نویسنده:صمد موحد
آباءِ عُلْوی، در اصطلاح فلاسفة قدیم، فلك ثوابت و هفت ستارة گردنده كه در عناصر چهارگانه (خاك، آب، باد و آتش) و طبایع اربعه (گرمی، سردی، تری و خشكی) تأثیر میكنند و سبب پیدایش مركّبات (معدن، نبات و حیوان) میشوند. به عقیدة این فلاسفه، افلاك در تكوین موجودات عالمِ كون و فساد و نحوة وقوع حوادث این جهان نقش عمدهای دارند و چنان است كه گویی از لحاظ فعل و تأثیر، افلاك به منزلة پدران (آباء)اند و عناصر از حیث انفعال و پذیرندگی به مثابة مادران (امّهات) و اجسام عنصری در حكم فرزندان ایشان (موالید): «از اینروست كه افلاك را پدران خواندهآند و عنصرها را مادران و آنچه را از آنها زاید، فرزندان» (قطبالدین شیرازی، 418). عبدالرزاق لاهیجی (د 1072ق/1662م) در توضیح بیشتر این مطلب مینویسد: «عالم اجسام بر دو گونه است، یكی عالم فلكیّات و دیگری عالم عنصریّات. و خدای تعالی فلكیات را مؤثر آفریده و عنصریات را متأثر، و جمیع تغیّرات و تجددات كه در این عالم واقع شود، همه از تأثیر افلاك و تابش كواكب بود. و جون فلكیات همیشه در حركتند و اوضاع ایشان در قیاس به عنصریاتْ مختلف، و تأثیر ایشان به وساطت اوضاع، لهذا تأثیر فلكیات در عنصریات مختلف شود هم به حسب مكان و هم به حسب زمان» (ص 95).
در نظر اندیشهوران اسلامی به ویژه عارفان، با اینكه تعبیراتی از قبیل آباء و امهات و موالید كه در آثار فلاسفة قدیم مطرح شده است، پذیرفتنی است و نیز «اگرچه از افلاك و انجم اثرها بر این عالم سفلی میرسد»، اما «چون در اصل كار ایجاد بنگرند، فلك را نیز همچون باقی مخلوقات محكوم حكم ملك جبّار مییابند. افلاك و انجم در این حركات و آثار و احكام كه از اوضاع ایشان به عالم سفلی میرسد، نه به اختیار خودند، كه همه مجبور حكم الهیاند» (محمد لاهیجی، 184). در نوشتههای فلاسفة اسلامی گاهی «عقل كلی» و «نفس كلی» و «طبیعت كلیه» نیز آباء و امهات محسوب شدهاند و از «تزویج» میان آنها سخن رفته است: «عقل كلی را كدخدای عالم و طبیعت كلیه را كدبانوی جهان گردانید و نفس كلیه را واسطه ساخت كه از جهت تجرد قبول كرده، به جهت تعلق صرف نماید، تا اثر فیض اعلا به جمیع ذرات وجود سرایت تواند نمود. و مابین عقل كلی و نفس كلیه رابطة تأثیر و تأثر كه در حقیقت تزویج معنوی است، متحقق ساخت، تا انواع موجودات علوی و سفلی تولّد نمود» (عبدالرزاق لاهیجی، 2).
برخی از دانشمندان صوفی مشرب، برداشت دیگری از این مطلب دارند، بدین معنی كه آباء را بر «عقول و نفوس و طبایع» و امهات را بر «افلاك و انجم و عناصر» اطلاق كرده آنها را با عالم ملك و ملكوت یا ظلمت و نور سنجیده و كوشیدهاند سخنان فلاسفه را با تعبیرات عرفانی و دینی هماهنگ سازند: «بدان كه عقول و نفوس و طبایع را عالم ملكوت میگویند و افلاك و انجم و عناصر را عالم مُلْك میخوانند. حالیا بدان كه ملكوت دریای نور است و ملك دریای ظلمت. این دریای نور را آباء میگویند و این دریای ظلمت را امهات میخوانند و این آباء و امهات دست در گردن هم آوردهاند و یكدیگر را در بر گرفتهاند. و از این آباء و امهات موالید پیدا میشوند و موالید معدن و نبات و حیوانند» (نسفی، 163، 164).
در آثار اسلامی گاهی به جای «آباء علوی» اصطلاحات دیگری از قبیل: آباء فلكی، آباءِ اثیری، آباءِ ثمانیه (فلك ثوابت و هفت سیّاره)، اباء سبعه (هفت سیّاره) و یا هفت آباء نیز به كار رفته است، ولی نحوة توجیه مطلب همان است كه اشاره شد.
مآخذ: تهانوی، محمد بن علی، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش الویس اشپرنگر، كلكته،1862م، 1/90، 99، 2/1078؛ قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود، شرح حكمةالاشراق، 1314ق؛ لاهیجی،عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، 1271ق؛ لاهیجی، محمد، شرح گلشن راز، تهران، 1337ش؛ ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحكمتین، به كوشش هانری كُربن و محمد معین، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1332ش، ص 70؛ نسفی، عزیز، الانسان الكامل، به كوشش ماریژان موله، تهران، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، 1962م.
منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386
در نظر اندیشهوران اسلامی به ویژه عارفان، با اینكه تعبیراتی از قبیل آباء و امهات و موالید كه در آثار فلاسفة قدیم مطرح شده است، پذیرفتنی است و نیز «اگرچه از افلاك و انجم اثرها بر این عالم سفلی میرسد»، اما «چون در اصل كار ایجاد بنگرند، فلك را نیز همچون باقی مخلوقات محكوم حكم ملك جبّار مییابند. افلاك و انجم در این حركات و آثار و احكام كه از اوضاع ایشان به عالم سفلی میرسد، نه به اختیار خودند، كه همه مجبور حكم الهیاند» (محمد لاهیجی، 184). در نوشتههای فلاسفة اسلامی گاهی «عقل كلی» و «نفس كلی» و «طبیعت كلیه» نیز آباء و امهات محسوب شدهاند و از «تزویج» میان آنها سخن رفته است: «عقل كلی را كدخدای عالم و طبیعت كلیه را كدبانوی جهان گردانید و نفس كلیه را واسطه ساخت كه از جهت تجرد قبول كرده، به جهت تعلق صرف نماید، تا اثر فیض اعلا به جمیع ذرات وجود سرایت تواند نمود. و مابین عقل كلی و نفس كلیه رابطة تأثیر و تأثر كه در حقیقت تزویج معنوی است، متحقق ساخت، تا انواع موجودات علوی و سفلی تولّد نمود» (عبدالرزاق لاهیجی، 2).
برخی از دانشمندان صوفی مشرب، برداشت دیگری از این مطلب دارند، بدین معنی كه آباء را بر «عقول و نفوس و طبایع» و امهات را بر «افلاك و انجم و عناصر» اطلاق كرده آنها را با عالم ملك و ملكوت یا ظلمت و نور سنجیده و كوشیدهاند سخنان فلاسفه را با تعبیرات عرفانی و دینی هماهنگ سازند: «بدان كه عقول و نفوس و طبایع را عالم ملكوت میگویند و افلاك و انجم و عناصر را عالم مُلْك میخوانند. حالیا بدان كه ملكوت دریای نور است و ملك دریای ظلمت. این دریای نور را آباء میگویند و این دریای ظلمت را امهات میخوانند و این آباء و امهات دست در گردن هم آوردهاند و یكدیگر را در بر گرفتهاند. و از این آباء و امهات موالید پیدا میشوند و موالید معدن و نبات و حیوانند» (نسفی، 163، 164).
در آثار اسلامی گاهی به جای «آباء علوی» اصطلاحات دیگری از قبیل: آباء فلكی، آباءِ اثیری، آباءِ ثمانیه (فلك ثوابت و هفت سیّاره)، اباء سبعه (هفت سیّاره) و یا هفت آباء نیز به كار رفته است، ولی نحوة توجیه مطلب همان است كه اشاره شد.
مآخذ: تهانوی، محمد بن علی، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش الویس اشپرنگر، كلكته،1862م، 1/90، 99، 2/1078؛ قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود، شرح حكمةالاشراق، 1314ق؛ لاهیجی،عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، 1271ق؛ لاهیجی، محمد، شرح گلشن راز، تهران، 1337ش؛ ناصرخسرو، ابومعین، جامع الحكمتین، به كوشش هانری كُربن و محمد معین، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1332ش، ص 70؛ نسفی، عزیز، الانسان الكامل، به كوشش ماریژان موله، تهران، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، 1962م.
منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386
/ج