رم و تسخیر ایتالیا

پس از آنکه دوره استیلای اتروسک‌ها پایان پذیرفت، رم هم مانند بسیاری از شهرهای یونان بعد از الغای مقام سلطنت، به صورت یک جمهوری اشرافی درآمد. تمام اختیارات در دست پاتریسین‌ها بود و به وسیله سنا و دوکنسول که برای مدت
جمعه، 15 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رم و تسخیر ایتالیا
 رم و تسخیر ایتالیا

 

نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

رم و تسخیر ایتالیا

پس از آنکه دوره استیلای اتروسک‌ها پایان پذیرفت، رم هم مانند بسیاری از شهرهای یونان بعد از الغای مقام سلطنت، به صورت یک جمهوری اشرافی درآمد. تمام اختیارات در دست پاتریسین‌ها بود و به وسیله سنا و دوکنسول که برای مدت یک سال انتخاب می‌شدند، اجرا می‌شد. کنسول‌ها امور مدنی و فرماندهی سپاهیان را به عهده داشتند و هیچ یک از آنها نمی‌توانستند به تنهائی تصمیمی بگیرند و همیشه مجبور به توافق با یکدیگر بودند. مجامع و انجمن‌هائی که آنها را انتخاب می‌کردند کمیس (1) خوانده می‌شدند و افراد ذی حقوق توسط کوری‌ها رأی خود را در این انجمن‌ها اظهار می‌داشتند.
پلبین‌ها که محروم از هر نوع حقوقی بودند و جمعیت آنها روزبروز افزایش می‌یافت از وضع بد خود گله داشتند. آنها هم خدمت نظام را انجام می‌دادند ولی سختی معیشت و فشار بار قرض، مشکل بزرگی برای آنان بود. اگر از عهده‌ی پرداخت بدهی‌های خود برنمی‌آمدند به عنوان غلام به فروش می‌رفتند. سرانجام چون التفاتی به درخواست‌های آنها نشد از شهر کناره گرفته به آوانتن یا کوه مقدس رفتند. این پیش آمد پاتریسین‌ها را به وحشت افکند و به اعطای امتیاز مهمی به پلبین‌ها رضا دادند. به این ترتیب که مناصب جدیدی ایجاد و در اختیار نمایندگان عامه (2) گذاشته شد. افراد شاغل این مقامات مصون از تعرض و دارای حق مخالفت (وتو) با تصمیمات کنسول‌ها بودند (493).
با این حال پلبین‌ها راضی نشدند و چون رم قانون مدون و منظمی نداشت و پاتریسین‌ها به میل و دلخواه خود رفتار می‌کردند ده مأمور مخصوص (3) به تدوین قوانین پرداختند و با استفاده از قوانین یونانی نخستین قانون مدون معروف به «دوازده لوح» را در سال 450 رسماً منتشر ساختند و از این پس عدالت در مورد همه یکسان و یکنواخت اجرا شد.
پس از این پلبین‌ها تقاضای مساوات سیاسی یعنی حق رسیدن به مقام کنسولی کردند ولی پاتریسین‌ها مدت‌ها با انجام این کار مخالف بودند. حتی مقام کنسولی را لغو و مأموران نظامی را به جای آنها به کار گماشتند و چندی بعد مجدداً حکومت کنسولی را روی کار آوردند و با تعیین عمال جدیدی، از قبیل مأموران انتظامی و بازرسی بازارها و مراکز بازرگانی (4)، مأموران امور مالی (5)، مأموران سرشماری‌های پنجساله (6)، در تضعیف حکومت کوشیدند. این عمال و مأموران همه از پاتریسین‌ها بودند ولی انتخاب آنها به وسیله کمیس‌های صد نفری که اکثریت آن با پاتریسین‌ها بود صورت می‌گرفت، البته در این انجمن‌ها و کمیس‌ها همه افراد ملت شرکت می‌کردند و در آخر برای انتخاب نمایندگان عامه، کمیس نوع سومی هم ایجاد شد که باید آن را کمیس‌های قبیله‌ای خواند. در این کمیس‌ها اکثریت با پلبین‌ها بود.
وضع اقتصادی نیز موجب گله مندی و شکایت اهالی می‌شد. اراضی و املاک میان پاتریسین‌ها تقسیم شده بود؛ چندین بار پیشنهاد قوانینی برای اصلاحات ارضی یعنی تقسیم مجدد املاک شد و پلبین‌ها بزحمت امتیازاتی به دست آوردند.
در حالی که رم دچار این منازعات داخلی بود جنگهای خارجی نیز او را تهدید می‌کرد. چنانکه می‌دانیم رم عضویت اتحادیه لاتین را، که شامل تقریباً سی شهر و مهمتر از همه شهر توسکولوم (7) بود، داشت.
در اوایل قرن پنجم، از طرف قبایل سابلی (8) نهضتی شروع شد و قبایل مزبور، از کوهستانها به طوف جلگه روی آوردند. رم ناچار به یک سلسله جنگهای دفاعی، علیه سابن‌ها (9) که تا داخل شهر پیش آمده بودند، علیه اک‌ها (10) (ماجرای سن سیناتوس (11)، سرداری که خود زمین خویش را شخم می‌زد و به محض آنکه جنگ تمام می‌شد به زمین و مزرعه‌ی خود بازمی‌گشت)، علیه ولسک‌ها (12) (ماجرای کوریولان (13) که بر اثر حملات تریبون‌ها به خشم آمده و فرماندهی ولسک‌ها را پذیرفت و قصد حمله به رم داشت، منتهی بر اثر اصرار مادرش از این کار دست کشید)، دست زد.
در آغاز قرن چهارم، رم که قدرت قابل ملاحظه‌ای به دست آورده بود به حمله و تعرض پرداخت و سرزمین اک‌ها و سپس شهر وئی (14) متعلق به اتروسک‌ها را که ژنرال کامیل (15) تصرف کرده بود،گرفت.

سلت‌ها:

سلت‌ها به ظاهر از نژاد شمالی بودند ولی خیلی زود با عناصر دیگر درآمیختند. این اقوام به یکی از زبانهای هند و اروپائی تکلم می‌کردند و در آغاز هزاره اول پیش از میلاد در اراضی میان دانوب و رَن ساکن بودند. زندگی آنها از راه شکار و گله داری می‌گذشت و مردمی بیابانگرد و جنگجو و متغیر و ناپایدار بودند. در طول قرون بعد به مهاجرت پرداختند، گل، اسپانیا و برتانی را به تصرف درآورده سکنه قدیم این نواحی یعنی ایبرها یا لیگورها را به اطاعت واداشته با آنها درآمیختند و حتی تحت نفوذ آنان قرار گرفتند. به این ترتیب ملت‌های تازه‌ای که گلوا (16)، سلتی بر (17) و برتون (18) خوانده شدند به وجود آمدند.

هجوم گلواها:

چند قبیله از گلواها، از کوههای آلپ گذشته وارد جلگه پو شدند و اتروسک‌ها را به جنوب کوههای آپنن راندند. قبایل مهاجم در این ناحیه که از آن پس به گل آنسوی آلپ‌ها، معروف گردید، ساکن شدند. چندی بعد سپاهی از گلواها از آپنن گذشت و شهر کلوزیوم (19) را به محاصره گرفت. رومی‌ها در این ماجرا مداخله کردند و موجب خشم گلواها شدند و در نتیجه گلواها به رم حمله بردند و پس از شکست سپاهیان رم در نزدیکی آلیا (20)، شهر رم را گرفته و به غارت و سوزاندن آن پرداختند (390 ). داستانها و افسانه‌ها نیز از این حوادث یاد کرده و شاخ و برگ‌هائی به نفع رومیان بر آن افزوده‌اند (نجات کاپتیول به وسیله غازها و بر اثر شهامت مانلیوس (21)، ادعای غرامت از طرف فرمانده گلواها که وزنه‌های تقلبی و نادرست به کار می‌برد و سرانجام شمشیر خود را در ترازو افکنده فریاد کشید: وای به حال شکت خورده‌ها!، و آزادی شهر توسط کامیل). حقیقت مطلب این است که گلواها، با غنائم سرشار، به اراده خود از شهر بیرون رفتند ولی در هر حال این پیش آمد موجب هوشیاری رومی‌ها و آمادگی آنها در برابر حملات مهاجمان دیگر گردید.

قرن چهارم:

از نتایج هجوم گلواها طغیان و سرکشی شهر وئی و از هم پاشیدگی اتحادیه لاتین بود. رم به تجدید و ترمیم بنای حصارها و اصلاح وضع سپاهیان خود پرداخت و به جای فالانژ (22) صورت بندی جدید را (دسته (23) = 120 سرباز) مورد استفاده قرار داد. هر سپاه (لژیون =4 تا شش هزار سرباز) شامل سی دسته بود. این دسته‌ها تحرک زیادی داشتند و هر یک از آنها می‌توانست جداگانه به جنگ بپردازد و مانند فالانژ سنگین اسلحه نبود. پس از این اقدامات، رم مجدداً اتروری جنوبی را فتح کرده شورش اک‌ها را خواباند و ولسک‌ها را به اطاعت واداشت. با آنکه خطر گلواها دفع شده بود هنوز هم رومی‌ها از آن وحشت داشتند. دسته‌هائی از گلواها به طمع غارت و تحصیل غنیمت چند بار از کوههای آپنن عبور کردند لیکن رومی‌ها که بیدار و آماده پیکار بودند مهاجمان را به عقب راندند.
با تمام این احوال منازعات داخلی همچنان ادامه داشت و پلبین‌ها خواستار مساوات سیاسی بودند. با آنکه پاتریسین‌ها نمی‌خواستند به این تقاضاها تسلیم شوند عاقبت قسمتی از آنها را پذیرفتند و به موجب قانونی که لی سی نیوس (24) پیشنهاد کرد قرار شد یکی از پلبین‌ها هم در هیأت کنسول‌ها مقام کنسولی داشته باشد (367) . پاتریسین‌ها باز هم در تضعیف حکومت کنسولی کوشیدند و مقام قضاوت را در اختیار افراد جدیدی (25))گذاشتند. ولی همه‌ی این پیش بینی‌ها بی نتیجه ماند و مجبور شدند پلبین‌ها را در تمام مقامات دولتی، حتی در وصول به مقام دیکتاتوری (26) شرکت دهند. باید دانست که مناصب دولتی در رم متعدد یعنی دو کنسول، چهار مأمور مالی، چهار مأمور انتظامی و بازرسی، ده نماینده‌ی عامه (27) وجود داشت که همه برای مدت یک سال انتخاب می‌شدند و فقط دوره‌ی خدمت مأموران سرشماری تا پنج سال طول می‌کشید ولی در ایام هرج و مرج و مخاطرات بزرگ خارجی، یک مأمور واحد (دیکتاتور (28)) که تقریباً اختیار تام داشت برای مدت شش ماه زمام امور را به دست می‌گرفت. به این ترتیب در اواخر قرن چهارم مساوات سیاسی میان تمام افراد برقرار گشت.
عاقبت در سال 300، حق نیل به مقام پیشوائی مذهبی (پونتیف) و پیشگوئی آینده (اوگور) به پلبین‌ها داده شد و تساوی مذهبی مردم نیز تأمین گردید. از این پس هیچ گونه اختلافی میان پلبین و پاتریسین وجود نداشت، با این حال این عناوین قرنها باقی ماند و عنوان پاتریسین یک امتیاز افتخاری و بدون ارزش واقعی بود. کمیس‌های قبیله‌ای قدرت خود را از دست دادند و بندرت اجتماع می‌کردند. درخشان‌ترین دوران جمهوری رم از همین تاریخ شروع می‌شود: نفاق و اختلاف از بین رفت و ملت متحد رم که فارغ از گرفتاریهای داخلی شده بود می‌توانست فعالیت‌های خود را در خارج توسعه داده سیاست فاتحانه‌ای را تعقیب کند.
رم که از روزگار تفرقه اتحادیه لاتین تنها مانده بود با لاتن‌ها به عنوان نیروئی همسنگ و همپایه خود عقد اتحادی بست، سپس هرنیک‌ها (29) را به اطاعت واداشته به دعوت اهالی شهر کاپو (30) که گرفتار هجوم متحدین کوهستانهای آپنن یعنی سامنی‌ها (31) شده بودند، قوائی به کامپانی فرستاد. از این جنگ ظاهراً نتیجه مطلوب به دست نیامد و رم مجبور شد با لاتن‌ها که از دخالت رم در کامپانی ناراضی بودند به جنگ بپردازد. لاتن‌ها شکست خوردند و استقلال خود را از دست دادند. با شهرهائی که عضو اتحادیه لاتین یا از متحدین کامپانی بودند، یکسان و یکنواخت رفتار نشد، پاره‌ای از آنها به صورت متحد و دیگر شهرها به عنوان تابع و مطیع رم شناخته شدند (338 ).
توسعه‌ی فتوحات رم، از این پس سرعت بیشتری به خود گرفت و موجب نارضایتی همه‌ی اقوام و ملت‌های آزاد ایتالیا گردید. سامنی‌ها بیش از دیگران از این واقعه وحشت داشتند، منتهی در این موقع سرگرم جدال با اسکندر (32)، پادشاه اپیر بودند. اسکندر برای دفاع از مدینه‌های یونانی که مورد تجاوز ایتالیوت‌ها قرار گرفته بودند به ایتالیا آمده بود. وی در جنگی به قتل رسید و سامنی‌ها برای دومین بار به رم اعلان جنگ دادند (327). رومی‌ها وارد سرزمین سامنیوم (33) و آپولی شدند ولی یک سپاه آنها در معبری (34) غافلگیر شد و سامنی‌ها برای تحقیر سپاه مغلوب، آنها را به رسم آن زمان از زیر نیزه‌ای که به شکل افقی روی دو نیزه عمودی دیگر قرار داشت عبور دادند. این عمل نتوانست مانع ادامه و توسعه‌ی جنگ شود. برای مقابله با حوادث اتحادیه‌ای از اتروسک‌های شمال و اومبری‌ها (35) و چند قوم دیگر تشکیل یافت و سامنی‌ها خود را به داخل لاسیوم رسانیدند. مقاومت مدافعان آنها را به عقب نشینی واداشت و رومی‌ها به فرماندهی پاپیریوس کورسور (36)، سرزمین سامنیوم را غارت کرده دشمن را به قبول عهدنامه‌ی صلح وادار ساختند (304 ).
مصالحه‌ی مزبور دوامی نیافت و سامنی‌ها در سال 300 بار دیگر به جنگ پرداختند. اتروسک‌ها، لوکانی‌ها، بروتی‌ها (37) و حتی گلواها علیه رم وارد پیکار شدند. ولی رم بر همه‌ی آنها فائق آمد. سامنیوم که به ویرانه‌ای مبدل شده بود ناچار قبول اطاعت کرد و کمی بعد، اتروسک‌ها، لوکانی‌ها و بروتی‌ها هم تسلیم شدند (282 ). تسلط رم بر قسمت شبه جزیره‌ای ایتالیا، به استثنای چند شهر یونانی مانند تارانت، به این ترتیب عملی شد و رومی‌ها بر اثر سرسختی و میهن پرستی و رعایت نظم بر حریفان متعدد و باشهامت خود غلبه کردند.

جنگ با پیروس:

شهر تارانت که خود را در مخاطره می‌دید، از پیروس (38) پادشاه اپیر کمک خواست. سرزمین اپیر که در شمال غربی یونان قرار داشت در طول قرنها حیات خود نقش مهمی انجام نداده و مانند مقدونیه، منطقه بیگانه‌ای به شمار می‌آمد که تمدن و آداب هلنی را پذیرفته بود. پیروس در دوره‌ی جانشینان اسکندر بر این منطقه سلطنت می‌کرد و مانند معاصران خود مردی جنگاور و حادثه جو بود. تمام دوران سلطنت پیروس تقریباً به جنگ گذشت و تمام صفات یک فرمانده بزرگ و معایب یک سیاستمدار متوسط در او جمع بود. او قسمتی از ایام جوانی را در تبعید به سر برد و پس از بازگشت به میهن بر رقیب خویش فائق آمد و چند بار به فتح مقدونیه همت گماشت ولی از این کار نتیجه‌ای نگرفت.
در سال 280، بنا به دعوت اهالی تارانت، با 25 هزار سپاهی و تعدادی فیل که برای مردم ایتالیا تازگی داشت به آپولی رفت. سپاهیان او و قوای رومی در هراکله (39) به هم رسیدند. رومی‌ها که با دیدن فیل‌های اپیر به وحثست افتاده بودند شکست خوردند ولی چنانکه معروف است این پیروزی برای پیروس بسیار گران تمام شد. سامنی‌ها، لوکانی‌ها و بروتی‌ها هم علیه رم برخاسته قوائی در اختیار وی گذاشتند و پیروس امید داشت که به این ترتیب رومی‌ها درخواست صلح کنند لکن چنین درخواستی از طرف رومی‌ها نشد و سپاه تازه‌ای به جنگ او فرستادند؛ این سپاه هم در آسکولوم (40) شکست خورد. این ناکامی هم رومی‌ها را نومید نکرد و پیروس که راه بهره برداری از پیروزیهای خود را تشخیص نداده بود به تقاضای مردم سیراکوز برای جنگ با کارتاژی‌ها به سیسیل رفت.
پیروس در دوره‌ی اقامت چهارساله خود در این جزیره افتخارات مهمی کسب کرده و کارتاژی‌ها را تقریباً از خاک سیسیل بیرون راند اما در نتیجه مالیاتهائی که بر اهالی بست آنها را ناراضی کرد. پیروس پس از این به ایتالیا بازگشت و چون در جنگ بنوان (41) شکست خورد رهسپار اپیر شد و به مقدونیه و سپس به اسپارت حمله برد و سرانجام هنگام محاصره آرگوس به قتل رسید.
پس از عزیمت پیروس، اقوام یاغی، سلاح خود را به زمین گذاشتند، تارانت از در تسلیم درآمد، آخربن شهر مستقل ایتالیا یعنی رژیوم (42) دروازه‌های خود را بر رومی‌ها گشود (270) و فتح ایتالیا به این صورت خاتمه پذیرفت.

تمدن:

نیروی نظامی رم به چندین سپاه (لژیون) تقسیم می‌شد. در هر سپاه چهار هزار و دویست سرباز پیاده و سیصد سوار که همه زره پوش (کلاه خود، نیم تنه آهنی، ساق پائی) و دارای سپری بودند، خدمت می‌کرد. سلاح تعرضی، شمشیر، نیزه و زوبین بود. هر سپاه به دسته‌هائی منقسم می‌شد که هنگام جنگ در سه ردیف می‌ایستادند. عده‌ای از آنها (ولیت ها) (43) سلاح سبک تری داشتند. گذشته از این گروههائی هم از قوای کمکی تشکیل می‌شد که متحدین در اختیار دولت می‌گذاشتند.
در آداب و عادات تغییر مهمی بروز نکرد و در مورد مسکن و لباس و غذا سادگی کامل رعایت می‌شد. مردم در خانه‌های کوچک چوبی یا سنگی به سر می‌بردند و غذای آنها انواع سبزی‌ها، میوه‌ها و نان و مقدار کمی گوشت بود و لباس پشمی گشاد و بلندی (44) به تن می‌کردند. نقره کمیاب بود و طلا را هنوز نمی‌شناختند و سکه‌های مفرغی یا شمش‌هائی که وزن آنها معین شده بود به کار می‌بردند.
منبع اصلی و اساس زندگی کشاورزی و بازرگانی و صنعت نیز در نتیجه کشورگشائی‌ها در حال توسعه بود. در همین ایام نخستین بار راههائی برای اتصال رم به سرزمین‌های متصرفی ساخته شد. افراد مدنی مخصوصاً در مزارع به کار می‌پرداختند و قسمتی از عمر را در جنگها می‌گذراندند و صنایع و حرفه‌های مختلف را غلامان، یا غلامان آزاد شده و بیگانگان به عهده داشتند.
نفوذ اتروسک‌ها و یونانیان بیش از پیش محسوس بود و در نتیجه آن در مذهب و هنر بخصوص در سفال سازی و زرگری تغییراتی بروز کرد. از بناها و مجسمه‌هائی که در این زمان ساخته شد اثری در دست نیست و در حریق رم تمام آثار هنری مربوط به قبل از هجوم گلواها از بین رفت.

پی‌نوشت‌ها:

1- Comices
2- Tribun de Ia Plèbe
3- Décemvires
4- Ediles
5- Questeurs
6- Censeurs
7- Tusculum
8- Sabellique
9- Sabins
10- Eques
11- Cincinatus
12- Volsques
13- Coriolan
14- Véies
15- Camille
16- Gaulois
17- Celtibères
18- Bretons
19- Clusium
20- Allia
21- Manlius
22- Phalange
23- Manipule
24- Licinius Stolon
25- Préteur
26- Dictature
27- Tribun
28- Dictateur
29- Hernique
30- Capoue
31- Samnites
32- Alexander le Molosse
33- Samnium
34- Fourches Caudines
35- Ombriens
36- Papirius Cursor
37- Bruttiens
38- Pyrrhus
39- Héraclée
40- Asculum
41- Bénévent
42- Rhégium
43- Vélites
44- Toge

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط