نویسنده: ادوارد کَرب تری
برگردان: سید معین عمرانی
برگردان: سید معین عمرانی
همه چیز در مورد حضور «یتی» در روسیه
سالهاست که در میان محققان آماتور و حرفهای روسیه، تلاش برای رسیدن به حقیقت موجوداتی انساننما به نام «یِتی» ادامه دارد. اما مشکل این است که مقامات رسمی، روی خوشی به این نوع تحقیقات نشان نمیدهند. البته اکنون اوضاع تغییر کرده و علاقه به یتی در سالهای اخیر در روسیه بسیار زیاد شده. «ادوارد کرب تری» در این مقاله تلاش دارد تا ما را با تلاشها و فعالیتهای این حیطهی تحقیقاتی و همینطور آخرین یافتهها در مورد این انساننمای زال، آشنا کند و در نهایت پاسخ این سؤال را بیابد که آیا گزارشهای مشاهدهی یتی، واقعاً همان چیزی هستند که به نظر میرسند؟ رد پاهایی که به یتی نسبت داده میشود، چقدر معتبرند؟ در نهایت، آیا آزمایش روی دیانای موجود در موی منتسب به یتی میتواند به روشن شدن ماجرا کمک کند؟
روسیه و معضل «آدمبرفی»
گذشته از ادعاهای والیوف، اولین ارجاعات به «اسنیِشنی چیِلووِک» (snyeshni chyelovek) به معنای «انسان برفی» در سال 1908 در روسیه منتشر شد. با اینکه علاقهمندانِ امروزِ یتی، وسعت و تنوع آب و هوایی روسیه را به عنوان دلیلی بر اثبات وجود این بوزینهی انساننمای ناشناخته در روسیه میدانند، اما فرضیهی وجود یتی، سالها پیش از این بحثها در روسیه وجود داشته است.نقطهی آغاز شهرت یتی، احتمالاً جنگ جهانی دوم است. طی این جنگ بود که ادعاهایی مبنی بر وجود انسان نماهای وحشی که با ارتش شوروی همکاری و در مناطق تحت حاکمیت شوروی زندگی میکردند، همه جا دهان به دهان پخش میشد. در یکی از این داستانها که متعلق به سال 1941 در منطقهی داغستان است، گفته میشد یکی از سرهنگهای امور پزشکی ارتش شوروی به نام «کاراپتیان»، یک مرد وحشی مو قهوهای را پیش از اعدام، مورد بررسی پزشکی قرار داده است.
با این وجود، معروف است که در سال 1958، «آکادمی علوم شوروی» با دستور «خروشچف» کمیتهای را برای بررسی «آدمبرفی» تشکیل داد. هدف این تیم تحقیقاتی، یافتن بازماندگان انسانهای نئاندرتال در کوههای «پامیر» بود. پروفسور «بوریس اف پروشنف» (Boris F Porshnev) از اعضای این کمیته، یکی از مشهورترین و مورد احترامترین چهرههای جامعهی علمی زمان خود و همینطور یکی از مدافعان سرسخت وجود انساننماها محسوب میشد. این کمیته حتی کتابچهای را با هدف آگاهیبخشی در این باره منتشر کرد، اما یک سال بعد، طی مجادلهای در یک جلسه، مورد خشم مقامات قرار گرفت و کمکم رو به زوال رفت.
با این حال، تحقیقات محققان مستقل و شخصی، ادامه پیدا کرد. دکتر «ماری ژان کوفمان» در بررسیهای خود، توانست با بیش از چهارهزار شاهد «آلماستی» مصاحبه کرده و گزارشهای آنها را جمعآوری کند (آلماستی نامی است که در منطقهی قفقاز به این موجود داده شده). «ایگور بروتسف» (Igor Burtsev) نیز به منطقهی «پامیر آلتای» در تاجیکستان رفت و در اوت 1979 توانست از رد پاهایی که در کف رودخانهی «سیاما» کشف شده بود، قالبپردازی کند. در دههی هشتاد، جلسات ماهانهی بررسی این تحقیقات در «موزهی ملی داروین» مسکو برگزار میشد. شرکت کنندگان در جلسات آنقدر بر سر این موضوع جدی بودند که به سرعت توجه جوامع خارجی را به خود معطوف کردند. «میرا شاکلی» (Myra Shackley) از اساتید دانشگاههای انگلستان در رشتهی باستانشناسی، در سال 1983 کتابی با محور این تحقیقات و با عنوان «آدم وحشیها: معمای پاگنده، یتی و نئاندرتالها» منتشر کرد و در آن، به تفصیل به شرح جزئیات گزارشهای جمعآوری شده در مغولستان، پامیر، قفقاز و سیبری پرداخت. او در این کتاب، در نهایت چنین نتیجه گرفت: «بسیاری از گزارشهای ماهیگیران و چوپانان واقعی هستند، اما بیشک رگههایی از داستانها و افسانههای محلی را هم میتوان در آنها دید.»
یتی معروف میشود
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، علاقه به مسائلِ بدون توضیح، هر از گاهی بین مردم این کشور اوج میگیرد. در فضای جدید، علاقهمندان به یتی و کسانی که خود را «شکارچی یتی» مینامند، میتوانند بدون ترس از ایدئولوژیهای حاکم بر کشورشان، آزادانه با دیگر همکاران و محققان در آمریکای شمالی یا دیگر نقاط جهان به تبادل یافتهها بپردازند. حتی دو نشریهی تخصصی پارانرمال در روسیه، هر از گاهی بر سر انتشار آخرین یافتهها در مورد آدمبرفی، رقابت میکنند.در مارس 2012، یکی از این نشریات، مقالهای به قلم پروفسور «والنتین ساپونوف» (Valentin Sapunov) در این زمینه منتشر کرد. ساپونوف به نوعی، دنبالهروی پورشنف به حساب میآید. او به روسی، دنبالهروی پورشنف به حساب میآید. او به روسی، کتابی با عنوان «رازهای آدمبرفی: چیزی میان انسان و هیولا» نوشته که آن را در سال 2007 به چاپ رسانده است. مقالهی ساپونوف در مجلهی «NLO» با عنوان «یتیِ مالایا ویشِرا» بیشتر روی مناطق باتلاقی و کم جمعیتِ «نوو گورود» (Novgorod) در شمال غرب روسیه تمرکز دارد. در این مناطق، میتوان رد گزارشهای مردمی را تا داستانهای «پاگانی» در قرن ششم دنبال کرد. در سالهای اخیر، مدارکی تأیید نشده نیز دال بر وجود انسانهایی با بدنی پوشیده از موهای قرمز رنگ به صورت تکی یا گلهای یافت شده است. برای مثال، در سال 2003 چند رد پا منسوب به انسان نماها در این منطقه پیدا شد. تحت تأثیر چنین گزارشهایی، ساپونوف به این منطقه سفر کرد و توانست رد دندانهایی غیرعادی را روی تنهی چند درخت پیدا کند. این ردها در ارتفاع شش سانتی متری از سطح زمین روی درختان نقش بسته بودند. ساپونوف علت این را که تاکنون، جسد هیچ یک از این موجودات در هیچ نقطهای از دنیا یافت نشده به هوش بالای آنها مربوط دانسته که توانستهاند این همه مدت، خود را از انسانها پنهان نگاه دارند. نشریهی «20th Century Secrets» نیز در شمارهی هفدهم آوریل 2012 خود، در مقالهای با عنوان «آیا یتی از ابعادی دیگر به این جا میآید؟» به بررسی جنبههای رازآلود و عرفانی این پدیده پرداخت. در این مقاله، به افسانههای قبایل «فینو - اوگریک» اشاره شده که در آنها گفته میشود در گذشتههایی دور، انساننماهایی وحشی با قدرتهای ماورایی بر مردم حکومت میکردهاند.
یتی در تلویزیون
تلویزیونهای روسیه نیز هر از گاهی به این پدیده میپردازند. در سال 2009، مستندی در تلویزیون ملی روسیه پخش شد که در آن، سه ثانیه فیلم از نوعی بوزیهی عجیب که در بیشهزاری در سیبری روی دو پا راه میرفت، به نمایش درآمد. این فیلم که با وجود کوتاه بودنش، کیفیت بسیار خوبی داشت، ظاهراً توسط کسی گرفته شده که نمیخواست نامش فاش شود. در واقع نیز، علاقه به یتی اخیراً در سیبری به شدت بالا رفته است. در منطقهی «کِمِرووُ» (Kemerovo) صحبتهای بسیاری در مورد «پاگندهی کوزباس» (Kuzbass Bigfoot) بر سر زبانهاست. در جنوب این منطقه - یعنی «گورنایا شوریا» (Gornaya Shoriya) - 15 گزارش از شاهدان عینی در دست است که ادعا میکنند موجوداتی انساننما را دیدهاند. حتی برخی ساکنان منطقه از خرابکاری این موجودات و صدماتی که به دامهایشان زدهاند، شکایت دارند.البته این موضوع حتی توسط افرادی به مراتب قدرتمندتر از والیوف نیز مورد توجه قرار گرفته است. برای مثال، مجلهی آمریکایی «Outdoor Life» در شمارهی یازدهم مه 2011 خود، در مصاحبهای با ولادیمیر پوتین، در مورد داستانهای مناطق سیبری از او پرسید: «آیا آنجا یتی یا جنهای جنگلی وجود دارد؟» و پوتین در پاسخ گفت: «هر چیزی امکان دارد! من به شما پیشنهاد میکنم بیایید و تحقیق کنید.»
یتی در تاتارستان
یکی از تحولات پس از فروپاشی شوروی، ایجاد مناطق نیمه خودمختار در روسیه بود. در فاصلهی هشتصد کیلومتری شرق مسکو، «تاتارستان» قرار دارد. مردم این منطقه که بافتی جنگلی داشته و شامل روستاهایی کم جمعیت است، با لهجهای از زبان ترکی به نام «تاتار» صحبت میکنند. مرکز تاتارستان، «کازان» نام دارد. این شهر پرجنبوجوش و سرزنده، خود را پایتخت تمام تاتارهای جهان میداند. به دلیل همین اعتقاد و وجود تعصبات فرهنگی، در این شهر به افسانههای قدیمی تاتار اهمیت بسیار داده میشود و در جای جای کازان میتوان بناهای یادبود فرهنگی را مشاهده کرد.نماد رسمی این شهر، نوعی یوزپلنگ برفی به نام «آک بارس» (Ak Bars) است. این نام روی یک تیم هاکی و همینطور یکی از بانکهای این منطقه گذاشته شده است. «زیلانت» (Zilant) نیز یکی دیگر از نمادهای این شهر به حساب میآید که به صورت ماری پرنده در سقف ایستگاههای متروی این شهر تصویر شده. گفته میشود او از گنجی عظیم در دریاچهی «کابان» نگهبانی میکند. بنابراین جای تعجبی نیست وقتی میبینیم این فرهنگ، هنوز به افسانههای مخصوص خود دربارهی جنهای جنگلی بومی آنجا معتقد است. آنها به این موجودات، «شوراله» (Shurale) میگویند. مجسمههای این موجودات را میتوانید در بیرون ساختمان تئاتر «کمال» در مرکز کازان ببینید. شاعران این منطقه مانند «توکای» (Gabdullah Tukay) نیز با اشعار خود این داستان را جاودانه کردهاند.
در یکی از داستانهای شورالهها، آوردهاند که در گذشتههای دور، در دهکدهای شبها اسبها ناپدید میشدند و وقتی صبحها سراغشان میرفتند، بسیار خسته بودند. مردم برای حل مشکل، از بزرگان و ریش سفیدان روستا کمک خواستند. بزرگان نیز گفتند تا روی زین اسبها، قیر بریزند. صبح روز بعد، مردم روستا با فریاد موجودی پشمالو و شبیه انسان که به زین اسب چسبیده بود، بیدار شدند. به این ترتیب، مردم این اسب دزد را کشتند و افسانه شوراله آغاز شد. در نگاه اول، این داستان ممکن است شبیه یکی از داستانهای کودکان در شبهای زمستانی باشد، اما داستانهای مستندی شبیه به آن هم وجود دارند. برای مثال، نشریهی روسی «Ural Stalker» در ژانویهی 2000، طی گزارشی به تشریح فعالیتهای زیستشناسی به نام «نیکولای آدویِف» (Nikolai Adveev) پرداخت. براساس این گزارش، در سال 1913 انسانی وحشی پا به روستای «ایبراگیمووا» (Ibragimova) در جنوب اورال گذاشت. این موجود به اتهام کشتن حیوانات اهلی روستا، دستگیر و در نهایت کشته شد. مردم روستا او را یک شوراله میدانستند؛ با این حال، مقامات دولتی به روستا آمدند تا جسد را بازبینی کنند. طبق گزارش آنها، بدن او پوشیده از موهایی سیاه رنگ بود. ابروهای مشخصی داشت و چشمانش هم سرخ رنگ بودند.
آیا امکان دارد شورالهها خاطرهای ناواضح از اتفاقاتی تاریخی باشند؟ مسلماً کسانی که به یتی و پاگنده اعتقاد دارند، هیچ اشکالی در مرتبط کردن این داستانها با یتی نمیبینند. اما واقعیت چقدر میتواند به افسانههای محلی شباهت داشته باشد؟
منبع مقاله :
نشریه همشهری دانستنیها شماره 142
/ج