جمهوري اسلامي از ديد شهيد بهشتي
نويسنده: محمد رضا واعظ مهدوی
افكار و انديشههاي شهيد بهشتي كه به سعهصدر و بلندنظري شناخته شده است در شكلگيري نظام جمهوري اسلامي ايران نقش تعيينكننده كننده داشت.
انديشه منسجم و نگرش مديريتي و اجرايي وي به لحاظ مسئوليتاش در پستهاي حساس نظام، در مقطعي از زمان كه نهال نوپاي انقلاب تازه در حال رشد بود، در سازماندهي نظام سياسي جمهوري اسلامي بسيار مؤثر بوده است.
شهيد بهشتي علاوه بر آنكه دبير كل حزب جمهوري اسلامي بود، از طرف امام به رياست ديوان عالي كشور و شوراي عالي قضايي منصوب شده و اكثر جلسات مجلس خبرگان براي قانون اساسي به رياست وي تشكيل ميشده است.
در آستانه بيست و ششمين سالگرد شهادت اين شهيد مظلوم در اين مقاله افكار و انديشههاي وي مختصراً مورد بررسي قرار ميگيرد.
شهيد بهشتي آنجا كه به معرفي نظام سياسي جمهوري اسلامي ميپردازد آن را با نام تشيع راستين ميخواند و نظير مرحوم دكتر علي شريعتي اين نظام را نظام امت و امامت مينامد.
وي تصريح ميكند اين نوع حكومت با هيچ يك از عناويني كه در كتابهاي حقوق سياسي يا حقوق اساسي آمده است قابل تطبيق نيست.
وي معتقد است عنوان مناسب اين نظام، نظام امت و امامت است ليكن در ابتداي انقلاب چون اين عنوان براي توده مردم روشن نبوده است در ابتدا شعار «حكومت اسلامي» را انتخاب كردند و سپس زماني كه مشخص شد اين نظام حكومتي رئيس جمهور هم دارد آن وقت شد «جمهوري اسلامي»، ولي نام راستين و كامل آن نظام «امت و امامت» است. (مباني نظري قانون اساسي 1378 – ص15)
وي در بيان ويژگيهاي چنين نظامي، آن را حكومت حق و عمل ميداند به نحوي كه كارهاي اجتماعي و سياست داخلي و خارجي آن بر محور حق و عدل استوار باشد و خصلت آن، عدل و انصاف و حمايت از حقوق عامه و حق خدا و خلق خداست (بايدها و نبايدها 1379 ص165).
وي معتقد است در رأس اين نظام اصول عقيدتي و عملي اسلام براساس كتاب و سنت حاكم خواهد بود و همه چيز بايد از اين قله سرازير شود. در عين حال طبق اين اصول عقيدتي و عملي، حاملان مسئوليت و صاحبان اصلي حق در اين ايدئولوژي، در اين نظام عقيده و عمل «ناس» مردم هستند. (ص16، مباني نظري قانون اساسي)
وي در همين زمينه تصريح ميكند «براساس كتاب و سنت، تمام نظر مكتب به عامه مردم است و در ميان عامه مردم آنها كه بر محور اين مكتب جمع ميشوند و شكل ميگيرند، از تقدم و اولويت خاص برخوردارند، آنها ميشوند «امت». وي در عين حال معتقد است «امت» غير از «ناس» است.
اسلام در خدمت همه ناس است. صلاح همه را ميخواهد نه فقط صلاح مسلمانان را، نظام اسلامي در ديدگاه شهيدبهشتي به سعادت كل بشر ميانديشد ولي در ميان ناس و كل بشر آنان كه بر پايه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام، يك مجموعه به وجود ميآورند ميشوند «امت».
بنابراين برپايه تفكر شهيد بهشتي امت از نظر ايدئولوژي اسلامي و مباني عقيده و عمل اسلام حتماً نياز به «امامت» دارد. وي ميگويد: «اين امامت تا وقتي در حد پيامبر است، كه با نشان ويژه و خاص از جانب خدا آمده، معين ميشود و گفته ميشود امامت ابراهيم، امامت موسي، امامت محمد(ص) اينها امام هستند. در دوره پس از پيغمبر(ص) هم امامان معصوم منصوص و منصوباند ولي با اينكه تعييني است، تحميلي نيست.»
وي تصريح ميكند كه: «امروز و در اين عصر، امامت ديگر تعييني نيست بلكه شناختني و پذيرفتني و انتخابي است.» (ص17 مباني نظري قانون اساسي)، از نظر وي، رابطه امت و امامت در عصر ما يك رابطه مبتنيبر شناختن آگاهانه و نه پذيرفتن از روي تعيين و تحميل است. وي مثال پذيرفتن مرجع تقليد توسط اشخاص را مثال گويايي در اين زمينه ميداند و ميگويد: آيا تا به حال شنيدهايد كه مرجع تقليد و رهبري را به مردم تحميل كرده باشند؟ و بگويند شما مجبوريد از او تقليد كنيد؟
وي امت و امامت در اين نظام را نسبت به يكديگر مسئول و متعهد ميداند و تعهد و مسئوليت متقابل را ظرف اين رابطه برميخواند و خطبه 207 نهجالبلاغه در حقوق امام بر امت و حقوق امت برامام را شاهد نظريه خود ميآورد.
آقاي بهشتي نهايتاً شكلگيري «مديريت جامعه» را برپايه امت و امامت ميداند و بسيار تاكيد ميكند كه آنچه در رأس قرار دارد اين است ك همه حتي پيامبر(ص) حتي امام(ع) و مرجع تقليد بايد مراقب باشند كه اصول عقيدتي و عملي اسلام براساس كتاب و سنت مورد خدشه واقع نشود... تخلف نشود.
وي بعثت پيامبران و حركت امت و امامت را براي تحقق همين اصول عقيدتي و گسترش حق و عدل و پيروزي آن (حق و باطل از ديدگاه قرآن 1378 ص 90 و 91) و اعتلاي كلمه اسلام ميداند و رسالت جمهوري اسلامي را در اين راستا اعتلاي كلمه الله در جهان برميشمارد و البته تصريح ميكند به شرط اينكه عمل ما آنقدر وارونه نباشد كه مردم دنيا را بيزار كند. (حق و باطل از ديدگاه قرآن – 1378 ص62).
در اين مدل نظري، شهيد بهشتي معتقد است شكل مديريت جامعه به طور دقيق و مشخص، پيشنهاد نشده است و در هر زمان و در هر مكان و متناسب با شرايط مختلف ميتواند اشكال مختلف داشته باشد فقط بايد اصول عقيدتي اسلام، كتاب و سنت در آن لحاظ شده باشد و نيز تعييني و تحميلي نباشد.
وي به همين دليل هرگونه نظام پادشاهي اسلامي را امكانپذير نميداند و علت اين امر را وجود «تعيين و تحميل» در اين نظام ميداند. (مباني نظري قانون اساسي 1378 ص 20) بنابراين براساس اين مباني نظري، در قانون اساسي، متناسب با شرايط ايران و در يك مقطع زماني مهم شكلي پيشنهاد شده است كه عبارت است از:
1 – رئيس جمهوري منتخب مستقيم مردم يعني در رابطه با امت
2 – مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي ديگر در رابطه با امت
3 – دستگاه قضايي، انتخاب امت اما از طريق امامت و رهبري
از اين سه ركن دولت به وجود ميآيد كه منتخب غيرمستقيم مردم است به نحوي كه از دو طريق به امت مربوط ميشود، از طريق «رئيس جمهوري» و از طريق «تاييد توسط مجلس شوراي اسلامي».
شهيد بهشتي كارايي اين مدل را به استقرار نهادهاي نظارتي به عنوان مكمل نهادهاي فوقالذكر ميداند و نظارت را مشتمل بر:
الف - نظارت رئيس جمهوري كه محدود ولي مهم است.
ب – نظارت شوراها يعني مجلس شوراي اسلامي و ساير شوراها كه وي اين نظارت را مفصل و گسترده ميخواند.
ج – شوراي نگهبان كه انطباق قوانين با شرع و قانون اساسي را كنترل ميكند.
د – نظارت «رهبري»
و – نظارت قوه قضاييه كه از طريق «سازمان بازرسي كل كشور» اعمال ميشود.
شهيد بهشتي قانون اساسي را به منزله دستگاه گردش خون سيستم سياسي جمهوري اسلامي ميداند و معتقد است اگر گردش خون سالم نگهداشته شود، يكايك سلولها درست تغذيه ميكنند وي همچنين معتقد است كاركرد قوي و مطلوب نظام قانون اساسي، چنان عمل خواهد كرد كه احدي هوس ديكتاتوري و حقكشي و تجاوز را به خود راه ندهد.
وي البته كاركرد بهينه قانون اساسي را منوط به اين ميداند كه مردم خودآگاهي و فداكاري و از خود گذشتگي و حضور آگاهانه و متعهدانه خود را حفظ كنند و معتقد است تجربه گذشته ملت آگاه و به پاخاسته شأن نشان دهنده تشخيص قوي و درك جامع مردم از زمان بوده و مردم اين به خوبي نشان دادهاند كه آگاهانه و هوشيارانه عمل ميكنند.
وي در عين حال معتقد به حضور و مشاركت مردمي در همه امور است آنچه امروزه به عنوان community participation و تحت عنوان مشاركت مردم در نظارت اجتماعي و با عنوان رويكردهاي جامع محور initiations.Community based مطرح و شايد مهمترين پارادايم مديريت توسعه در جهان تلقي ميشود.
وي تصريح ميكند هر فرد بايد به آنچه در پيرامونش ميگذرد با دقت بنگرد و اگر چيزي به نظرش ميرسد بگويد، افشاگري كند، تذكر بدهد و براي اجرا مقامات مسئول اطلاع بدهد. وي برهمين اساس دستگاه اطلاعاتي جمهوري اسلامي را در سراسر ايران گسترده ميداند و معتقد است همه بايد نقش دستگاه اطلاعاتي را در ايران ايفا كنند و اين را آن نظارتي ميداند كه مرز ندارد.
وي البته اين نظارت را از دخالت تفكيك ميكند و حيطه نظارت عمومي را اطلاع دادن به مسئول مربوطه ميداند و قائل به اين است كه اگر در جامعهاي عادت شد كه اگر كسي كار را انجام نميدهد 15-10 نفر به او بگويند چرا كارت را خوب انجام نميدهي، خيلي از مشكلات حل ميشود.
چنانچه ذكر شد اين رويكرد امروزه حتي در مسايل امنيتي در جهان تجربه شده وNeighborhood watching و Community based security در بسياري از كشورها تجربه شده و علاقهمندان به عنوان نمونه ميتوانند به سايت www.ccp.edu كه نمونههاي كاربردي اين پارادايم را عرضه ميكند مراجعه نمايند.
وي همچنين بر ضرورت وجود شرط عدل و تقوي در امام و رئيس جمهوري تاكيد مينمايد و نقش مرجعيت را به خصوص براي نجات از بحرانهايي كه در اثر وسوسه افكندن دشمنان و يا مومنان جاهل در جامعه به وجود ميآيد ضروري ميداند (تربيت اسلامي، نقش آزادي در تربيت كودكان 1381 ص 120) و معتقد است كساني كه ميخواهند رهبر يا عضو شوراي رهبري يا رئيس جمهوري باشند بايد انسانهاي آگاه به اسلام، متعهد در برابر اسلام، عادل و با تقوي باشند و البته تصريح مينمايد كه اگر اين صفات در قانون اساسي در مورد ساير مقامات، تصريح نشده است براي اين است كه ساير قوانين آن را معين كنند والا اين شرايط به درجات مختلف در هر كسي كه مسئوليتي در باره اين ملت به عهده ميگيرد نظير نخستوزير، وزرا، معاونين وزرا، مديران كل، فرماندهان و... معتبر خواهد بود (مباني نظري قانوني اساسي 1378 ص 25).
شهيد بهشتي زيربناي فكري نظام اجتماعي جمهوري اسلامي را انقلاب آفرين و حركت آفرين اسلام توحيد اسلام قسط و عدل اجتماعي. اسلام انسان متعالي و اسلام انسان رهانيده شده از نيهيليسم ميداند.
وي تبلور اين حكومت را در شعار استقلال آزادي و جمهوري اسلامي تلقي ميكند و سه زيربنا را براي اين حكومت برميشمارد:
1- زيربناي اسلاميت و جمهوريت
2- زيربناي فراهم كردن زمينه اجتماعي براي تكامل انسان و رشد و حركت وي به سوي كمال الهي و تحقق «كمال دوستي فطري» و «گرايش به سوي كمال مطلق» (خدا از ديدگاه قرآن ص 58) كه انسانها در عالم «ذر» (قرآن كريم، سوره اعراف آيه 172) پيمان الهي خود را با خالق هستي تحكيم كردهاند. (خدا از ديدگاه قرآن ص 52). دراين زمينه وي:
الف) توجه نظام به كرامت انسان و روحالهي وي- جلوگيري از سقوط انسان به نيهيليسم و پوچگرايي- ماترياليسم و دنياپرستي
ب) اهتمام به استقلال و آزاديهاي فردي و اجتماعي انسان و جلوگيري از اسارت انسان در چنگال استبداد داخلي و فردي و گروهي و طبقهاي يا استعمار خارجي
ج) اهتمام به آزادي و انتخابگري انسان به نحوي كه شيوه زندگي خود و حتي راه «صلاح» و «فساد» خود را خود انتخاب كند و در عين حال مبارزه با شرايطي كه ضربات تازيانه تبليغات شهوتانگيز و نيز فقر و ناداري و ضربات مهلك اقتصادي، انتخابگري او را سلب ميكند(بايدها و نبايدها ص 179 و 180).
و براين اساس جلوگيري از استثمار انسان به دست سرمايهداري داخلي يا خارجي و كاپيتاليسم فردي طبقهاي يا دولتي و مبارزه با هرگونه تبعيض طبقاتي و گروهي و ناسيوناليستي (مباني نظري قانون اساسي ص 43) را ضروريات غيرقابل اجتناب براي فراهم شدن زمينه حركت انسان به سوي كمال الهي ميداند.
3- زيربناي سوم: وي شروط عملي به وجود آمدن اين محيط را به شرح زير طبقهبندي مينمايد:
الف- دخالت مردم در تعيين سرنوشت خود و اداره نظام توسط خود مردم
ب- استقرار مديريتي منظم داراي همبستگي و انضباط و در عين حال تمركز زدايي شد
ج- اداره امور توسط مديريتي كه انقلاب اسلامي ملت ايران را درك كرده و به آن وفادار باشد- توانايي انجام كار داشته و مورد اعتماد مردم باشد.
وي بنابه دلايل فوق نظام جمهوري اسلامي را متفاوت از نظامهاي ناسيوناليستي ميداند و در عين حال مبارزات و كوششها و خدمتهايي را كه عناصر ملي در سالهاي قبل متحمل شدهاند را فاقد ارزش تلقي نمينمايد بلكه ضمن احترام به آن مبارزات تز و محتواي تئوريك آنها را براي ملت ناقص و ناكافي ميداند و اين كه انقلاب اسلامي در فراخناي جهان به مردم زمين از كران تا كران ميانديشد را انديشهاي برتر از تفكر محدود ناسيوناليستي ميداند. وي تفكر انقلاب اسلامي را اومانيستيتر، مردم دوستانهتر، مترقيانهتر از چهارچوبهاي تنگ ناسيوناليستي ميداند و معتقد است حتي آنچه وحدت ملي ما را تضمين ميكند تعلق گسترده همه اقوام ايراني به پيكره وسيع و بزرگ جهان اسلام است. (مباني نظري قانون اساسي 1378 ص 45-41)
وي معتقد بود مجبور شدن صاحبان نيروي كار به اين كه نيروي كار خود را به صاحبان سرمايه و ابزار كار بفروشند، از علل اساسي استثمار است و علاج اساسي آن اين است كه دولت متعهد شود به هر كس كه توان و آمادگي كار توليدي يا خدماتي دارد سرمايه و ابزار كار بدهد (بازشناسي يك انديشه، بنياد نشر آثار و انديشههاي شهيد آيتالله دكتر بهشتي 1380 ص 180) براين اساس، شهيد بهشتي پيشنهادي در مجلس خبرگان قانون اساسي مطرح و به تصويب رساند كه بند دوم از اصل چهل و سوم قانون اساسي قرار گرفت اين اصل مقرر داشت:
تأمين شرايط و امكانات كار براي همه، به منظور رسيدن به اشتغال كامل و قرار دادن وسايل كار در اختيار همه كساني كه قادر به كارند ولي وسايل كار ندارند در شكل تعاوني از راه وام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر كه نه به تمركز و تداول ثروت افراد و گروههاي خاص منتهي شود و نه دولت را به صورت يك كارفرماي بزرگ مطلق در آورد
وي در توضيح اين بند ميگويد: در بند دوم از اصل چهل و سوم قانون اساسي براي ايجاد يك حركت خلاق در شهر و روستا گفتهايم كه بايد به همه كساني كه توانايي انجام كار دارند اما سرمايه و وسايل كار ندارند ابزار و وسيله و امكانات كار بدهيم. در جمهوري اسلامي نبايد استعداد سرگردان وجود داشته باشد.
(مباني نظري قانون اساسي 1378 ص 31) اين اقدام در واقع هسته اصلي فعاليتهايي واقع شده كه در سالهاي بعد در تبصرههاي قانون بودجه و در سالهاي اخير به صورت وجوه اداره شده اشتغال متجلي گرديده ولي متأسفانه از فلسفه اصلي موضوع كه مورد تأكيد ايشان بوده و آن هم بدون بهره بودن وامها ميباشد، بعضاً غفلت گرديده است.
اين تجربه سالها بعد در بنگلادش به عنوان bank Garvin دستاوردهاي بزرگي به همراه آورد و امروزه تحت عنوان Micro Finance يا وامهاي خرد در بسياري از كشورها مبناي عمل و برنامه اصلي بسياري از نهادهاي بينالمللي هم قرار گرفته است.
اينكه آيا زنان ميتوانند رئيس جمهور شوند
ايشان معتقد بودند در قرآن كريم آيهاي كه با صراحت امكان رياست جمهوري يك زن را نفي كند وجود ندارد. در قرآن اين مسئله نه نفي و نه اثبات ميشود. ايشان دلايلي كه در برخي از روايات هم آورده ميشود كه زن نميتواند زمامدار و رئيسجمهور باشد را براي خودشان قانع كننده نميدانند و نظر اجتهادي خود را مجاز بودن اين موضوع اعلام ميكنند، در عين حال تصريح ميكند اين نظر اجتهادي براي قانوني شدن بايد مورد قبول دو سوم آراء فقهاي ملت واقع گردد و در هر حال اعلام ميكند كه آنچه در قانون اساسي آمده، اثبات كننده اجازه انتخاب رجال مذهبي به اين سمت است و فعلاً در مورد زنان آن را مسكوت گذاشته است تا وقتي كه زمينه فقاهتي گسترده آن به صورت روشن آماده شود و تصريح ميكند در آن موقع ميتوان آن را مطرح و تصويب كرد.
وي يكي از ويژگيهاي «عالم متعهد مسئول» را اين ميداند كه رياست طلب نيست. وقتي ميخواهد رياست را بپذيرد مثل يك بار سنگين شاق ميپذيرد نه مثل معشوقي كه سالها به آن عشق ميورزد و حالا به وصال آن رسيده است.
وي معتقد است «عالم متعهد و مسئول اگر تكليف شد نه از پذيرش مسئوليت رياست سر باز ميزند و مقدس بازي و مقدسمآبي در ميآورد و نه به دنبال رياست ميرود.» (مباني نظري قانون اساسي)
وي در عين حال به پويا و انقلابي بودن اجتهاد قائل بود و در مجلس خبرگان اظهار داشت «ما براي اين كه جمهوري اسلاميمان، جمهوري اسلامي بماند بايد «اجتهاد انقلابي» داشته باشيم. يعني اجتهادي كه محافظهكارانه نباشد، اجتهادي كه با همه مسائل و با همه نهادها، با روحيه انقلابي برخورد كند. در برخورد با مسائل يك وقت مجتهدي خودش را ملتزم ميكند به آرا گذشته و يك وقت مجتهدي است كه با كمال پويايي و شهامت برخورد ميكند.» (بازشناسي يك انديشه 1380، ص 157)
خود اينجانب هم شاهد برخورد ديگري از اين نوع بودم. در هنگامي كه قانون اساسي در مجلس خبرگان در حال بررسي بود، جمعي از دوستان ما در دانشگاه، كه آن موقع دانشجويان سالهاي 2-3 بودند، در مجلس خدمت ايشان رفته و راجع به مسائلي كه در جامعه وجود داشت، بياعتمادي نسل جوان، كاهش مشاركت اجتماعي، توطئههاي امپرياليسم و تلاش براي رسوخ در صفوف نوبنياد انقلاب و ايجاد دلسردي در ميان انقلابيون و مسائل مناطق گنبد، كردستان و خوزستان كه در آن موقع داغ و جدي بود، مباحثي مطرح كرده بودند.
ايشان پس از شنيدن خلاصه موارد فوق فرمودند اين مسائل كه شما مطرح ميكنيد مسائل جدي و مهمي هستند و من به طور چكيده و سطحي نميخواهم پاسخ شما را بدهم. همين هفته جمعه به منزل ما بياييد من كل شوراي انقلاب را دعوت ميكنم تا سؤالات شما را بشنوند و پاسخگو باشند.
همين هم اتفاق افتاد و بيش از 20 نفر از دانشجويان در منزل ايشان انتقادات و سؤالات خود را كه بعضاً سؤالات انتقادآميز و با لحن تندي هم بودند، مطرح ميكردند و ايشان بزرگوارانه دو زانو نشسته و يك به يك پاسخ ميدادند و برخي موارد به ساير افراد حاضر ميگفتند كه اينها همان است كه در جلسات شورا مطرح كرده و يا بايد به آن توجه كنيم.
اين جمع هيچگونه سابقه آشنايي قبلي با ايشان نداشتند و صرفاً به عنوان جمعي از شهروندان، ايشان خود را مؤظف به پاسخگويي و رفع شبهات و اعتقادات آنها ميدانستند.
منبع: روزنامه همشهری
/خ
انديشه منسجم و نگرش مديريتي و اجرايي وي به لحاظ مسئوليتاش در پستهاي حساس نظام، در مقطعي از زمان كه نهال نوپاي انقلاب تازه در حال رشد بود، در سازماندهي نظام سياسي جمهوري اسلامي بسيار مؤثر بوده است.
شهيد بهشتي علاوه بر آنكه دبير كل حزب جمهوري اسلامي بود، از طرف امام به رياست ديوان عالي كشور و شوراي عالي قضايي منصوب شده و اكثر جلسات مجلس خبرگان براي قانون اساسي به رياست وي تشكيل ميشده است.
در آستانه بيست و ششمين سالگرد شهادت اين شهيد مظلوم در اين مقاله افكار و انديشههاي وي مختصراً مورد بررسي قرار ميگيرد.
شهيد بهشتي آنجا كه به معرفي نظام سياسي جمهوري اسلامي ميپردازد آن را با نام تشيع راستين ميخواند و نظير مرحوم دكتر علي شريعتي اين نظام را نظام امت و امامت مينامد.
وي تصريح ميكند اين نوع حكومت با هيچ يك از عناويني كه در كتابهاي حقوق سياسي يا حقوق اساسي آمده است قابل تطبيق نيست.
وي معتقد است عنوان مناسب اين نظام، نظام امت و امامت است ليكن در ابتداي انقلاب چون اين عنوان براي توده مردم روشن نبوده است در ابتدا شعار «حكومت اسلامي» را انتخاب كردند و سپس زماني كه مشخص شد اين نظام حكومتي رئيس جمهور هم دارد آن وقت شد «جمهوري اسلامي»، ولي نام راستين و كامل آن نظام «امت و امامت» است. (مباني نظري قانون اساسي 1378 – ص15)
وي در بيان ويژگيهاي چنين نظامي، آن را حكومت حق و عمل ميداند به نحوي كه كارهاي اجتماعي و سياست داخلي و خارجي آن بر محور حق و عدل استوار باشد و خصلت آن، عدل و انصاف و حمايت از حقوق عامه و حق خدا و خلق خداست (بايدها و نبايدها 1379 ص165).
وي معتقد است در رأس اين نظام اصول عقيدتي و عملي اسلام براساس كتاب و سنت حاكم خواهد بود و همه چيز بايد از اين قله سرازير شود. در عين حال طبق اين اصول عقيدتي و عملي، حاملان مسئوليت و صاحبان اصلي حق در اين ايدئولوژي، در اين نظام عقيده و عمل «ناس» مردم هستند. (ص16، مباني نظري قانون اساسي)
وي در همين زمينه تصريح ميكند «براساس كتاب و سنت، تمام نظر مكتب به عامه مردم است و در ميان عامه مردم آنها كه بر محور اين مكتب جمع ميشوند و شكل ميگيرند، از تقدم و اولويت خاص برخوردارند، آنها ميشوند «امت». وي در عين حال معتقد است «امت» غير از «ناس» است.
اسلام در خدمت همه ناس است. صلاح همه را ميخواهد نه فقط صلاح مسلمانان را، نظام اسلامي در ديدگاه شهيدبهشتي به سعادت كل بشر ميانديشد ولي در ميان ناس و كل بشر آنان كه بر پايه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام، يك مجموعه به وجود ميآورند ميشوند «امت».
بنابراين برپايه تفكر شهيد بهشتي امت از نظر ايدئولوژي اسلامي و مباني عقيده و عمل اسلام حتماً نياز به «امامت» دارد. وي ميگويد: «اين امامت تا وقتي در حد پيامبر است، كه با نشان ويژه و خاص از جانب خدا آمده، معين ميشود و گفته ميشود امامت ابراهيم، امامت موسي، امامت محمد(ص) اينها امام هستند. در دوره پس از پيغمبر(ص) هم امامان معصوم منصوص و منصوباند ولي با اينكه تعييني است، تحميلي نيست.»
وي تصريح ميكند كه: «امروز و در اين عصر، امامت ديگر تعييني نيست بلكه شناختني و پذيرفتني و انتخابي است.» (ص17 مباني نظري قانون اساسي)، از نظر وي، رابطه امت و امامت در عصر ما يك رابطه مبتنيبر شناختن آگاهانه و نه پذيرفتن از روي تعيين و تحميل است. وي مثال پذيرفتن مرجع تقليد توسط اشخاص را مثال گويايي در اين زمينه ميداند و ميگويد: آيا تا به حال شنيدهايد كه مرجع تقليد و رهبري را به مردم تحميل كرده باشند؟ و بگويند شما مجبوريد از او تقليد كنيد؟
وي امت و امامت در اين نظام را نسبت به يكديگر مسئول و متعهد ميداند و تعهد و مسئوليت متقابل را ظرف اين رابطه برميخواند و خطبه 207 نهجالبلاغه در حقوق امام بر امت و حقوق امت برامام را شاهد نظريه خود ميآورد.
آقاي بهشتي نهايتاً شكلگيري «مديريت جامعه» را برپايه امت و امامت ميداند و بسيار تاكيد ميكند كه آنچه در رأس قرار دارد اين است ك همه حتي پيامبر(ص) حتي امام(ع) و مرجع تقليد بايد مراقب باشند كه اصول عقيدتي و عملي اسلام براساس كتاب و سنت مورد خدشه واقع نشود... تخلف نشود.
وي بعثت پيامبران و حركت امت و امامت را براي تحقق همين اصول عقيدتي و گسترش حق و عدل و پيروزي آن (حق و باطل از ديدگاه قرآن 1378 ص 90 و 91) و اعتلاي كلمه اسلام ميداند و رسالت جمهوري اسلامي را در اين راستا اعتلاي كلمه الله در جهان برميشمارد و البته تصريح ميكند به شرط اينكه عمل ما آنقدر وارونه نباشد كه مردم دنيا را بيزار كند. (حق و باطل از ديدگاه قرآن – 1378 ص62).
در اين مدل نظري، شهيد بهشتي معتقد است شكل مديريت جامعه به طور دقيق و مشخص، پيشنهاد نشده است و در هر زمان و در هر مكان و متناسب با شرايط مختلف ميتواند اشكال مختلف داشته باشد فقط بايد اصول عقيدتي اسلام، كتاب و سنت در آن لحاظ شده باشد و نيز تعييني و تحميلي نباشد.
وي به همين دليل هرگونه نظام پادشاهي اسلامي را امكانپذير نميداند و علت اين امر را وجود «تعيين و تحميل» در اين نظام ميداند. (مباني نظري قانون اساسي 1378 ص 20) بنابراين براساس اين مباني نظري، در قانون اساسي، متناسب با شرايط ايران و در يك مقطع زماني مهم شكلي پيشنهاد شده است كه عبارت است از:
1 – رئيس جمهوري منتخب مستقيم مردم يعني در رابطه با امت
2 – مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي ديگر در رابطه با امت
3 – دستگاه قضايي، انتخاب امت اما از طريق امامت و رهبري
از اين سه ركن دولت به وجود ميآيد كه منتخب غيرمستقيم مردم است به نحوي كه از دو طريق به امت مربوط ميشود، از طريق «رئيس جمهوري» و از طريق «تاييد توسط مجلس شوراي اسلامي».
شهيد بهشتي كارايي اين مدل را به استقرار نهادهاي نظارتي به عنوان مكمل نهادهاي فوقالذكر ميداند و نظارت را مشتمل بر:
الف - نظارت رئيس جمهوري كه محدود ولي مهم است.
ب – نظارت شوراها يعني مجلس شوراي اسلامي و ساير شوراها كه وي اين نظارت را مفصل و گسترده ميخواند.
ج – شوراي نگهبان كه انطباق قوانين با شرع و قانون اساسي را كنترل ميكند.
د – نظارت «رهبري»
و – نظارت قوه قضاييه كه از طريق «سازمان بازرسي كل كشور» اعمال ميشود.
شهيد بهشتي قانون اساسي را به منزله دستگاه گردش خون سيستم سياسي جمهوري اسلامي ميداند و معتقد است اگر گردش خون سالم نگهداشته شود، يكايك سلولها درست تغذيه ميكنند وي همچنين معتقد است كاركرد قوي و مطلوب نظام قانون اساسي، چنان عمل خواهد كرد كه احدي هوس ديكتاتوري و حقكشي و تجاوز را به خود راه ندهد.
وي البته كاركرد بهينه قانون اساسي را منوط به اين ميداند كه مردم خودآگاهي و فداكاري و از خود گذشتگي و حضور آگاهانه و متعهدانه خود را حفظ كنند و معتقد است تجربه گذشته ملت آگاه و به پاخاسته شأن نشان دهنده تشخيص قوي و درك جامع مردم از زمان بوده و مردم اين به خوبي نشان دادهاند كه آگاهانه و هوشيارانه عمل ميكنند.
وي در عين حال معتقد به حضور و مشاركت مردمي در همه امور است آنچه امروزه به عنوان community participation و تحت عنوان مشاركت مردم در نظارت اجتماعي و با عنوان رويكردهاي جامع محور initiations.Community based مطرح و شايد مهمترين پارادايم مديريت توسعه در جهان تلقي ميشود.
وي تصريح ميكند هر فرد بايد به آنچه در پيرامونش ميگذرد با دقت بنگرد و اگر چيزي به نظرش ميرسد بگويد، افشاگري كند، تذكر بدهد و براي اجرا مقامات مسئول اطلاع بدهد. وي برهمين اساس دستگاه اطلاعاتي جمهوري اسلامي را در سراسر ايران گسترده ميداند و معتقد است همه بايد نقش دستگاه اطلاعاتي را در ايران ايفا كنند و اين را آن نظارتي ميداند كه مرز ندارد.
وي البته اين نظارت را از دخالت تفكيك ميكند و حيطه نظارت عمومي را اطلاع دادن به مسئول مربوطه ميداند و قائل به اين است كه اگر در جامعهاي عادت شد كه اگر كسي كار را انجام نميدهد 15-10 نفر به او بگويند چرا كارت را خوب انجام نميدهي، خيلي از مشكلات حل ميشود.
چنانچه ذكر شد اين رويكرد امروزه حتي در مسايل امنيتي در جهان تجربه شده وNeighborhood watching و Community based security در بسياري از كشورها تجربه شده و علاقهمندان به عنوان نمونه ميتوانند به سايت www.ccp.edu كه نمونههاي كاربردي اين پارادايم را عرضه ميكند مراجعه نمايند.
وي همچنين بر ضرورت وجود شرط عدل و تقوي در امام و رئيس جمهوري تاكيد مينمايد و نقش مرجعيت را به خصوص براي نجات از بحرانهايي كه در اثر وسوسه افكندن دشمنان و يا مومنان جاهل در جامعه به وجود ميآيد ضروري ميداند (تربيت اسلامي، نقش آزادي در تربيت كودكان 1381 ص 120) و معتقد است كساني كه ميخواهند رهبر يا عضو شوراي رهبري يا رئيس جمهوري باشند بايد انسانهاي آگاه به اسلام، متعهد در برابر اسلام، عادل و با تقوي باشند و البته تصريح مينمايد كه اگر اين صفات در قانون اساسي در مورد ساير مقامات، تصريح نشده است براي اين است كه ساير قوانين آن را معين كنند والا اين شرايط به درجات مختلف در هر كسي كه مسئوليتي در باره اين ملت به عهده ميگيرد نظير نخستوزير، وزرا، معاونين وزرا، مديران كل، فرماندهان و... معتبر خواهد بود (مباني نظري قانوني اساسي 1378 ص 25).
شهيد بهشتي زيربناي فكري نظام اجتماعي جمهوري اسلامي را انقلاب آفرين و حركت آفرين اسلام توحيد اسلام قسط و عدل اجتماعي. اسلام انسان متعالي و اسلام انسان رهانيده شده از نيهيليسم ميداند.
وي تبلور اين حكومت را در شعار استقلال آزادي و جمهوري اسلامي تلقي ميكند و سه زيربنا را براي اين حكومت برميشمارد:
1- زيربناي اسلاميت و جمهوريت
2- زيربناي فراهم كردن زمينه اجتماعي براي تكامل انسان و رشد و حركت وي به سوي كمال الهي و تحقق «كمال دوستي فطري» و «گرايش به سوي كمال مطلق» (خدا از ديدگاه قرآن ص 58) كه انسانها در عالم «ذر» (قرآن كريم، سوره اعراف آيه 172) پيمان الهي خود را با خالق هستي تحكيم كردهاند. (خدا از ديدگاه قرآن ص 52). دراين زمينه وي:
الف) توجه نظام به كرامت انسان و روحالهي وي- جلوگيري از سقوط انسان به نيهيليسم و پوچگرايي- ماترياليسم و دنياپرستي
ب) اهتمام به استقلال و آزاديهاي فردي و اجتماعي انسان و جلوگيري از اسارت انسان در چنگال استبداد داخلي و فردي و گروهي و طبقهاي يا استعمار خارجي
ج) اهتمام به آزادي و انتخابگري انسان به نحوي كه شيوه زندگي خود و حتي راه «صلاح» و «فساد» خود را خود انتخاب كند و در عين حال مبارزه با شرايطي كه ضربات تازيانه تبليغات شهوتانگيز و نيز فقر و ناداري و ضربات مهلك اقتصادي، انتخابگري او را سلب ميكند(بايدها و نبايدها ص 179 و 180).
و براين اساس جلوگيري از استثمار انسان به دست سرمايهداري داخلي يا خارجي و كاپيتاليسم فردي طبقهاي يا دولتي و مبارزه با هرگونه تبعيض طبقاتي و گروهي و ناسيوناليستي (مباني نظري قانون اساسي ص 43) را ضروريات غيرقابل اجتناب براي فراهم شدن زمينه حركت انسان به سوي كمال الهي ميداند.
3- زيربناي سوم: وي شروط عملي به وجود آمدن اين محيط را به شرح زير طبقهبندي مينمايد:
الف- دخالت مردم در تعيين سرنوشت خود و اداره نظام توسط خود مردم
ب- استقرار مديريتي منظم داراي همبستگي و انضباط و در عين حال تمركز زدايي شد
ج- اداره امور توسط مديريتي كه انقلاب اسلامي ملت ايران را درك كرده و به آن وفادار باشد- توانايي انجام كار داشته و مورد اعتماد مردم باشد.
وي بنابه دلايل فوق نظام جمهوري اسلامي را متفاوت از نظامهاي ناسيوناليستي ميداند و در عين حال مبارزات و كوششها و خدمتهايي را كه عناصر ملي در سالهاي قبل متحمل شدهاند را فاقد ارزش تلقي نمينمايد بلكه ضمن احترام به آن مبارزات تز و محتواي تئوريك آنها را براي ملت ناقص و ناكافي ميداند و اين كه انقلاب اسلامي در فراخناي جهان به مردم زمين از كران تا كران ميانديشد را انديشهاي برتر از تفكر محدود ناسيوناليستي ميداند. وي تفكر انقلاب اسلامي را اومانيستيتر، مردم دوستانهتر، مترقيانهتر از چهارچوبهاي تنگ ناسيوناليستي ميداند و معتقد است حتي آنچه وحدت ملي ما را تضمين ميكند تعلق گسترده همه اقوام ايراني به پيكره وسيع و بزرگ جهان اسلام است. (مباني نظري قانون اساسي 1378 ص 45-41)
اعتياد به مواد مخدر
برنامهريزي براي اشتغال
وي معتقد بود مجبور شدن صاحبان نيروي كار به اين كه نيروي كار خود را به صاحبان سرمايه و ابزار كار بفروشند، از علل اساسي استثمار است و علاج اساسي آن اين است كه دولت متعهد شود به هر كس كه توان و آمادگي كار توليدي يا خدماتي دارد سرمايه و ابزار كار بدهد (بازشناسي يك انديشه، بنياد نشر آثار و انديشههاي شهيد آيتالله دكتر بهشتي 1380 ص 180) براين اساس، شهيد بهشتي پيشنهادي در مجلس خبرگان قانون اساسي مطرح و به تصويب رساند كه بند دوم از اصل چهل و سوم قانون اساسي قرار گرفت اين اصل مقرر داشت:
تأمين شرايط و امكانات كار براي همه، به منظور رسيدن به اشتغال كامل و قرار دادن وسايل كار در اختيار همه كساني كه قادر به كارند ولي وسايل كار ندارند در شكل تعاوني از راه وام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر كه نه به تمركز و تداول ثروت افراد و گروههاي خاص منتهي شود و نه دولت را به صورت يك كارفرماي بزرگ مطلق در آورد
وي در توضيح اين بند ميگويد: در بند دوم از اصل چهل و سوم قانون اساسي براي ايجاد يك حركت خلاق در شهر و روستا گفتهايم كه بايد به همه كساني كه توانايي انجام كار دارند اما سرمايه و وسايل كار ندارند ابزار و وسيله و امكانات كار بدهيم. در جمهوري اسلامي نبايد استعداد سرگردان وجود داشته باشد.
(مباني نظري قانون اساسي 1378 ص 31) اين اقدام در واقع هسته اصلي فعاليتهايي واقع شده كه در سالهاي بعد در تبصرههاي قانون بودجه و در سالهاي اخير به صورت وجوه اداره شده اشتغال متجلي گرديده ولي متأسفانه از فلسفه اصلي موضوع كه مورد تأكيد ايشان بوده و آن هم بدون بهره بودن وامها ميباشد، بعضاً غفلت گرديده است.
اين تجربه سالها بعد در بنگلادش به عنوان bank Garvin دستاوردهاي بزرگي به همراه آورد و امروزه تحت عنوان Micro Finance يا وامهاي خرد در بسياري از كشورها مبناي عمل و برنامه اصلي بسياري از نهادهاي بينالمللي هم قرار گرفته است.
اينكه آيا زنان ميتوانند رئيس جمهور شوند
ايشان معتقد بودند در قرآن كريم آيهاي كه با صراحت امكان رياست جمهوري يك زن را نفي كند وجود ندارد. در قرآن اين مسئله نه نفي و نه اثبات ميشود. ايشان دلايلي كه در برخي از روايات هم آورده ميشود كه زن نميتواند زمامدار و رئيسجمهور باشد را براي خودشان قانع كننده نميدانند و نظر اجتهادي خود را مجاز بودن اين موضوع اعلام ميكنند، در عين حال تصريح ميكند اين نظر اجتهادي براي قانوني شدن بايد مورد قبول دو سوم آراء فقهاي ملت واقع گردد و در هر حال اعلام ميكند كه آنچه در قانون اساسي آمده، اثبات كننده اجازه انتخاب رجال مذهبي به اين سمت است و فعلاً در مورد زنان آن را مسكوت گذاشته است تا وقتي كه زمينه فقاهتي گسترده آن به صورت روشن آماده شود و تصريح ميكند در آن موقع ميتوان آن را مطرح و تصويب كرد.
شهيد بهشتي و روحانيت
وي يكي از ويژگيهاي «عالم متعهد مسئول» را اين ميداند كه رياست طلب نيست. وقتي ميخواهد رياست را بپذيرد مثل يك بار سنگين شاق ميپذيرد نه مثل معشوقي كه سالها به آن عشق ميورزد و حالا به وصال آن رسيده است.
وي معتقد است «عالم متعهد و مسئول اگر تكليف شد نه از پذيرش مسئوليت رياست سر باز ميزند و مقدس بازي و مقدسمآبي در ميآورد و نه به دنبال رياست ميرود.» (مباني نظري قانون اساسي)
وي در عين حال به پويا و انقلابي بودن اجتهاد قائل بود و در مجلس خبرگان اظهار داشت «ما براي اين كه جمهوري اسلاميمان، جمهوري اسلامي بماند بايد «اجتهاد انقلابي» داشته باشيم. يعني اجتهادي كه محافظهكارانه نباشد، اجتهادي كه با همه مسائل و با همه نهادها، با روحيه انقلابي برخورد كند. در برخورد با مسائل يك وقت مجتهدي خودش را ملتزم ميكند به آرا گذشته و يك وقت مجتهدي است كه با كمال پويايي و شهامت برخورد ميكند.» (بازشناسي يك انديشه 1380، ص 157)
شهيد بهشتي و پاسخ به افكار عمومي
خود اينجانب هم شاهد برخورد ديگري از اين نوع بودم. در هنگامي كه قانون اساسي در مجلس خبرگان در حال بررسي بود، جمعي از دوستان ما در دانشگاه، كه آن موقع دانشجويان سالهاي 2-3 بودند، در مجلس خدمت ايشان رفته و راجع به مسائلي كه در جامعه وجود داشت، بياعتمادي نسل جوان، كاهش مشاركت اجتماعي، توطئههاي امپرياليسم و تلاش براي رسوخ در صفوف نوبنياد انقلاب و ايجاد دلسردي در ميان انقلابيون و مسائل مناطق گنبد، كردستان و خوزستان كه در آن موقع داغ و جدي بود، مباحثي مطرح كرده بودند.
ايشان پس از شنيدن خلاصه موارد فوق فرمودند اين مسائل كه شما مطرح ميكنيد مسائل جدي و مهمي هستند و من به طور چكيده و سطحي نميخواهم پاسخ شما را بدهم. همين هفته جمعه به منزل ما بياييد من كل شوراي انقلاب را دعوت ميكنم تا سؤالات شما را بشنوند و پاسخگو باشند.
همين هم اتفاق افتاد و بيش از 20 نفر از دانشجويان در منزل ايشان انتقادات و سؤالات خود را كه بعضاً سؤالات انتقادآميز و با لحن تندي هم بودند، مطرح ميكردند و ايشان بزرگوارانه دو زانو نشسته و يك به يك پاسخ ميدادند و برخي موارد به ساير افراد حاضر ميگفتند كه اينها همان است كه در جلسات شورا مطرح كرده و يا بايد به آن توجه كنيم.
اين جمع هيچگونه سابقه آشنايي قبلي با ايشان نداشتند و صرفاً به عنوان جمعي از شهروندان، ايشان خود را مؤظف به پاسخگويي و رفع شبهات و اعتقادات آنها ميدانستند.
منبع: روزنامه همشهری
/خ