عقل پنجمين منبع تفسير
منبع:سايت انديشه قم
نقش عقل به مفهوم ياد شده در تفسير قرآن، در چهار محور متصور است:
الف. نقش سلبي
گاهي ظاهر آيهاي بر خلاف حكم قطعي عقل است. در اين جا عقل به تنهايي ـ صرف نظر از منابع ديگر ـ معناي ظاهري آيه را نفي ميكند. نمونه آن، آيههايي است كه در ظاهر، جسم بودن خداي متعالي را به ذهن ميآورد؛ مانند آيه شريفه «يد الله فوق ايديهم»[2] «دست خدا بالاي دستهاي آنان است». ونظاير آن. بر اساس حكم عقل، ظاهر اين گونه آيهها مراد نيست و بايد آنها را به گونهاي تفسير كرد كه با تجرد ذات باري سازگار باشد؛ زيرا جسماني نبودن خداي تعالي از احكام قطعي عقلي است و آن چه ملازم با جسم بودن خدا باشد، پذيرفته نيست.[3] بنابراين، مراد از دست در آيه ی فوق، «قدرت خدا» يا «ياري و نصرت خدا» و يا اين كه كنايه از بيعت با خداست.ب. نقش ايجابي
گاهي ادلّه قطعي عقل، ظاهر آيه را تأييد وتقويت ميكند و در اين صورت دست كشيدن از ظهور آيه و توجه نكردن به آن ناصواب است؛ مثلاً آيه ی شريفه «الذين يأكلون الربا لا يقومون الّا كما يقوم الذي يتخبّطه الشيطان من المس»[4] «كساني كه ربا ميخورند، برنميخيزند، مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، آشفته سرش كرده است»، بر اين دلالت دارد كه برخي از افراد، بر اثر تماس شيطان با آنان به جنون مبتلا ميشوند و خداي متعال حال رباخواران را به آنان تشبيه كرده است. برخي از مفسران گفتهاند كه تشبيه ياد شده در آيه، از باب مماشات با عامه مردم در اين عقيده است كه جن در انسانهاي ديوانه تصرف ميكند و اين مماشات رواست؛ چون صرف تشبيه است و حكمي بر اساس آن نفرموده كه خلاف واقع لازم آيد؛ امّا صرف نظر از ادله ديگر، عقل، تشبيه ياد شده را واقعي ميداند؛ زيرا خداوند براي راهنمايي مردم بر پيامبرش وحي كرده و نميتوان باور داشت كه با مطالب نادرست و خلاف واقع درصدد چنين كاري باشد. اگر چنين مطلبي واقعيت نداشت، لازم بود به نادرستي آن اشاره شود. چه اين كه خداوند در ساير موارد، عقايد و كارهاي نارواي مردمان عصر جاهليت و اهل كتاب را بيان كرده و بر آن خط بطلان كشيده است؛ بنابراين، خداوند برتر از آن است كه در آيات قرآن ـ كه براي هدايت مردم است ـ به باطل تمسك كند؛ هر چند مورد پذيرش عمومي قرار گرفته باشد. به اين ترتيب، تشبيه در آيه از قبيل مماشات با فرهنگ زمانه نيست، بلكه بيان واقعيّتي است كه در عالم خارج وجود دارد.البته در اين كه مقصود از «تماس شيطان» چيست. ديدگاههاي مختلفي بر اساس واقعنمايي آيات قرآن مطرح شده است، كه بدان نميپردازيم.ج. نقش تبييني و توضيحي
مهمترين نقش عقل در تفسير، تحليل و بررسي آيههاي قرآن با توجه به راههاي فهم كلام است، راههايي كه عقلا براي فهم كلام از آن بهره ميبرند. در واقع، عقل در اينجا نقش ابزاري دارد، يا به تعبير ديگر، متمم منابع ديگر است.[5] اين نقش عقل را ميتوان مصداق تدبر در قرآن دانست؛ يعني عقل با استفاده از لغت، آيهها و روايتها (قراين پيوسته و ناپيوسته كلام) به كشف مجهولات خود از آيهها ميپردازد و با كاوش و استدلال، به فهم مراد خداوند از آيه دست مييابد و با توجه به اين كه دريافتهاي قطعي عقل چندان زياد نيست، عمدهترين نقش عقل را بايد تحليل دادههاي منابع ديگر دانست. بديهي است كه عقل، دادههاي منابع ديگر را به سادگي نميپذيرد؛ يعني مقدماتي كه در قياس از آن استفاده ميشود، يا بايد بديهي و قطعي باشد يا مستند به تجربه ی قطعي؛ و هرچه از اين مرتبه پايينتر باشد، نتيجه و حكمي كه از آن به دست ميآيد ارزش كمتري دارد. به همين سبب، فرضيههايي كه در علوم مختلف مطرح شده و دليل روشني بر درستي آن نداريم، مورد استفاده عقل نخواهد بود. نكتهاي كه بيان شد، همان اجتهاد و كاوش عقلي براي فهم معارف قرآن و تفسير آيههاست، كاري كه اكثر مفسران از ديرباز تاكنون در صدد آن بوده و كم و بيش به آن پاي بندي نشان دادهاند.شكل ديگر نقش تبييني عقل، ارایه تبيين دقيق و كامل در خصوص مفاد برخي از آيات است. نمونه اين نوع تبيين را در تفسير آيه شريفه «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا»[6] «اگر در آنها(زمين و آسمان) جز خدا، خداياني (ديگر) وجود داشت، قطعاً (زمين و آسمان) تباه ميشد». در اين آيه شريفه، بين وجود معبودهايي جز خدا و فساد جهان ملازمه برقرار شده است، ولي در توضيح اين ملازمه سخني به ميان نيامده است. عقل با استفاده از دادههاي خود ميتواند تبيين معقول و متقني از اين ملازمه به شرح زير ارایه دهد و به اين طريق، به فهم دقيقتر و كاملتري از آيه شريفه دست يابد:
اله به معناي معبود و معبود به معناي وجود شايسته ی پرستش است. موجودي شايسته پرستش است كه ربّ باشد؛ يعني هستي و نيازهاي مربوب خود را تأمين كند و مربوب پرستشگر تكويناً به او وابسته باشد و اين بدان معنا است كه مربوبِ هر ربّي، تنها به ربّ خويش، پايدار ميماند. حال نگاهي به جهان طبيعت بيفكنيم؛ پديدههاي اين جهان كاملاً به يكديگر وابستهاند، به گونهاي كه هيچ يك بدون ديگري نميتوانند دوام آورند و به فساد ميگرايند. با توجه به نكات ياد شده، اگر الههاي متعددي غير از خدا ميبود، بايد هر يك از موجود ات اين جهان كاملاً مستقل از پديدههاي ديگر و تنها به ربّ خود وابسته باشد، ولي در نظام موجود كه همه به هم وابستهاند، مستقل شدن هر يك از ديگري، مستلزم فساد او و ديگري است. پس در اين نظام نميتواند آلهه متعددي وجود داشته باشد. اين تبيين متقن و معقول كه در پرتو بهرهگيري از عقل صورت گرفته،[7] در روايات نيز با عنوان «اتصال التدبير و تمام الصنع» از آن ياد شده است.
د. كشف استلزامات
يكي از بهترين و پربارترين نقشهاي ايجابي عقل، كشف استلزامات مفاد آيات است. چنان كه در فصل اوّل گذشت، علاوه بر مفاد ظاهري آيات، استلزامات عقلي آنها نيز مقصود خداوند است و ميتوان آنها را ديدگاههاي قرآن تلقّي كرد. بر اين اساس، بخشي از تفسير آيات را استلزامات عقلي مفاد آيات تشكيل ميدهد و مفسر بايد آنها را استخراج نمايد. در استخراج استلزامات، عقل نقش اساسي را ايفا ميكند، و ميتوان با به كارگيري قالبها و فرمولهاي استخراج استلزامات. به اين معارف دست يافت؛ به عنوان مثال، در آيات متعددي كه، مانند «الله يتوفي الانفس حين موتها»[8] و «قل يتوفّاكم ملك الموت الذي و كلّ بكم ثمّ الي ربّكم ترجعون»[9] از توفي انسان در هنگام مرگ سخن به ميان آمده است. مدلول ظاهري اين تعبير، به تمام و كمال دريافت شدن انسان در هنگام مرگ است، ولي اين مدلول ظاهري، استلزاماتي به شرح زير دارد، كه آنها نيز مقصود خداوند ميباشند.1. هويت حقيقي انسان را روح انسان تشكيل ميدهد، نه جسم او؛ زيرا آن چه در هنگام مرگ به تمام و كمال دريافت ميشود، جسم نيست؛ چرا كه جسم، قبل و بعد از مرگ در شرايط يكسان، در مكان معيني قرار دارد و اين روح است كه قبل از مرگ و بعد از مرگ در شرايط متفاوتي قرار دارد.
2. هويت واقعي انسان ـ يعني روح ـ مجرد است و از ماده و ماديات تشكيل نشده و آثار و احكام ماده را ندارد. به همين دليل، در عين آن كه جسم متلاشي ميشود، روح باقي ميماند و به تمام و كمال در اختيار خداوند و فرشتگان اوست.
3. انسان موجودي است كه با مرگ نابود نميشود و بلكه پس از مرگ نيز تداوم دارد.[10]
روشن است كه اگر بهرهگيري از عقل نبود، اين نتيجه گيريها صورت نميگرفت و اين معارف، از آيه ياد شده قابل استخراج نبود.
6. دستاوردهاي تجربي
يكي از قرايني كه بايد در فهم و تفسير قرآن مورد توجه قرار گيرد، ويژگيهاي موضوع سخن است. با توجه به اين قاعده، در آياتي كه ناظر به پديدههاي طبيعي است، بايد ويژگيهاي واقعي پديدههاي طبيعي مورد توجه قرار گيرد. بر اين اساس، دستاوردهاي تجربه انساني كه راه همگاني مفسر براي اطلاع از چند و چون پديدههاي طبيعي است، يكي از منابع تفسير قرآن به شمار ميآيد. در قرآن مجيد، از انواع پديدههاي طبيعي سخن به ميان آمده و در باب كم و كيف آنها معارفي بيان شده است: آسمانها و زمين و چگونگي آفرينش آنها، پديدههاي زميني مانند آبها، درياها، گياهان و حيوانات؛ پديدههاي آسماني مانند ماه، خورشيد و ستارگان، پديدههاي جوي مانند ابر، باران و باد، نمونههايي از انواع پديدههاي طبيعي است كه در آيات قرآن مطرح شده است. انسان به عنوان يك موجود ممتاز كه از كرامت و خلافت الهي برخوردار است، به لحاظ بُعد جسماني، و نيز ارتباط ابعاد روحي و جسمي (تأثير و تأثر روح و بدن) و نيز ابعاد فردي و اجتماعي آن مورد توجه فراوان قرار داشته و در آيات فراوان از آن سخن به ميان آمده است.
دستاوردهاي تجربي در مورد موضوعاتي كه در اين نوع آيات مطرح شده است، در صورتي كه از اعتبار لازم برخوردار باشد، بايد در فهم و تفسير آيات به عنوان يكي از منابع مورد استفاده و توجه قرار گيرد.
نكته شايان توجه در اين زمينه آن است كه اين دستاورها اگر به گونهاي باشد كه قابل درك و فهم نوع مردم باشد، به عنوان منبعي كه توجه به آنها ضروري است و بدون در نظر گرفتن آنها تفسير از اعتبار لازم برخوردار نيست، ولي دستاوردهايي كه فقط براي متخصصان قابل درك و فهم است، براي رد برداشتها و تفسيرهاي مبتني بر تصوير نادرست از پديدههاي طبيعي، بايد مورد توجه باشد و به عنوان مؤيد در همه موارد ميتواند مورد استفاده مفسّر قرار گيرد.
پی نوشت
[1] . درباره نقل عقل در تفسير رك: البيان في تفسير القرآن، ص 13 و فاضل لنكراني، محمد، مدخل التفسير، ص 159 ـ 160.
[2] . سوره فتح، آيه ی 10.
[3] . علامه طباطبايي در الميزان، (ج 20، ص 112) در تفسير آيه ی «الي ربها ناظرة» (سوره قيامة، آيه ی 23) «و به پروردگارش مينگرد» نوشته است: «مراداز نظر كردن به خدا، نظر حسي نيست كه مربوط به چشم جسماني مادي است زيرا كه برهانهاي قطعي بر ناممكن بودن آن دلالت دارد».
[4] . سوره بقره، آيه ی 275. [5] .صغير، محمد حسين، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، ص 65.
[6] . سوره ی انبيا، آيه ی 22.
[7] . اين تبيين، برخلاف ساير تبيينهايي كه در تفسير آيه ياد شده، آمده است، هم برهاني ـ نه اقناعي ـ بودن مفاد آيه را تأمين ميكند و هم با ظاهر واژگان آيه شريفه سازگار است. [8] . سوره زمر، آيه ی 42. [9] . سوره ی سجده، آيه ی 11.
[10] . توجه به آيه ی پيشين (آيه ی 10) نيز مؤيّد درستي استلزامات ياد شده است؛ زيرا در آن آيه سخن منكران معاد آمده است كه معتقد بودند با از بين رفتن بدن آدمي، زمينهاي براي معاد نخواهد ماند: «و قالوا أإذا ضللنا في الارض ائنّا لفي خلق جديد بل هم بلقاء ربّهم كافرون» «و گفتند آيا هنگامي كه در زمين گم و ناپديد شديم، باز به آفرينشي نو در خواهيم آمد؟ بلكه آنان به ديدار پروردگارشان كافرند».