دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني

دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني شاعر : صائب تبريزي با لشکر شکسته چه پيکار مي‌کني؟ دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني خوني که در دلم تو ستمکار مي‌کني اي واي اگر به گربه‌ي خونين برون دهم دل مي‌بري ز مردم و انکار مي‌کني؟ شرمنده نيستي که به اين دستگاه حسن هر گه ز خانه روي به بازار مي‌کني يوسف به خانه روي ز بازار مي‌کند بر خلق ناز دولت بيدار مي‌کني چشم بدت مباد، که با چشم نيمخواب رحمي به حال تشنه‌ي ديدار مي‌کني يک روز اگر کند ز تو آيينه رو نهان ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني
دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني
دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني

شاعر : صائب تبريزي

با لشکر شکسته چه پيکار مي‌کني؟دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني
خوني که در دلم تو ستمکار مي‌کنياي واي اگر به گربه‌ي خونين برون دهم
دل مي‌بري ز مردم و انکار مي‌کني؟شرمنده نيستي که به اين دستگاه حسن
هر گه ز خانه روي به بازار مي‌کنييوسف به خانه روي ز بازار مي‌کند
بر خلق ناز دولت بيدار مي‌کنيچشم بدت مباد، که با چشم نيمخواب
رحمي به حال تشنه‌ي ديدار مي‌کنييک روز اگر کند ز تو آيينه رو نهان
صائب عبث چه درد خود اظهار مي‌کني؟رنگ شکسته را به زبان احتياج نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.