آیا بدون نقد می‌توان زندگی کرد؟

من نقد می‌کنم، پس زندگی می‌کنم

هرچند که شهرها بزرگ‌تر و زندگی‌ها مدرن‌تر می‌شود، به نظر می‌رسد که اعتنای افراد به همدیگر کم‌تر می‌شود. به این صورت که دیگر کسی کاری با دیگری ندارد و تا جایی که مزاحمتی برای او نداشته باشد، برایش مهم نیست دیگران
يکشنبه، 29 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
من نقد می‌کنم، پس زندگی می‌کنم

من نقد می‌کنم، پس زندگی می‌کنم
 

 

نویسنده: محمد بلوریان (1)




 

 آیا بدون نقد می‌توان زندگی کرد؟

اشاره

هرچند که شهرها بزرگ‌تر و زندگی‌ها مدرن‌تر می‌شود، به نظر می‌رسد که اعتنای افراد به همدیگر کم‌تر می‌شود. به این صورت که دیگر کسی کاری با دیگری ندارد و تا جایی که مزاحمتی برای او نداشته باشد، برایش مهم نیست دیگران چگونه رفتار می‌کنند. به این معنا ارتقای زندگی دیگران برای افراد جامعه مهم نیست و حتی در بسیاری موارد، دخالت در حریم خصوصی و کاری ناپسند تلقی می‌شود. اما با این وجود می‌توان نوع دیگری از اعتنای جدی افراد به یکدیگر را مشاهده کرد. آنجا که هر فردی در قیاس با زندگی دیگران، زندگی خودش را رقم می‌زند. مراد از «نقد» در این نوشتار، همان مفهوم رایج از نقد است که مترادف «اعتراض» قرار می‌گیرد.
***
رفتارها و حساسیت‌های زندگی ما در دوران جدید، از شکل تذکر به دیگران (که بعضاً در امر به معروف و نهی از منکر متجلی می‌شد) و رعایت و پای‌بندی به اصول ازلی و ابدی و ذاتاً مطلوب خارج شده است. اما به این معنا، فهم ما از زندگی، کنش‌ها و رفتارهای متناسب، کاملاً دل‌بخواهانه و فارغ از دیگر افراد جامعه رخ نمی‌دهد، بلکه فرم‌های رعایت آداب اجتماعی همچنان راهنمای زندگی کنونی ماست. فرم‌های رفتارهای اجتماعی در زمانه‌ی جدید، درون یک فرآیند توسعه‌ی قدرتِ اجتماعی برای هر فرد، تولید و بازتولید می‌شود. در واقع وقتی ما نتوانیم یک بهترین حالت را از بیرون برای رفتار و زندگی تصور کنیم، شکل زندگی مطلوب از درون شبکه‌ی روابط اجتماعی مشخص می‌شود. نکته این است که اولاً این شبکه‌ی مطلوبیت‌ها یا ساختارهای ارزشی برخلاف اصول ازلی می‌توانند شامل انواع متکثری از دُرست‌ها باشد. ثانیاً امکان انتخاب نحوه‌ی زندگی برای افراد فراهم می‌شود. اما چه چیزی تعیین می‌کند که کدام نحو از زندگی انتخاب شود؟ نسبت زندگی من با زندگی دیگران محور اصلی تعیین کننده در زندگی جدید است. لذا زندگی خوب چیزی بیرون از تنظیم رابطه‌ی من با دیگران نیست. به این ترتیب دیگران در زندگی من حضور می‌یابند. در این حالت، بهترین رابطه‌ی من با دیگران و برعکس، در حالتی رخ می‌دهد که من قدرتمندتر باشم. لذا زندگی مطلوب، در دوران سبک زندگی، زندگی در جهت توسعه‌ی قدرت اجتماعی فرد است. به این ترتیب حساسیت و واکنش به رفتارهای دیگران از حالت تطبیق بیرونی رفتارهای دیگران با اعتقادات و اصول مثلاً الهی، به درون یک ساختار کنش و واکنش‌های اجتماعی پیچیده در جهت توسعه‌ی قدرت اجتماعی خود فرد منتقل شده است. در واقع در دوران سبک زندگی حساسیت ما نسبت به رفتار دیگران با توصیه‌ی اخلاقی و تلاش برای رساندن رفتار این فرد به ویژگی‌ها مطلوب نخواهد بود، بلکه تنظیم رفتارمان با دیگران بر اساس جایگاه و شخصیت فرد (جایگاهی که بر اساس مواجهه‌ی با طرف مقابل درک کرده‌ایم) شکل می‌گیرد. اینجاست که موضع من برای زندگی بهتر نسبت به دیگران، همواره موضع نقد و اعتراض به دیگران خواهد بود. با نبود اصول ثابت در زندگی، جایگاه دیگری به نسبت من، موقعیت من را مشخص می‌کند.
در دوران جدید وقتی زندگی ما از رفتارهای ذاتاً درست تهی شد، پرسش زندگی ما این شد که کدام شکل از زندگی قدرت بیش‌تری دارد؟ کدام تعامل، قدرت بیش‌تری به ما می‌دهد؟ حرف زدن با چه کسی و در کجا و به چه نحوی امکان‌های قدرت بیش‌تری برای ما ایجاد می‌کند؟ چه کار اقتصادی و به چه نحوی قدرتمندتر است؟ دل‌بستگی به رفتارهای رایج و همگانی شده و تبعیت از مُد، در جهت همین هماهنگی و همرنگی با نوع «زندگیِ قدرتمند» در جامعه است. وقتی واکنش یا رفتار زندگی ما در نسبت با دیگران و فقط به جهت قدرتمندتر بودن از دیگران صورت می‌گیرد، اعتراض به رفتارهای دیگران، نشانه‌ی قدرت رفتار ما می‌شود. وقتی زندگی دیگران را نقد می‌کنیم، پیش از آنکه اِشکالی به زندگی دیگران داشته باشیم، زندگی ما برتر از دیگران ساخته و معنادار می‌شود. وقتی ساختار زندگی، «بهتری» را در بهتر بودن از زندگی دیگران رقم زده، تلاش برای زندگی بهتر، مستلزم اعتراض به زندگی دیگران و استعلای زندگی ما از زندگی دیگران است. این استعلا با هر وسیله و هر استدلالی می‌تواند باشد. اما لازمه‌ی قطعی تمام آن‌ها نوعی اعتراض به زندگی دیگران است.
اساساً در لایف استایل، رفتار ذاتاً مطلوب غیرقابل تصور به نظر می‌رسد. اگر هم بتوان گفت که رفتاری مطلوب است، هرگز نمی‌توان آن را جدای از واکنش دیگران نسبت به این رفتار تصور کرد. مثلاً اگر واکنش‌های دیگران نسبت به بخشندگی توهین‌برانگیز باشد، دیگر این بخشندگی رفتار مطلوب نمی‌تواند باشد. شرط لازم رفتار مطلوب این است که واکنش مثبتی از سوی دیگران به همراه داشته باشد. نتیجه اینکه نقد و اعتراض به دیگران، صرفاً در ساحت نظر نیست، بلکه نوع نگاه ما و نحوه‌ی فکر کردن ما به زندگی و واکنش‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و حرف زدن‌هایمان، آمیخته‌ی با نقد زندگی دیگران است و از این مسیر زندگی مطلوب ممکن می‌شود؛ زندگی مطلوبی که در نحوه‌ی راه رفتن هم به فکر نگاه دیگران است؛ زندگی مطلوبی که برگزاری یک مهمانی خانوادگی را همچون یک معادله‌ی شش مجهولی سخت و دشوار می‌کند.
در این شرایط لباس پوشیدن من وقتی بهتر خواهد بود که با نفی لباس پوشیدن دیگران، یک مد و پوشش اجتماعی جدید را به ارمغان بیاورد. ابزار ارتباطی من وقتی بهتر است که هماهنگ با پروگاندای تبلیغات، تکنولوژی‌های قبلیِ ارتباطی را نفی کرده و افرادی که از تکنولوژی قدیمی استفاده می‌کنند را به هر نحوی به تمسخر بگیرد.

پی‌نوشت‌ها:

1- کارشناسی ارشد مدیریت دولتی از دانشگاه علامه طباطبایی.

منبع مقاله :
ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه، شماره 86 و 87، مهر و آبان ماه 1394



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.