مسیر جاری :
آداب و رسوم رمضان در زنجان
آداب و رسوم رمضان در مازندران
انتخاب اول مسافران برای اقامت در مشهد
آموزش لیست ارزهای صرافی توبیت Toobit و حداقل واریز و برداشت آنها برای ایرانیان
کینوفیت با کمپین "صد سال با این پافها" به استقبال نوروز میرود!
شرایط سیاسی صلح امام حسن(علیهالسلام) و تطبیق آن با مسائل امروز
خلقت جن و انس، برای عبادت بوده یا برای جهنم!؟
عامل مصیبت های انسان کیست؟ خویشتن یا خدا یا شیطان!؟
مراقب و نگاهبان انسان، خدا یا فرشتگان!؟
فرزند داشتن خدا، ممکن یا ناممکن!؟
احکام روزه مسافر آیت الله خامنه ای
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
داستانی درباره ماه رمضان به قلم محمد امیری
هنگام سجده واجب چه ذکری بگوییم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
ماجرای ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
دیشب قاصد خوش خبری از بارگاه آصف مژده آورد که از جانب حضرت سلیمان، مهمانی برپا شده و دستور عیش و خوشگذرانی داده شده است.

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
زاهد گوشه نشین دیشب به میخانه رفت.پیمان توبه ی خود را شکست و به سراغ جام باده و شراب نوشی رفت.

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
آب حیات، تیره و گل آلود شد.حضرت خضر -که همه جا از قدم های مبارک او با طراوت می شود -کجاست؟ بر سر باد بهاری -که زندگی بخش گل ها و گیاهان است -چه آمده است که همچنان گل ها پر پر می شوند؟

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
جان در شوق وصال یار سوخت تا دل به آرزوی خویش برسد و آرام بگیرد، ولی ممکن نشد.ما در این آرزوی خام و دست نیافتنی سوختیم و سرانجام این آرزو تحقّف نیافت و به معشوق نرسیدیم.

رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
من خاک راه معشوق شدم؛ به این امید که او بر من گذر کند، ولی او گذر نکرد. از او انتظار صد لطف و مرحمت داشتم، اما او عنایت و توجهی هم نکرد. معشوق به عاشقان خود توجهی نمی کند.

دل از من برد و روی از من نهان کرد
آن یار، دل مرا برد و روی خود را از من پنهان کرد؛ برای خدا بگویید با چه کسی می توان این گونه رفتار کرد؟ چرا معشوق این گونه مرا می آزارد؟

دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد
ای یار! دست کوتاه ماه به زلف تابدار تو نمی رسد و همان طور که تکیه بر باد نمی توان کرد، به عهد و پیمان تو نیز اعتماد نمی توان کرد؛ آری وفای تو مانند باد صبا ناپایدار و گذراست.

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
عمرم بدون شراب و معشوق، بیهوده سپری شد؛ دیگر تنبلی و بیکاری بس است؛ از امروز به نوشیدن شراب و عشق ورزی با یار مشغول خواهم شد که کار درست این است. زندگی بدون شراب و مستی، معنا ندارد.

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
بلبلی یا تیمار عاشقانه ی خود گلی را پرورش داد، ولی باد خزان، دل او را با خار جفا و جفای خار آزرده کرد و عیش و عشقش را بر باد داد. چون من به جز دلبسته ی فرزند شدم، باد غیرتش وزید و او را از من گرفت. (اشاره...

صوفی نهاد دام و سر حقّه، باز کرد
صوفی ریاکار، دام تزویر و ریا را گسترد و با فلک که خود نیرنگباز قهاری است، شروع به مکاری و حیله گری کرد. صوفی از فلک هم حقّه بازتر است.