دوش اشگم سر به جيحون ميکشيد

دوش اشگم سر به جيحون ميکشيد شاعر : عبيد زاکاني دل بدان زلفين شبگون ميکشيد دوش اشگم سر به جيحون ميکشيد اشگ ريزان ناله را چون ميکشيد ناتوان شخص ضعيفم هر زمان گاه آهش سوي گردون ميکشيد گاه اشگش سوي صحرا ميدواند لشگر از بهر شبيخون ميکشيد ناگهان خيل خيالش بر سرم تا گريبان جامه در خون ميکشيد ديد آن چشم بلابين دمبدم رخت از آن دريا به هامون ميکشيد آستين بر زد خيالش تا به روز لعل او پيکانش بيرون ميکشيد غمزه‌اش تيري که ميزد بر عبيد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوش اشگم سر به جيحون ميکشيد
دوش اشگم سر به جيحون ميکشيد
دوش اشگم سر به جيحون ميکشيد

شاعر : عبيد زاکاني

دل بدان زلفين شبگون ميکشيددوش اشگم سر به جيحون ميکشيد
اشگ ريزان ناله را چون ميکشيدناتوان شخص ضعيفم هر زمان
گاه آهش سوي گردون ميکشيدگاه اشگش سوي صحرا ميدواند
لشگر از بهر شبيخون ميکشيدناگهان خيل خيالش بر سرم
تا گريبان جامه در خون ميکشيدديد آن چشم بلابين دمبدم
رخت از آن دريا به هامون ميکشيدآستين بر زد خيالش تا به روز
لعل او پيکانش بيرون ميکشيدغمزه‌اش تيري که ميزد بر عبيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط