0
مسیر جاری :
گول رنگشو خورد ضرب‌المثل‌ها

گول رنگشو خورد

روزی روزگاری، سه گاو وحشی در مرتعی با هم زندگی می‌كردند. این سه حیوان خیلی قوی بودند و قدرت زیادی داشتند و چون هم سن بودند و تازه به جوانی رسیده بودند به قدرت و توانایی خود خیلی ممطئن بودند. تفاوت این...
گفتم آدم نمی‌شوی، نگفتم شاه نمی‌شوی ضرب‌المثل‌ها

گفتم آدم نمی‌شوی، نگفتم شاه نمی‌شوی

روزی روزگاری، مردی صاحب اندیشه، فاضل و دانشمند پسردار شد. این مرد تمام تلاش خود را برای تربیت صحیح پسرش به كار برد، اما این پسر به جای اینكه مایه‌ی دل خوشی پدر باشد، همیشه مایه سرشكستگی و خجالت او بود.
گربه و موش با هم ساختند، وای به حال بقال ضرب‌المثل‌ها

گربه و موش با هم ساختند، وای به حال بقال

روزی، چند موش كه دنبال لانه جدیدی می‌گشتند، سر از یك دكان بقالی درآوردند. موش‌ها فكر می‌كردند كه گنج پیدا كرده‌اند. چون هرچه می‌خواستند می توانستند پیدا كنند و بخورند. آنها یك روز به سراغ گونی گندم می‌رفتند...
گربه را باید دم حجله كشت ضرب‌المثل‌ها

گربه را باید دم حجله كشت

روزی، مادری دو پسر داشت كه وقتی پسرانش به سنین جوانی رسیدند خیلی علاقمند بود تا برای آنها زن بگیرد. به همین دلیل هر روز یكی از دختران فامیل و همسایه‌ها را نشان می‌كرد و از پسر بزرگترش می‌خواست تا همراه...
گدا به گدا رحمت خدا ضرب‌المثل‌ها

گدا به گدا رحمت خدا

روزی روزگاری، پیرزن ناتوانی بود كه از مال دنیا هیچ چیزی نداشت جز یك خانه‌ی كوچك. از وقتی كه شوهرش از دنیا رفته بود چون فرزندی نداشت تا كمكش كند دیگر حتی نانی هم برای خوردن در خانه‌اش پیدا نمی‌شد. پیرزن...
كوه به كوه نمی‌رسه، آدم به آدم می‌رسه ضرب‌المثل‌ها

كوه به كوه نمی‌رسه، آدم به آدم می‌رسه

در دامنه‌ی كوهی بلند دو روستا قرار داشت. یكی از روستاها در میانه‌ی كوه قرار داشت كه به آن «بالاكوه» می‌گفتند و روستای دیگر پایین كوه قرار داشت كه به آن «پایین كوه» می‌گفتند.چون آن منطقه كوهستانی و خوش...
كلاهش پس معركه است ضرب‌المثل‌ها

كلاهش پس معركه است

سال‌ها پیش در كشور ما مانند خیلی از كشورهای دیگر تمام مردها و پسرها كلاه به سر می‌گذاشتند و نوع كلاه به نوعی نشان دهنده‌ی شخصیت و جایگاه اجتماعی فرد نیز محسوب می‌شد. در آن دوره كه تلویزیون و وسایل دیگر...
کلاغه می‌خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد ضرب‌المثل‌ها

کلاغه می‌خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

در بیشه‌زاری سرسبز کبکی زندگی می‌کرد (کبک پرنده‌ای است که در میان پرندگان سبک راه رفتنش زبانزد است) که خیلی آرام و با طمأنینه قدم برمی‌داشت. این شکل قدم زدن کبک باعث شده بود حیوانات زیادی علاقه داشته باشند
كف گیرش به ته دیگ خورده ضرب‌المثل‌ها

كف گیرش به ته دیگ خورده

در روزگاران گذشته، مرد با ایمان و درستكاری با خدای خود عهد كرد كه اگر خدا خواست و كسب و كارش رونق گرفت، قسمتی از درآمدش را برای غذا دادن به فقرا، گرسنگان و در راه ماندگان شهرش خرج كند. خداوند به او لطف...
كجا خوش است؟ آنجا كه دل خوش است ضرب‌المثل‌ها

كجا خوش است؟ آنجا كه دل خوش است

در كشوری دور، مرد جوانی بود كه با مادر پیرش زندگی می‌كرد. جوان هرچه تلاش می‌كرد و به دنبال كار بود، كمتر موفق می‌شد. به همین دلیل زندگی آنها روز به روز سخت‌تر می‌شد. تا اینكه یك روز پسر به مادرش گفت: در...