مسیر جاری :
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
خط رقاع و توقیع مورد علاقه گرافیستها
تدریس خصوصی شیمی؛ راهی برای یادگیری بهتر و عمیقتر
متن کامل سوره انسان با خط درشت + صوت و ترجمه
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
بهترین خوشنویسان معاصر ایران
هزینه راه اندازی کلینیک کاشت مو چه قدر است؟
تفریحات شبانه در وان ترکیه
ماههای حرام: فلسفه، تاریخچه و احکام
متن کامل حدیث کسا با خط درشت + صوت و ترجمه
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان گیلان
مهم ترین خواص هویج سیاه
پیش شماره شهر های استان تهران
چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست
چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست شاعر : صائب تبريزي بيچراغ دل آگاه به اين راه مرو چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست که بي گواهي خاطر به هيچ راه مرو مرا ز خضر طريقت نصيحتي...
دايم به روي دست دعا جلوه ميکني
دايم به روي دست دعا جلوه ميکني شاعر : صائب تبريزي هرگز نديده است کسي نقش پاي تو دايم به روي دست دعا جلوه ميکني به زندگي شدهام بس که بدگمان بي تو خبر به آينه ميگيرم...
به پاي قافله رفتن ز من نميآيد
به پاي قافله رفتن ز من نميآيد شاعر : صائب تبريزي چو آفتاب به تنها روي برآمدهام به پاي قافله رفتن ز من نميآيد اگرچه از همه آفاق بر سر آمدهام همان به خاک برابر چو نور...
شب آدينه باشد گوشهي محراب روشنتر
شب آدينه باشد گوشهي محراب روشنتر شاعر : صائب تبريزي فروغ عاريت بانور ذاتي برنميآيد شب آدينه باشد گوشهي محراب روشنتر زندان به روزگار شود دلنشين و ما که روز ابر باشداز...
به پيغامي مرا درياب اگر مکتوب نفرستي
به پيغامي مرا درياب اگر مکتوب نفرستي شاعر : صائب تبريزي که بلبل در قفس از بوي گل خشنود ميگردد به پيغامي مرا درياب اگر مکتوب نفرستي سبو چون خالي از مي گشت، بار دوش ميگردد...
اميد دلگشاييم از ماه عيد نيست
اميد دلگشاييم از ماه عيد نيست شاعر : صائب تبريزي اين قفل بسته، گوش به زنگ کليد نيست اميد دلگشاييم از ماه عيد نيست روزم سياه باد که چشمم سفيد نيست چشم من و جدا ز تو، آنگاه...
بيد مجنونيم در بستانسراي روزگار
بيد مجنونيم در بستانسراي روزگار شاعر : صائب تبريزي سر به پيش انداختن از شرم، بار ما بس است بيد مجنونيم در بستانسراي روزگار امشب کدام سوخته مهمان آتش است ؟ استادهاند...
ده در شود گشاده، شود بسته چون دري
ده در شود گشاده، شود بسته چون دري شاعر : صائب تبريزي انگشت ترجمان زبان است لال را ده در شود گشاده، شود بسته چون دري زين بيش خشک لب مپسنديد جام را در گردش آوريد مي لعلفام...
دايم ستيزه با دل افگار ميکني
دايم ستيزه با دل افگار ميکني شاعر : صائب تبريزي با لشکر شکسته چه پيکار ميکني؟ دايم ستيزه با دل افگار ميکني خوني که در دلم تو ستمکار ميکني اي واي اگر به گربهي خونين...
زهي رويت بهار زندگاني
زهي رويت بهار زندگاني شاعر : صائب تبريزي به لعلت زنده، نام بينشاني زهي رويت بهار زندگاني شود ارزان متاع سرگراني دو روزي شوق اگر از پا نشيند نميآيد ز گلچين باغباني...