند. در عمل، استراتژی مسیر اقدامات و برنامه ای است برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده. گرچه از این واژه می توان برای توصیف برنامه ای استفاده کرد که ما را در رسیدن به هدف یاری می کند و در هر قلمروی از زندگی سیاسی کاربرد دارد، اما در این جا ما از آن استفاده می کنیم تا به برنامه ای برای اتحاد، هم بستگی و یک پارچگی اسلامی اشاره نماییم.وقتی از استراتژی در حوزه اجتماعی و سیاسی ادغام اسلامی استفاده می شود، این واژه باید قاعدتا به معنای تدارک راهی برای جست و جوی هدف مشترک اسلامی و به عبارت دیگر، دست یابی به وحدت امت اسلامی باشد. در حالی که رسیدن به هدف چنین استراتژی (مهمی) ممکن است زمانی به طول انجامد، نباید صرفا به این خاطر که بعضی ها تاب و توان شرکت در «دوی ماراتون» و بلند پروازی و روحیه بالای مورد نیاز را برای رسیدن به هدف نهایی، که ادغام امت اسلامی است ندارند، آن را به طور کلی رها کنیم.
برای فرمول بندی استراتژی «حکومت اسلامی» و «حرکت اسلامی» لازم است بعضی ملاحظات را مورد مداقه قرار دهیم. یکی از این گونه ملاحظات، وجود سازمان هایی است که قبلا تأسیس شده اند. مجمع های بین المللی و ماهیت های حقوقی که متولی این قضیه باشند، قبلا تشکیل شده اند. برخی از بدیهی ترین آنها که به ذهن می رسند، سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)، سازمان وحدت آفریقا (OAU)، و اتحادیه عرب هستند.
بعضی ها فکر می کنند این گونه سازمان ها می توانند کاری از پیش ببرند. ما سابقه آنها را در دسترس داریم که حقیقت را روشن می کند. طی یک قرن اخیر، ما مسلمانان با هزاران مشکل «سنگین وزن» سیاسی، نظامی و اقتصادی دست به گریبان بوده ایم. همه ما با این مشکلات، که از صحرای مراکش تا مسأله پیچیدۀ «مورو» در فیلیپین گسترش داشته اند، به خوبی آشنایی داریم و البته با هم دیگر مشکلاتی که در فاصله بین آن دو پدید آمده اند نیز آشنا هستیم. تمام این موارد مرگ و زندگی، پیش چشم این گونه سازمانها رخ داده اند و هیچ اقدامی، تکرار می کنم، هیچ اقدامی از طرف آنها برای التیام زخم ها یا تسکین آلام حاصله صورت نگرفته، و به علاوه، با گذشت سالها بر تعداد رانده شدگان از شهر و دیار خویش افزوده شده. محک آزمون فلسطین اشغالی است. در این مورد نیز هیچ یک از این سازمانها قادر به برداشتن گامی در جهت رهایی قربانیان اشغال و حملات نظامی، و افراد بی خانمان شده، نبوده اند.
من اعتقاد قلبی خود را با شما در میان می گذارم و می گویم که اینها نیروهای مصرف شده در گذشته هستند. اگر ما جدا در پی یافتن یک استراتژی برای ادغام امت اسلامی هستیم، لازم است یک جایگزین برای این گونه سازمان ها در نظر بگیریم. جایگزین مناسب طبعا همان «حکومت اسلامی» و «حرکت اسلامی» است. حکومت اسلامی دستگاه صاحب قدرت و حاکمیتی است که مسلمانان در ایران دارند. «حرکت اسلامی» نیز مجموعه احزاب سیاسی و رنگارنگ بلوکهایی است که در سراسر دیگر نقاط جهان وجود دارند. یک استراتژی کارآمد به این معنا خواهد بود که صاحب نظران امور سیاسی ملاقات هایی پیرامون مسائل دارای اولویت که باید توسط تصمیم گیرندگان حل و فصل شوند، در محدوده اسلامی برگزار خواهند کرد.
بهترین نقطه شروع برای فرمول بندی این استراتژی همگرایی اولویت ها در خصوص آزادسازی «سرزمین مقدس» است. جزئیات چنین استراتژی ای باید توسط نمایندگان حکومت اسلامی و حرکت اسلامی تبیین شود. واضح است مسائلی که به حمایت مالی، حمایت لجستیکی، حمایت اجتماعی، حمایت در مواقع اضطراری و حمایت نظامی مربوط می شود لازم است مورد بحث قرار گیرد و توافقات لازم به دست بیاید.
تشکیل امت اسلامی
به این ترتیب نوبت به بحث پیرامون امت اسلامی می رسد. همان طور که قبلا در این مقاله بحث شد، چنین امتی از دیدگاه سیاسی وجود خارجی ندارد، و برای تشکیل آن باید کار کنیم. برای تحقق چنان هدفی یک عنوان وجود دارد که مسلمانان جهان را به طور یک جا شامل می شود. آن وجه مشترک فرهنگ اسلامی ماست (الثقافة الاسلامیة). پیش گامان امت اسلامی را بار دیگر باید در حکومت اسلامی و حرکت اسلامی جست و جو کرد. این پیشگامان لازم است برنامه ریزی خود را برای آینده بر مبنای ادغام کردن و یک پارچه سازی جمعیت های پراکنده مسلمانان تنظیم نمایند. با وجود مرزهای سیاسی و ملی گرایانه فعلی که به تقسیم مسلمانان به گروه های مختلف در سراسر جهان منجر شده اند، تنها امید واقع گرایانه این است که روند مخالف این تقسیم بندی سیاسی را با احیای مجدد نقش وحدت آفرین «قبله مسلمین» پیگیری کنیم. من این را بارها گفته ام و لازم میدانم بار دیگر تکرار کنم که ما بدون داشتن یک قبله مکی نخواهیم توانست یک امت اسلامی واقعی داشته باشیم. مکه جایی است که ملل اسلامی از سراسر جهان طی ایام حج اکبر، و سپس طی سال برای عمره در آن گردهم می آیند تا برائت خود را (از همه وابستگی های سیاسی) با مشرکین (صهیونیسم و امپریالیسم و عوامل آنان) اعلام کنند. از حرم مقدس در قرآن «دقیق» به عنوان «مثابة للناس وأمن» محل اجتماع و جای امنی برای مردم یاد شده است. ما چگونه می توانیم بار دیگر این امت را گردهم آوریم بدون آزادی اسلامی مان، برادری اسلامی مان، و نیروهای انگیزه دهنده و پیش برنده مان که منشأ همه آنها در خود مکه است؟ حج و عمره باید تغذیه کنندگان این تجدید سازماندهی امت اسلامی ما باشد.آن مسلمانانی را که نمی توانند و یا نمی خواهند مکه و مدینه خاستگاه سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت برای تمام مسلمانان جهان از تمام اقطار عالم باشند، چه شده است؟ مگر این مسلمانانی که به حج و عمره می روند به بلوغ فکری کافی نرسیده اند که به فکر خویش و در تب و تاب اوضاع هم کیشان خود که ابزار جنگها و بازیچه دست مشرکین زمان ما شده اند، باشند؟
وحدت امت اسلامی
به این ترتیب می رسیم به آخرین بخش از موضوع مورد بحثمان وحدت، که کلمه ای عزیز برای هر مسلمان است. در گذشته، تلاش های زیادی برای رسیدن به این هدف به عمل آمده. زمانی در دوران حاکمیت مسلمانان در آندولوس (اسپانیای کنونی) تلاشی برای وحدت اسلامی به عمل آمد. و چنان که تاریخ به ما نشان می دهد، آن وحدت موقتی و عکس العملی بود؛ چون اجزاء مورد نیاز برای نگه داشتن آن را در خود نداشت. در دوران های پیش از آن نیز وحدتی غیردائمی بین مصر و سوریه وجود داشته که حد اقل به قدر کافی دوام یافت تا یک بار موجب آزاد سازی سرزمین مقدسمان از اشغال اروپایی ها بشود. در دوران اخیر تلاش های زیادی برای حصول وحدت به عمل آمده؛ به ویژه در کشورهای عربی.در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ وحدتی بین مصر و سوریه وجود داشت که بر اساس آن، دو کشور «جمهوری متحده عربی» نامیده می شدند. آن جریان منجر به تلاش هایی تنش آفرین جهت وحدت بین مصر و عراق، مصر و یمن، مصر و لیبی، لیبی و تونس، و سودان و مصر شد که به «وحدت مغربی» شهرت یافت. در تلاشی دیگر سعی شد تمام کشورهای شمال آفریقا به جز مصر متحد شوند و تلاش های دیگری نیز بوده اند که متأسفانه همه منجر به شکست شده اند.
ما همچنین شاهد جدائی آن چه زمانی پاکستان شرقی و غربی بود بوده ایم. در سایه اصطکاک ملی گرایانه بین دو پاره پاکستان، بنگلادش اعلام استقلال کامل کرد. تمام این جدائی ها می تواند ناشی از فقدان یک سیاست گذاری مشروع و مورد قبول عامه مسلمین باشد. تمام دولت های مذکور داری حکومت های سکولار، با ظاهر و پوسته برونی اسلامی هستند و آن حکومت ها را می توان فرمولی نامید برای دردسر سازی اسلام و مسلمین! دولت های امروزی حتی از آن سطحی از رهبری اسلامی که ملت هایشان را از جنگل سکولار به بیرون هدایت کنند و برای رهبری خود به جلب اعتماد ملتها بپردازند، عاجزند - در غیاب این حد (از کارایی) ما می توانیم انتظار وقوع رخدادهای بیشتری از همان نوع پیشین را داشته باشیم؛ یعنی تجزیه های بیشتر ملت ها، جنگهای داخلی، حاکمیت های ناشایست و شکست خورده، و البته اشغال سرزمین های بیشتر اسلامی.
بار دیگر رهبران و محققین در حکومت اسلامی و حرکت اسلامی لازم است راه را به سوی وحدت بخشی به اهدافمان، اولویت هایمان، و روش هایمان هدایت کنند. این رهبران و محققین لازم است برنامه ای قابل اجرا و منسجم ارائه کنند و به نسل آینده امت موقعیت ممتاز و تثبیت شده آنها را به یاری خدا تحویل دهند. ما مشکلات زیادی داریم که باید حل کنیم. مشکلات ما فزاینده اند. این مشکلات باید طبقه بندی شوند و به ترتیب از مهم ترین تا کم اهمیت ترین، در مقیاسی فراروی ما قرار گیرند. و ما به یک استراتژی بسیار منسجم همبستگی اسلامی جهت نیل به سوی وحدت نیازمندیم که باید نطفه آن در اجلاس های متفکرین اسلامی که قلبشان برای وحدت می طپد و فرد فرد علما و اعضای با تجربه حکومت اسلامی و حرکت اسلامی در آن دخیلند بسته شود.
نقیصه اختلافات عقیدتی
ما در عصری زندگی می کنیم که در آن، هیاهوی بسیار پیرامون قضاوت های فقهی، یا آنچه بعضی ها به آن اختلافات عقیدتی می گویند، برپا شده. این نقیصه باید برطرف شود. و برطرف شدن آن زمانی میسر خواهد بود که ما بر سر این واقعیت به توافق برسیم که ضرورت حفظ گوناگونی اجتماعی قومی، نژادی و فرهنگی در چارچوب حرکت به سوی وحدت اسلامی سیاسی، اقتصادی و نظامی قطعا باید رعایت شود. تشکیل یک حکومت مرکزی هیچ مغایرتی با غیر متمرکز بودن دستگاه های حکومتی در سایر نقاط جهان اسلام ندارد. این فکر باید بین مسلمین اشاعه داده شود که آنها می توانند مقر مرکزی قدرت حکومتی سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را در مکه مکرمه داشته باشند؛ در حالی که از آزادی های فرهنگی، ملی، و قومی خود در منطقه جغرافیایی خویش بهره مند باشند و بین این دو دستاورد، هیچ گونه به انزوا کشیدن، تبعیض یا جداسازی وجود نخواهد داشت.نتیجه گیری
استراتژی با هم بودن اسلامی در خط شکل نمی گیرد. لذا در خصوص ریزه کاری های مربوط به استراتژی جامع اسلامی باید شرایط و تحولات موجود در نظر گرفته شود. یک نقطه ضعف کنونی این است که ما به این واقعیت اعتراف نکرده ایم که گردهم نیامده ایم تا به سنجش میزان بزرگی مشکلاتمان بپردازیم؛ علی رغم این واقعیت که مشکلات بسیار داریم و این مشکلات را دیر زمانی است که داشته ایم. برخی از مشکلاتی که وقت و توان ما را به خود اختصاص داده اند به شرح ذیلند:١- اشغال نظامی سرزمین های ما: فلسطین، کشمیر، مناطقی در بالکان و غیره.
۲- سرسپردگی سیاسی دولت هایی که بر ما حکومت می کنند: عملا در سراسر جهان اسلام.
۳- اختناق اقتصادی در خصوص منابع طبیعی ما: که نفت، گاز و فلزات گرانبها تنها چند قلم از این اجناسند.
۴- عقده های کمتری آموزشی و فرهنگی، که نمود آنها اجرای برنامه های درسی سکولاریستی و غیر توحیدی در اکثر نقاط جهان اسلام است.
۵- مشکلات آوارگان و رانده شدگان از خانه و کاشانه، به ویژه در جاهایی مثل افغانستان، عراق و فلسطین.
6- فقدان انتخابات آزاد و عادلانه در سراسر مناطق اسلامی؛ اگر هم انتخاباتی برگزار شود، مایه خجالت و صرفا برای حفظ ظاهر است.
٧- سوء تغذیه و مرگ و میر ناشی از گرسنگی در برخی نقاط آفریقا و آسیا (شاخ آفریقا و شبه قاره هند از موارد بارز هستند).
۸- فرار مغزها. بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان برجسته مسلمان در کشورهای غیر اسلامی باقی مانده اند؛ به این دلیل ساده که کشورهای مادری آنها از تدارک زیرساخت های ضروری برای کار و بهره وری مفید آنها عاجزند.
۹- کشت و تجارت مواد مخدر. میلیون ها نفر در مناطقی از جهان اسلام شناخته شده اند که مشغول کاشت، داشت و صدور غیرقانونی مواد افیونی و مخدرند؛ مثل مورد بارز افغانستان.
مشکلات مزمن و عمیق بسیار دیگری هم هستند که ما در فهرست اولویت های خود قرار نداده ایم. نتیجه این است که ما هیچ تلاش جمعی برای حل این مشکلات به ترتیب فوریتها به عمل نمی آوریم و از آنجا که ما چنین برنامه عملی و منسجمی نداریم، نمی توانیم به تجمع منابع انسانی، طبیعی و توانمندی های خود به آن منظور بپردازیم، یا حداقل سعی کنیم از شدت آن مشکلات به سهم خویش بکاهیم. و مجددا، هر قدر هم که بعضی ها بخواهند از این واقعیت بگریزند، مسأله این است که ما به در اختیار داشتن قبله خودمان به طور تمام و کمال محتاج هستیم. مکه دیگر نمی تواند شهری خارج از حیطه رهبران و محققین حکومت اسلامی و حرکت اسلامی، و بالاتر از آن، قاطبة مسلمین جهان باقی بماند.
حرکت اسلامی
کی وقت آن فراخواهد رسید که همه مسلمانان بتوانند آزادانه به مکه سفر کنند، تا در کنفرانس اسلامی سالانه مکه شرکت نمایند؛ تا کنفرانس هایی در مکه برگزار کنند و حتی اگر می توانند و می خواهند در مکه سکنی گزینند؟این اتلاف وقت و انرژی بوده است که نسل های پیشین مسلمانان مجبور بوده اند (برای مناسک حج) همچون جریان یک سیل به مدت چند هفته از مکه عبور کنند و بعد مجبور به خروج از آن شوند؛ چنان که گویا در قلمروی ممنوعه بوده اند! .
واقعیات موجود ما را ناچار می کند به رهبران و متفگران حکومت اسلامی در ایران رو آوریم و از آنان بخواهیم مسؤولیت عمده را به دوش بگیرند و جهت و نیروی محرکه یک استراتژی وحدت اسلامی را تعیین و تأمین نمایند. این کار تنها می تواند با همکاری فعالانه و بال های مختلف همه جناح های حرکت جهانی اسلامی جامه عمل بپوشد. ما همچنین از رهبران و رؤسای حرکت جهانی اسلامی می خواهیم که گامهای ضروری را برای به دوش گرفتن مسؤولیت های زمان ما بردارند و دست های خود را در دستان برادران خود در ایران اسلامی بگذارند تا اولویت ها را رتبه بندی کنند و راه را برای حرکت مشترکمان به سوی همبستگی و وحدت اسلامی هموار نمایند. اگر یک «حکومت اسلامی» موفق در مصر، در ترکیه یا هر کشور دیگر وجود داشت، ما باز هم همین مطلب را در خصوص آنها می گفتیم. این جا صحبت از موضوع مهتری و کھتری، عرب و عجم، یا ملی گرایی و فرقه گرایی نیست. مسأله ما تنازع بقای اسلامی است. گذشتن هر سال بدون برداشتن گام های محکم و قابل ملاحظه ای که ما را به اهداف کوتاه مدت و بلند مدتمان نزدیک کند، به فرارسیدن سالی دیگر می انجامد که شامل جدایی ها، دستاوردهای منفی، و وقایع اسف بار بیشتر خواهد بود.
ما طی ماه های اخیر شاهد بوده ایم که چگونه همکاری سری بین نیروهای امپریالیست و صهیونیست منجر به مرگ و تخریب گسترده علیه فلسطینی های بی پناه و آسیب پذیر در غزه شد. اگر چنان فاجعه ای تکرار شود، خون بی گناهان به گردن وجدانهای ما خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر صداقت و پایبندی جدی خود را نسبت به مسائل اساسی مسلمانان در سراسر جهان نشان داده و به اثبات رسانده است. آن چه اکنون باید انجام شود، تأیید این واقعیت و رفتار صادقانه توسط دیگر بخش های حرکت اسلامی است که باید به نوبه خود به انجام برسد و چنین کاری به این معنا نخواهد بود که «حرکت اسلامی» از «حکومت اسلامی» دستور خواهد گرفت؛ بلکه بیشتر بدان معناست که حرکت اسلامی خود را با حکومت اسلامی هم سو خواهد کرد تا با هم به انجام کار بزرگی که باید انجام شود بپردازند.
به درگاه خداوند متعال دعا می کنیم که ما را به طریقی رهنمون باشد که مرضی خاطر خودش باشد و در این مسیر إلى الله، قلب های ما را به هم نزدیک کند و به ما توفیق اقدامات مشترک را عنایت فرماید. از خدای بزرگ و توانگر می خواهیم که راه برون رفت از این سالهای سخت را پیش پای ما گذارد، و تلخی همه خصومتها و ناکامی های این حدود یک قرن اخیر را به شیرینی رفاه و آسایش و پیروزی امت مان تبدیل کند.
پینوشت:
1- سوره مؤمنون، آیه ۵۲.
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی، چالشها، راهبردها»، نویسنده: دکتر محمد العاصی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390 ش، صص 308-296.