نویسنده: سینتیا فریلند
مترجم: رحیم قاسمیان
مترجم: رحیم قاسمیان
از افراد نیكوكار تا شركتهای خیّر
از حول و حوش سال 1965 به این سو، تحول تازه ای در روند اعطای كمكهای مالی به موزهها رخ داده كه با كمكهای افراد نیكوكار و بشردوست به این نهادها تفاوت دارد؛ در سال 1992 حدود 700 میلیون دلار از سوی شركتهای خصوصی برای پیشرفت فرهنگ و هنر اهدا شد. از اولین شركتهایی كه بودجههای گزافی در این زمینه صرف كردند و به موزهها كمكهای نقدی دادند، باید از شركتهای سیگارسازی و شركتهای نفتی نام برد، كه احتمالاً هدفشان این بود تا نام و شهرت خدشه دار شده خود را به این طریق بهبود بخشند و از طریق حمایت از «فرهنگ» اعتباری برای خود خلق كنند. حركت به سوی بهرهگیری از كمكهای شركتهای خصوصی، با ظهور و رواج نمایشگاههای پر سر و صدا و پر خرجی همزمان شد كه هدف سرمایهگذاران از آنها، ایجاد هیجان در افكار عمومی و جلب مردم به سوی موزهها و كسب درآمد بود. نمایشگاههایی از این دست، از جمله «گنجینههای فراعنه» و «بازمانده های بمبئی» و «جواهرات خاندان رومانوف» با هدف جلب توده مردم و ارضای سلیقه طبقه متوسط طراحی و اجرا شدند. اما اگر شركتی قرار باشد پول برقراری نمایشگاهی را بدهد، در آن صورت مدیران موزهها و ترتیب دهندگان نمایشگاهها ممكن است در این مورد كه چه چیزی را باید نشان دهند یا ندهند، دچار شك و تردید شوند. فیلیپ دومونته بلیو مدیر هنری موزه «متروپولیتن» نیویورك در این باره از «شكل پنهانی از سانسور، در قالب خودسانسوری» حرف میزند.
شركتهای خارجی نیز برای هموار كردن روابط بینالمللی و تجاری، در كار اهدای كمك مالی به اجرای نمایشگاههای هنری فعال شدهاند. برایان والیس (1) در مقالهای با عنوان بسیار مناسبت، «كشورهای فروشنده: نمایشگاههای بینالمللی و دیپلماسی فرهنگی» به نمایشگاههای هنری بزرگی كه به تازگی در تركیه، اندونزی، مكزیك، هند برقرار بوده است، اشاره میكند. از سوی دیگر، كشورها با كمال میل اثار هنری موجود در موزههای خود را به موزههای كشورهای دیگر وام میدهند تا جلال و شكوه گذشته را در میان مردم مناطق دیگر به نمایش بگذارند و از این طریق هم روابط سیاسی بهتری با دیگر كشورها برقرار كنند و هم زمینهای برای سرمایهگذاری در كشور خود پدید آورند. همانطور كه والیس در مقاله فوق اشاره میكند، «كشورها خود را ناگزیر احساس می كنند كه تصویر مطلوبی از خود به نمایش بگذارند و برای این كار به گذشته درخشان و شكوهمند و متمایز نشان دادن خویش اصرار میورزند.»
هداف متغیر موزهها
تغییر الگوی ارایه كمكهای مالی به موزهها با احداث موزههای جدید و رقابت آنها به عنوان موزه های «قومی»، اهداف و ارزشهای موزههای باسابقهتر را به خطر انداخته است. هیلده هاین (2) فیلسوف به طور مفصلی مسایلی را مطرح میكند كه موزهها در تعریف عملكرد اصلی خود با آن مواجه هستند: آیا موزهها مخازن «اشیا» ارزشمندند، یا مكانهایی برای خلق «تجارب» جالب و آموزنده؟ اهداف تحقیقاتی و حفاظتی از اشیای واقعی، جای خود را به تأكید بر تجارب مجازی، نمایش و موسیقی و سخنرانیهای احساسی داده است. موزهها با افزودن برنامههای موسیقی، افزودن ویدئو و موسیقی، اضافه كردن دگمههایی كنار آثار كه اطلاعات تازهای را در مورد هر اثر با فشار دادن آنها در اختیار بیننده قرار میدهد، فروشگاههای فروش اجناس مختلف مربوط به موزه و نظایر آنها، شبیه مكانهای سرگرمی، از قبیل دیزنیلند و نظایر آنها شدهاند. در یك نمایشگاه عظیم كه از آثار دیه گو ریورا در سال 1999 بر پا شده بود، در فروشگاه مزبور نه تنها مجموعهای از كارت پستالهای آثار هنرمند، كتاب، پوستر و كاتالوگ نمایشگاه به فروش میرفت، بلكه مجموعهای از آثار صنایع دستی و جواهرات بدلی و خرت و پرتهای معمولی هم فروخته میشد.
موزهها مهمترین نمادهای معاصر در حفظ و صیانت استانداردهای كلاسیك ارزش هنری به حساب میآیند. در سالهای اخیر شاهد توجه روزافزونی به آرایش فیزیكی موزهها و تأثیر آن بر ارزش آثار. به عبارت دیگر «خط مشی نمایش موزهها»- بودهایم. «مركز ژرژ پمپیدو» در پاریس با كافهها، رستورانها، كتابفروشی، مجموعه سینمایی و غیره آن، انقلابی در این زمینه به پا كرد.
نحوهی عرضهی آثار در موزهها، مسلماً بر نحوهی درك آن آثار نیز اثر میگذارد. در فصل گذشته با توصیف جیمز كلیفورد از اینكه چگونه موزههای مختلفی در مناطق شمال غرب كانادا، با عرضه هنر كواكیوتل، برداشتهای متفاوتی از آن را به نمایش می گذارند، آشنا شدیم. سوزان وگل (3) مدیر هنری «مركز هنرهای آفریقایی» در نیویورك، در سال 1988 نمایشگاهی تحت عنوان «هنر- صنایع دستی» ترتیب داد و در آن تكنیكهای مختلفی را در عرضه آثار به كار گرفت تا مراجعه كنندگان را به تشخیص تمایز میان آثار هنری و غیرهنری ترغیب كند. اشیایی چون ماسكها و نقابها و ستونهای چوبی، زیر نور مشخص نورافكن قرار گرفته و از بقیه آثار جدا شده بودند و در عین حال، مدلهایی از هیكل انسان در موقعیتهای مختلف در صحنههای بازسازی شده از حالات طبیعی، به سبك موزههای مردمشناسی، در كنار هم به نمایش گذاشتند. این تفاوت در عرضه بر درك مراجعه كننده اثر نهاد و حتی سبب شد تا برخی اشیای بسیار معمولی و پیش پا افتاده نظیر تور ماهیگیری كه به شیوه آثار هنری اصیل نورپردازی شده و به نمایش گذاشته شده بود، هنری و ارزشمند به نظر آید.
حال و هوای مردم در هنگام ورود به موزه باید چگونه باشد؟ آیا به موزه رفتن همانند به تفریح و پیك نیك رفتن، به دانشگاه رفتن، به خرید رفتن، یا به كلیسا رفتن است؟ آیا پول حرف اول را میزند و حتی در عرصه هنر هم مهمترین عامل است؟ اجازه میخواهم تا این بحث را با نگاهی به رشد و تورم قیمتها در بازار هنر و كوششهای هنرمندانه برای گریز از آن، به پایان ببرم.
پینوشتها:
1.Brian Wallis
2.Hilde Hein
3.Susan Vogel
منبع مقاله :
فریلند، سینتیا، (1391)، نظریهی هنر، برگردان: رحیم قاسمیان، تهران: بصیرت، چاپ اول
فریلند، سینتیا، (1391)، نظریهی هنر، برگردان: رحیم قاسمیان، تهران: بصیرت، چاپ اول