برگردان: احمد بهمنش
شهرستانها:
در سال 133 ، آتال سوو، پادشاه پرگام، بدون آنکه وارثی داشته باشد چشم از جهان فروبست و کشور او به تصرف رومیها درآمد. رومیها با وجود مقاومتهائی که صورت گرفت بر این سرزمین مستولی شدند و قسمت غربی آن را که به شهرستان آسیا معروف گردید در اختیار نگاه داشتند. از این تاریخ تعداد شهرستانها به نه بالغ میشد: سیسیل، کرس، ساردنی، گل شرقی، اسپانیای شرقی، اسپانیای غربی، ایلیری، افریقا، مقدونیه و یونان، آسیا. این شهرستانها که توسط حکام (1) و مأموران دولتی (2) اداره میشدند وضع خوبی نداشتند و اهالی مالیاتهای سنگینی میپرداختند. ایتالیا که خوشبختتر از سایر شهرستانها بود مستقیماً تحت سلطهی سنا و کنسولها بود.تیبریوس گراکوس:
گراکوس کنسول روم، کرنلی (3)، دختر سیپیون افریقائی را به همسری گرفته بود. از این وصلت وی صاحب چند فرزند شد که دو تن از آنها یعنی تیبریوس (4) و کایوس (5) مشهورتر از دیگران و به گراکها معروف بودند. تیبریوس، ارشد آنها درصدد اصلاح وضع نابسامان تهیدستان برآمد. وی پس از آنکه به نمایندگی عامه انتخاب شد طرحی پیشنهاد کرد که با تقسیم املاک بزرگ، املاک کوچکی به وجود آید. ولی بلافاصله با مخالفت اوپتیماتها که یکی دیگر از نمایندگان عامه، یعنی اوکتاویوس را با استفاده از حق وتو، به جلوگیری از تصویب این طرح واداشته بودند، گردید، تیبریوس کوشید تا با موافقت سنا، اکتاویوس را از مخالفت با طرح خویش منصرف سازد و چون به نتیجه نرسید به اقدامی انقلابی دست زد. ملّت به تحریک او به خلع اوکتایوس رأی داد و با این عمل غیر قانونی، طرح خود را به تصویب رسانید. اوپتیماتها که سخت متغیر شده بودند در انتظار انتخابات سال بعد، به جای خود نشستند. نمایندگان عامه که در دورهی نمایندگی از مصونیت برخوردار بودند حق نداشتند دوباره به این مقام انتخاب شوند. تیبریوس که کوششهای خود و همچنین جان خویش را در خطر میدید درصدد برآمد که مقام نمایندگی خود را حفظ کند. بنابراین با وجود مخالفت قانون، داوطلبی خود را بار دیگر برای نمایندگی اعلام داشت و پیشنهاد کرد ثروتی که از خزائن آتال، پادشاه پرگام به دست آمده میان خرده مالکان تقسیم شود. اوپتیماتها او را متهم کردند که هوس پادشاهی در سر دارد و هیاهو و آشوبی به راه انداختند که تیبریوس و سیصد تن از طرفداران وی در جریان آن به قتل رسیدند (133 ).تیبریوس با آنکه نیات و مقاصدی عالی داشت دوبار به اقدامات غیر قانونی متوسل شد. رقیبان وی از این اقدامات استفاده کردند و در عین حال بسیاری از یاران و هواداران وی از او دست کشیدند. با این حال کارهای او بینتیجه نماند و پس از او به تقسیم املاک بزرگ اقدام شد.
کایوس گراکوس:
ده سال بعد، کایوس، فعالیتهای برادر را از سر گرفت و چون در فکر رفاه مردم و انتقام خون برادر بود با شدّت و حرارت بیشتری کارهای او را دنبال کرد. پس از انتخاب به نمایندگی، فروش گندم به قیمت نازل و تأسیس کوچ نشینها را به تصویب رسانید. از طرف دیگر توجه بیشتری به شوالیهها نشان داده در تفرقه و تجزیهی اوپتیماتها کوشید و با حملاتی که به سنا کرد اختیارات او را محدود ساخت. جمهوری اشرافی به دموکراسی، تبدیل یافت ولی کایوس به این اکتفا نکرده پیشنهاد کرد حقوق مدنی به لاتنها داده شود. اما ملّت روم که طالب توسعهی حقوق و امتیازات خویش بود و نمیخواست سهمی از آن به دیگران تفویض کند از طرفداری کایوس دست کشید. اوپتیماتها به همان صورت که با برادر وی رفتار کرده بودند شورشهائی در شهر ایجاد کردند. کایوس با هواخواهان مؤمن خویش به آوانتن رفت؛ اوپیمیوس (6) کنسول رم در رأس جمعی از سناتورها و تحت الحمایهها و غلامان آنها به او حمله برد؛ 250 تن از طرفداران کایوس کشته شدند؛ خود او از آنجا گریخت و چون احساس دلسردی و نومیدی میکرد، خود را کشت (121).به این ترتیب کایوس گراکوس هم مانند برادر، در انجام نقشههای خویش توفیقی نیافت و این عدم توفیق نتیجهی مهارت اوپتیماتها، ناتوانی پوپولارها، و خطاهای شخصی، و همچنین تمایلات عوام فریبانهی او بود. پس از فوت وی، سنا تمام اختیارات را به دست گرفت. البته جرأت نکرد از اجرای پارهای از اصلاحات جلوگیری کند، منتهی در این موقع سنا از افرادی متوسط و کم استعداد تشکیل مییافت که بیشتر در فکر حفظ منافع طرفداران خود و جمع مال بودند و به آسایش مملکت توجهی نداشتند.
جنگ با ژوگورتا:
شورشهای داخلی بر اثر جنگهای خارجی متوقف شد. نخستین جنگ به منظور فتح اراضی جنوب گل غربی و کمک به مارسی که متحد رم و مورد تهدید لیگورها بود صورت گرفت. لیگورها و همچنین گلواهای نواحی مجاور شکست خوردند و شهرستان گل ناربونی (7) از این اراضی به وجود آمد (121).کشور نومیدی در این موقع میان سه نوهی ماسی نیسا یعنی آدربال (8)، هیمپ سال (9) و ژوگورتا (10) تقسیم شده بود. ژوگورتا که مردی جاه طلب بود، بدون هیچ ناراحتی هیمپ سال را به قتل رسانید. رم با خونسردی و ملایمت به مداخله پرداخت و نومیدی را میان آدربال و ژوگورتا تقسیم کرد. ژوگورتا این اقدام را نادیده گرفت و به پسر عم خود حمله برده او را در شهر سیرتا (11) محاصره کرد. وساطت نمایندگان رم نتیجهای نداد و پس از مدتی محاصره ژوگورتا شهر سیرتا را گرفت و آدربال را کشت. رم که از این پیش آمد متغیر شده بود اعلان جنگ داد ولی ژوگورتا سرداران رومی را با پول فریفته از جنگ جلوگیری کرد و برای تبرئهی خود به رم رفت و در آنجا یکی دیگر از پسرعموهای خود را که مدعی میراث خویش بود هلاک کرد. این جنایت که غیرقابل تحمل بود موجب شد که جنگ بار دیگر آغاز شود.
این جنگ برای رم افتخارآمیز نبود. دو تن از سردارانی که در وهلهی اول به افریقا اعزام شدند به طمع پول و رشوه خواری یا به علت بیکفایتی شکست خوردند ولی این وضع با ورود متلوس(12)، که یکی از اوپتیماتهای کم نظیر و شرافتمند و کاردان بود، تغییر کرد. وی ژوگورتا را در کنار رودخانهی موتول (13) شکست داد و در ظرف دو سال ممالک او را به تصرف درآورد و سپس ماریوس جانشین او شد. ماریوس، ژوگورتا را که به پناه پدر زن خود، بوکوس (14) به موریتانی (15) رفته بود تعقیب کرد و چون به حدود این مملکت رسید بوکوس، از ترس رومیها داماد خود را به سیلا فرمانده سپاهیان رومی تسلیم کرد (105).
ژوگورتا در زندان جان سپرد و نومیدی میان برادر وی و بوکوس تقسیم شد. این جنگ برای رم حاصلی جز سرافکندگی نداشت و فساد اخلاق و ضعف حکومت و بیکفایتی سرداران را آشکار ساخت.
هجوم سمبرها و توتونها-
تا این تاریخ، رم با ژرمنها که از مرزهای رم بسیار دور بودند تماسی نداشت ولی دو قوم سمبروتوتون که در سواحل بالتیک به سر میبردند بر اثر قحطی یا به منظور دسترسی به اراضی آبادتر سرزمین خود را ترک گفتند و هنگام عبور از نواحی آلپها جمعی از هلوتها (16) را نیز با خود همراه کرده، پر از غارت گل، به شهرستان ناربون (17) وارد شدند و در این ناحیه، در نزدیکی شهر ارانژ (18)، با سپاهی از رومیان جنگیده اکثر آنها را کشتند (در حدود هشتاد هزار تن کشته). رم از جنگ کان به بعد چنین شکستی به خود ندیده بود. خوش شانسی رومیها این بود که قوم نیمه متمدن سمبر جز غارت منظوری نداشتند و از نقشه و طرحی پیروی نمیکردند. سمبرها پس از این به اسپانیا رفتند ولی رم که متوحش شده بود برای دفاع دست به اقدامات احتیاطی زد و ماریوس را برخلاف قانون برای مدت پنج سال به کنسولی برگزید. ماریوس به منظم کردن سپاهیان پرداخت و افراد جدیدی را به خدمت خوانده آمادهی پایداری و دفاع شد.سمبرها و توتونها پس از چندی بازگشتند و به دستههایی تقسیم شده به ایتالیا حمله بردند. توتونها وارد گل ناربونی شدند و پس از جنگ خونینی نزدیک اکس (19) شکست خوردند. بیشتر آنها به قتل رسیدند و آنها که زنده ماندند به غلامی به فروش رفتند (102 ). سال بعد سمبرها که از راه آلپهای شرقی وارد گل شرقی شده بودند در ورسی (20) بسختی شکست خوردند.
ماریوس که رم را نجات داده بود شهرت فوق العادهای، بخصوص در میان افراد ملت، کسب کرد. وی به اصلاحاتی در ارتش پرداخت، صنف سبک اسلحه (ولیت) و دستههای (مانی پول) جنگی معمول سابق را از بین برد و لژیون را به ده قسمت (21) که منحصراً از افراد پیاده سنگین سلاح تشکیل یافته بود تقسیم کرد. وی افراد مدنی تهیدست (22)، غلامان آزاد شاه، شهرستانیها و بیگانگان را هم وارد سپاه کرد.
جنگ اجتماعی -
ماریوس، سرباز رشید و کاردانی که به رهبری دستههای عوام رسیده بود نتوانتست از نفوذ و قدرت خود بهره برگیرد. میان او و عدهای از طرفدارانش اختلاف افتاد و کوششهای اصلاحی او در قبال دشمنیهای سنا و ناسارگاری رقبا به جایی نرسید.اکئر ایتالیائیها با آنکه مجبور به پرداخت مالیات و انجام خدمت نظام بودند، هیچ گونه حقوق سیاسی نداشتند و تقاضاهای آنها برای برخورداری از مزایا و حقوق مردم شهری بیفایده بود و رم از اعطای این امتیازات به آنها امتناع میورزید. سرانجام مردم در خفا با هم ساختند و تصمیم به شورش گرفتند. این طغیان در سال 91 صورت گرفت و به جنگ اجتماعی یا جنگ متحدین معروف گشت. این جنگ به علت عملیاتی که نزدیک به هم انجام میشد و به این مناسبت که ایتالیائیها هم همان سلاح و همان تاکتیک رومیها را داشتند بسیار خطرناک بود. شورش از مرکز شروع شد و به جنوب سرایت کرد و فقط اتروسکها، اومبرینها و چند شهر دور افتاده نسبت به رم وفادار ماندند.
در طول یک سال جنگ شکستها و پیروزیهائی نصیب طرفین شد ولی نتیجه قطعی به دست نمیآمد. رم به تمام ایتالیائیها که در شورش شرکت نکرده بودند امتیازات شهری داد. در سال 89، در سایهی فداکاریهای سیلا، فتوحاتی نصیب رومیها گردید و مسلم شد که مقاومت ایتالیائیها در هم خواهد شکست لیکن مخاطرات جدیدی که شورشهای داخلی و جنگ با مهرداد پادشاه پونت (23) از آن جمله بود، رم را تهدید میکرد.
ماریوس و سیلا –
این دو مرد که در جنگ علیه ژوگورتا همکاری کرده بودند متأسفانه یکدیگر را دوست نداشتند. در عین اینکه عوام و انبوه مردم همیشه ماریوس را رهبر خود میدانستند، سیلا بهترین سردار مورد توجه اپتیماتها به شمار میرفت. در حالی که وی سرگرم محاصره شهر نولا (24) بود جنگ علیه مهرداد آغاز شد و فرماندهی قوای رومی به او محول گشت ولی در همین موقع یکی از نمایندگان، قوانین چندی علیه سنا به تصویب رسانید و چون از تمایلات اشرافی سیلا میترسید ماریوس را برخلاف قانون به فرماندهی سپاه آسیا منصوب کرد. سیلا زیر بار اطاعت این امر نرفت و حاضر نشد از فرماندهی دست بردارد. وی کاری کرد که تا آن زمان سابقه نداشت به این معنی که با سپاه تحت فرماندهی خود به جانب رم رفت و وارد شهر شد؛ البته این کار ممنوع بود.سیلا که در این اقدام فاتح شده بود قوانین ملی را لغو کرد و سازمان کشور را به نفع اشراف تغییر داده اختیارات سنا را به وی بازگرداند (88 ) و ماریوس ناچار به افریقا گریخت. جنگ اجتماعی به این ترتیب خاتمه یافت و سیلا عازم جنگ با مهرداد شد.
نخستین جنگ با مهرداد-
اغلب دولتهائی که در دورهی ضعف سلوکیها در آسیای صغیر تشکیل یافته بود تحت نفوذ رم درآمده بودند. بی تی نی، فریژی، رودس، کاپادوس، گالاسی (مسکن گلواهائی که از راه ایلیری و مقدونی به آنجا آمده بودند) در زمرهی این دولتها محسوب میشدند و تنها دولت پونت به علت دوری استقلال کامل خود را محفوظ نگاه داشته بود. این دولت که از تجزیه امپراتوری اسکندر به وجود آمد بر اثر کوشش چند تن از پادشاهان خود توسعه یافته بود. معروفترین این پادشاهان که یک فرد شرقی و به آداب هلنی خو گرفته بود مهرداد ششم است، وی زمامداری لایق، با شهامت، بیرحم و خشن و مظهر مقاومت آسیا در مقابل رم از زمان ضعف سلوکیها محسوب میشد. وی به فتح کلشید و تورید (25) مبادرت کرد و با تیکران پادشاه ارمنستان عقد اتحادی بسته و به مداخله در کاپادوس و پافلاگونی پرداخت.مهرداد در سال 88 تصمیم گرفت به رومیها حمله برد و چون رومیها گرفتار جنگ با ایتالیائیهای یاغی بودند، سراسر آسیای صغیر را به تصرف درآورد و مورد استقبال اهالی قرار گرفت، در این جنگها 80 هزار تن از رومیها به قتل رسیدند. وی قوائی هم برای فتح مقدونیه فرستاد و یونانیان را تشویق کرد تا برای آزادی خود قیام کنند و بسیاری از آنها این پیشنهاد را پذیرفتند. باید گفت که از اردوکشی هانیبال تا این تاریخ، خطری به این شدت، جمهوری رم را به خطر نینداخته بود.
در سال 87، سیلا با قوای معدودی در اپیر پیاده شد. وی با آنکه ناوگان جنگی کافی در اختیار نداشت به بیرون راندن قوای دشمن پرداخت و پس از تصرف اغلب شهرهای یونانی در جنگ کرونه (26) نیز فاتح شد. ولی در همین احوال رم شاهد حوادث خونینی بود، طبقه ملیون و عوام اختیارات را به دست گرفته سپاه دیگری به شرق اعزام میداشت. با وجود این سیلا دلسرد نشد و پس از پیروزی دیگری که در پی آن یونان و مقدونیه را متصرف شد به آسیا رفت و مهرداد تقاضای صلح کرد. سیلا که میخواست هر چه زودتر به ایتالیا بازگردد با این درخواست موافقت کرد. مهرداد از فتوحات خود صرف نظر کرد و غرامت قابل ملاحظهای به او پرداخت (84). قوای اعزامی جبهه عوام نیز بدو پیوست و سیلا با خاطر آرام به وطن بازگشت.
نخستین جنگ داخلی-
هنگام عزیمت سیلا از ایتالیا، قدرت به دست جبهه عوام و ملیون افتاد و رهبران این دسته یعنی سینا (27)، کاربون (28)، سرتوریوس (29)، ماریوس را که تشنه انتقام بود از افریقا فراخواندند و پس از جمع آوری طرفداران خود از ایتالیائیها هم که هنوز مشغول جنگ بودند کمک خواستند و به این ترتیب رهسپار رم شدند. شهر بیدفاع رم تسلیم شد. ماریوس به قتل اوپتیماتها در سراسر ایتالیا پرداخت و این کشتارها توأم با چپاول و تاراج بود. ماریوس هفتمین بار به مقام کنسولی رسید و کمی بعد یعنی در سال 86 وفات یافت.زمام امور به دست جبههی عوام و ملیون افتاد. اصلاحاتی که به امر سیلا انجام گرفته بود لغو و حقوق و امتیازات شهری به تمام ایتالیائیها داده شد و چون خبر مراجعت سیلا به گوش آنها رسید آماده مقاومت شدند. این نخستین بار بود که جنگ داخلی سختی موجودیت جمهوری را تهدید میکرد.
در سال 83، سیلا، در برند (30) از کشتی پیاده شد، اوپتیماتهائی که از قتل عام ماریوس جان به در برده بودند بلافاصله به او پیوستند (متلوس، پومپه و غیره). وی در پیشاپیش قوای خود از ایتالیای جنوبی گذشت و پس از دوبار غلبه بر حریفان وارد رم شد.
جنگ ماهها ادامه یافت، چند سپاه دشمن از بین رفت، سامنیوم (31)، میسیل، افریقا و اسپانیا به اطاعت گردن نهادند. سینا به دست سربازان خود به هلاکت رسید، کاربون دستگیر و کشته شد، پسر ماریوس در پرنست (32) مردانه جنگید و سرانجام خودکشی کرد؛ تنها سرتوریوس از میدان جنگ به اسپانیا رفت و به این ترتیب جنگ به نفع کامل اوپتیماتها خاتمه یافت.
دیکتاتوری (33) سیلا –
سیلا فاتح حقیقی، و صاحب اختیار دولت، در سال 82 عنوان دیکتاتوری (34) برخود گذاشت، منتهی نخستین بار صحبت از نوعی دیکتاتوری بود که حد ثابت و معینی نداشت. اولین اقدام او سرکوبی باقیماندهی جبهه عوام بود. وی برعکس ماریوس فاقد حس انتقامجوئی، ولی بشدت سختگیر و بیرحم بود و همهی طرفداران ماریوس را به مرگ محکوم کرد. فهرستهائی حاوی نام هزاران تن از افرادی که به اعدام یا نفی بلد محکوم بودند در فوروم نصب شد و به این ترتیب اکثر افراد ذی حقوق و شاخص از بین رفتند. جمع کثیری بیگناه هم که مورد خصومت شخصی عدهای بودند به قتل رسیدند و اموال آنها مصادره و میان سربازان سیلا تقسیم گشت؛ با ایتالیائیهای شورشی هم به خشونت رفتار شد.به دنبال این اقدامات سیلا تصمیم گرفت به نفع اشراف تغییراتی در قانون و سازمانها ایجاد کند و به این منظور اصلاحات گراکها را لغو کرد و اختیار مطلق دولت را به دست سنا داد. گذشته از این سیصد سناتور جدید به جای آنها که در جنگ داخلی کشته شده بودند به سنا فرستاد. وی اختیارات عمال دولتی را تعیین کرد و از قدرت نمایندگان عامه و سانسورها کاست. نمایندگان عامه دیگر حق پیشنهاد قوانین نداشتند و اختیار انتخاب سناتورها از سانسورها سلب گشت.
در سال 79، امری که موجب تعجب عموم شد این بود که سیلا از ادامهی حکومت دست کشیده رم را ترک گفت و در خانهای ییلاقی واقع در کامپانی به زندگی پرداخت و یک سال بعد در همانجا درگذشت.
علت این تصمیم ناگهانی از طرف مردی که ظاهراً علاقه فراوانی به قدرت و حکومت داشت چه بود؟ تمایل به آزاد گذاشتن رومیها در ادامه سازمان جدید، یا خستگی، یا اعتقاد به اینکه تغییر جمهوری به حکومت مطلقه غیرممکن مینمود و ممکن بود موجب اغتشاش و جنگهای جدیدی گردد.
وضع اقتصادی –
پس از بهبود موقتی که در نتیجه اصلاحات گراکها پیش آمد، کشاورزی مجدداً رو به تنزل رفت و مردم ذی حقوق، بیش از پیش، از مزارع دست کشیده به رم آمدند. بیش از نیمی از نهصد هزار تن افراد ذی حقوق ایتالیا در رم به سر میبردند. تجارت در حال توسعه بود و با آنکه پس از جنگهای داخلی ضعف و فتوری در آن راه یافت بزودی پیشرفت کرد.مسائل اخلاقی دچار تباهی و فساد بود. همه در فکر جمع مال بودند و ثروتمندان در تجمل پرستی افراط میکردند. در مسابقات و بازیها، در بنای خانهها و همچنین در تنوع و خوبی غذاها مبالغ هنگفتی خرج میشد.
درآمدهای مالیاتی از راه خراجی که از مردم شهرستانها میگرفتند تأمین میشد. این مالیاتها را معمولاً شوالیهها از دولت اجاره میکردند و عایدی دولت از این بابت به وسیله مالیاتهای غیرمستقیم (گمرک، محصولات معدنی، اراضی دولتی) یا مالیاتهای فوق العاده برای نگاهداری ارتش بود. مردم شهرستانها در واقع خیلی بیش از آنچه دولت به آن نیاز داشت مالیات میدادند و علت این امر نادرستی حکام (پروکنسولها) و تحصیلداران بود.
پینوشتها:
1- Proconsul
2- Propréteur
3- Cornélie
4- Tibérius
5- Caius
6- Opimius
7- Gaule Narbonnaise
8- Adherbal
9- Hiempsal
10- Jugurtha
11- Cirta
12- Métellus
13- در نومیدی شرقی Muthul
14- Bocchus
15- Mauritanie
16- Helvètes
17- Narbonne
18- Orange
19- Aix
20- Verceil
21- Cohorte
22- Prolétaires
23- Pont
24- Nola در ایتالیا
25- Tauride
26- Chéronée
27- Cinna
28- Carbon
29- Sertirius
30- Brindes
31- Samnium
32- Préneste
33- Dictature
34- Dictateur
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم