ديوار ندبه
با تسامح دولتهاي مسلمان، منع ورود يهوديان، کاملاً فراموش نشد، اما به تدريج تخفيف يافت. بنابراين در طي زمان، يهوديان کمکم راه خود را به شهر مقدس باز کردند. اين يهوديان در خارج از بخشي از ديوار غربي حرم که در زمان حاضر به «ديوار ندبه» معروف است زاري و ندبه ميکردند.
احتمالاً تا آنجا که به رهبران مسلمان مربوط ميشود، اين عمل به طور غيررسمي به صورت عبادتي براي يهوديان درآمد. شبيه اين مسأله، زماني بود که صلاحالدين در 1187م بيتالمقدس را پس گرفت. معروف است که صليبيون اين شهر را از جمعيت مسلمان پاک کردند و تعداد اندک سکنه يهودي را در آتش سوزاندند. صلاحالدين، مسلمانان را مجددا در آن شهر سکني داد و يهوديان را دوباره به شهر راه داد. بنا به نوشته، مورخ يهودي قرن نوزدهم، هاينريش گريتز، امپراتوري صلاحالدين، پناهگاهي امن براي يهوديان تحت فشار بود. او نسبت به يهوديان با عدالت رفتار ميکرد، همچنانکه حتي با بدترين دشمنان خود چنين ميکرد. در حکومت او يهوديان به موفقيتهاي مهمي دست يافتند.
مجاز بودن فريضه مذهبي گريستن بر ديوار غربي، در آستانه سومين مکان مقدس مسلمانان و در نقطهاي بسيار نزديک به محل معراج حضرت محمد (ص) از طرف مسلمانان سياسي کاملاً تسامحآميز بود، زيرا حکومتهاي اسلامي از زمان جانشينان صلاحالدين ايوبي تا سلاطين مملوک و عثماني، همه، اين اجازه را به يهوديان دادند که اين عبادت را بدون هيچ مشکلي انجام دهند. در هر حال، يهوديان براي اولينبار در سال 1840م ادعا کردند که مقدار بيشتري ـ بيش از آنچه مرسوم بود ـ از ديوار براي عبادت متعلق به آنهاست. پيش از آنکه وارد جزئيات شويم، ضروري بهنظر ميرسد که ابتدا محل دقيق و اندازه محل ندبه را مشخص کنيم.
يهوديان عادت داشتند که سوگواري و ندبه را در محدودهاي به اندازه حدودا سييارد از مرز بيروني ديوار غربي حرم، و روي سنگفرشي در جلو اين محدوده، به پهناي 11 پا انجام دهند. ممکن است ادعا شود، ششرج پايين ديوار از سنگهاي بزرگ و حکاکيشده احتمالاً از بقاياي معبد هرود است. اما سهرج بعدي از سنگهاي صيقلي و احتمالاً کار روميهاست در حاليکه رج بالايي آن، از دوره سلطانسليمان قانوني که تمام ديوارهاي شهر را تعمير و بازسازي کرد باقي مانده است. به اين ترتيب، وسعت محوطه ديوار ندبه کمتر از 120 يارد مربع بود و تنها راه رسيدن به آن، از شمال و از طريق کوچهاي باريک بود. محل ندبه در جنوب و غرب، با خانههاي وقفي مراکشيها احاطه شده بود. در منتهياليه شمال محل ندبه و به موازات کوچهاي که به آن منتهي ميشود، ديواري وجود دارد و موقوفهاي ديگر را که ابتدا به عنوان مدرسه و بعد محکمه مذهبي از آن استفاده ميشد، از آن جدا ميکرده است. سنگفرش محل ندبه، مانند بيشتر خيابانها و کوچههاي بيتالمقدس از سنگ خاراست.
اما اکثر آنان به عنوان مهاجر از روسيه، لهستان و اتريش آمده و مليتهاي خارجي خود را حفظ کرده بودند و همچنين از امتيازات آن و از مزاياي نظام کاپيتولاسيون بهره ميبردند. يهوديان خارجي سعي داشتند از قانون زمين سود برده، امتيازات منافعي را در محل ندبه به دست آورند.
حکومت مصر مشتاق بود که نظر مساعد قدرتهاي خارجي را به دست آورد و يکي از ابزارهاي به دست آوردن و حفظ آن را، لطفي ميدانست که به اقليتهاي مذهبي يهودي و مسيحي نشان ميداد. تحت اين شرايط، کنسول بريتانيا تعهد کرد تا به عنوان نذر، يک يهودي انگليسي، سنگفرشکردن محل ندبه را به عهده بگيرد. در مرحله اول انجمن مشورتي شهر اين تقاضا را مورد بررسي قرار داد که پس از شنيدن گواهي و سخنان متولي وقف ابوالمدين، به شدت با مخالفت روبهرو شد. بررسي اين شورا دو نکته مهم را آشکار کرد: الف) اينکه يک زاويه در منتهياليه جنوبي محل ندبه قرار داد که احتمالاً يکي از دو زميني است که به ترتيب در 703 و 720 وقف شده است. ب) و اينکه يهوديانِ بياعتنا به محبت و سازگاري مسلمانان با آنان براي ساکنين مراکشي مزاحمت زيادي ايجاد خواهند نمود.
تا اين هنگام، هنوز قوانين عثماني، تمام خارجيان را از دستيابي به املاک در هر نقطه از امپراتوري محدود ميکرد. بنابراين قانون، پاشاي مصر، از دادن مجوز به يک يهودي خارجي براي خريد قطعه زميني نزديک بيتالمقدس خودداري کرد. او متوجه حيلهاي که در پشت اين درخواست نهفته بود، گرديد و درخواست را با دلايل متقاعدکنندهاي که در نامههاي رسمي از جانب حاکم سوريه به حاکم نوشت، درج کرد:
از صورت مذاکرات مجلس شوراي قدس آشکار ميشود که محل مورد درخواست براي سنگفرش کردن به وسيله يهود که پيوسته به ديوار حرم شريف است و نيز نقطهاي نزديک به «البراق» در داخل ملک وقفيه حضرت ابومدين (قدس)، و آنچه يهوديان در گذشته هرگز آن را تعمير نکردهاند از نظر شرعي تعمير آن براي ايشان غيرمجاز است و مساعدت يهود در اين امر غيرممکن است، بايد مجددا عليه بلند کردن صدا و نوشتن مقالات و صدور بيانيهها اخطار داده شود و به آنها اجازه داده شده است که مانند قديم تنها اين مکان را زيارت کنند.
اين سنـد نخستيـن کوشش بـراي تغييـر وضع موجود را که بهدست يهوديان خارجي تحت حمايت بيگانگان انجام ميگرفت، آشکار ميکند. نه خاخامهاي به رسميت شناخته شده از سوي رهبران عثماني، و نه يهوديان متدين، در اين موضوع دستي نداشتهاند. اکثريت مطلق اجتماع کوچک يهود در بيتالمقدس متدين بودند و اکثرا زماني براي دعا به بيتالمقدس ميآمدند که روزهاي آخر عمر را سپري ميکردند و ميخواستند اين آخرين روزها را در اين مکان بگذرانند. آنان در فقر و در وضعيتي غيربهداشتي زندگي ميکردند و از امکاناتي که براي عبادت در محل ندبه، در اختيارشان قرار ميگرفت راضي بودند. آنان ميدانستند که ديوار روي ملکي اسلامي قرار دارد و سنگفرش کف ديوار که براي عبادت به روي آن ميايستند و همچنين مسير عبورشان در يک کوچه بنبست که به خانههاي وقفي مراکشيان منتهي ميشود، بخشي از اوقاف اسلامي را تشکيل ميدهد. آنها، ظاهرا، گرچه بهطور غيررسمي، به توافق رسيده بودند که با کفار و با مسيحيان به نوعي نظم و ترتيب ـ نه شبيه به آنچه در زمان حکومت روميان وجود داشت ـ دست يابند. عکسهاي محل ندبه که محققان و مسافران در طي نيمه دوم قرن نوزدهم تا جنگ جهاني اول، برداشتهاند. همواره، يهوديان سالخوردهاي را با رداي بلند شرقي و کلاهاي تزيين شده با پوست خز، نشان ميدهد که يا رو به ديوار ايستادهاند يا روي زمين نشستهاند. هيچ نشاني از چهارپايه، صندلي و يا حتي حصير ديده نميشود. بنابر رسم، مردان در يک طرف و زنان در طرف ديگر ميايستادند. بهطور آشکاري، يهوديان بيقيد و بند در لباسهاي اروپايي حضور ندارند تا در جهت کوشش براي استقرار آداب جديد، اختلافاتي به وجود آورند.
در 1911م کوشش مستقيمتر ديگري به عمل آمد تا وضع موجود را در محل ندبه تغيير دهد. اين کوشش از هنگامي شروع شد که پيدايش صهيونيسم به اين موضوع کاملاً مذهبي جنبهاي سياسي داد.
در آخرين دهههاي قرن نوزدهم تا سال 1914م تعداد يهودياني که به عنوان مهاجر از روسيه و کشورهاي مجاور ميآمدند، قابل توجه بود. بسياري از ايشان در نزديکي بيتالمقدس اقامت ميکردند و بيشتر صهيونيستهايي بودند با اعتقادات اندک مذهبي و بيقيد و بند که اغلب تابعيت بيگانه خود را حفظ ميکردند تا حمايت کنسول خارجي را بهدست آورند. اولين تلاش براي بدعتگزاري در محل ندبه، پس از ورود اين خارجيان صورت گرفت. چهارپايهها، نيمکتها و ساير وسايل، بدون اينکه با گروههاي ديگر توافقي حاصل شود. به محل ندبه آورده شد. بهعلاوه سنت ايستادن نزديک ديوار روي سنگفرش، به عنوان محل اصلي عبادت گسترشيافته، شامل شکلي از مناسک ديني شد، چنانکه گويي آن محل يک کنيسه است. بايد يادآور شد که براساس حکم 1840م اعلام عقايد و دعا با صداي بلند قدغن بود. يک چنين زمينهسازيهايي، بدانگونه که اکنون براي اين محل مطرح شده بود نيز ممنوع بود. سروصدا براي موقوفهنشينان مراکشي بهانه مناسبي براي اعتراض بود؛ گرچه اکنون اظهارات يهوديان درباره خانههاي وقفي در کوچه و بالاي سنگفرش جلو ديوار نيز
مطرح بود. شايد ترس مراکشيها از اين بود که يهوديان بتوانند براساس مدارکي ادعاي مالکيت کنند، اما اين مسأله بسيار روشن و آشکار بود، چنانکه هيأت نمايندگي وقف، در شوراي ادارهکننده بيتالمقدس به تاريخ 12 نوامبر 1911م اعلام کرد:
متولي اوقافِ ابيمدين شعيب (قدساللّه سره) در خواستي فرستاده است که از آن بر ميآيد، افراد طايفه يهود که عادت داشتند روبهروي «ديوار براق» قرار گرفته در خارج حرم شريف در قدس در جهت غربي، هنگام زيارتشان روي پا بايستند، برخلاف عادت اخير، براي نشستن صندليهايي ميآورند که در هنگام زيارتشان بنشينند. از آنجا که «براق» قسمت بالاي وقف مذکور است که به کوچه بنبست منتهي ميشود، متولي مشاراليه درخواست کرده است از اين کار به فوريت جلوگيري شود تا مبادا يهود در آينده ادعاي مالکيت مکان مزبور را بکند. اين درخواست هنگامي که تقديم شد، جناب مفتي و اداره وقف و دستگاه محکمه شرعي در مطالعه اين درخواست، توضيح دادند که وقف مذکور داخل منطقه مسقّف مجاور محيط مسجدالاقصي است از جهت غربي که عبارت است از کوچهاي بنبست که جزء ملزومات و منابع وقف است و شرعا گذاشتن صندلي يا آويختن پرده يا چيزهاي ديگر از اين دست يا احداث هر نوع بدعتي که نشانه مالکيت باشد ممنوع است و کسي حق ندارد از اين قبيل اشياء در آنجا قرار دهد يا بدعتي بگذارد که به اشغال فضاي مسجدالاقصاي شريف بينجامد و بايد تدابير ممانعت از اين کارها اتخاذ شود. بعد از مذاکرات در اينباره مجلس مقرر کرد که به هيچرو قرار دادن اشياء بهگونهاي که نشانه مالکيت باشد اجازه داده نشود؛ خواه در اين وقف و خواه در کنار حياط حرم شريف، و نيز ضرورت دارد به هيچکس فرصت قرار دادن اشيائي از اين دست داده نشود. بايد همان شيوه پيشين حفظ گردد و بنابراين، درخواست مذکور را همراه با ملحقات آن به جناب سرپرست اجراي دستورات ميفرستيم.
دادخواست به مفتي اعظم، شعبه اوقاف و دادگاه شريعه، تسليم شد و تمام آنان تأکيد کردند که اوقاف مذکور، متعلق به خانههاي مجاور ديوار مسجدالاقصي در بخش غربي است که در کوچهاي بنبست، در داخل وقف مورد بحث قرار دارد و به موجب ممانعتهاي قانون. اسلام، تحت هر شرايطي، قرار دادن صندلي يا اشيائي شبيه به آنان نادرست است. انجام دادن هر تغييري که منجر به ادعاي مالکيت ديوار مسجدالاقصي شود نيز ممنوع است. آنان درخواست کردند گامهايي براي بازداشتن يهوديان از ارتکاب چنين اعمالي، برداشته شود. پس از بررسي، انجمن تصميم گرفت که به يهوديان اجازه آوردن چيزهايي که نشاندهنده تملک است ندهد؛ چه در وقف مذکور و چه در نزديکي ديوار حرم شريف هيچکس مجاز به آوردن چنين وسايلي نباشد، اما لازم است که رسم قديمي حفظ شود بنابراين ما اين درخواست را همراه با ضمائم آن، براي اقدام، به عاليجناب حاکم، تقديم ميکنيم.
احتمالاً تا آنجا که به رهبران مسلمان مربوط ميشود، اين عمل به طور غيررسمي به صورت عبادتي براي يهوديان درآمد. شبيه اين مسأله، زماني بود که صلاحالدين در 1187م بيتالمقدس را پس گرفت. معروف است که صليبيون اين شهر را از جمعيت مسلمان پاک کردند و تعداد اندک سکنه يهودي را در آتش سوزاندند. صلاحالدين، مسلمانان را مجددا در آن شهر سکني داد و يهوديان را دوباره به شهر راه داد. بنا به نوشته، مورخ يهودي قرن نوزدهم، هاينريش گريتز، امپراتوري صلاحالدين، پناهگاهي امن براي يهوديان تحت فشار بود. او نسبت به يهوديان با عدالت رفتار ميکرد، همچنانکه حتي با بدترين دشمنان خود چنين ميکرد. در حکومت او يهوديان به موفقيتهاي مهمي دست يافتند.
مجاز بودن فريضه مذهبي گريستن بر ديوار غربي، در آستانه سومين مکان مقدس مسلمانان و در نقطهاي بسيار نزديک به محل معراج حضرت محمد (ص) از طرف مسلمانان سياسي کاملاً تسامحآميز بود، زيرا حکومتهاي اسلامي از زمان جانشينان صلاحالدين ايوبي تا سلاطين مملوک و عثماني، همه، اين اجازه را به يهوديان دادند که اين عبادت را بدون هيچ مشکلي انجام دهند. در هر حال، يهوديان براي اولينبار در سال 1840م ادعا کردند که مقدار بيشتري ـ بيش از آنچه مرسوم بود ـ از ديوار براي عبادت متعلق به آنهاست. پيش از آنکه وارد جزئيات شويم، ضروري بهنظر ميرسد که ابتدا محل دقيق و اندازه محل ندبه را مشخص کنيم.
يهوديان عادت داشتند که سوگواري و ندبه را در محدودهاي به اندازه حدودا سييارد از مرز بيروني ديوار غربي حرم، و روي سنگفرشي در جلو اين محدوده، به پهناي 11 پا انجام دهند. ممکن است ادعا شود، ششرج پايين ديوار از سنگهاي بزرگ و حکاکيشده احتمالاً از بقاياي معبد هرود است. اما سهرج بعدي از سنگهاي صيقلي و احتمالاً کار روميهاست در حاليکه رج بالايي آن، از دوره سلطانسليمان قانوني که تمام ديوارهاي شهر را تعمير و بازسازي کرد باقي مانده است. به اين ترتيب، وسعت محوطه ديوار ندبه کمتر از 120 يارد مربع بود و تنها راه رسيدن به آن، از شمال و از طريق کوچهاي باريک بود. محل ندبه در جنوب و غرب، با خانههاي وقفي مراکشيها احاطه شده بود. در منتهياليه شمال محل ندبه و به موازات کوچهاي که به آن منتهي ميشود، ديواري وجود دارد و موقوفهاي ديگر را که ابتدا به عنوان مدرسه و بعد محکمه مذهبي از آن استفاده ميشد، از آن جدا ميکرده است. سنگفرش محل ندبه، مانند بيشتر خيابانها و کوچههاي بيتالمقدس از سنگ خاراست.
زمينههاي تعرض يهوديان
اما اکثر آنان به عنوان مهاجر از روسيه، لهستان و اتريش آمده و مليتهاي خارجي خود را حفظ کرده بودند و همچنين از امتيازات آن و از مزاياي نظام کاپيتولاسيون بهره ميبردند. يهوديان خارجي سعي داشتند از قانون زمين سود برده، امتيازات منافعي را در محل ندبه به دست آورند.
حکومت مصر مشتاق بود که نظر مساعد قدرتهاي خارجي را به دست آورد و يکي از ابزارهاي به دست آوردن و حفظ آن را، لطفي ميدانست که به اقليتهاي مذهبي يهودي و مسيحي نشان ميداد. تحت اين شرايط، کنسول بريتانيا تعهد کرد تا به عنوان نذر، يک يهودي انگليسي، سنگفرشکردن محل ندبه را به عهده بگيرد. در مرحله اول انجمن مشورتي شهر اين تقاضا را مورد بررسي قرار داد که پس از شنيدن گواهي و سخنان متولي وقف ابوالمدين، به شدت با مخالفت روبهرو شد. بررسي اين شورا دو نکته مهم را آشکار کرد: الف) اينکه يک زاويه در منتهياليه جنوبي محل ندبه قرار داد که احتمالاً يکي از دو زميني است که به ترتيب در 703 و 720 وقف شده است. ب) و اينکه يهوديانِ بياعتنا به محبت و سازگاري مسلمانان با آنان براي ساکنين مراکشي مزاحمت زيادي ايجاد خواهند نمود.
تا اين هنگام، هنوز قوانين عثماني، تمام خارجيان را از دستيابي به املاک در هر نقطه از امپراتوري محدود ميکرد. بنابراين قانون، پاشاي مصر، از دادن مجوز به يک يهودي خارجي براي خريد قطعه زميني نزديک بيتالمقدس خودداري کرد. او متوجه حيلهاي که در پشت اين درخواست نهفته بود، گرديد و درخواست را با دلايل متقاعدکنندهاي که در نامههاي رسمي از جانب حاکم سوريه به حاکم نوشت، درج کرد:
از صورت مذاکرات مجلس شوراي قدس آشکار ميشود که محل مورد درخواست براي سنگفرش کردن به وسيله يهود که پيوسته به ديوار حرم شريف است و نيز نقطهاي نزديک به «البراق» در داخل ملک وقفيه حضرت ابومدين (قدس)، و آنچه يهوديان در گذشته هرگز آن را تعمير نکردهاند از نظر شرعي تعمير آن براي ايشان غيرمجاز است و مساعدت يهود در اين امر غيرممکن است، بايد مجددا عليه بلند کردن صدا و نوشتن مقالات و صدور بيانيهها اخطار داده شود و به آنها اجازه داده شده است که مانند قديم تنها اين مکان را زيارت کنند.
اين سنـد نخستيـن کوشش بـراي تغييـر وضع موجود را که بهدست يهوديان خارجي تحت حمايت بيگانگان انجام ميگرفت، آشکار ميکند. نه خاخامهاي به رسميت شناخته شده از سوي رهبران عثماني، و نه يهوديان متدين، در اين موضوع دستي نداشتهاند. اکثريت مطلق اجتماع کوچک يهود در بيتالمقدس متدين بودند و اکثرا زماني براي دعا به بيتالمقدس ميآمدند که روزهاي آخر عمر را سپري ميکردند و ميخواستند اين آخرين روزها را در اين مکان بگذرانند. آنان در فقر و در وضعيتي غيربهداشتي زندگي ميکردند و از امکاناتي که براي عبادت در محل ندبه، در اختيارشان قرار ميگرفت راضي بودند. آنان ميدانستند که ديوار روي ملکي اسلامي قرار دارد و سنگفرش کف ديوار که براي عبادت به روي آن ميايستند و همچنين مسير عبورشان در يک کوچه بنبست که به خانههاي وقفي مراکشيان منتهي ميشود، بخشي از اوقاف اسلامي را تشکيل ميدهد. آنها، ظاهرا، گرچه بهطور غيررسمي، به توافق رسيده بودند که با کفار و با مسيحيان به نوعي نظم و ترتيب ـ نه شبيه به آنچه در زمان حکومت روميان وجود داشت ـ دست يابند. عکسهاي محل ندبه که محققان و مسافران در طي نيمه دوم قرن نوزدهم تا جنگ جهاني اول، برداشتهاند. همواره، يهوديان سالخوردهاي را با رداي بلند شرقي و کلاهاي تزيين شده با پوست خز، نشان ميدهد که يا رو به ديوار ايستادهاند يا روي زمين نشستهاند. هيچ نشاني از چهارپايه، صندلي و يا حتي حصير ديده نميشود. بنابر رسم، مردان در يک طرف و زنان در طرف ديگر ميايستادند. بهطور آشکاري، يهوديان بيقيد و بند در لباسهاي اروپايي حضور ندارند تا در جهت کوشش براي استقرار آداب جديد، اختلافاتي به وجود آورند.
در 1911م کوشش مستقيمتر ديگري به عمل آمد تا وضع موجود را در محل ندبه تغيير دهد. اين کوشش از هنگامي شروع شد که پيدايش صهيونيسم به اين موضوع کاملاً مذهبي جنبهاي سياسي داد.
در آخرين دهههاي قرن نوزدهم تا سال 1914م تعداد يهودياني که به عنوان مهاجر از روسيه و کشورهاي مجاور ميآمدند، قابل توجه بود. بسياري از ايشان در نزديکي بيتالمقدس اقامت ميکردند و بيشتر صهيونيستهايي بودند با اعتقادات اندک مذهبي و بيقيد و بند که اغلب تابعيت بيگانه خود را حفظ ميکردند تا حمايت کنسول خارجي را بهدست آورند. اولين تلاش براي بدعتگزاري در محل ندبه، پس از ورود اين خارجيان صورت گرفت. چهارپايهها، نيمکتها و ساير وسايل، بدون اينکه با گروههاي ديگر توافقي حاصل شود. به محل ندبه آورده شد. بهعلاوه سنت ايستادن نزديک ديوار روي سنگفرش، به عنوان محل اصلي عبادت گسترشيافته، شامل شکلي از مناسک ديني شد، چنانکه گويي آن محل يک کنيسه است. بايد يادآور شد که براساس حکم 1840م اعلام عقايد و دعا با صداي بلند قدغن بود. يک چنين زمينهسازيهايي، بدانگونه که اکنون براي اين محل مطرح شده بود نيز ممنوع بود. سروصدا براي موقوفهنشينان مراکشي بهانه مناسبي براي اعتراض بود؛ گرچه اکنون اظهارات يهوديان درباره خانههاي وقفي در کوچه و بالاي سنگفرش جلو ديوار نيز
مطرح بود. شايد ترس مراکشيها از اين بود که يهوديان بتوانند براساس مدارکي ادعاي مالکيت کنند، اما اين مسأله بسيار روشن و آشکار بود، چنانکه هيأت نمايندگي وقف، در شوراي ادارهکننده بيتالمقدس به تاريخ 12 نوامبر 1911م اعلام کرد:
متولي اوقافِ ابيمدين شعيب (قدساللّه سره) در خواستي فرستاده است که از آن بر ميآيد، افراد طايفه يهود که عادت داشتند روبهروي «ديوار براق» قرار گرفته در خارج حرم شريف در قدس در جهت غربي، هنگام زيارتشان روي پا بايستند، برخلاف عادت اخير، براي نشستن صندليهايي ميآورند که در هنگام زيارتشان بنشينند. از آنجا که «براق» قسمت بالاي وقف مذکور است که به کوچه بنبست منتهي ميشود، متولي مشاراليه درخواست کرده است از اين کار به فوريت جلوگيري شود تا مبادا يهود در آينده ادعاي مالکيت مکان مزبور را بکند. اين درخواست هنگامي که تقديم شد، جناب مفتي و اداره وقف و دستگاه محکمه شرعي در مطالعه اين درخواست، توضيح دادند که وقف مذکور داخل منطقه مسقّف مجاور محيط مسجدالاقصي است از جهت غربي که عبارت است از کوچهاي بنبست که جزء ملزومات و منابع وقف است و شرعا گذاشتن صندلي يا آويختن پرده يا چيزهاي ديگر از اين دست يا احداث هر نوع بدعتي که نشانه مالکيت باشد ممنوع است و کسي حق ندارد از اين قبيل اشياء در آنجا قرار دهد يا بدعتي بگذارد که به اشغال فضاي مسجدالاقصاي شريف بينجامد و بايد تدابير ممانعت از اين کارها اتخاذ شود. بعد از مذاکرات در اينباره مجلس مقرر کرد که به هيچرو قرار دادن اشياء بهگونهاي که نشانه مالکيت باشد اجازه داده نشود؛ خواه در اين وقف و خواه در کنار حياط حرم شريف، و نيز ضرورت دارد به هيچکس فرصت قرار دادن اشيائي از اين دست داده نشود. بايد همان شيوه پيشين حفظ گردد و بنابراين، درخواست مذکور را همراه با ملحقات آن به جناب سرپرست اجراي دستورات ميفرستيم.
دادخواست به مفتي اعظم، شعبه اوقاف و دادگاه شريعه، تسليم شد و تمام آنان تأکيد کردند که اوقاف مذکور، متعلق به خانههاي مجاور ديوار مسجدالاقصي در بخش غربي است که در کوچهاي بنبست، در داخل وقف مورد بحث قرار دارد و به موجب ممانعتهاي قانون. اسلام، تحت هر شرايطي، قرار دادن صندلي يا اشيائي شبيه به آنان نادرست است. انجام دادن هر تغييري که منجر به ادعاي مالکيت ديوار مسجدالاقصي شود نيز ممنوع است. آنان درخواست کردند گامهايي براي بازداشتن يهوديان از ارتکاب چنين اعمالي، برداشته شود. پس از بررسي، انجمن تصميم گرفت که به يهوديان اجازه آوردن چيزهايي که نشاندهنده تملک است ندهد؛ چه در وقف مذکور و چه در نزديکي ديوار حرم شريف هيچکس مجاز به آوردن چنين وسايلي نباشد، اما لازم است که رسم قديمي حفظ شود بنابراين ما اين درخواست را همراه با ضمائم آن، براي اقدام، به عاليجناب حاکم، تقديم ميکنيم.