ولاديمير پوتين

در جواني شيفته شخصيت افسرهاي اطلاعاتي و امنيتي شوروي بود. در دوران سربازي، به نيروي دريايي شوروي پيوست و به يك زيردريايي فرستاده شد. در لنينگراد به دانشگاه رفت و از دپارتمان حقوق اين دانشگاه فارغ‌التحصيل شد كه در همان زمان تحصيل نيز عضو «گروه كمونيستي اتحاد جماهير شوروي» بود و تاكنون نيز به صورت رسمي كناره‌گيري خود را از اين گروه اعلام نكرده است.
پنجشنبه، 12 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ولاديمير پوتين
ولاديمير پوتين
ولاديمير پوتين

نويسنده: محمد محمود رضاپور

زندگينامه ولاديمير پوتين:

ولاديمير اسپيردونويچ پوتين 7 اكتبر 1952 در لينگراد (سن‌پترزبورگ امروزي) به دنيا آمد. پدربزرگش اسپيريدون آشپز شخصي لنين و استالين و پدر و مادرش كارگران يك كارخانه بودند.
در جواني شيفته شخصيت افسرهاي اطلاعاتي و امنيتي شوروي بود. در دوران سربازي، به نيروي دريايي شوروي پيوست و به يك زيردريايي فرستاده شد. در لنينگراد به دانشگاه رفت و از دپارتمان حقوق اين دانشگاه فارغ‌التحصيل شد كه در همان زمان تحصيل نيز عضو «گروه كمونيستي اتحاد جماهير شوروي» بود و تاكنون نيز به صورت رسمي كناره‌گيري خود را از اين گروه اعلام نكرده است.
به خاطر علايق خود به مسائل اطلاعاتي و امنيتي، وارد كاگ‌ب سرويس جاسوسي و اطلاعات-امنيتي شوروي شد.
پدر پوتين يك كمونيست واقعي بود و مادر او يك مسيحي ارتودوكس؛ اگرچه جرات نداشت در خانه هيچ نشانه يا علامتي از دين و آئين خود بروز دهد. مادر پوتين مطمئن بود كه فرزندش يك مسيحي ارتدوكس خواهد شد و به همين خاطر وي را در معرض آموزه‌هاي مسيحي قرار مي‌داد. پدر ولاديمير متوجه اين مسئله شده بود اما اين زماني بود نابينايي به سراغ وي آمد.
در 24 سالگي دوره آموزشي كاگ‌ب را تمام كرد. در 31 سالگي ازدواج نمود و 2 سال بعد صاحب دو دختر شد.
وي در 32 سالگي به سمت يكي از اعضاي ارشد كا‌گ‌ب ارتقاع مسئوليت يافت و يك سال بعد، سازمان اطلاعات و امنيت شوروي، وي را به آلمان شرقي فرستاد اما با شكست كمونيسم در آلمان شرقي و اتحاد دو آلمان در سال 1990، به لنينگراد بازگشت.
در سال 1991 در سال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، هنگامي كه كا‌گ‌ب فعاليت‌هايي را عليه ميخائيل گورباچف كه قصد آمادگي شوروي براي فروپاشي را داشت شروع كرده بود، از نهادهاي امنيتي كناره‌گيري كرد.
بعد از فروپاشي شوروي همچنان در ساختار قدرت در دولت فدراسيون روسيه باقي ماند و در سال 1999 قائم مقام وزير امور خارجه روسيه شد. بعد از مدتي به كاخ رياست جمهوري راه يافت و توانست اعتماد يلتسين را به خود جلب كند.

هدفي كه با فروپاشي ابرقدرت شرق نيز محقق نشد

انتقال قدرت از يلتسين به پوتين شاهدي بر اين مدعا بود كه ساختار حكومت در روسيه بيش از آن‌كه مبتني بر دموكراسي غربي باشد، بر اقتدارگرايي رهبران مبتني است و رهبران روسيه زماني كه مصلحت كشورشان را در برخوردهاي غيردموكراتيك ببينند، حتماً از اين برخوردها بهره خواهند برد.
گلوله‌باران پارلمان روسيه در مسكو توسط ارتش روسيه در حمايت از بوريس يلتسين رييس‌جمهور، در مناقشه‌اي كه بين او و رييس پارلمان در مورد نحوه توزيع قدرت رخ داد شاهدي بر اين مدعاست.
يلتسين فردي را به عنوان جانشين خود برگزيد كه سابقه طولاني در دستگاه امنيتي شوروي داشت. پوتين در پرتو حمايت يلتسين هويت يافت و خاندان‌هاي مهم اقتصادي و سياسي نيز در روي كار آمدن او نقش موثري ايفا كردند. البته، اگرچه در توافق يلتسين براي به قدرت رساندن پوتين، عدم تعرض به خانواده‌ها مورد تعهد قرار گرفت، اما پوتين به آن پايبند نماند.
پوتين با ارزيابي اوضاع روسيه، متوجه اين مسئله شده بود كه مهمترين عامل نابساماني‌ روسيه همين خانواده‌ها هستند به همين خاطر برخورد گزينشي با خانواده‌ها و صاحبان قدرت سياسي ـ اقتصادي در روسيه را آغاز كرد.
مردم روسيه در دوران پس از فروپاشي اتحاد شوروي، با گسترش امواج جدايي‌طلبي، جنگ در چچن و اقدامات گوناگون تروريستي مواجه شدند. آن‌ها در جريان گروگانگيري‌هاي خونبار در مسكو، بسلان، داغستان و... هر روز با اخبار هولناكي كه امكان فروپاشي فدراسيون روسيه را برجسته مي‌ساخت، روبه‌رو بودند. انتخاب ولاديمير پوتين پاياني بر اين نگراني‌ها بود. او توانست امنيت را تا حد قابل ملاحظه‌اي در سراسر فدراسيون برقرار كند و اين امتياز بزرگي بود كه پوتين موفق به كسب آن شد.
انتخاب پوتين به جانشيني يلتسين، رهبران كشورهاي غربي را نيز شگفت‌زده كرد چرا كه فكر مي‌كردند روسيه بعد از فروپاشي شوروي گام به گام در جهت دموكراسي ترويجي آن‌ها پيش خواهد رفت.

پوتين برخورد چكشي را به ژست دموكراسي ترجيح داد

پوتين خود را فردي زيرك و توانا و كاملاً پايبند به موازين منافع ملي روسيه نشان داد و مردم روسيه او را رهبري متفاوت با يلتسين برآورد كردند. او خود را متعهد به مبارزه با جدايي‌طلبي معرفي كرد كه نمونه بارز آن در چچن رخ داده بود.
او به عنوان رهبري طرفدار وحدت ملي، تحكيم دولت و فدراسيون، طرفدار احياي قدرت داخلي و خارجي روسيه شناخته شد. در حالي كه يلتسين فردي ضعيف و ناتوان شناخته شده بود. او به عنوان يك رهبر قدرتمند و قابل اعتماد كه مي‌تواند نظم و امنيت را به روسيه برگرداند، مورد توجه قرار گرفت. او به نسلي از سياستمداران روسيه تعلق داشت كه از زمان شوروي شكل گرفته بود.
به اين ترتيب هرچند پوتين با حمايت يلتسين به قدرت رسيد، ولي توانست با بهره‌گيري از توانايي شخصي خود به زودي به يك رئيس‌جمهوري محبوب در روسيه تبديل شود. يلتسين هنگامي پوتين را به عنوان وارث سياسي خود برگزيد كه در داغستان شرايط دشوار و خطرناكي ايجاد شده بود. عمليات نظامي در داغستان قرار بود به چچن نيز انتقال پيدا كند. بار سنگين ناكامي در عمليات نظامي اول روسيه در چچن بر دوش يلتسين قرار داشت و حل‌وفصل اين مساله مي‌توانست در معادلات سياسي روسيه بسيار تاثيرگذار باشد.
موفقيت‌هاي پوتين در جنگ دوم چچن و ارائه تصوير يك رهبر ناجي از رسانه‌هاي روسي كه تحت كنترل خانواده‌هاي پرطمطراق روس قرار داشتند، در چارچوب توافق‌هاي او و يلتسين شرايط را براي قرار گرفتن روسيه در مسير نظم و امنيت قرار داد.
او به شدت به برنامه‌هاي ليبراليستي حمله كرد ولي مفهوم آزادسازي را هم رد ننمود. اصلي‌ترين اولويت پوتين اقتصاد بود و در اين راستا از الگوي تمركز و اقتدار دولتي در عرصه اقتصادي استفاده نمود. وي در ديگر عرصه‌ها نيز بر تقويت تمركزگرايي و نه توزيع قدرت در روسيه، تاكيد ورزيد. پوتين در برنامه خود به مبارزه با فساد مالي جايگاه ويژه‌اي بخشيد و به رفع فقر در جامعه روسي توجه نمود.
برنامه‌هاي پوتين براي هواداران تعميق و گسترش دموكراسي در روسيه پيام‌هاي خوشايندي در برنداشت به همين خاطر عليه وي وارد فعاليت‌هاي تبليغاتي شدند. اما او از مردم روسيه خواسته بود براي حركت در مسيري طولاني و دشوار آماده شوند.

پوتين براي رهبران غربي: دوست، رقيب يا دشمن؟

يكي از مهمترين مشكلات روسيه پوتيني با كشورهاي غربي اين است كه مدل حكمراني رئيس‌جمهور فعلي مورد حمايت كشورهاي مدعي دموكراسي قرار نمي‌گيرد و پوتين و دولتش هر از چند گاهي به نقض حقوق بشر متهم مي‌شوند. مجله آمريكايي «پرادا» كه هر ساله فهرستي از ديكتاتورهاي جهان را معرفي مي‌‏كند، در گزارش سال 2007 ميلادي خود نام «ولاديمير پوتين» رئيس‌‏جمهوري روسيه را نيز به عنوان يكي از ديكتاتورهاي جهان و در رتبه شماره بيستم اين فهرست گنجانده است.
اين مجله معتبر آمريكايي در گزارش خود يادآور شده كه طبق گزارش مقامات وزارت خارجه آمريكا، روسيه 17 مورد از موارد حقوق بشر را در سال 2007 ميلادي نقض كرده و طبق آمارهاي اعلام شده، بيش از دو هزار زنداني طي همين سال در زندان‌‏هاي روسيه جان سپرده‌‏اند.
روزنامه‌هاي آمريكايي معتقدند اگر چه دوران رياست‌‏جمهوري پوتين در سال 2008 ميلادي پايان مي‌‏يابد، اما هم‌‏اكنون بسياري از شاخه‌‏هاي اجرايي اين كشور تحت نفوذ پوتين است و تقريباً تمام افراد در سمت‌‏هاي كليدي و اصلي دولت روسيه، توسط پوتين به كار گمارده مي‌‏شوند. به همين خاطر پيش‌بيني مي‌شود وي تصميماتي براي دور سوم رياست جمهوري خود نيز بگيرد.
پوتين بيش از آن‌كه به فكر ژست گرفتن‌هاي مختص به رهبران همسايگان اروپايي و رقيب آمريكايي باشد، ترجيه مي‌دهد مدام بر روي استقلال در تصميم‌گيري كشور روسيه در برابر غرب تاكيد كند و در صورتي به رقبا لبخند محبت‌آميز بزند كه اهداف را هم‌جهت ببيند. به همين خاطر، كشورهاي غربي و به خصوص آمريكا كه بعد از تلاش‌هاي چنددهه‌اي براي فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اهداف خود در جمهوري فدراسيون روسيه را محقق نمي‌بينند، مي‌كوشند هر از چند گاهي با ابزار مختلف روسيه را با برخوردهاي قهري بازدارند. يكي از اين ابزارها، فشار رسانه‌اي بر رئيس‌جمهور روسيه مبني بر اقتدارگرايي و غيردموكراتيك بودن پوتين است. ابزار دوم استقرار سيستم دفاع موشكي در لهستان و چك مي‌باشد تا به رئيس‌جمهور روسيه تاكيد كنند، روزي نخواهد رسيد كه روسيه بخواهد با تكيه بر توان نظامي خود، برگ برنده‌اي در برابر آمريكا و كشورهاي اروپايي داشته باشد. اين‌طور كه شواهد نشان مي‌دهد، دو ابزار فوق به ميزان زيادي توانسته واكنش خشمانه روسيه را برانگيزاند چرا كه رئيس‌جمهور به خوبي با معنا و ابعاد چنين تهديداتي آشنايي دارد.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط