روايات معصومين دومين منبع تفسير
منبع:سايت انديشه قم
دسته بندي روايات تفسير
روايات تفسيري، همانند ديگر رواياتي كه از معصومين(علیهم السلام) نقل شده، در موقعيتهاي گوناگوني بيان شده است؛ اهل بيت (علیهم السلام) گاهي در پاسخ پرسشي حديثي فرمودهاند؛گاهي خود در مقام استدلال و احتجاج آيهاي از قرآن ذكر كردهاند؛ زماني ديگر براي بيان معناي واژهاي از واژگان مشكل قرآن سخني گفتهاند، يا معناي باطني آن را بيان كردهاند.از اين رو ، بايد اقسام مختلف روايتهاي تفسيري را به دقت شناخت، تا به هنگام تفسير و فهم آيه لغزشي رخ ندهد. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه صاحبان كتابهاي روايي به ويژه مؤلفان تفسيرهاي روايي، هيچگونه تفكيكي ميان روايات ياد شده انجام ندادهاند و گاهي هيچ سخني درباره ی محتواي روايت نگفتهاند.در فصل اول (قواعد تفسير) به بيان برخي از اقسام روايت و نقشي كه در تفسير قرآن دارند، مانند ورايات بيانگر شأن نزول و سبب نزول پرداختيم. در اين فصل از منظري ديگر به بيان روايات ميپردازيم.
روايت بيانگر معاني و مصاديق واژگان
همان گونه كه در فصل پيشين مطرح شد، فهم واژگان، نخستين گام در فهم و تفسير هر كلامي، از جمله قرآن است و در واژگان قرآني بايد به مفهوم واژهها در زمان نزول دست يافت و در اين خصوص، يكي از نقشهاي كليدي روايات، كه در زمان نزول يا دورانهاي نزديك به آن صادر شدهاند، كمك به فهم واژگان است. بخشي از ورايات ـ از جمله روايات زير ـ عهدهدار ايفاي چنين نقشي هستند.الف. در روايتي كه عبدالعظيم حسني از امام جواد (علیه السلام) نقل كرده است، آن حضرت در توضيح واژههاي منخنقه، موقوذه، متردّيه و نطيحه، كه در آيه سوم از سوره ی مائده به كار رفتهاند، فرمود: منخنقه حيواني است كه خود خفه شده و مرده است. موقوذه حيواني است كه بيماري او را از پاي درآورده (و مرده) است. مترديه آن است كه از جاي بلندي به پايين افتاده يا از كوه سقوط كرده و يا در چاه افتاده و مرده است و نطيحه حيواني است كه حيوان ديگري به او شاخ زده و مرده است[5].
ب. درباره ی مصاديق مختلف «سُحت» روايات متعددي نقل شده است. از آن جمله، از امام صاق (علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: «اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود: پولي كه در برابر حيواني مرده و سگ گرفته ميشود و پولي كه به روسپي ميدهند و رشوهاي كه كه قاضي ميگيرد و مزد كاهن، از (مصداقهاي) سحت است».[6]
ج. از امام صادق (علیه السلام) درباره ی معناي تضرع در آيه «و ما يتضرعون»[7] روايت شد كه مراد از آن بالا بردن دستهاست[8] و در روايت ديگري از ايشان نقل شده كه مراد از استكانت، دعا و منظور از تضرع، بالا بردن دستها در نماز است[9].
د. امام صادق (علیه السلام) در روايتي، اقسام كاربردهاي «كفر» در قرآن را به تفصيل بيان فرمودهاند:
1.كفر به معناي انكار، كه خود به دو قسم است: الف. كفر به معناي انكار ربوبيت، مانند آيه ششم سوره بقره «ان الذين كفوا سواء عليهم ءانذرتهم ام لا تنذر هم لا يؤمنون»[10]. ب. كفر به معناي انكار حقيقت شناخته شده، مانند آيه شريفه «فلما جائهم ما عرفوا كفروا به»[11].
2.كفر به معناي ناسپاسي نعمت، مانند آيه شريفه «هذا من فضل ربي ليبلوني أاشكر ام اكفر»[12] و آيه شريفه «فاذكروني اذكركم و اشكر و الي و لا تكفرون»[13]
3. كفر به معناي عمل نكردن به دستور خدا، مانند آيه شريفه « ... افتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض ...»[14]
4.كفر به معناي برائت و بيزاري، مانند دو آيه شريفه « كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء ابداً حتي تؤمنوا بالله وحده»[15] « ... ثم يوم القيامة يكفر بعضكم ببعض و يلعن بعضكم بعضاً»[16].
روايات بيانگر مفاد آيات
در اين نوع روايات، تفسير آيات و احياناً توضيحات بيشتري كه به فهم بهتر آيه كمك ميكند، مطرح شده است. به سه نمونه از اين روايات توجه كنيد:الف. عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است كه حضرت درباره ی آيه شريفه «و اذكروا اسم الله عليها صواف فاذا وجبت جنوبها ...»[17] فرمودند آن (ياد كردن نام خدا بر شتراني كه نحر ميشوند) زماني است كه شتران براي نحر كردن به صف ميشوند دستهاي آنان را از زانو تا سم ميبندند و مراد از «وجبت جنوبها» زماني است كه به روي زمين ميافتند[18].
ب. امام صادق (علیه السلام) در تفسير آيه «لا اقسم بهذا البلد و انت حلّ بهذا البلد»[19] فرمودند: «قريشيان مكّه را تعظيم ميكردند و حرمت پيامبر را شكسته بودند؛ خداوند فرمود: به اين سرزمين سوگند نميخورم، در حالي كه تو حرمتي در اين سرزمين نداري. مراد خداوند آن است كه تو را در اين سرزمين حرمتي نيست، تكذيبت كردهاند، دشنامت دادهاند و اين در حالي بود كه كسي از آنان، كشنده ی پدر خود را در حرم مؤاخذه نميكرد؛ پوست درخت حرم را به گردن ميآويختند و با آن در امان ميشدند، اما درباره ی پيامبر چيزهايي روا داشتند كه درباره ی ديگران روا نميداشتند. بنابراين، خداوند آنان را به اين جهت سرزنش فرمود[20].
ج. روايت شده است كه عمرو بن عبيد بر امام باقر (علیه السلام) وارد شد تا با سؤالهايي ايشان را بيازمايد. به حضرت گفت: قربانت شوم! معناي «اولم ير الّذين كفروا ان السّموات كانتا رتقاً ففتقناهما»[21] چيست؟ اين رتق و فتق چيست؟ امام باقر (علیه السلام) فرمودند: آسمان بسته بود؛ باران نميباريد و زمين بسته بود؛ گياهي نميروياند. عمرو بن عبيد، سؤال ديگري را مطرح كرد و گفت: فدايت گردم! مرا خبر ده از سخن خداي عز و جل «و من يحلل عليه غضبي فقد هوي»[22]. غضب خدا چيست؟ امام باقر(علیه السلام) فرمودند: غضب خدا عذاب اوست. اي عمرو! هر كس گمان كند چيزي خدا را دگرگون ميكند، در واقع كافر شده است[23].
روايات بيانگر بطن و تأويل
در اين روايات، از معاني و يا مصاديقي براي آيات سخن به ميان آمده كه استفاده آن معاني از آيه، يا انطباق آيه بر آن مصاديق روشن نيست و يا از مصاديقي است كه در زمان بيان آن در روايات، هنوز واقع نشده و به اين جهت پوشيده است؛ هر چند نوعي ارتباط بين آنها و آيه برقرار است كه با توجه به بيان معصوم ميتوان آن را مراد آيه دانست. البته ذكر اين معاني و مصاديق به معناي نفي معنا يا مصداق ظاهري نيست. به همين دليل، گاه در روايات هم معاني و مصاديق باطني و هم معاني و مصاديق ظاهري مطرح شده است.الف. در اين جا به ذكر سه نمونه از اين گونه روايات بسنده ميشود:
عبدالله بن سنان از ذريح محاربي نقل كرده است كه گويد: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: خداوند در كتاب خود به من فرماني داده است، دوست دارم (تفسير) آن را بدانم. فرمود: آن چيست؟ گفتم: سخن خداوند عز و جل «ثم ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم»[24]. فرمود: كوتاه كردن موي شارب و چيدن ناخنها و مانند آن. گفتم: فدايت شوم! ذريح محاربي از قول شما براي من نقل كرد كه شما به او فرمودهايد: «ثم ليقضوا تفثهم» ديدار با امام و «و ليوفوا نذورهم» (انجام دادن) آن مناسك است؟ حضرت فرمود: ذريح راست گفته است و تو نيز راست ميگويي. همانا براي قرآن ظاهري و باطني است و چه كسي تحمل ميكند آنچه را كه ذريح تحمل ميكند؟[25]
ب. از داود جصاص نقل شده كه گفت: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه ميفرمود: (در آيه) «و علامات و بالنجم هم يهتدون»[26]، نجم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و علامات ائمه (علیهم السلام)اند[27].
پيداست كه حضرت معناي باطني آيه را بيان فرمودهاند؛ يعني پيامبر ستارهاي است كه مردم را در ميان ظلمت و گمراهيها به صراط الهي راهنمايي ميكند؛ زيرا ظاهر آيه درباره ی ستارهاي است كه در بيابانها و درياها راهنماي مردم در جهتيابي است و همين معنا در روايت ديگري بيان شده است. امام صادق (علیه السلام) از پدرش و او از پدرانش از علي (علیه السلام) نقل كرده است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: (مراد از) «و بالنجم هم يهتدون» ستاره جدي است؛ زيرا آن ستارهاي است كه غروب نميكند؛ بناي قبله بر آن است و به وسيله ی آن، اهل خشكي و دريا راهنمايي ميشوند[28].
حادثه پيروزي بنياسرایيل بر فرعونيان و وراثت زمين كه مورد نزول آيه شريفه «و نريد ان نمنّ علي الّذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثين و نمكّن لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون»[29] است، مراد ظاهري و مورد نزول آيه همان است كه در جريان مبارزه بنياسرایيل با فرعون و هامان و لشكريان آنان، خداوند به امداد مؤمنان آمد و مستضعفان را نعمتي بزرگ عنايت كرد و با هلاكت فرعون و فرعونيان، آنان را پيشوا و وارث سرزمين مصر قرار داد.
پی نوشتها
[1] . سوره نحل، آيه 44.
[2] . التفسر و المفسرون، ج 1، ص 37.
[3] . از جمله كساني كه در گذشته بر منبع بودن روايات در تفسير قرآن تأكيد كردهاند، عبارتند از: شيخ طوسي در تبيان، ج 1، ص 6 و 7، طبري در جامع البيان، ج 1، ص 25، 26و 32 و نيز طبرسي در مقدمه مجمع البيان (الفن الثالث) و ....
[4] . مانند سيد هاشم بحراني در تفسير البرهان.
[5] . بحارالانوار، ج 65،ص 147.
[6] . همان، ج 103، ص 42.
[7] . سوره مؤمنون، آيه 76.
[8] . بحارالانوار،93 ج ،ص 337.
[9] . تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 549.
[10] . سوره بقره، آيه 6.
[11] . سوره بقره، آيه 89.
[12] . سوره نمل، آيه 40.
[13] . سوره بقره، آيه 152.
[14] . سوره بقره، آيه 85.
[15] . سوره ممتحنه، آيه 4.
[16] . سوره عنكبوت، آيه 25.
[17] . سوره حج، آيه 36.
[18] . بحارالانوار، ج65 ، ص 301.
[19] . سوره بلد، آيه 1ـ 2.
[20] . بحارالانوار، ج 24، ص 284.
[21] . سوره انبياء، آيه 30.
[22] . سوره طه، آيه 81.
[23] . بحارالانوار، ج 4، ص 67.
[24] . سوره حج، آيه 29.
[25] . بحارالانوار، ج 89، ص 83.
[26] . سوره نحل، آيه 16.
[27] . بحارالانوار، ج 16، ص 88.
[28] . همان، ج 84، ص 66.
[29] . سوره قصص، آيه 5ـ 6. بحارالانوار، ج 51، ص 54.