0
مسیر جاری :
کار من بالا نمي‌گيرد در اين شيب بلا خاقانی

کار من بالا نمي‌گيرد در اين شيب بلا

کار من بالا نمي‌گيرد در اين شيب بلا شاعر : خاقاني در مضيق حادثاتم بسته‌ي بند عنا کار من بالا نمي‌گيرد در اين شيب بلا حبذا روزي که اين توفيق يابم حبذا مي‌کنم جهدي کزين...
جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ خاقانی

جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ

جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ شاعر : خاقاني دل طلب کز دار ملک دل توان شد پادشا جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ خاک بر خود پاش کز خود هيچ نگشايد تو را تا تو خود...
باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني خاقانی

باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني

باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني شاعر : خاقاني دير است تا در پرده‌اي از پرده بيرون مي‌زني باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني نقشي که در کف ديده‌اي نه کم نه افزون مي‌زني...
لاله رخا سمن برا سرو روان کيستي خاقانی

لاله رخا سمن برا سرو روان کيستي

لاله رخا سمن برا سرو روان کيستي شاعر : خاقاني سنگ‌دلا، ستم‌گرا، آفت جان کيستي لاله رخا سمن برا سرو روان کيستي جانت فدا که بس خوشي جان و جهان کيستي تير قدي کمان کشي زهره...
ديوانه شوم چون تو پري‌وار نمايي خاقانی

ديوانه شوم چون تو پري‌وار نمايي

ديوانه شوم چون تو پري‌وار نمايي شاعر : خاقاني در سلسله‌ي زلف پري مار نمايي ديوانه شوم چون تو پري‌وار نمايي شب روز نمايد چو تو ديدار نمايي خورشيدي آنگه به شب آيي عجب اين...
چو عمر رفته تو کس را به هيچ کار نيايي خاقانی

چو عمر رفته تو کس را به هيچ کار نيايي

چو عمر رفته تو کس را به هيچ کار نيايي شاعر : خاقاني چو عمر نامده هم اعتماد را به نشايي چو عمر رفته تو کس را به هيچ کار نيايي چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کي آيي عزيز...
از روي تو فروزد شمع سراي عيسي خاقانی

از روي تو فروزد شمع سراي عيسي

از روي تو فروزد شمع سراي عيسي شاعر : خاقاني وز عارض تو خيزد نور شب تجلي از روي تو فروزد شمع سراي عيسي وي مست جام عشقت مردان راه معني اي صيد دام حسنت شيران روز ميدان ...
قم بکرة و خذها با کورة الحيات خاقانی

قم بکرة و خذها با کورة الحيات

قم بکرة و خذها با کورة الحيات شاعر : خاقاني فالديک قدينادي هات السلاف هات قم بکرة و خذها با کورة الحيات آن کيمياي جان‌ها وان گوهر نباتي در جام زيبقي کن گوگرد سرخ ذاتي...
يارب ليل مظلم قد قلت يارب ارحم خاقانی

يارب ليل مظلم قد قلت يارب ارحم

يارب ليل مظلم قد قلت يارب ارحم شاعر : خاقاني حتي تجلي الصبح لي في‌الساترين المعلم يارب ليل مظلم قد قلت يارب ارحم بوئي چو باد عيسوي رنگ چو اشک مريمي جام صبوحي ده قوي چون...
ما انصف ندماني لو انکر ادماني خاقانی

ما انصف ندماني لو انکر ادماني

ما انصف ندماني لو انکر ادماني شاعر : خاقاني فالقهوة من شرطي لاالتوبة من شاني ما انصف ندماني لو انکر ادماني آن جام سفالي کو و آن راوق ريحاني ريحان به سفال اندر بسيار بود...