مسیر جاری :
امروز در فراق تو ديگر به شام شد
امروز در فراق تو ديگر به شام شد شاعر : سعدي اي ديده پاس دار که خفتن حرام شد امروز در فراق تو ديگر به شام شد کز رقت اندرون ضعيفم چو جام شد بيش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند...
خواب خوش من اي پسر دستخوش خيال شد
خواب خوش من اي پسر دستخوش خيال شد شاعر : سعدي نقد اميد عمر من در طلب وصل شد خواب خوش من اي پسر دستخوش خيال شد اين به چه زيردست گشت آن به چه پايمال شد گر نشد اشتياق او...
تا کي اي دلبر دل من بار تنهايي کشد
تا کي اي دلبر دل من بار تنهايي کشد شاعر : سعدي ترسم از تنهايي احوالم به رسوايي کشد تا کي اي دلبر دل من بار تنهايي کشد عاقلي بايد که پاي اندر شکيبايي کشد کي شکيبايي توان...
مرا به عاقبت اين شوخ سيمتن بکشد
مرا به عاقبت اين شوخ سيمتن بکشد شاعر : سعدي چو شمع سوخته روزي در انجمن بکشد مرا به عاقبت اين شوخ سيمتن بکشد به قهر اگر بستيزد هزار تن بکشد به لطف اگر بخرامد هزار دل ببرد...
تو را خود يک زمان با ما سر صحرا نميباشد
تو را خود يک زمان با ما سر صحرا نميباشد شاعر : سعدي چو شمست خاطر رفتن بجز تنها نميباشد تو را خود يک زمان با ما سر صحرا نميباشد مگر کز خوبي خويشت نگه در ما نميباشد ...
در پاي تو افتادن شايسته دمي باشد
در پاي تو افتادن شايسته دمي باشد شاعر : سعدي ترک سر خود گفتن زيبا قدمي باشد در پاي تو افتادن شايسته دمي باشد درويش که بازارش با محتشمي باشد بسيار زبونيها بر خويش روا...
اگر سروي به بالاي تو باشد
اگر سروي به بالاي تو باشد شاعر : سعدي نه چون بشن دلاراي تو باشد اگر سروي به بالاي تو باشد نپندارم که همتاي تو باشد و گر خورشيد در مجلس نشيند که مولودي به سيماي تو...
گر گويمت که سروي سرو اين چنين نباشد
گر گويمت که سروي سرو اين چنين نباشد شاعر : سعدي ور گويمت که ماهي مه بر زمين نباشد گر گويمت که سروي سرو اين چنين نباشد صورت بدين شگرفي در کفر و دين نباشد گر در جهان بگردي...
تو را ناديدن ما غم نباشد
تو را ناديدن ما غم نباشد شاعر : سعدي که در خيلت به از ما کم نباشد تو را ناديدن ما غم نباشد وليکن چون تو در عالم نباشد من از دست تو در عالم نهم روي که سرو راست پيشت...
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد شاعر : سعدي ياري که تحمل نکند يار نباشد جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد بسيار مگوييد که بسيار نباشد گر بانگ برآيد که سري در قدمي رفت گر...