شاخصهاى روشنفكرى دينى
اگر بپذيريم هرپديده آغاز و فرجامي دارد ماجراي روشنفكري ديني نيز يكي از پديدهاي اجتماعي سياسي است كه آغازي ،سرانجامي و مراحلي را طي كرده است.البته اين مسير خاص در ايران خيلي يكنواخت و ساده و هموار نبوده است.در بحث مفاهيم، منطق تكرار پذيري به ما مي گويد مفاهيم از استعداد جدا شدن از يك متن و حك و تكرار شدن در متن ديگر رادارند،بدون اينكه انسانها قادر باشند از اين فرايند جلوگيري نمايند[1] .
مفهوم روشنفكري ديني نيز چنين سرنوشتي دارد و براي رفع سوتفاهمات و فهم زبان يكديگر بايد تعيين مراد كنيم . زماني ما ميتوانيم مفهوم روشنفكري ديني را تبين كنيم كه مفاهيم سيال و شناورموجود دررابطه باروشنفكري با بصيرت وافق باز پيرايش و ويرايش شده باشد و به قول حافظ:
داده ام باز نظر را به تذ روي پرواز باز خواند مگرش نقش و شكاري بكند
در اين تحقيق روشنفكري ديني از دوعنصر عقل و دين تشكيل شده است مفهومي كه هسته و دال مركزي آن را همچنان حفظ كرده ، مفهوم عقل وعقلانيت است و ازطرف ديگرمفهوم دين كه به معني نوروروشنايي بوده ودرمقابل جهل وتاريكي صف ارايي كرده است.
بنابراين با توجه به اينكه روشنفكري ديني يك شان و موقعيت تاريخي و اجتماعي دارد . درواقع روشنفكري ديني هم مفهوم عقل را دارد و افق ديدش گسترده ترازعقلانيت ابزاري است وهم مفهوم ديني را دارد.كه به حوزه فهم وتحقق دين عنايت دارد.شاخصهاي روشنفكري ديني در چهار محورعمده تقسيم مي شوند كه داراي دوازده زير مجموعه مي باشد.شايان ذكر است كه همه ويژگي هاي زير به ندرت در يك طيف روشنفكري ديني ميتوان يافت، بنابراين مفهوم روشنفكري ديني تشكيك بردار وداراي شدت و ضعف است كه پس از ذكر شاخص ها به نتيجه گيري خواهيم پرداخت :
يكم:حوزه فرهنگ وانديشه شامل موارد زير مي باشد
اهتمام به عقلانيت و عقل
پاي بندي به نظام دانايي ديني
آزاد انديشي وفرهنگ تعامل انديش
تفكر انتقادي و نوآوري
دوم:حوزه سياست وقدرت سياسي
تبيين كننده موانع سياسي وشكاف هاي بين دولت – ملت
معتقد به اصل نظارت وكنترل قدرت سياسي
معتقد به رابطه منطقي بين سياست وفضايل معنوي
سوم:حوزه اخلاق و هنجارها
اخلاق پرسشگري وكنجكاوي
اهتمام به ارزشها وفضايل اخلاقي
معتقد به اخلاق عملي و كاربردي در جامعه
چهارم :حوزه اقتصاد ومعيشت
معتقد به عدالت اقتصادي و رفع فاصله طبقاتي
اعتقاد به فرهنگ كار و تلاش و مبارزه با رانت گرايي
حوزه فرهنگ و انديشه
اهتمام به عقلانيت و عقل
به اعتبار مدرك عقل يا تفاوت در منشا مدركات است عقل نظري در مورد شناخت امور دانستني است و عقلعملي در مورد شناخت امور انجام دادني است كه به لحاظ متعلق شناخت يا مدرك عقل است[2] .بنابر اين جدايي
بين عقل ابزاري (عملي)و عقل نظري(منبع)امري اعتباري است پس هر گاه عقل تكيه بر دانايي خود كند منبع تلقي ميشود و هر گاه بر توانايي خود تكيه كند ابزار تلقي مي شود .علي الهذا انچه مهم است خرده گفتمانهاي درون طيف روشنفكري ديني است كه گروهي صرفا عقل عملي را لحاظ مي كنند و در ساحت هاي زندگي و دين به مدد عقل ابزاري صرف به تجزيه و تحليل مي پردازند درواقع به بنيادهاي مدرنيته باور دارند و عقل نقاد مدرن را سلاح خود در فهم سنت و دين قرار مي دهند و گروهي ديگر به ميراث فرهنگ ايران اسلامي يعني ميراثهاي به جا مانده از ابن سينا ، سهروردي و صدرا توجه مي كنند وسپس ساير شقوق عقل را مد نظر مي گيرند و حيات اجتماعي و دين راتفسير عقلي مي كنند ،يعني عقلي كه اثبات مي كند معرفت فرا عقلي داريم وعقل به عنوان منبع استنباط مي شناسد منتهي نه انحصاري در معرفت شناختي و ساحت هاي زندگي و دين دارد بلكه توجه به پذيرش نقش عقل با عنايت به اسيب پذير بودن آن ،درمجموع وجه مشترك همه خرده گفتمانهاي روشنفكري اهتمام به عقل و عقلانيت است . بنابراين ما در مقام داوري امتياز پايين تري به روشنفكران ديني كه عقلانيت را به ايدئولوژي بسته اي تبديل مي كنند ،مي دهيم.پاي بندي به نظام دانايي ديني :
منظور از نظام دانايي كل روابطي است كه بر اساس معرفت شناسي در دوره خاصي شكل مي گيرد و وحدت بخش مفاهيم آن دوره است اين نظام مي تواند متكي بر انسان محوري ،طبيعت محوري و توحيد محوري باشد دراين تحقيق مراد از نظام دانايي ديني نطامي است كه متكي بر نص و به تعبيري نص محور است[3] .روشنفكري ديني درمورد پاي بندي به نظام دانايي ديني مي تواند آنرا نقد كند ولي نمي تواند نفي كند يعني هسته كانون نظام دانايي ديني را نمي تواند نفي كند وگرنه از حوزه روشنفكري ديني خارج مي شود ان هسته كانوني نظام دانايي ديني وحي و نص است كه خصلت تئوريك دارد درواقع كتاب و سنت منبع و مخزن روشنفكري ديني است .منتهي خرده گفتمانهاي درون روشنفكري ديني وجود دارد كه برخي راه حل تبيين ديني براي عصر جديد بر اساس محور عقلانيت قائلند و بعضي دين را عصري مي كنند و نگاه حداقلي در حوزه فهم ديني و حوزه تحقق ديني دارند ، ما در تمام داوري به عنوان يك مفسر امتياز اصلي را به گروهي مي دهيم كه در نظام دانايي ديني هم پاياني و هم پويايي ديني را لحاظ مي كنند.
آزاد انديشي و فرهنگ تعامل:
انزال الله مخالفت ندارند فعاليت مي كند درخرده گفتمانهاي درون روشنفكري ديني برخي نگاه فرد محوردر شاخص ازاد انديشي دارند برخي نگاه اجتماع گرايانه دارند.
بهترين نمونه روشنفكري ديني ازاد انديش، احترام به فرد و اجتماع است .همين شاخص خود سه زير مجموعهدارد .يعني نفي تحجرو انعطاف پذيري و تعامل انديشي است در نفي تحجر روشنفكر ازاد انديش نمي تواند به دنبال ايستايي باشد نمي تواند نسبت به نيازهاي متغيير انسان بي تفاوت باشد و دائما گذشته گرايي كند.
زيرمجموعه ديگر انعطاف پذيري وتحمل نظر مخالف است. نه اينكه بپذيرد بلكه اجازه دهد گفتار و سخن رقيب طرح شود. وسپس با استدلال رد كند .و زير مجموعه اخر يعني تعامل انديشي به اين مفهوم كه روشنفكر ازاد انديش فرهنگ تعاملي را تقويت مي كند نه فرهنگ تقابلي هر چند يكي از اسيب هاي فرهنگي در طول تاريخ ايران فرهنگ تقابلي و حذفي بوده است تلاش روشنفكر ديني بر اين باشد كه فرهنگ تعامل وگفتگو را جايگزين فرهنگ تقابلي وحذفي كند.
تفكرانتقادي و نوآوري :
نوآوري و نو انديشي كه از لوازم تفكر انتقادي است . سر انجام طراحي و مهندسي يك انديشه كار امداست كه به ساختاري نو ختم خواهد شد . در مجموع همانطور كه تفكر نقادانه به دور از افراط و تفريط و پريشان گويي است نو اوري و نو انديشي نيز به دور از طرد و ترك ميراث فرهنگي ديني است[5] .
كاشف و مستخرج معضلات جامعه
دوم-حوزه سياست و قدرت سياسي :
تعيين كننده موانع سياسي و شكاف هاي بين دولت- ملت
اعتماد به اصل نظارت و كنترل قدرت سياسي
معتقد به رابطه منطقي بين سياست و فضايل معنوي
وقتي هدف زندگي از بين برود ديگر بد و خوب معنا ندارد و نظام اخلاقي وجود ندارد و با رفتن اخلاق قدرت معيار خوب و بد مي شود . انسان معاصر با جدايي سياست از اخلاق هدف سياسي اش صرفا مادي شده است[8] و چون روشنفكر ديني با توجه به نظام دانايي خودش ابراز عقيده ميكند معناي زندگي را مرتبط باهدف توحيدي مي داند بنا بر اين يكي از خصلت هاي روشنفكر ديني اعتقاد به رابطه منطقي بين سياست و فضايل اخلاقي است نه اين كه اين دو را تركيب كند بلكه بين انها رابطه منطقي مي بينيد و ان رابطه اين است كه هدف سياسي و هدف فضايل اخلاقي از حوزه صرفا مادي فراتر مي رود و به اصل توحيدي بازمي گردد.
سوم :حوزه اخلاق و هنجارها
اخلاق پرسشگري و كنجكاوي
وقتي به علل مختلف جامعه ايراني با دنياي جديداشناشد بتدريج دريافت كه دنياي جديد با دين اوبي ارتباط نمي تواند باشد واين دنياي جديد بر دين و ديانت او تاثير گذاراست از اين رو احساس نياز كرد كه كسي ميبايد نسبت او را با اين تازه وارد يعني دنياي جديد را تعريف كند واين نقش را روشنفكرديني در ايران ايفا كرد البته روشنفكران ديني بر اساس عمق كاوش عقلي وعملي اشان داراي روحيه پرسشگري عميق يا سطحي نگر هستند كه اين بستگي به ميزان معرفت شناسي و وفاداري به نظام دانايي انها دارد . بهر حال به تدريج يكي از شاخص هاي روشنفكري ديني همين روحيه پرسشگري وكنجكاوي در پاسخ ورويا رويي با دنياي جديد شد.
معتقد به اخلاق عملي در جامعه
چهارم:اقتصاد و مشيت
معتقد به عدالت اقتصادي در جامعه و رفع فاصله طبقاتي در جامعه[10]
وقتي عدالت تعريف عملياتي شد آنگاه روشنفكر ديني وظيفه خود مي داند در پي رفع مشكلات اقتصادي شهروندان برآيد و بطور طبيعي كمك به رفع فاصله طبقاتي در جامعه خواهد شد؛ بنا بر اين روشنفكر ديني خود را وابسته به طبقه خاصي نمي بيند و اگر از قشرخاصي هم باشد خاستگاه ا قتصادي ا و مهم است كه بايد در جهت اجراي عدالت باشد .
اعتقاد به فرهنگ كاروتلاش ومبارزه بارانت گرايي
نتيجه گيري:
پي نوشت :
[1] دين ، دموكراسي و روشنفكري در ايران،محمد رضا تاجيك ،تهران :موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني ،ص 138.
[2] -ر.ك جايگاه عقل در استنباط احكام،سعيد قماشي ،قم :پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي ، 1384،ص25.
[3] - مردم سالاري ديني،مسعود پورفرد، قم : پژوهشكاه علوم و فرهنگ اسلامي،1384،ص30.
[4] - نشست علمي رروشنفكري حوزوي – 21/2/85، دفتر جنبش نرم افزاري قم ، ص11.
[5] - دين پژوهي معاصر ، علي اكبر رشاد ، تهران : موسسه فرهنگ دانش و انديشه معاصر ، ص81.
[6] - روشنفكري در گذرانديشه ها ، مقاله هادي خانيكي ، پژوهشگاه فرهنگ و معارف ، 1384،ص203.
[7] - مردم سالاري ديني ، پيشين ، ص67.
[8] - سايت دانش سياسي اسلام ،مقاله علم سياست از باز شناسي تا بازسازي .
[9] - دانايي و معضل دينداري ، محمد رضا اسدي ، تهران : انديشه امروز ، 1383، ص256.
[10] - همايش علمي تهديد ها و فرصت هاي روشنفكري ديني –اصفهان ، دفتر جنبش نرم افزاري – 22/6/85
[11] - سوره نجم –آيه 39
[12] - منطور از روشنفكرديني مبتدي : روشنفكري است كه داراي حداقل ويژگي ها باشد وروشنفكرديني متجزي : روشنفكري است كه حداقل نيمي ازشاخص ها را دارا باشد و روشنفكرديني مجدد(جامع نگر) : روشنفكري است كه متصف به اكثريت ويژگي ها با شد.