علما و فرهنگ جامعه
فرهنگ شامل علامت «ساخت» است كه جامعهها را از همديگر متمايز ساخته و مرزها را مشخص ميكند، فرهنگ يكي از استوارترين پايههاي همبستگي اجتماعي را فراهم ميكند، فرهنگ الهامبخش وفاداري و فداكاري در راستاي اهداف جامعه است.[2]
اگر فرهنگ، جامعهها را از همديگر متمايز ميسازد، جامعه اسلامي نيز به سبب فرهنگ خاص از ساير جوامع متمايز است، فرهنگ تشيع نيز از فرهنگ اسلامي در برخي از شئون متمايز است، حال بايد ديد تمايز فرهنگها و فرآيند فرهنگسازي چگونه انجام ميپذيرد؟ چه عواملي در تشكيل يك فرهنگ مؤثر است؟ چه ابزار و راهكارهايي براي ساختار فرهنگها و ساختهشدن فرهنگها لازم است؟ بعد از تشكيل يك فرهنگ چه عواملي در حفظ و بسط و گسترش و پويايي و استمرار آن مؤثر ميباشند؟
ساختن يك فرهنگ و پيدايش فرهنگها امري بسيار پيچيده است كه زمان بسيار طولاني را ميطلبد، فرهنگپذيري جوامع يعني انتقال يك فرهنگ و جايگزين كردن آن به جاي فرهنگ موجود نيز يكي از مشكلات اساسي و از مراحل فرهنگ سازي است. اينجاست كه قدرت اعجاز و معجزه محسوس است كه پيامبران الهي خصوصاً پيامبر اكرم چگونه توانست آن فرهنگي را كه در اعماق جان مردم جزيرة العرب رسوخ داشت و با زندگي آنها كاملاً عجين شده بود آن را محو نموده و فرهنگ اسلامي را جايگزين كند؟ فرآيند تشكيل فرهنگ شيعه با توجه به وجود موانع جدي سياسي و ستيزهاي خونبار، كاري بسيار مشكل و طاقتفرسا بوده است. نهاد امامت كه ميراث نبوت خاتم است عامل اساسي در تشكيل فرهنگ شيعه بوده است، عامل مهم ديگر كه پايداري فرهنگ شيعه را تضمين نمود، علماي شيعه هستند كه حلقه اتصال به هسته مركزي فرهنگ شيعه (امامت) بودهاند.
نقش آنها در مسير فرهنگ سازي بسيار كليدي بوده كه همواره فرهنگ را حفظ و به نسلهاي بعدي منتقل نمودهاند. فرهنگسازان در مسير انتقال و حفظ و نشر فرهنگ شيعه از ابزارهاي مختلفي كه متناسب با شرايط زمان بوده بهرهگيري نمودهاند. ابزارها متفاوت امّا اهداف علماء در طول تاريخ اسلام و تشيع مشترك بوده است، چون فرهنگ واحد در زماني به وجود ميآيد كه عوامل از وحدت حركت برخوردار باشند. در غير اين صورت تقابل و ستيزههاي فرهنگي در بستر فرهنگسازي مهمترين مانع رشد و بقاي فرهنگ خواهد بود. لذا از وجود فرهنگ واحد شيعي چنين بر ميآيد كه با تفاوت ابزارها و انديشهها، اهداف مشترك بوده است كه فرهنگ شيعه امروز با مباني محكم و استوار در جهان درخشش و خودنمايي داشته و از ترويج و رشد روزافزون برخوردار است. منازعات و مناظرات و كشمكشهاي علمي سبب تضعيف مسير فرهنگ سازي نبوده است. بلكه رشد روز افزون آن را ببار آورده است.
ابزارهاي مهم و كلان علماي شيعه در رسيدن به اهداف خود عبارت بوده است از:
1. ابزار نقلي؛ 2. ابزار عقلي؛ 3. و ابزارهاي فرهنگي ديگر.
علما براي بهرهگيري جامع از اين ابزارها شيوههاي كاربردي مؤثري را در فرهنگسازي به كار بردهاند.[3]
1. تشكيل حوزههاي علمي:
علم همواره يكي ازمهمترين عوامل به وجود آورنده فرهنگ و اصليترين عنصر تشكيل دهنده فرهنگها مورد توجه فرهنگ اسلام بوده است، علم به معني شناخت و معرفت محور فرهنگ است، و جامعهاي كه قرار است فرهنگي در آن به وجود آيد بايداول شناخت آن را تغيير داد و معرفت را در آن بالا برد، قدم اول تشكيل مراكز علمي در اسلام از مدينه با وجود پيامبر خاتم و آغاز حكومتي بر اساس وحي شروع شده است.ابلاغ وحي و بيان آن «قرآن» علوم آغازين معرفتي اسلامي است، كه در دوران امامت امام باقر و امام صادق ـ عليهم السّلام ـ براي شيعه يك تمايز جدّي به وجود آورده است. شاگردان مكتب امام باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ با بهرهگيري از حضور آن دو امام كه دريايي از معرفت و علوم از آنها در حال جوشيدن بود به پايهگذاري حوزههاي ديگر اقدام كردند، و اين روند در شهرهاي مختلف در تصاعد و تزايد روزافزون بود كه در دوره خلفاي عباسي مدارس بزرگي نظير، نظاميه، دار الترجمه، مستنصريه و... در بغداد و شهرهاي ديگر[4] تأسيس شد و شيعه نيز در اين دوران چون از وجود امامت مستفيض بود، ميراث گذشته را حفظ و تدريجاً ترويج ميداد تا آغاز دوران غيبت كبري، مدارس ديني شيعه چندان تفكيك نشده بود. بعد از غيبت كبري مدارس شيعي به شكل ديگري از مدارس اهل سنّت تفكيك شد و شاخة جداگانهاي را تشكيل داد، اگر چه بزرگاني چون شيخ مفيد و شهيد اول تدريس عمومي داشتند، ولي حوزههاي شيعه در اين دوره عملا متمايز شده بود.
روند تدريجي پيشرفت حوزههاي ديني استمرار داشت تا اينكه حوزه نجف توسط شيخ طوسي تأسيس شد و حوزههاي علمي جبل عامل و حلّه و شام دركنار آن فعاليت داشتند كه علماي بزرگي چون علامه حلي و محقق كركي از آنها برخاسته و فرهنگ اسلام و شيعه را پاسداري و رونق دادهاند، ميراث حوزه نجف بعد از روي كارآمدن صفويان حوزه عظيم و كمنظير اصفهان ميباشد كه خود نقطه عطفي در تكامل حوزههاي علمي شيعه ميباشد و در واقع بسط حوزههاي علمي ايران از اين زمان آغاز گرديد. اگر چه فراز و فرودهايي در راه تكامل آن وجود داشته، با اينحال مهمترين فرآيند تشكيل حوزههاي ايران تأسيس و تكامل حوزه علميه قم بوده است كه نقش حوزه نجف را پس از فروكش كردن آن به علت اوضاع سياسي ايفا كرده و مهمترين نقطه بسط و گسترش فرهنگ شيعه شده است و يكي از بزرگترين انقلابهاي جهان از آن سرچشمه گرفته و تمام جهان را تحت تأثير قرار داده است.[5]
2. تأليف و تدوين كتب در موضوعات متنوع:
مراحل بعدي تأليف با نوشته شدن مجموعههاي گرانسنگي چون، وافي، بحار الانوار، وسايل الشيعه و تفاسيري نظير تبيان، مجمع البيان، و نور الثقلين و... استمرار يافت.
علماي شيعه در هر عصر علاوه بر دفع شبهات از دامن تشيع ونوشتن جوابهاي شبهه افكنان آثاري را با توجه به مقتضيات زماني تأليف و تدوين نمودهاند. محوريت تلاش علماي شيعه پاسداري از خوشهچينيهايي از خرمن معرفت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ بوده است. مجموعههايي چون نهج البلاغه و صحيفه سجاديه نمونه بارز اين رهآوردها بوده است.
اين شيوه كاربردي در طول تاريخ اسلام به عنوان يكي از اساسيترين عملكرد علماي شيعه است چرا كه از اين راه كوشيدهاند تمام متون و منابع را با قلم خود پاسداري نمايند، و به نسلهاي بعدي انتقال دهند، از جمله علماي بزرگ شيعه كه در اين راه كوشيدهاند، عبارتند از: كليني، شيخ طوسي، و مفيد، سيدمرتضي، سيد رضي، شيخ صدوق، شيخ حر عاملي، علامه مجلسي، فيض كاشاني، علامه اميني، علامه طباطبايي، و بزرگترين حامي اسلام در عصر حاضر امام خميني (ره).
ب. فقهاي شيعه با تأليف كتب فقهي همراه با استنباط و استدلالهاي ژرف و عقلاني پايدار، در فرهنگ سازي نقش بسيار برجستهاي را ايفا كردهاند. فقها در حقيقت با بيان فقهي احكام شرعي زمينههاي علمي نمودن فرهنگ اسلام را فراهم نمودهاند. كتب فقهي و فتوائي در دورههاي اول به صورت روايي بود، مثل من لايحضره الفقيه صدوق ولي به مرور زمان به شكل كتابهاي استدلالي در آمده مانند شرايع الاسلام حلي و روضه البهية شهيد اول و شرح روضه (لمعه) شهيد ثاني و جواهر الكلام شيخ محمد حسن در نهايت به صورت كتب فتوائي و رسائل عمليه به زبانهاي فارسي و عربي نوشته شد كه در قرون نهم به بعد رايج شد و شيخ بهائي اولين رساله عمليه فارسي را (به نام جامع عباسي) به جوامع شيعه ارائه نمود.[6]
كتابهاي اصولي نيز سابقة ديرين در ميان علماي اسلام دارد كه نمونههاي مهم آن الذريعه سيد مرتضي، و عالم الاصول شيخ حسن، و زبدة الاصول شيخ حسين جبل عاملي و اصول وحيد بهبهاني و رسائل شيخ انصاري و كفاية آخوند ميباشند.
ج. كتب اخلاقي بهترين نسخه عملي است كه پالايش رفتار افراد جامعه را ميتواند عهدهدار شود و هنجارهاي فرهنگ ديني را در جامعه رواج دهد و مردم را با فرهنگ اسلام به صورت رفتاري مانوس نمايد.
متون فقهي وحديثي همواره از اخلاق متمايز نبوده، بلكه به طور هماهنگ به فرهنگ جامعه اسلامي تزريق شده است ولي در اين ميان كتب اخلاقي زيادي به طور مجزا تأليف و تدوين شده، مانند كتاب اخلاق ابن مسكويه، و مكارم الاخلاق طبرسي و جامع السعادات و معراج السعادات و اربعين حديث امام خميني، و كتابهاي اخلاقي علماي سلف و... كه همه نقش مؤثري در فرهنگسازي داشتهاند.
د. كتب فلسفي و عقلي و كلامي كه چارچوبهاي ديني را به صورت استدلالي و محكم تبيين نموده و به پايداري آنها دوام بخشيدهاند، توسط علماي بزرگ شيعه و فلاسفه بزرگ تأليف شده از ابن سينا و فارابي و ملاصدرا، و علامه طباطبايي و امام خميني همه در تأليف اين كتب نقش اساسي داشتهاند، كتابهايي نظير اشارات، شفا، سياست مدينه، اسفار اربعه، الميزان و بدايه و نهايه و... از آثار اين بزرگان است.
هـ . تأليفات شيعه در راه دفاع از اسلام و فرهنگ شيعه در جهت پاسخگويي به شبهات وارده از سوي دانشمندان غير مسلمان و مسلمان نيز يكي از راههاي حفظ فرهنگ اسلامي بوده، كتابهايي نظير النقض قزويني و تأسيس الشيعه و اكمالالدين صدوق و....
و. علماي شيعه علاوه بر تأليف كتابهايي در رشتههاي فوق در علوم ديگر نيز تأليفات زيادي داشتهاند در علم طب مانند كتابهاي ابن سينا و در علم نجوم كتابهاي خواجه طوسي، كتابهاي در رياضي مثل كتب خوارزمي و غياثالدين كاشاني و عمر خيام نيشابوري. و در علوم حديثي و رجالي و منطق و... كه همه آنها يك خلأ مهم علمي را در نوبه خود پر كرده و ميراث عظيم فرهنگي را به آيندگان منتقل ساخته است.[7]
3. تربيت و پرورش شاگردان برجسته در علوم مختلف و گسيل آنها براي ترويج و تبليغ فرهنگ شيعه كه از تأسيس حوزههاي ديني سرچشمه گرفته است، يكي از كاركردهاي علماي شيعه در فرهنگ سازي بوده است.
4. چهارمين روش ابزاري علما در راه فرهنگ سازي تأسيس كتابخانهها و مساجد و تكاياي مذهبي و برگزاري مجالس علمي و عزاداري و تبليغ احكام اسلام كه از پويندگي و بالندگي قابل ملاحظهاي برخوردار بوده است.
5. برگزاري جلسات مناظره كه يكي از روشهاي حراست از فرهنگ شيعه و از اهرمهاي فرهنگساز و فرهنگگستر علماي اسلام و خصوصاً شيعه بوده است. كه از دورة امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ شروع شده و در دورة امام صادق و امام باقر ـ عليهما السّلام ـ نيز استمرار و رونق داشته. امام رضا ـ عليه السّلام ـ كه يكي از مهمترين مناظرات اسلامي را در عصر مأمون با علماي تمام اديان انجام داد، و شناختي تازه از امامت به تمام جهان عرضه نمود و تمام فرقههاي جهان را با علم الهي خود درباره شبهات وارده به دين اسلام مجاب نموده و پاسخ داد. امام جواد ـ عليه السّلام ـ در كودكي يحيي بن اكثم را با مناظره ساكت نمود.[8]
علماي اسلام با تأسي و الگوپذيري از شيوة ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ اين شيوه را به طور مستمر در طول تاريخ استمرار داده و در فرهنگسازي شيعه نقش بسيار برجستهاي را از اين رهآورد داشتهاند. در دورههاي مختلف تاريخي خصوصاً در دوره ايلخاني علامه حلي مناظره بزرگي با علماي چهار مكتب فقهي اهل سنّت برقرار نموده[9] تا اينكه به خاطر اين مناظره ايلخان مغول مكتب شيعه را به عنوان مذهب رسمي كشور ايران اعلام نمود. و در عصر صفوي، روند ترويج فرهنگ شيعه سير صعودي با شتابي داشته است.
6. نفوذ و حضور در مراكز قدرت سياسي و نزديكي به هرم قدرت و دولت يكي از نقشهاي مهم علماي شيعه براي فرهنگسازي به شمار ميرود كه از اين رهآورد ثمرات بسيار مثبت و ارزندهاي، نصيب تشيع و فرهنگ شيعه شده است. نقش حكومتها در فرهنگسازي و القاي عناصر تشكيل دهندة فرهنگها بسيار اساسي است، علماي اسلام با درك شرايط با فتانت و زيركي خاص از اين ابزار در راه توسعه فرهنگي با تدابير خاص هوشمندانه خود را به نقاط حساس قدرت و حكومت نزديك نموده و از اين طريق در راه هدف متعالي خود بهرههاي بسيار وافر گرفتهاند، اين شيوه مورد تأييد ائمه شيعه بوده است كه در زمان خود از نفوذ اصحاب در دربار خلفاي جور براي حمايتهاي عملي از شيعه و ميراث تشيع پشتيباني كرده و به آن تشويق نمودهاند كه نمونه بارز آن حضور علي بن يقطين[10] در دستگاه عباسي بوده است. علماي شيعه با تأسي از سيره معصومان اين شيوه را در دورههاي حساس تاريخي به كار گرفتهاند. از آل بويه تا آغاز تصرفات مغولان كه نفوذ خواجه نصيرالدين طوسي[11] در دربار هلاكو و رام كردن او فرهنگ اسلام را با ميراثهاي گرانبهايش حفظ نمود. علامه حلي از نفوذ خود ميراث اسلامي را كه درونمايههاي فرهنگي شيعه بود پاسداري نمود. در تمام دورهها، اين عامل ابزاري به كار گرفته شد و نتايج پرباري داشته است. در دوره صفوي علماي شيعه با نفوذ خود در حكومت با استفاده از زمينهها و فرصتهاي به دست آمده مشاغل مهمي را در مجموعه دولت صفوي به وجود آوردند و با مناصب دولتي مثل صدر و شيخ الاسلام، و رئيس ديوان به توليت آستانههاي مقدسه و مدارس علمي و قضاوت و امامت جمعه و جماعت به تزريق فرهنگ شيعه در جامعه ايران پرداختند و با بكارگيري تمام نيروي خود سعي وتلاش بليغ در راه بسط فرهنگ شيعه و حفظ ميراث دورههاي گذشته نمودند و مجموعههاي بزرگ علمي و فقهي و حديثي و فلسفي را به وجود آوردند. و قسمت بزرگي از جهان اسلام را به فرهنگ شيعه تغيير دادند، اين برهه از تاريخ برجستهترين نقطه بسط فرهنگ اسلامي شيعه است كه در تحولات سياسي و اجتماعي دورههاي بعدي تاريخ ايران نقش كارسازي داشته است.[12]
پي نوشت :
[1] . بروس كوئن، مباني جامعه شناسي، چ چهارم، تهران، سمت، 1372، ص 59.
[2] . عبدالحسين نيك گوهر، مباني جامعه شناسي، چ چهارم، تهران، انتشارات رايزن، 73، ص 263؛ و ريمون آرون، مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي، ترجمه باقر پرهام، چاپ سوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372، ص 63 و 121.
[3] . اقتباس از حكمت سياسي در انديشه و عمل امام خميني، خلاصه مقالات، چ اول، قم، ناشر موسسه آموزش عالي باقر العلوم، سال 79، مقاله «نقش علماي شيعه در بسط انديشه شيعي»، ص 47.
[4] . دكتر كسائي، مدرسه نظامي، چ دوم، تهران، اميركبير، 63، ص 19، 106، 82، 107 و 218؛ و كالين رنان، تاريخ علم كمبريج، ترجمه حسن افشار، چ دوم،تهران، مركز نشر، 71، از ص 281 تا 333.
[5] . عبدالرحيم غنيمه، تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي، ترجمه دكتر نورالله كسائي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372، از ص 50 الي 124، و 165 الي 178، و مدارس نظاميه، پيشين، ص 19 الي 107.
[6] . خوانساري،روضات الجنات، ج 7، قم، اسماعيليان، 1392 هـ، ص 56.
[7] . شهيد مطهري، پيشين، ص 130 تا 139، و 210 الي 298 و ص 140؛ و سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج 9، چ بيروت، 1403، دار التعارف، ص 107.
[8] . خوانساري، روضات الجنات، ج 2، قم، اسماعيليان، ص 80 الي 379.
[9] . طبرسي، الاحتجاج، ج 2، بيروت، اعلمي، 1403، ص 404 و 442.
[10] . شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، قم، آل البيت، 1413، ص 226 ـ 229.
11] . خوانساري، روضات الجنات، ج 6، ص 300؛ محمد مدرس زنجاني، سرگذشت و عقايد فلسفي خواجه نصير الدين طوسي، تهران، اميركبير، 63، ص 53.
[12] . حكومت سياسي در انديشه و عمل امام خميني، خلاصه مجموعه مقالات، چ اول، قم، ناشر موسسه باقر العلوم، 1379، مقاله ش 47، از امير علي حسنلو، اقتباس و خلاصه.