دیپلماسی با طعم بادام
نويسنده:سعید آقاعلیخانی
زندگینامه هنری كسینجر
هنری كسینجر در ۲۷ مه ۱۹۲۳ از پدرو مادری یهودی در «بادكسنگن» آلمان به دنیا آمد و نام خانوادگی كسینجر نیز ریشه در نام این منطقه دارد.
كسینجر كه زمانی به «پسر شایسته» دیپلماسی آمریكا مشهور بود، امروز فقط به دلیل پركاری و فعالیت های سیاسی اش در ذهن ها نمانده است، بلكه شخصیت جنجال برانگیز وی، او را همچنان به عنوان چهره روز آمریكا و جهان، حفظ كرده است. فلسفه زندگی كسینجر به گفته خود او یك چیز است: « عقب نشینی نكن!» و این فلسفه ای است كه هنری كسینجر به سیاست نیز تعمیم داده است. همچنان كه وی با وجود شكست سنگین ارتش ایالات متحده در ویتنام تا لحظه آخر مخالف خروج از آنجا بود و آن چنان كه «باب وود وارد» در كتابش می نویسد: « او امروز نیز مخالف خروج آمریكا از عراق است و بار ها این مسأله را به بوش و چنی خاطرنشان ساخته است».
وود وارد در كتابش می نویسد: «كسینجر به بوش گفت؛ بهترین راهبرد برای خروج از عراق، پیروزی بر شورشیان مسلح عراقی است. او سپس لحن سخنش را تند تر كرد و گفت: عقب نكشید، اگر روزنامه نگارها، اعضای كنگره و مردم آمریكا بفهمند كه شما در عراق زمینگیر شده اید بازی را باخته اید و كارتان ساخته است».
هنری كسینجر زمانی كه انقلابیون كمونیست « ویت كنگ» به حمایت دولت ویتنام شمالی پیروز شدند و ارتش آمریكا مجبور به خروج از ویتنام جنوبی شد، وزیر خارجه دولت نیكسون بود و شاید همین تجربه تلخ موجب شده است كه وی با مرور خاطرات گذشته بر تبعات منفی خروج از عراق تأكید كند، چرا كه هنوز به یاد می آورد كه ۳۷ سال پیش و در تاریخ ۱۹۶۹/۹/۱۰ در نامه ای به نیكسون نوشت: «آقای رئیس جمهور! فراموش نكن كه آمریكایی ها عاشق بادام زمینی هستند و هر سرباز آمریكایی در ویتنام برای افكار عمومی امروز آمریكا، حكم همان بادام زمینی ها را دارد. بنابر این با خروج هر كدام از آنها یك بادام زمینی در دهان افكار عمومی انداخته اید و اشتهای آنها را برای بادام زمینی های بیشتر، باز كرده اید و وقتی كیسه بادام زمینی تان خالی شد یعنی شكست خورده اید، یك شكست واقعی!»
باب وود وارد می نویسد: «سال گذشته، كسینجر از كاخ سفید دیدار كرد و یكی از نامه هایش به نیكسون را به یكی از معاونان بوش داد و گفت به رئیس جمهور بگویید: اشتباه ویتنام را تكرار نكند».
با آن كه هنری دوره دبیرستان را در منهتن سپری كرد، اما هنوز ته لهجه آلمانی خود را حفظ كرده بود. او صبح ها در یك كارخانه تولید لوازم آرایشی كار می كرد و شب ها به تحصیل می پرداخت. هنری در سال ۱۹۴۳ ودرست در زمانی كه در دانشگاه «سیتی كالج» نیویورك، درس می خواند به خدمت در ارتش فراخوانده شد، زیرا در آن زمان ارتش آمریكا به جذب افرادی می پرداخت كه به زبان آلمانی تسلط داشتند بنابراین؛ كسینجر نیز به عنوان مترجم در واحد اطلاعات عملیات ارتش آمریكا، مشغول به كار شد.
پس از جنگ، كسینجر به آلمان رفت زیرا برای دستگیری مقام ها و افسران بلند پایه آلمانی، نیاز به ترجمه و بازخوانی اسناد آلمانی بود. كسینجر كمی بعد به آمریكا بازگشت و در دانشگاه هاروارد مشغول به تحصیل شد. اگرچه برخی او را دانشجویی تیزهوش می دانند اما مخالفان وی مدعی اند كه؛ اسناد دانشگاه نشان می دهد، او فقط یك ترم موفق به كسب نمرات بالا شد وآنچه در مورد وی می گویند اغراقی بیش نیست.
كسینجر درسال ۱۹۵۴ با ارائه تزی در مورد «دیپلماسی اتریشی مترنیخ» موفق به اخذ درجه دكترا از دانشگاه هاروارد شد. كسینجر همواره مترنیخ را به عنوان سیاستمداری بزرگ ستوده است. مترنیخ ریاست كنفرانس برلین را برعهده داشت و در این كنفرانس كه برای تقسیم اروپای پس از سقوط امپراتوری ناپلئون تشكیل شده بود به صراحت اعلام كرد به اصل «دخالت در امور داخلی دیگر كشورها» برای پیشبرد و تأمین منافع كشور متبوع خود، ایمان دارد و شاید همین تأكید مترنیخ موجب نگاه ستایش آمیز كسینجر به او شده است.
كسینجر پس از پایان تحصیلات دانشگاهی - دهه ۶۰- به عنوان مشاور «نلسون راكفلر» شهردار نیویورك، مشغول به كار شد. راكفلر به ترتیب در سال های ۱۹۶۰ ، ۱۹۶۴و ۱۹۶۸ از سوی حزب جمهوری خواه، كاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده شده اما به موفقیت نرسیده بود.
همزمان با ناكامی های راكفلر، نیكسون اما فرصت كافی یافته بود تا توانایی های خود را به رأی دهندگان آمریكایی نشان داده و كمی بعد با همكاری راكفلر و كسینجر نظر مردم آمریكا را به خود جلب كند. بنابراین چندان دور از انتظار نبود كه پس از پیروزی نیكسون در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا-۱۹۶۸-هنری كسینجر به عنوان مشاور امنیت ملی آمریكا انتخاب شود.
بدین ترتیب كسینجر نخستین یهودی و نخستین آمریكایی متولد شده در خارج از این كشور بود كه به این سمت منصوب می شد، اما آنچه مخالفت های جدی را با این انتصاب برانگیخت چیز دیگری بود؛ به اعتقاد مخالفان، اول آن كه كسینجر در سیاست هایش معتقد به نظریه «توازن قوا» و در این روش به شدت متأثر از ژنرال آلمانی «كارل كلاسویتز» بود. كلاسویتز همواره معتقد بود كه جنگ ادامه سیاست است.
علاوه بر این ها كسینجر به شدت دنباله رو روش دیپلماسی بیسمارك و مترنیخ بود هر دوی این ها در آلمان و اتریش از طریق استفاده از زور، وحدت كشور خود را در مقاطع حساس حفظ كرده بودند و ابایی از استفاده از سیاست «مشت آهنین» نداشتند. دلیل دیگر مخالفان، نوع رفتار شخصی و به تبع سیاسی كسینجر بود.
كسینجر در مراودات شخصی، سیاسی و بین المللی خود به گونه ای بود كه گویی «یك روده راست در شكم» ندارد و در تأمین منافع خود از هر روشی كه بتواند استفاده می كند و به هیچ اصلی پایبند نیست. این موضوع در طول زندگی كسینجر باعث شده است علاوه بر دشمنان، دوستان وی نیز هیچ گاه به او اعتماد نداشته باشند. كسینجر در زمان ریاست جمهوری نیكسون به عنوان مشاور امنیت ملی( ۱۹۶۹ -۱۹۷۳ )، وزیر خارجه ( ۱۹۷۳-۱۹۷۴) به كار ادامه داد وحتی پس از رسوایی «واتر گیت» و استعفای نیكسون، تا سال ۱۹۷۷ - كه دوران ریاست جمهوری فورد بود - در این مقام ابقا شد.
این سال ها فرصت مناسبی را برای نیكسون فراهم آورد تا به تطبیق تجربه های خود با نظریه های «توازن قوا» و « واقع گرایی سیاسی» كلاسویتز، بیسمارك و مترنیخ بپردازد تا جایی كه می توان ادعا كرد؛ تلاش كسینجر برای پیمان همكاری میان روسیه و آمریكا و شناسایی چین از سوی این كشور، نمود عملی این دیدگاه ها بودند.
كسینجر در دوران وزارتش نشان داد كه الگوی تفكر رئالیسم سیاسی، نه در سطح آمریكا، كه در سطح جهان است و این اصل مهم در سیاست بین الملل و نیز اصل توازن قوا را چنان با جان و دل پذیرفته است كه در این راه هیچ ابایی ندارد كه برای تأمین منافع آمریكا با دشمنان قسم خورده ای چون چین و شوروی (سابق) پای میز مذاكره بنشیند و حتی پیمان همكاری های اقتصادی و سیاسی نیز امضا كند.
پیمان راهبردی سالت۱ میان آمریكا و شوروی سابق در زمان «لئونید برژنف» -برای منع گسترش سلاح های اتمی و موشك های بالستیك- كه همچنان مهم ترین پیمان استراتژیك دوكشور دارنده سلاح های اتمی تلقی می شود، از جمله پیمان هایی بود كه در چارچوب همكاری بین المللی- آن گونه كه كسینجر تعریف می كند- معنا می یابد.
كسینجر برای عقد این پیمان و برای تحت فشار گذاشتن شوروی دو دیدار سری از چین (ژوئیه و اكتبر ۱۹۷۱) داشت و در این دیدار ها «چوئن لای» نخست وزیر وقت چین را ملاقات كرد كه این ملاقات ها خود زمینه ساز كنفرانس تاریخی میان «كسینجر» و «مائو تسونگ» رهبر وقت حزب كمونیست چین (۱۹۷۲)، شد و درنهایت به عادی سازی روابط میان دوكشور - پس از ۲۳ سال - منجر شد.
روی دیگر سكه البته چیزی فراتر از عادی سازی روابط بود، زیرا با تشكیل محور چینی- آمریكایی، نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بر اروپای شرقی و آسیا كاهش یافت و باز شدن درهای همكاری اقتصادی و استراتژیك میان دو كشور چین و آمریكا بتدریج، چین را از ماهیت كمونیستی خود - یعنی اقتصاد دولتی و مركزی- دور می كرد و این كشور را ناگزیر از تعامل با بازار آزاد غرب می كرد. از همین روست كه برخی كارشناسان معتقدند كه كسینجر باب اقتصاد آزاد رابر روی چین گشود بی دلیل نیست كه سیاستمداران محافظه كار چینی او را « قدیمی ترین دوست پكن» می نامند.
اگر این حرف كسینجر درست باشد باید بگوییم ذات انسان ها لزوماً به قربانی شدن آنان منجر نمی شود و گاهی به كمك انسان ها نیز می آید، چنان كه ذات غیر قابل اعتماد كسینجر موجب شده بود كه نیكسون او را در جریان شنود مكالمات حزب دموكرات قرار ندهد بویژه آن كه، كسینجر یك یهودی بود و در نوار ضبط شده مكالمات محرمانه نیكسون- كه بعد ها منتشر شد - نیكسون به صراحت می گوید به یهودیان مطلقاً، اعتمادی ندارد و حتی یك بار به خود كسینجر گفته بود كه اگر می توانست، به هیچ وجه حاضر نبود مشاغل حساس را در اختیار یهودیان بگذارد. نیكسون در كتاب خاطرات خود می نویسد: «یهودیان جمعیتی بانفوذ و قدرتمندند و تلاش همه آنها -در هر كجا كه باشند- معطوف به تأمین منافع اسرائیل است».
كمال فهمی، وزیر خارجه وقت مصر در مذاكرات مربوط به آتش بس جنگ اكتبر (۱۹۷۳) به گفته نیكسون در مورد كسینجر اشاره می كند كه او را «پسر یهودی» خطاب كرده بود. جان ارلیخمن، مشاور نیكسون نیز در كتاب خاطراتش می نویسد: « كسینجر با شناخت كامل از نیكسون، به عمد از هرگونه اظهار نظر در مورد یهودیان خودداری می كرد، حال آنكه همه می دانستیم او نسبت به تأمین امنیت اسرائیل حساسیت فوق العاده ای دارد و اسرائیل را در معرض خطر می بیند. . . او همواره از این كه هم كیشان یهودی اش در اسرائیل به معضلاتی گرفتار شوند بیم داشت.
كسینجر البته برخی اوقات سیاست های اسرائیل را مورد انتقاد قرار می داد، اما نه به شكل آشكار، بلكه صرفاً در ملاقات های محرمانه با سران تشكل های ذینفوذ یهودی». یا آن كه نقد خود را با این لودگی و طنز رقیق می كرد كه: «اگر یهودی نبودم به طور حتم ضد سامی می شدم» یا این كه: « باید پذیرفت، ملتی كه هزاران سال زیر ستم بوده است گاهی مرتكب خطاهایی نیز بشود».
منبع: روزنامه ایران
هنری كسینجر در ۲۷ مه ۱۹۲۳ از پدرو مادری یهودی در «بادكسنگن» آلمان به دنیا آمد و نام خانوادگی كسینجر نیز ریشه در نام این منطقه دارد.
عقب نشینی نكن!
كسینجر كه زمانی به «پسر شایسته» دیپلماسی آمریكا مشهور بود، امروز فقط به دلیل پركاری و فعالیت های سیاسی اش در ذهن ها نمانده است، بلكه شخصیت جنجال برانگیز وی، او را همچنان به عنوان چهره روز آمریكا و جهان، حفظ كرده است. فلسفه زندگی كسینجر به گفته خود او یك چیز است: « عقب نشینی نكن!» و این فلسفه ای است كه هنری كسینجر به سیاست نیز تعمیم داده است. همچنان كه وی با وجود شكست سنگین ارتش ایالات متحده در ویتنام تا لحظه آخر مخالف خروج از آنجا بود و آن چنان كه «باب وود وارد» در كتابش می نویسد: « او امروز نیز مخالف خروج آمریكا از عراق است و بار ها این مسأله را به بوش و چنی خاطرنشان ساخته است».
وود وارد در كتابش می نویسد: «كسینجر به بوش گفت؛ بهترین راهبرد برای خروج از عراق، پیروزی بر شورشیان مسلح عراقی است. او سپس لحن سخنش را تند تر كرد و گفت: عقب نكشید، اگر روزنامه نگارها، اعضای كنگره و مردم آمریكا بفهمند كه شما در عراق زمینگیر شده اید بازی را باخته اید و كارتان ساخته است».
هنری كسینجر زمانی كه انقلابیون كمونیست « ویت كنگ» به حمایت دولت ویتنام شمالی پیروز شدند و ارتش آمریكا مجبور به خروج از ویتنام جنوبی شد، وزیر خارجه دولت نیكسون بود و شاید همین تجربه تلخ موجب شده است كه وی با مرور خاطرات گذشته بر تبعات منفی خروج از عراق تأكید كند، چرا كه هنوز به یاد می آورد كه ۳۷ سال پیش و در تاریخ ۱۹۶۹/۹/۱۰ در نامه ای به نیكسون نوشت: «آقای رئیس جمهور! فراموش نكن كه آمریكایی ها عاشق بادام زمینی هستند و هر سرباز آمریكایی در ویتنام برای افكار عمومی امروز آمریكا، حكم همان بادام زمینی ها را دارد. بنابر این با خروج هر كدام از آنها یك بادام زمینی در دهان افكار عمومی انداخته اید و اشتهای آنها را برای بادام زمینی های بیشتر، باز كرده اید و وقتی كیسه بادام زمینی تان خالی شد یعنی شكست خورده اید، یك شكست واقعی!»
باب وود وارد می نویسد: «سال گذشته، كسینجر از كاخ سفید دیدار كرد و یكی از نامه هایش به نیكسون را به یكی از معاونان بوش داد و گفت به رئیس جمهور بگویید: اشتباه ویتنام را تكرار نكند».
از هاینز تا هنری
با آن كه هنری دوره دبیرستان را در منهتن سپری كرد، اما هنوز ته لهجه آلمانی خود را حفظ كرده بود. او صبح ها در یك كارخانه تولید لوازم آرایشی كار می كرد و شب ها به تحصیل می پرداخت. هنری در سال ۱۹۴۳ ودرست در زمانی كه در دانشگاه «سیتی كالج» نیویورك، درس می خواند به خدمت در ارتش فراخوانده شد، زیرا در آن زمان ارتش آمریكا به جذب افرادی می پرداخت كه به زبان آلمانی تسلط داشتند بنابراین؛ كسینجر نیز به عنوان مترجم در واحد اطلاعات عملیات ارتش آمریكا، مشغول به كار شد.
پس از جنگ، كسینجر به آلمان رفت زیرا برای دستگیری مقام ها و افسران بلند پایه آلمانی، نیاز به ترجمه و بازخوانی اسناد آلمانی بود. كسینجر كمی بعد به آمریكا بازگشت و در دانشگاه هاروارد مشغول به تحصیل شد. اگرچه برخی او را دانشجویی تیزهوش می دانند اما مخالفان وی مدعی اند كه؛ اسناد دانشگاه نشان می دهد، او فقط یك ترم موفق به كسب نمرات بالا شد وآنچه در مورد وی می گویند اغراقی بیش نیست.
كسینجر درسال ۱۹۵۴ با ارائه تزی در مورد «دیپلماسی اتریشی مترنیخ» موفق به اخذ درجه دكترا از دانشگاه هاروارد شد. كسینجر همواره مترنیخ را به عنوان سیاستمداری بزرگ ستوده است. مترنیخ ریاست كنفرانس برلین را برعهده داشت و در این كنفرانس كه برای تقسیم اروپای پس از سقوط امپراتوری ناپلئون تشكیل شده بود به صراحت اعلام كرد به اصل «دخالت در امور داخلی دیگر كشورها» برای پیشبرد و تأمین منافع كشور متبوع خود، ایمان دارد و شاید همین تأكید مترنیخ موجب نگاه ستایش آمیز كسینجر به او شده است.
كسینجر پس از پایان تحصیلات دانشگاهی - دهه ۶۰- به عنوان مشاور «نلسون راكفلر» شهردار نیویورك، مشغول به كار شد. راكفلر به ترتیب در سال های ۱۹۶۰ ، ۱۹۶۴و ۱۹۶۸ از سوی حزب جمهوری خواه، كاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده شده اما به موفقیت نرسیده بود.
همزمان با ناكامی های راكفلر، نیكسون اما فرصت كافی یافته بود تا توانایی های خود را به رأی دهندگان آمریكایی نشان داده و كمی بعد با همكاری راكفلر و كسینجر نظر مردم آمریكا را به خود جلب كند. بنابراین چندان دور از انتظار نبود كه پس از پیروزی نیكسون در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا-۱۹۶۸-هنری كسینجر به عنوان مشاور امنیت ملی آمریكا انتخاب شود.
بدین ترتیب كسینجر نخستین یهودی و نخستین آمریكایی متولد شده در خارج از این كشور بود كه به این سمت منصوب می شد، اما آنچه مخالفت های جدی را با این انتصاب برانگیخت چیز دیگری بود؛ به اعتقاد مخالفان، اول آن كه كسینجر در سیاست هایش معتقد به نظریه «توازن قوا» و در این روش به شدت متأثر از ژنرال آلمانی «كارل كلاسویتز» بود. كلاسویتز همواره معتقد بود كه جنگ ادامه سیاست است.
علاوه بر این ها كسینجر به شدت دنباله رو روش دیپلماسی بیسمارك و مترنیخ بود هر دوی این ها در آلمان و اتریش از طریق استفاده از زور، وحدت كشور خود را در مقاطع حساس حفظ كرده بودند و ابایی از استفاده از سیاست «مشت آهنین» نداشتند. دلیل دیگر مخالفان، نوع رفتار شخصی و به تبع سیاسی كسینجر بود.
كسینجر در مراودات شخصی، سیاسی و بین المللی خود به گونه ای بود كه گویی «یك روده راست در شكم» ندارد و در تأمین منافع خود از هر روشی كه بتواند استفاده می كند و به هیچ اصلی پایبند نیست. این موضوع در طول زندگی كسینجر باعث شده است علاوه بر دشمنان، دوستان وی نیز هیچ گاه به او اعتماد نداشته باشند. كسینجر در زمان ریاست جمهوری نیكسون به عنوان مشاور امنیت ملی( ۱۹۶۹ -۱۹۷۳ )، وزیر خارجه ( ۱۹۷۳-۱۹۷۴) به كار ادامه داد وحتی پس از رسوایی «واتر گیت» و استعفای نیكسون، تا سال ۱۹۷۷ - كه دوران ریاست جمهوری فورد بود - در این مقام ابقا شد.
این سال ها فرصت مناسبی را برای نیكسون فراهم آورد تا به تطبیق تجربه های خود با نظریه های «توازن قوا» و « واقع گرایی سیاسی» كلاسویتز، بیسمارك و مترنیخ بپردازد تا جایی كه می توان ادعا كرد؛ تلاش كسینجر برای پیمان همكاری میان روسیه و آمریكا و شناسایی چین از سوی این كشور، نمود عملی این دیدگاه ها بودند.
كسینجر در دوران وزارتش نشان داد كه الگوی تفكر رئالیسم سیاسی، نه در سطح آمریكا، كه در سطح جهان است و این اصل مهم در سیاست بین الملل و نیز اصل توازن قوا را چنان با جان و دل پذیرفته است كه در این راه هیچ ابایی ندارد كه برای تأمین منافع آمریكا با دشمنان قسم خورده ای چون چین و شوروی (سابق) پای میز مذاكره بنشیند و حتی پیمان همكاری های اقتصادی و سیاسی نیز امضا كند.
مذاكره به مثابه تأمین منافع
پیمان راهبردی سالت۱ میان آمریكا و شوروی سابق در زمان «لئونید برژنف» -برای منع گسترش سلاح های اتمی و موشك های بالستیك- كه همچنان مهم ترین پیمان استراتژیك دوكشور دارنده سلاح های اتمی تلقی می شود، از جمله پیمان هایی بود كه در چارچوب همكاری بین المللی- آن گونه كه كسینجر تعریف می كند- معنا می یابد.
كسینجر برای عقد این پیمان و برای تحت فشار گذاشتن شوروی دو دیدار سری از چین (ژوئیه و اكتبر ۱۹۷۱) داشت و در این دیدار ها «چوئن لای» نخست وزیر وقت چین را ملاقات كرد كه این ملاقات ها خود زمینه ساز كنفرانس تاریخی میان «كسینجر» و «مائو تسونگ» رهبر وقت حزب كمونیست چین (۱۹۷۲)، شد و درنهایت به عادی سازی روابط میان دوكشور - پس از ۲۳ سال - منجر شد.
روی دیگر سكه البته چیزی فراتر از عادی سازی روابط بود، زیرا با تشكیل محور چینی- آمریكایی، نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بر اروپای شرقی و آسیا كاهش یافت و باز شدن درهای همكاری اقتصادی و استراتژیك میان دو كشور چین و آمریكا بتدریج، چین را از ماهیت كمونیستی خود - یعنی اقتصاد دولتی و مركزی- دور می كرد و این كشور را ناگزیر از تعامل با بازار آزاد غرب می كرد. از همین روست كه برخی كارشناسان معتقدند كه كسینجر باب اقتصاد آزاد رابر روی چین گشود بی دلیل نیست كه سیاستمداران محافظه كار چینی او را « قدیمی ترین دوست پكن» می نامند.
یهودی غیرقابل اعتماد
اگر این حرف كسینجر درست باشد باید بگوییم ذات انسان ها لزوماً به قربانی شدن آنان منجر نمی شود و گاهی به كمك انسان ها نیز می آید، چنان كه ذات غیر قابل اعتماد كسینجر موجب شده بود كه نیكسون او را در جریان شنود مكالمات حزب دموكرات قرار ندهد بویژه آن كه، كسینجر یك یهودی بود و در نوار ضبط شده مكالمات محرمانه نیكسون- كه بعد ها منتشر شد - نیكسون به صراحت می گوید به یهودیان مطلقاً، اعتمادی ندارد و حتی یك بار به خود كسینجر گفته بود كه اگر می توانست، به هیچ وجه حاضر نبود مشاغل حساس را در اختیار یهودیان بگذارد. نیكسون در كتاب خاطرات خود می نویسد: «یهودیان جمعیتی بانفوذ و قدرتمندند و تلاش همه آنها -در هر كجا كه باشند- معطوف به تأمین منافع اسرائیل است».
كمال فهمی، وزیر خارجه وقت مصر در مذاكرات مربوط به آتش بس جنگ اكتبر (۱۹۷۳) به گفته نیكسون در مورد كسینجر اشاره می كند كه او را «پسر یهودی» خطاب كرده بود. جان ارلیخمن، مشاور نیكسون نیز در كتاب خاطراتش می نویسد: « كسینجر با شناخت كامل از نیكسون، به عمد از هرگونه اظهار نظر در مورد یهودیان خودداری می كرد، حال آنكه همه می دانستیم او نسبت به تأمین امنیت اسرائیل حساسیت فوق العاده ای دارد و اسرائیل را در معرض خطر می بیند. . . او همواره از این كه هم كیشان یهودی اش در اسرائیل به معضلاتی گرفتار شوند بیم داشت.
كسینجر البته برخی اوقات سیاست های اسرائیل را مورد انتقاد قرار می داد، اما نه به شكل آشكار، بلكه صرفاً در ملاقات های محرمانه با سران تشكل های ذینفوذ یهودی». یا آن كه نقد خود را با این لودگی و طنز رقیق می كرد كه: «اگر یهودی نبودم به طور حتم ضد سامی می شدم» یا این كه: « باید پذیرفت، ملتی كه هزاران سال زیر ستم بوده است گاهی مرتكب خطاهایی نیز بشود».
منبع: روزنامه ایران