جهان خرم از اوست
آمد آن چشمه رحمت که جهان خرم از اوست آفتابی که درخشنده همه عالم از اوست در گلستان ولا لاله رخی چهره نمود که صبا غالیه افشان و مبارک دم از اوست
شنبه، 26 تير 1395
جلوه اهورایی
کعبه را صفا دادی، با رُخ اهورایی دل ز دلبران بردی، ای خدای زیبایی کعبه عاشقِ رویت، دل پریشِ گیسویت این چنین ز دستش شد، رشته شکیبایی
شنبه، 26 تير 1395
جانم علی...
یاعلی گفتیم و دلهامان بهاری می‌شود یکصد و ده بار این دل آبیاری می‌شود چشمه‌های نور از چشم تو جاری شد علی زخم دل با تیرعشقت باز کاری شد علی
شنبه، 26 تير 1395
تنهای تنها آفریدند
تنهای تنها آفریدند تو را تنهای تنها آفریدند برای خاطر ما آفریدند تمام عشق را در تو نهادند تو را با عشق یکجا آفریدند
شنبه، 26 تير 1395
پینه دست تو
پینه دست تو گندمکار بود زارع دشت تبسم زار بود هیچ کس هم مخفی از دیدت نشد بسکه چشمان تو مردم‌ دار بود
شنبه، 26 تير 1395
به مهر علی خو گرفته‌ام
من از ازل به مهر علی خو گرفته‌ام درس خداشناسی و نیرو گرفته‌ام ار مرشد طریقت خود شاه لافتی خوی محبت از کرم او گرفته‌ام
شنبه، 26 تير 1395
به خط خدا صدر لوح قضا
بود نام ایزد تعالی علی تقدس علی و تعالی علی به خط خدا صدر لوح قضا بود طوق زرین طغری علی در آن حد که ممکن به واجب رسد
شنبه، 26 تير 1395
شعر «به جز از علی نباشد، به جهان گره گشایی» از عباس شهری
به جز از علی نباشد به جهان گره گشایی طلب مدد از اوکن چو رسد غم و بلایی چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
شنبه، 26 تير 1395
به بندگی نرسد بنده ای به پای علی
به بندگی نرسد بنده‌ای به پای علی قلم چه عاجز و لال است در ثنای علی محب آل علیم خوشم که اثباتِ حلال زادگی من بود به پای علی
شنبه، 26 تير 1395
برادر خوانده روح حرا
ای برادر خوانده روح حرا ای وصی صرف ختم الانبیاء نحوی عاجز ماند از ترکیب تو رحم کن دریا به عجز ناخدا
شنبه، 26 تير 1395
آنجا که خدا هست و علی نیست کجاست؟
دیوان قضا خطی ز دیوان علی است سُکان قدر، در یدِ فرمان علی است طبع من و مدح مرتضی، شرمم باد آنجا که خدای من ثنا خوان علی است
شنبه، 26 تير 1395
آمده رشک ارم امشب
صحراي حجاز آمده رشك ارم امشب عالم همه گرديده محيط كرم امشب تكبير بگویيد حرم شد حرم امشب بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب در خانه زده صاحب‌خانه...
شنبه، 26 تير 1395
اي علي! باران رحمت بر كوير سينه‌اي
اي علي! باران رحمت بر كوير سينه‌اي آسماني عشق، يعني شهري از آيينه‌اي وسعتي نوري كه دنيا دائماً محتاج توست سرزميني ناتمامي، آسمان‌ها تاج توست...
شنبه، 26 تير 1395
ای قبله دلها
سالیست که من دوخته‌ام چشم به راهی آن ماه که هر سال کند جلوه چو ماهی خورشید ولایت به رجب چهره عیان کرد خورشید نتابیده چنین خوب به ماهی
شنبه، 26 تير 1395
امشب چه شب است
یارب این ماه کدامین مه و امشب چه شب است که فلک عرق نشاط است زمین در طربست شد مگر چشم مه امشب به جمالی روشن کاین چنین خرم و تابنده و پرخنده لبست
شنبه، 26 تير 1395
هواى جنّت
ز سيل اشک ديده، خاک را گل مى‌كنم امشب نباشد محرمم كس، راز با دل مى‌كنم امشب نظر بر آسمان مى‌افكنم گه بر مه و انجم گه از منزل برون، گه رو به منزل...
چهارشنبه، 2 تير 1395
وا مکن زخم سرم را
طبیبا وا مکن زخم سرم را مسوزان قلب زینب دخترم را طبیبا کار از درمان گذشته که آتش آب کرده پیکرم را طبیبا نسخه ننویسی که باید
چهارشنبه، 2 تير 1395
نگاه عبّاس
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود
چهارشنبه، 2 تير 1395
نخل بارور
روا باشد كه گردد آسمان زير و زبر امشب كه شد فرق على شير خدا شقّ القمر امشب ز خون فرق حيدر دامن محراب گلگون شد به خاك افتاد از بيداد، نخلى بارور...
چهارشنبه، 2 تير 1395
نخل از غم بارور بود
وجودم نخل از غم بارور بود تمام حاصلم خون جگر بود ز هر شاخه هزاران میوه دادم همانا پاسخم نیش تبر بود
چهارشنبه، 2 تير 1395