تاریخ حقوق هندوستان

مراسم اصلی عقد هفت گامیست که عروس و داماد گِرد آتش مقدّس با هم برمی دارند. میان طبقات بالا اقرباء تا شش پشت از پدر و احتمالاً تا پنج نسل از مادر نباید مزاوجت کنند. زن و مرد نباید از یک خاندان بزرگ باشند، ولی هیچ طبقه ای نمی تواند از طبقه ی دیگر زن بگیرد.
شنبه، 22 آبان 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ حقوق هندوستان
پس از گذراندن دوره های استعمار در بیست و ششم ماه نوامبر 1949 میلادی ملّت هندوستان با عزم راسخ به تأسیس یک حکومت جمهوری مستقل بر اساس دمُکراسی قانون اساسی خود را تصویب کرد و اصول ذیل را برای قاطبه ی اهالی آن کشور پهناور اعلام نمود: عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، آزادی فکر و بیان عقیده و ایمان و پرستش- برابری در مقابل قانون و برادری بمنظور تأمین حیثیت و احترام افراد و وحدت ملّی. قانون اساسی در 26 ماه ژانویه 1950 بمرحله ی اجرا درآمد.

ترجمه ی متن قانون اساسی مزبور در صفحات 109 تا 119 کتاب دمُکراسی و آزادی در هند تألیف و گردآوری سیف آزاد مدیر نامه ی ایران باستان، چاپ تهران مهرماه 1329 مندرج است ولی تاکنون 21 بار اصلاح شده است.

ضمن بحث از بابل گفته شد مسلّماً مجمع القوانین حمّورابی پیش از احکام موسی و مانو و شاید بین دو یا سه هزار سال قبل از میلاد مسیح بوده ولی چون از قانون مانو سخنی نرفت بی مناسبت نیست باختصار توضیح داده شود.
 

مانو

واژه ی سانسکریت مانو بمعنی انسان است طبق تحقیقات نویسندگان دائرة المعارف امریکانا (1) شخصیّت تاریخی مانو محلّ تردید و تأمّل است. زیرا در وِدا و حماسه ی باستانی مهابهاراتا چندین جا بعنوان ابوالبشر از او یاد شده و در باب اوّل کتاب قانون منسوب به او خود را زاده ی ویراچ فرزند هستی مطلق و آفریننده ی کلّ جهان خوانده است. دیگر اینکه در علم الاساطیر هندوستان چندین مانو ذکر شده و هر کدام در عصر خود جهانی را که ویران شده از نو آفریده است. امریکانا رئوس مطالب کتاب مانو را در دوازده باب بدین طریق خلاصه کرده است:
(1) آفرینش (2) آموزش و پرورش و تکالیف شاگرد (3) زناشوئی و وظایف رئیس خانواده (4) اعاشه و اخلاق (5) پرهیزانه و تطهیر و تکالیف زنان (6) وظایف زاهد گوشه نشین و مرتاض (7) حکومت و وظایف پادشاه و صنف نظام (8) دادرسی و قانون- حقوق خصوصی و جزائی (9) دنباله ی بحث و وظایف طبقات بازرگانان و خدمتگزار (10) طبقات مختلط و وظایف طبقات بهنگام سختی و پریشانی (11) پشیمانی و کفّاره ی گناهان (12) تناسخ ارواح و سعادت جاودانی.

نزد هندیان مانو بمنزله ی نوح است. بعد از وِدا قدیمترین مجموعه ی کتب مقدّس چهارگانه ی هندوانست. در افسانه های آن کشور آمده است که ماهی عظیم الجثّه ای مانو را از خطر طوفان آگاهی داد تا برای نجات خود کشتی بسازد. ساخت و رهائی یافت. قربانیها کرد تا برای او دختری بدنیا آمد و بوسیله ی دختر پدر نوح بشر گردید. گذشته از افسانه ی ابوالبشر بودن او، از جنبه ی تاریخی هم او را مؤلف مجموعه ی قوانینی دانسته اند بنام مانوا- دارمازاسترا که افکار هندوان را در عهد بودا منعکس ساخته و فقط متن جدید آن که موزون و منظم است محفوظ مانده است و احتمالا در حدود صد سال بعد از میلاد مسیح بزبان سانسکریت تهیه شده است.

کتاب مانو از کتب مقدّس هندیانست. آیین برهمنی یا برهمائی در این کتاب بیان شده و آثار گرانبهائی از تمدن آریائی در آنجا دیده می شود.

استاد ممتاز دانشگاه تهران آقای علی اصغر حکمت سفیر کبیر سابق ایران در هندوستان در کتاب سرزمین هند ( بررسی تاریخی و اجتماعی و سیاسی و ادبی هندوستان از ادوار باستانی تا عصر حاضر ) چاپ تهران 1337 شمسی می نویسد: « در میان اسناد و نوشتجاتی که قسمت اوّل یعنی دهارما شسترا را تشکیل می دهد کتاب قوانین منو از همه برجسته تر است و نزد هندوان بعد از ویداها از مقدس ترین کتب دینی شمرده می شود. در آن قدیم ترین سبک زندگانی اجتماعی باستانی ظاهر می باشد. متن آن قوانین بصورت شعر بوده است که بعدها بکلام منثور درآورده اند و آن مشتمل است بر قواعد اخلاقی زندگانی. منو شارع آن قوانین در نزد آنها مانند حضرت آدم است که این کتاب را برای فرزندان خود یعنی نوع بشر نوشته است. آن مجموعه دوازده باب است مشتمل بر اصول و مبادی هند وئیزم و در حقیقت کتاب فقه و اصول ایشان است. حدس زده می شود که آن مجموعه در 1280 ق.م. شروع شده و بتدریج تا قرن ششم مسیحی تکمیل شده. قوانین مانو را در سال 1794 م. سرویلیام جونس به انگلیسی ترجمه کرده و اوّلین اثر سانسکریت است که در معرض مطالعه ی محققین عصر جدید درآمد ».
 

امتیاز طبقاتی

ضمن بحث از طبقات اجتماعی هند و در همان کتاب به نکات جالبی برمی خوریم که از لحاظ تاریخ حقوق نقل آن بی مناسبت نخواهد بود. آقای حکمت نوشته اند: « بموجب قوانین بسیار محکم باستانی هر طبقه در امور عادی زندگانی خود از قبیل عروسی و مرگ و عذا و معبد و شغل از طبقات دیگر بکلِّ منفصل و ممتاز است. سایر افراد بشری را که بهیچ یک از طبقات هندو منتسب نیستند « ملیکشا » (2) نام داده اند یعنی « زیردست » و « فرومایه ». حتی سلاطین و شاهزادگان سایر ممالک و امرا و بزرگان نژادهای دیگر را از همین نوع می شمارند.
  « ابتدای این طبقه بندی چنان که گفتیم از دو هزار و پانصد سال قبل از این شروع شده است و نظر بانزوای کشور هند و جدائی مردم هندوستان از سایر ممالک عالم این طبقات بنوبت خود هر یک تکامل جداگانه حاصل کرده است. اصل و مبدأ این طبقه بندی در تاریخ چنان است که چون آریانها بهندوستان هجوم آورده اند سکنه ی قدیمه ی بومیان آن مملکت را نژادی فروتر از نژاد خود دانسته و برای خود مرتبتی مافوق آنها قائل شده اند. از اینجا امتیاز طبقاتی بوجود آمده و بتدریج در مشاغل و مکاسب و السنه و معتقدات و مساکن تأثیر کرده است.

« بالاترین این طبقات سلسله برهمنان اند که از نژاد هند و آریان طبقه ی عقلائی مملکت را تشکیل می دهند و برای آنها تفوّق و برتری بر سایر طبقات هندو مسلّم بوده است. برهمنان از دیرباز در روش و عادات و رسوم معتقد بجدائی و امتیازی بوده و آمیزش و اختلاط خود را با سایر طبقات حرام می دانسته اند و هر طبقه که به سبک و روش و مقام برهمنان نزدیک تر باشد در هیأت اجتماع منزلت آن بالاتر است و هرچه از آن دور بشود پائین تر می رود تا بطبقه ی « پاریا » یعنی طبقه ی سافله ( نجس ) می رسد. چنانکه ذیلاً شرح داده می شود.

« در طول مرور دهور برهمنان یک سلسله عادات و ریاضات و اوراد و اذکار وضع کردند. در سرتاسر هندوستان بهدایت ایاشن و در تحت قدرت راجه ها و سلاطین معبدهای عالیه برافراشته شد که بیشتر آنها در جنوب هندوستان منتسب بخدای شیوا و زادگان اوست و در شمال هندوستان منتسب بخدای ویشنو است.

« طبقه ی سافله:- طبقه ی سافله که پائین ترین طبقات اجتماعی هندند به اسامی مختلف نامیده می شود. این طبقه را نجس (3)، پاریان (4) خارج از نژاد آیا و جزء طبقه ی مُنحطّه (5) و خارج از جامعه (6) نام داده اند. مهاتما گاندی بآنها لقب هَریجان (7) عطا کرده است یعنی « مردمان خدا ». این جماعت که در پائین ترین طبقات واقع شده اند بموجب احصائیّه ی 1951 متجاوز از 51 میلیون نفرند و از 430 جوامع مختلف ( دسته جات ) ترکیب یافته اند. برحسب رسوم و عادات بمشاغل خسیسه و مکاسب رذیله کسب معاش می نمایند. غالباً به جاروبکشی، کنّاسی، دبّاغی، سلّاخی، مرده کشی و امثال این امور اشتغال دارند. از ازمنه ی بسیار دیرین که مبدأ آن در تاریخ معلوم نیست در جامعه ی هندو نجس شمرده شده اند. حتّی در بعضی از نواحی جنوب هند نه تنها مِساس با آنها ممنوع است بلکه رؤیت آنان نیز موجب آلودگی برهمنان می شود. آنها اجازه ی شرب از چاه های عمومی را ندارند، حق ورود بمعابد برای ادای عبادت به آنها داده نشده، سواری در گاری و تخت روان را برای آنان ممنوع است و همچنین حق عبور و مرور در جاده های عمومی را ندارند. تشریفات عروسی و فرستادن اطفال آنها بمدارس عمومی قدغن است. اگر در دهات باشند در خارج از ده دور از سایر دهاتی ها باید زندگی کنند.

« در عصر سلاطین گوپتا این جماعت بطوری مردود و نجس شناخته شدند و نزدیکی به آنها بحدّی حرام شمرده می شود که مانند جذامیان در قرون وسطی در اروپا مجبور بودند هنگامی که بده یا قریه می آمدند دو چوب بهم بزنند تا آریانهای ساکن آن محل از وجود آنها خبردار شده از آنها دوری جویند. محقّقین تاریخ هند مبدأ پیدایش این طبقه را در ازمنه ی بسیار قدیم و در هنگامی که نژاد آریان به این سرزمین تاخته اند جستجو می کنند و می گویند که آنها اصلاً سکنه ی قدیم و بومیان هند بوده اند که اکنون در اویدیان (8) نامیده می شوند. آنان در برابر مهاجمین آریائی مقاومت نیاوردند و شکست خوردند.

« یکی از قدیمترین آثار کتبی که در آداب سانسکریت راجع به این طایفه یافت می شود در قوانین مانو در حدود قرن پنجم قبل از میلاد است. در آنجا اشاره به طبقات مختلفه ی جامعه ی هندو نموده و قواعدی برای نجاست طبقه ی مذکور وضع کرده است. همچنین در آثار بودائی در دو هزار و پانصد سال قبل به این جماعت اشاره کرده است. ظاهراً زمانی از قدیمترین ازمنه که جامعه ی هندو از حال صحرا نوردی خارج شده و سکونت اختیار کرده و ده و قریه ایجاد شده، این جماعت را که بقایای ملل مغلوبه اند دور از خود قرار داده اند و آنها را بشغلهای پست و خسیس که دون شأن خود می دانستند گماشته اند. و این عادت و رسم در طول مدت هزاران سال همچنان باقی مانده تا بزمان ما رسیده است.

« در زمان حکومت انگلیسها رفته رفته این طبقات پاره ای امتیازات و حقوق بدست آوردند و در بسیاری از ولایات هندوستان تسهیلاتی برای تربیت و تعلیم آنان قائل شدند. مهاتما گاندی بنوبت خود اصلاح وضع اجتماعی آنها را یکی از وظایف مقدّسه ی خود شمرده و برای آنکه آنها حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند یکی از روزها های طولانی خود را بر خود الزام کردند. همچنین بعضی قوانین بنفع آنها وضع شد که برای آنها حق ورود بمعابد هندو شناخته گردید. در نواحی شمال مانند پنجاب و اُترَّپرادِش ( u.p. ) و بهار وضع آنها بهتر از ساکنین جنوب مانند مَدرَس بوده حتّی بعضی از افراد تربیت شده ایشان بدرجه ی وزارت رسیدند.

« در عصر حاضر عواملی چند موجب بهم شکستن اصول « کاست » شده است که طبقه ی سافله را نیز از بدبختی چند هزار ساله ی خود کم و بیش نجات بخشیده: از آن جمله وجود احزاب سیاسی است. پیشوایان و رهبران اجتماعی تشخیص داده اند مملکت بزرگی که چندین میلیون سکنه ی آن به منتها درجه ی مسکنت و فلاکت و سیاه روزی افتاده اند و دیگر مردم آن مملکت از آنها احتراز و واجب می شمارند محال است بتواند مستقل و آزاد گردد، و مادام که اصول مساوات ما بین تمام افراد قایم نشود آزادی آن کشور ممکن نخواهد شد.

« دیگر اختلاف مذاهب در هندوستان و توسعه ی اسلام و مسیحیّت نیز عامل دیگری برای بهبود وضع آن جماعت شده است. تفرّق ادیان باعث گردید هزارها نفوس از طبقه ی نجس بدیانت اسلام یا مسیحیت یا بودائی بگرایند. در نتیجه طبقات عالیه ی هند ... ناگزیر درصدد برآمدند که برای هَریجانها هم وضعیت اجتماعی بهتری قایل شوند تا در جامعه ی هندوئی باقی بمانند. عامل دیگر انتشار تعلیم و تربیت در طبقه ی مُنحطّه است. در نتیجه ی تحصیل علم اندک اندک بحقوق انسانی خویش پی برده و خود را برای آنکه عضو صالح جامعه شناخته شوند، آماده ساختند. رهبران و پیشوایان عالم و قابل در میان آنها بظهور رسیدند که آنها را به استرداد حقوق مغصوبه و امتیازات انسانیت رهبری کردند. عامل دیگر روش حکومت انگلیس بود. دولت انگلیس قویّا از آنها پشتیبانی کرد و رفته رفته راه را برای آنکه آن جماعت در قانون اساسی هندوستان دارای امتیازاتی شناخته شوند باز کردند.

« گرچه هنوز در دهات هند اوضاع و احوال طبقات سافله چندان تعریفی ندارد و سیستم اصنافی نزد روستائیان رعایت می شود ولی رویهمرفته مردم هند در زمان حاضر امتزاج و اختلاطی بسیار با یکدیگر حاصل کرده اند. اکثریت نفوس در شهرهای بزرگ هندوستان ناچار با یکدیگر آمیزش دارند. و در معبدها با هم بعبادت اشتغال می ورزند، در بسیاری از مهمانخانه ها و رستورانها با یکدیگر طعام می خورند، در کارخانجات بزرگ صنعتی کارگران اجباراً با یکدیگر معاشرت می کنند. مخصوصاً بعد از استقلال هند در این ده سال اخیر وضع طبقات مُنحطّه بهبود نمایانی حاصل نمود. چنانکه گفتیم در بعضی از اصول قانون اساسی مانند 15 و 17 و 19 و 29 منافع و حقوق ایشان تأمین گردیده و رسم قبیح نجاست افراد انسانی لغو و ممنوع شد و به آنها حق استفاده از تربیت و تعلیم عمومی و نمایندگی در پارلمان مرکزی و مجالس ایالتی داده شده است (9).

« اکنون در ایالات و ولایات حکومتهای محلّی بتمام صاحب منصبان کشوری و لشکری دستور اکید داده اند که از موضوع نجاست هَریجانها بتمام وسائل ممکنه جلوگیری نمایند. کتابها و رسالات و نشریات بسیار بالسنه ی انگلیسی و هندی و دیگر لغات محلّی در قباحت این قاعده و نکوهش آن رسم منحوس منتشر ساخته اند و بوسیله ی فیلم و رادیو و اعلانات تبلیغات بسیار در دهات بعمل می آید. دولت مرکزی چهل میلیون روپیه در سال 1950 بمصرف مبارزه با رسم « نجاست » رسانده است. در دوره ی اوّل مجلس ملّی هندوستان در میان 500 نفر عضو 70 نفر از این طایفه بکرسی نمایندگی نشسته اند (10). »

تاریخ حقوق هندوستان
 
اطلّاعات مفصّل و مشروح درباره ی قوای مقنّنه و قضائیّه و مجریه و حکومت پارلمانی و سازمانهای سیاسی و اداری و تقسیمات کشوری و مقرّرات مربوط به حقوق طبقات عقب افتاده در سالنامه ی 1967 هندوستان از انتشارات وزارت اطلاعات و رادیوی آن دولت مندرج است (11).
 

قانون در هندوستان

به اختلاف حکومتهای گوناگونی که طیّ ادوار مختلف بر این سرزمین فرمانورائی داشته اند قانون هم مختلف و متغیّر بوده است. از باب مثال شروع اسلام با مسلمانان وارد هندوستان شد و پس از آنکه کمپانی هند شرقی بفرمان ملکه ی الیزابت ( 31 ماه دسامبر 1600 میلادی ) ابتدا بعنوان بازرگانی و از سال 1765 ببعد باتّکاء انگلستان با حاکمیّت ارضی بر آن آب و خاک دست یافت، قانون انگلستان در بسیاری از امور تأثیرات زیادی داشت، ولی احوال شخصیّه مُسلمین باز هم تابع شریعت اسلام بود.

چند تن از استادان حقوق هندوستان (12) که در آن شبه قارّه مأموریت داشته اند همچنینی یکی از دادرسان پیشین آنجا می نویسد: در دوران فرمانروائی امپراطوری بریطانیا حقوق انگلستان حتی در امور دینی و مذهبی آن کشور نیز نفوذ یافت و از مصوّبات قانونی انگلستان و تصمیمات دادگاه های عالی آن کشور هنوز در دستگاه های جمهوری هندوستان نشانه ها و آثاری دیده می شود. امّا چون اکثریت عظیم نفوس با هندوانست و چون پس از نخستین هجوم اقوام آریائی قوانین و رسومی بجا مانده که جزء مواریث این ملّت است، توجّه پژوهندگان بیشتر بقوانین هندوست.

کُهن ترین منابع مدوّن حقوقی نزد این مردم مقدّس است و چون مقدّس است قانون هندوان اصولاً تغییرناپذیر نیست. امّا اقوام و اُمم دیگری که وارد هند شده اند آداب و رسوم دیگری را با خود به ارمغان آورده اند و طبعاً باقتضای تحوّلات تاریخی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دگرگونیهائی بتدریج در امور خانوادگی و محلّی آهسته و آرام پدید آمده است.
قانون مانو می گوید آداب و رسوم دیرین که تاریخ پیدایش آن از یادها رفته است برترین و بالاترین مرتبه ی قانون است، و اصولاً و عملاً برای اجرای قانون هندو در محاکم به تفاسیر مفسّرین بزرگ تمسُّک می جویند (13).
 

خانواده در هندوستان

چیزی که در جامعه ی هندو چشمگیر است قانون خانواده ی مشترک است (14) که بیگمان از روش پدرسالاری آریائی برای هندوان مانده است. از رسوم بسیار دیرین است که همه ی افراد یک خاندان با خویشاوندی پدری و مادری که گاه صدها نفر می شوند با هم زندگانی کنند و در مسائل اقتصادی به آیین اشتراکی جمع المال و در مراسم مذهبی نیز هم آهنگ و در دیگر امور به فرمان بزرگ خاندان گردن نهند. این رویّه بیشتر در هندوستان و جزایر هند شرقی ( اندونزی- سابقاً هند هُلند ) و مجمع الجزایر مالای و هند و چین معمول است و در جوامع باستانی فنلاند و میان بعضی از طوایف سلاو و آریائی نیز وجود داشته است.

البتّه بگفته ی همان نویسندگان این روش هندوان در نقاط مختلف هندوستان شدت و ضعف دارد و مسائل مربوط به خرید و فروش اراضی و املاک و وراثت و وصایا و تقسیم اموال اختصاصی و دیون که بسیار پیچیده و دشوار است در گنجایش این بحث مختصر نیست. همینقدر درباره ی حقوق زن نکته ی جالب اینست که در پاره ای موارد حق مالکیّت زن و مرد نسبت به اموال معیّن متفاوت است و این تفاوت بسته به آنست که از کجا به زن رسیده است. هرگاه از مرد رسیده یا شوهرش بخشیده یا سهمی از اموال اختصاصی به او واگذار شده باشد نوع مالکیّت او با مرد فرق می کند. می تواند تا زنده است از منافع آن کاملاً بهره مند شود ولی نمی تواند ملک را بدیگری بدهد یا منتقل سازد و پس از مرگ ورثه ی او از آن ملک ارث نمیبرند. ماتَرَک یا مُرده ریگ او برمی گردد بورثه ی کسی که ملک را به زن داده یا بخشیده است. بعبارت دیگر آثار مالکیّت زن پس از مرگ زن منتفی است.

در غرب هندوستان طبق قانون « مایوخا » حق تملّک و تملیک و اختیار تام نسبت به عین و منفعت برای زن قائلند، ولی ملک باید از مردی به او رسیده باشد که از خانواده ی خود او باشد. همچنین برای دختری این حق را قائلند که وارث پدر باشد یا برای خواهری که از برادر خود ارث ببرد. در این گونه موارد پس از مرگ زن ترکه ی زن در حکم ترکه ی مرد است.

نوع دیگر که باز باختلاف روشها و منطقه ها دگرگونه می شود هدایا و تُحفی است که خویشاوندان پیشکش کنند و دیگران بهنگام زناشوئی بعنوان چشم روشنی بیاورند. همچنین دست رنج زن بی شوهر که همه ی این گونه اموال کاملاً در اختیار خود زن است و برای هر گونه تصرّف آزاد است. چنین مال را « استریدهانا » (15) نامیده اند که همان مِلکَ طِلق بلا مُعارض است با این تفاوت که باز قانون وراثت باختلاف منطقه و طریقه و منشأ تغییرپذیر است ولی بهرحال بیشتر بسود زن است تا بسود مرد.

زناشوئی: در مجموعه ی قوانین مانو هشت قسم زناشوئی را برشمرده اند که بعضی از آنها نموداری از بربریّت و حتّی توحّش است. چهار قسم پذیرفته و پسندیده و چهار قسم دیگر نکوهیده است؛ ولی از اقسام هشت گانه فقط دو قسم هنوز مانده است که یکی را « برَهما » (16) و دیگری را « اَسورا » (17) گویند. « برهما » که از اقسام پسندیده بشمار می رود آنست که پدر اسماً و ظاهراً دختر خود را بداماد هدیه می کند. « اسورا » آنست که اسماً و ظاهراً داماد را می خرد و از اقسام ناپسند زناشوئیست که میان طبقات پائین مرسوم است. ازدواج کودکان در گذشته معمول بوده ولی بحکم قانون ممنوع شده است.

مراسم اصلی عقد هفت گامیست که عروس و داماد گِرد آتش مقدّس با هم برمی دارند. میان طبقات بالا اقرباء تا شش پشت از پدر و احتمالاً تا پنج نسل از مادر نباید مزاوجت کنند. زن و مرد نباید از یک خاندان بزرگ باشند، ولی هیچ طبقه ای نمی تواند از طبقه ی دیگر زن بگیرد.

در تعریف واژه ی « کاست » (18) و بِستِر بزرگ می نویسد: نظام اجتماعی هندو که اصل و منشأ آن از تهاجم نژاد آریائی بوده است برای مهاجمین چهار طبقه قائل است: طبقه ی روحانی را برَهمَن، طبقه ی سلحشور را « کشَتریا » (19)، طبقه ی بازرگان و کشاورز را « وِیسیا » (20)، و طبقه ی پیشه ور و کارگر را « سُدرا » (21) نامیده اند و معروف است که سه طبقه ی اول دوبار بجهان آمده اند. نشانه ی آنها ریسمان مقدّس است. مراسم مذهبی و امتیازاتی مخصوص خود دارند که کارگر و پیشه ور از آن امتیازات محرومند. کارگران و پیشه وران نوعاً بومیانی هستند که هنگام تهاجم مهاجمین شکست خورده اند. بر اساس نوع مشاغل و تغییر مسلک و تفرقه و تشتّت مذاهب و اختلاط و امتزاج و پیوند زناشوئی میان خانواده هائی که دختر داده و دختر گرفته اند و همچنین بر اثر روابط و آمیزشهای اجتماعی بتدریج شماره ی طبقات افزایش یافته است، ولی اصولاً مبنای طبقه بندی همان طبقات چهارگانه ی اولیّه است و با وجود همه ی اعتراضات وارده اختلاط و امتزاج اجتماعی تابع محدودیتها و تضییقات شدید بوده و هست. معنی واژه ی « وَرنا » (22) که بزبان محلّی بجای طبقه بکار می رود « رنگ » است و ظاهراً ریشه ی آن کوششهای نژاد سفیدپوست آریائیست که خواسته است خون آریائی پاک بماند و با خون اقوام دیگر آمیخته نشود.

امّا طلاق بمفهوم دقیق کلمه در قانون هندو اصولاً معهود نیست، ولی عملاً در بسیاری از طبقات پائین وجود دارد. زن ناپرهیزکار از جمیع حقوق باستثنای قوت لایموت محروم است. مرد هندو می تواند چندین زن داشته باشد و حال آنکه به زن هندو بیش از یک شوهر نمی رسد و بیوه زن نمی تواند شوهر اختیار کند، ولیکن بسیاری از طبقات پائین تجدید فراش را برای زن جایز دانسته اند. قانون 1856 میلادی این حق را برای همه ی هندوان شناخت ولی بیوه را از ارث شوهر اوّل محروم ساخت. طبقاتی که پیش از سال 1856 برای زن شوهر مُرده اختیار شوهر دیگر را با استفاده از وراثت جایز می دانستند از این قاعده مستثنی بودند. بموجب قانون 1923 میلادی زن و مرد هندو از طبقات مختلف اجتماع حق ازدواج پیدا کرده اند.

پیش از سال 1829 همین که شوهری بخصوص از طبقات بالا راه جهان دیگر را می پیمود و رسم این بود که بهنگام سوزاندن جسد میّت روی همان توده ی هیزم زن او هم با جنازه ی شوهر بسوزد. این رسم را « سَتی » (23) می نامیدند. در عهد فرمانروائی لُرد بِن تینک (24) این عمل جُرم شناخته شد و موقوف گردید. لیکن با اینکه هندوان تحصیل کرده بچنین کار فجیع دست نمی زنند نویسندگان بریطانیکا معتقدند که حتّی بسال 1954 میلادی هم اینگونه حوادث سوزناک روی داده است. هرگاه سنّ چنین زنی از هیجده ببالا باشد فرض اینست که چون بحدّ رشد رسیده و بمیل خود بمرگ تن داده است نسبت بکیفر محرّک باید تخفیف قائل شوند. اگر بسنّ هیجده نرسیده باشد محرّک در حکم قاتل یا شریک قتل است و کشته می شود.
 

حقوق طبیعی (25) در برابر حقوق انگلستان

حقوق طبیعی و قانون فطرت تا اندازه ای در فصول قبل مورد بحث قرار گرفت (26). گفته شد حقوق طبیعی منطق عقل است و آنچه خلاق عقل باشد خلاف عدل است. این فکر هنگامی به نقطه ی اوج رسید که گروسیوس حقوقدان نامی هلند پایه ی حقوق بین الملل را بر قانون طبیعت گذاشت (27).

باتوجّه به اقوال نویسندگانی که فضیلت تقدّم را برای حقوقدانان رُم قائلند پالّاک حقوقدان بزرگ انگلستان (28) قانون طبیعت را قانون زنده ای می داند که همیشه درگذرگاه تاریخ با میزان عقل و ناموس ترقی و تکامل هم آهنگ بوده است. امّا چون افرادی از این عنوان سوء استفاده کرده اند عدّه ای قانون طبیعت را صرفاً بهانه ای برای احکام خودسرانه یا سرپوشی بر افکار پریشان می دانند.

پالّاک گوید در قلمرو انگلستان چه بسا کشورهائی که قانون انگلستان را هرگز دربست نپذیرفتند و جز در موارد خاص و برای مقاصد خاص در امور دیگر مؤثّر نبوده است. برجسته ترین نمونه ی آن کشورها هندوستان است که حقوق طبیعی در آن نقش مهمّی دربرداشته است (29).
 

جانبازی در راه آزادی

آزادی ملّت هندوستان مرهون جانبازی یک حقوقدان روحانی و جانفشانیهای پیروان و سرسپردگان اوست. پیشوای پاک سرشت هُنود دوم ماه اکتوبر 1869 میلادی در پُربَندَر از توابع غربی هندوستان در یک خانواده ی هندو دیده بجهان گشود. سه سال در لندن بتحصیل علم حقوق پرداخت و چندی در بمبئی و جنوب افریقا بوکالت دعاوی اشتغال داشت. برای آزادی هند روزه های طولانی گرفت. تا دم مرگ رفت و بارها زندانی شد. ده روز پس از آخرین بار که برای حفظ جان مسلمین اعتصاب غذا کرد بامدادان هنگامی که برای ادای نماز بسوی پرستشگاه می رفت بدست هندوی متعصّب و زشتخوئی کشته شد ( سی ام ژانویه 1948 میلادی ).

شاید علّت این بود که با کوششهای آن مرد بزرگ نزاع مسلمان و هندو تا حدودی تخفیف یافت و رهبران هندوان موافقت خود را با بازگشت مسلمانان بخانه و کاشانه ی خود اعلام داشتند، ولیکن عدّه ی قلیلی از هندوان هنوز خشنود نبودند و بیم آن میرفت که پس از آنهمه زد و خوردهای خونین تا روزی که پیشوای صلح جویشان زنده است زمام امور منحصراً بدست هندوان نخواهد افتاد.

محمدعلی جناح رهبر نود میلیون مسلمانان هندوستان خواستار استقلال مسلمین و استقرار کشور مستقلّی بنام پاکستان بود، امّا آن مرد برگزیده و از خود گذشته با تجزیه ی هندوستان موافق نبود. در تابستان سال 1946 میلادی در کلکتّه کشتار آغاز شد و به بنگال شرقی و بهار و دیگر نقاط بخصوص پنجاب سرایت کرد. در این گیرودار پیشوای کهن سال با اینکه 77 مرحله از مراحل زندگانیش می گذشت و زمستان فرا رسیده بود پیاده و پابرهنه دهستانهای بنگال را پیمود و از آنجا بسوی بهار و پنجاب رهسپار شد و همه جا بمردم می گفت آن کسی را که بنامهای گوناگون پرستش می کنید یکیست، خدای یگانه است و خیر و مصلحت همه در یگانگیست.

در جوانی ریاضت را پیشه ی خود ساخت ( 1906 ). از شغل وکالت کناره جُست ( 1908 ) و برای آزادی و برابری هندیان در امور سیاسی و اجتماعی کمر همّت بست. یک جُنبش روحانی و سیاسی بنام « ساتیاگراها » بوجود آورد. مفهوم آن جستجوی حقیقت بود (30). نافرمانی و سرپیچی از همکاری با دولت یا مقاومت منفی را بی آنکه بقوّه ی قهریّه توسّل جوید شعار خود ساخت ( 1919 ). دیری نپائید که سراسر هندوستان بعنوان « مهاتما » یعنی صاحب روح بزرگ شناخته شد و در حزب سیاسی هندوستان که کنگره ی ملّی نام داشت رهبری یافت. شرکت در مجالس قانونگذاری و خدمت قضائی و اداری را تحریم کرد. بشش سال زندان محکوم گردید. بسال 1924 میلادی از زندان آزاد شد. محققان می نویسند برای اینکه ضربه ای بواردات پارچه های انگلیسی وارد کند مردم را ببافندگی تشویق کرد و خود او همه روز با یک چرخ نخ ریسی سرگرم ریسندگی و نختابی بود. چرخ نخریسی او را نشانه ی آمال و آرزوهای ملّت هند برای نیل به استقلال اقتصادی و سیاسی دانسته اند.

در سال 1925 برای بهبود وضع طبقات پست و پریشان که بنام « پاریا » و پلید ( نجس ) معروف بودند قد مردانگی برافراشت و بخاطر این گروه شوریده بخت اعتصاب غذا کرد و آنها را « هریجانها » یعنی « فرزندان خدا » نامید. برای لغو مالیات نمک بمبارزه برخاست. باز گرفتار زندان شد.

در جنگ جهانی دوّم استقلال کامل هند را شرط همکاری با انگلستان دانست. در ماه مه 1941 خروج انگلستان را از هندوستان خواستار شد. با همراهانش در پونه زندانی گشت. ندای او چهار کلمه بود: « یا مرگ یا آزادی! ».

روز پانزدهم ماه اوت 1947 میلادی هنگامی که بریطانیای کبیر اختیارات خود را به پاکستان و هندوستان واگذار کرد نایب السلطنه ی هندوستان (31) به آن مرد بزرگ بعنوان « معمار و پایه گذار آزادی هندوستان بدون توسّل بقوّه ی قهریّه » درود و تهنیت گفت. دائرة المعارف امریکانا مهاتما گاندی (32) را خدمتگزار بزرگ بشر خوانده و نقش رهبری روحانی و اخلاقی او را بعنوان سرمشق الهام بخشی در آن عصر آشفته و پرآشوب ثبت کرده است.
 

رابطه ی کنونی هندوستان با انگلستان

نحوه ی روابط هندوستان با ملل مشترک المنافع بریطانیا در انجمن نخست وزیران بتاریخ 27 آوریل 1949 میلادی در لندن تعیین گردید. جمهوری هندوستان بعضویت ممالک مشترک المنافع باقی ماند و ملکه را بعنوان مظهر پیوستگی و آزادی ملّتهای عضو شناخت. این قرارداد بتاریخ 17 ماه مه 1949 بتصویب مجلس مؤسّس هندوستان رسید ( سالنامه ی مرد سیاسی سال 9-1968 ).

روش کشورداری
 

رئیس جمهوری از طرف انجمنی مرکّب از همه ی نمایندگان پارلمان و مجالس مقنّنه ی استانها برای مدت پنج سال انتخاب می شود و تجدید انتخاب او مانعی ندارد. هرگاه به ارتکاب نقض قانون اساسی متّهم گردد پس از استیضاح از مقام خود خلع می شود. نایب رئیس جمهوری باعتبار سمت خود ریاست مجلس سنا را برعهده دارد.

پارلمان مرکّب است از دو مجلس: مجلس سنا را شورای ایالات می نامند (33) و مجلس دیگر را مجلس مردم (34). شورای استانها مرکّب است از 250 نماینده که در سال 1967 میلادی 228 تن انتخابی و 12 تن انتصابی بوده اند. انتخابات این مجلس غیرمستقیم است بدین طریق که وکلای مجلس مقنّنه ی هر استان نمایندگان آن استان را انتخاب می کنند. شورای استانها قابل انحلال نیست ولی ثلث نمایندگان هر دو سال کنار می رود. مجلس مردم دارای 500 نماینده است که مستقیماً از طرف حوزه های مختلف انتخاب می شوند. در سال 1967 میلادی 50 نماینده برأی ملّت انتخاب شدند و سه تن از طرف ریاست جمهوری انتصابی بودند.

زبان رسمی هندیست ولی طبق قانون دسامبر 1967 زبان انگلیسی نیز مانند گذشته تا زمانی رسمیت خواهد داشت که با توافق همه ی ایالات غیرهندی زبان منسوخ گردد. پانزده زبان دیگر نیز در جدول قانون اساسی منظور شده ولی اهالی مختلف این کشور پهناور به 1.652 زبان مختلف تکلّم می کنند.

درسرشماری 1961 نفوس هندوستان به 439.235.082 تن رسید ( منطقه ی کشمیر و و جَمو که در اشغال پاکستان است جزء این سرشماری نبود ). عدّه ی مسلمین در آن تاریخ 46.940.799 تن بوده است. ادیان و مذاهب عمده ی دیگر عبارت است از هندو و سیک و بودائی و جین و مسیحی.
 

دمُکراسی اسلام و هندوستان

وزیر پیشین انگلستان در امور هندوستان مسترا یِمُری (35) ضمن نطق خود در ژنو در ماه جولای 1946 میلادی خطاب به گروهی از افراد ملل مختلف چنین گفت (36): « حزب کنگره همیشه خود را نماینده ی قاطبه ی مردم هندوستان دانسته و حال آنکه اکنون در واقع حزبیست مرکّب است هندوان و آقای جناح ثابت نموده است که فقط دو درصد از داوطلبان مسلمان به حزب کنگره پیوسته اند. هندوستان دارای دو فرهنگ جداگانه است: فرهنگ هندو که نظام طبقاتی سفت و سخت است و در نتیجه کیش هندو کوچکترین و محدودترین جامعه ی اشرافی جهانست. در جبهه ی مخالف دین اسلام قرار گرفته است که جدّاً آیین توحید و اساساً روش آن دمُکراسی است و مسلمین به نحو شایان توجّهی در امور اجتماعی واجد شرایط برابری هستند. هندوان مسلمین را متجاوز و بیگانه می دانند و حال آنکه چهار پنجم مسلمین هندوستان از اخلاف هندوانی هستند که پس از غلبه ی مسلمین بر هند اسلام آوردند. تقریباً ربع جمعیّت هندوستان بدین اسلام درآمده و مسلمانان بدلیل عقاید دینی نسبت به خدایان متعدّد هندوان نفرت دارند. وجود این تضاد یکی از دلائلی است که انگلستان باید در هندوستان با حزم و احتیاط عمل کند. انگلستان حق ندارد مسلمین را که در اقلیّت هستند بخاطر هندوان ترک کند و اجازه دهد هر شکل هندوان بخواهند، با آنها رفتار کنند. »
 

پی‌نوشت‌ها:

1- جلد هیجدهم صفحه ی 239- چارلز مور ( charles Moore ) دانشمند انگلیسی نیز با همکاری راجا کریشنان آنچه مربوط به تقسیمات اجتماعی و موضوع تناسخ ارواح است از سانسکریت ترجمه کرده و آقای دکتر موسی جوان در کتاب تاریخ اجتماعی ایران باستان از عهد قدیم تا حمله ی اسکندر مقدونی بفارسی درآورده است ( صفحه ی 351 ببعد ).
 

2- Malikscha.
 

3- untouchable.

4- paryan.

5- scheduled caste.

6- outcaste.

7- Hrijan.

8- Dravidians.

9- ( حاشیه ی کتاب سرزمین هند ) در سال 1955 قانونی در مجلس هندوستان وضع گردید که برای اشخاصی که اصول قدیم « نجاست » را درباره ی هموطنان خود پیروی کنند مجازاتها پیش بینی شده است. بموجب آن هیچ فرد هندی را نمیتوان از ورود بمعابد، استفاده از چاه ها و آب انبارهای عمومی ورود به دکاکین و رستورانها و مریضخانه ها و مدارس یا هر مؤسسه ی عمومی منع کرد حق اختیار هر نوع شغل و کسب و تجارت برای عموم افراد هندی شناخته گردید. مجازاتها از شش ماه حبس تا مبلغ 500 روپیه جریمه ی نقدی بتفاوت جرم منظور شده است.

10- برای تحقیق بیشتر درباره ی پیوستگیهای گوناگون ایران و هند و چگونگی مناسبت دو کشور در ادوار مختلف تاریخ رجوع شود به فهرست مقالات فارسی از انتشارات دانشگاه تهران بکوشش آقای ایرج افشار، جلد اول مهرماه 1340 هـ. شـ : راهنمای مقالات درباره ی هندوستان و ایران، صفحه ی 963 ( فهرست جغرافیائی و تاریخی ).

11- India, A Refrence Annual, 1967. publications Division, Ministry of Information and Broadcasting, Government of India.

12- sir william Markby, former Judge, High court of calcutta, India. Former Reader in Indian Law, oxford university. Author, Lectures on Indian Law.A. sabonadiere, professor of Indian Law, school of African studies, university of London, Article entitled Indian Law, Enc. Br. 1960, vol. 12, p. 235 et seq.

13- در بنگال Daya Bhaga of Jimuta vahana در سراسر هندوستان Mitakshara of vijaneswara در نواحی غربی هندوستان vayavahara Mayukha of Nilakanta.

14- Joint family ( joint hoesehold ).

15- stridhana.

16- Brahma.

17- Asura.

18- caste.

19- kshatriya.

20- vaisya.

21- sudra.

22- varna.

23- suttec یا sati.

24- Lord william Bentick فرمانفرمای هندوستان ( از 1827 تا 1835 میلادی ).

25- lex naturale, jus naturale, ius naturale.

26- صفحه ی 27 تا 32 و 58 تا 70.

27- Hugo Grotius ( Huig Groot ).- De Jure Belli et pacis, 11. 3. 6. ( Du Droit de Guerre et de paix ( تاریخ تولد 1583- تاریخ وفات 1645 میلادی ).

28- pollock, sir Frederick.- The History of the Law of Nature Journal to the society of comparative Law, 1900, p. 418 ( Essays in the Law, pp. 31-87 ), selected and introduced by A. L. Goodhart in Jurisprudence and Legal Essays, Macmillan & co. Ltd., London, 1961.

29- تفصیل این اجمال را در همان کتاب صفحه ی 152 ببعد و همچنین در این نشریه بخوانید:

walter J. Napier.- An Introduction to the study of the Law Adminstered in the colony of the straits settlements, singaore, 1898.

30- روندگان حقیقت ره بلا سپرند *** رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

طهارت ار نه بخون جگر کند حافظ *** بقول مفتی عقلش درست نیست نمار

31- Mountbatten of Burma, Louis Mountbatten, viscount ( 1946 ), Earl ( 1947 ), viceroy, later Governor- General of India ( 1947-48 ).

32- Gandhi, Mahatma Mohandas karamchand ( 1869-1948 ).

33- council of states ( Rajya sabha ).

34- House of the poeple ( Lok sabha ).

35- Mr. Amory.

36- دکتر زکی علی در کتاب اسلام در جهان بزبان انگلیسی چاپ لاهور

Dr. zaki Ali- Islam in the world, Muhammad Ashraf, kashmir Bazar, 61, Railway Road, Lahore, 1947.
 

منبع مقاله :

صالح، علی پاشا؛ (1390)، سرگذشت قانون ( مباحثی از تاریخ حقوق، دورنمایی از روزگاران پیشین تا امروز )، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.