ابعاد و ماهیت امنیت ‌ملی

آن‌چه در این مقاله می‌خوانید تعریفی از مفهوم امنیت ملی و تاریخچه‌ای از تحولات آن در گذر زمان است. در این مقاله به نقش دولت‌ها و نظرات مختلف درباره‌ی وظایف دولت در قبال امنیت ملی اشاره شده است و ارتباط این مفهوم با دیگر دستگاه ها نیز سنجیده شده است.
دوشنبه، 8 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابعاد و ماهیت امنیت ‌ملی
پس از جنگ جهانی دوم این مفهوم توجیه‌کننده‌ی بسیاری از حرکت‌های کشورها بوده است
 
چکیده
آن‌چه در این مقاله می‌خوانید تعریفی از مفهوم امنیت ملی و تاریخچه‌ای از تحولات آن در گذر زمان است. در این مقاله به نقش دولت‌ها و نظرات مختلف درباره‌ی وظایف دولت در قبال امنیت ملی اشاره شده است و ارتباط این مفهوم با دیگر دستگاه ها نیز سنجیده شده است.

تعداد کلمات 3147/ تخمین زمان مطالعه 16 دقیقه
ابعاد و ماهیت امنیت ‌ملی
تحول هم‌چنان اصلی‌ترین شاخص نظام بین‌الملل در اواخر قرن بیستم بود. این تحول ابعاد مختلفی را در بر گرفته و بر سرنوشت انسان تأثیر به‌سزایی داشت. دگرگونی مفاهیم، یکی از جنبه‌های این تحول است. مفهوم امنیت ‌ملی از اساسی‌ترین مفاهیمی است که بر حیات سیاسی یک ملت تأثیر می‌گذارد و حتی‌ برخی از اندیشمندان سیاسی، فلسفه‌ی وجودی دولت را در حفظ امنیت و سبب به وجود آمدن یک کشور و یک دولت را پاسداری از حریم امنیت عنوان کرده‌اند. به ویژه پس از جنگ جهانی دوم این مفهوم توجیه‌کننده‌ی بسیاری از حرکت‌های کشورها بوده است. کشورها با این بهانه دست به جنگ ‌زده، صلح نموده، موافقت‌نامه امضا کرده، وارد ائتلاف شده و یا از آن خارج شده‌اند. امنیت ‌ملی مفهومی نسبی، مبهم، نارسا و توسعه نیافته است، زیرا:
 اول: امنیت پیچیدگی مفهومی دارد، حدود و ثغور آن روشن نیست و مرز آن با مفاهیمی هم‌چون صلح، رفاه، عدالت و... روشن نیست.
دوم: این مفهوم تحت‌تأثیر مطالعات امنیتی غرب در دهه‌های اخیر قرار گرفته است و تحت سلطه‌ی ادبیات غرب است، درحالی که ساختار و الگوهای امنیتی در سایر کشورها کاملاً متفاوت است.
سوم: مفهوم امنیت، عمدتاً تحت تأثیر مکتب واقع‌گرایی بوده است و در این نگرش قدرت مفهوم مسلط است و امنیت صرفاً پی‌آمد طبیعی اعمال مؤثر قدرت است.
چهارم: هدف حکومت‌ها از توسل به امنیت ‌ملی برای توجیه اقدامات خود است. در این راستا، آن‌ها از این مفهوم سوءاستفاده می‌کنند و به همین دلیل، دولت‌ها به تبیین ادبیات امنیت‌ ملی علاقه‌مند نیستند، زیرا ممکن است با تبیین آن بسیاری از پدیده‌های غیر‌امنیتی تلقی شوند. (کرمی، ۱۳۸۴، ص ۴)امروزه، حفظ امنیت‌های هر واحد سیاسی از راه افزایش قدرت ‌ملی و ایجاد توازن عوامل تشکیل‌ دهنده‌ی آن میسر است و افزایش یکی از این عوامل اگر متناسب با افزایش در عوامل دیگر نباشد، می‌تواند موجب تهدید امنیت ‌ملی شود. هم‌چنین امروزه به دلیل ویژگی‌های امنیت ‌ملی، برای حفظ آن باید از سوی کشورها تلاش‌های چندجانبه صورت پذیرد و این تا اندازهای جنبه‌ی فراملی به خود می‌گیرد.
با توجه به این توضیحات می‌توان گفت تعریف از امنیت‌ ملی به پیش فرض‌های تعریف‌کننده بستگی دارد و به عبارتی، زمان‌مند و مکان‌مند است. در حقیقت، رابطه‌ی میان امنیت و ملت قراردادی است که مصداق خود را از درون گفتمان‌های گوناگون می‌جوید. مصداق امنیت ‌ملی، بستگی به دولت و ملت دارد. با وجود این مشکل، وجه غالب و مشترک در تعاریف بر این است که امنیت‌ملی وضعیتی است که یک کشور نسبت به منافع و ارزش‌های حیاتی خودش، تهدیدی احساس نکند. وضعیت امن، وضعیتی است که یک دولت می‌تواند با توجه به منافع و ارزش‌های حیاتی و درکی که از تهدید و عناصر مشکل‌ساز برای آن منافع و ارزش‌های حیاتی دارد، تعریف کند. (کرمی، ۱۳۸۴، ص ۱۶)
امینیان (۱۳۸۵) برای امنیت‌ملی ابعاد و خصوصیات مختلفی را مورد بحث قرار می‌دهد که برخی از مهم‌ترین آن عبارتند از:

 

1- نسبی بودن امنیت

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های امنیت‌ملی مطلق نبودن و بلکه نسبی بودن آن است. نسبی بودن به این معنی است که برای هیچ‌کشوری امنیت‌ملی به طور مطلق و کامل وجود ندارد. چون هیچ‌ کشوری در خلأ عمل نمی‌کند و تا زمانی که کشورهای دیگری وجود ندارد، همواره تهدیدهای بالقوه و بالفعل کشور مورد نظر را تهدید می‌کند. پس کشورها هرگز و در هیچ‌زمانی امنیت مطلق ندارند. در این‌باره نکته‌ی مهم و اساسی این است که هر کشور به جای این که در‌ پی امنیت مطلق باشد باید حدود قابل قبول تهدید و خطر را مشخص کند و تعیین کند تا چه اندازه تهدید را می‌پذیرد.
 

2- معانی مختلف امنیت ‌ملی

در تعیین مفهوم امنیت‌ملی ارزش‌های هر ملت نقش اساسی دارد و چون این ارزش‌ها نزد ملت‌های متفاوت تغییر می‌کند و هر ملت ارزش‌های ملی خاص خود را دارد، پس تعریفی که هر کشور از امنیت‌ ملی خود ارائه می‌دهد، با تعریف ملت‌های دیگر متفاوت است. کشوری تعریف امنیت ‌ملی را در چهارچوب مرزهای ملی خود محدود می‌کند و کشور دیگر آن را به امن بودن تمام راه‌های آبی دنیا گسترش می‌دهد و یا خواهان برقراری شرایط جدیدی می‌شود.
 

3- معادله امنیت ‌ملی

تأمین امنیت ‌ملی برای یک کشور در بسیاری موارد به معنی ایجاد ناامنی برای کشور یا کشورهای دیگر است و امنیت یک کشور به زیان کشورهای دیگر تأمین می‌شود؛ به عبارت دیگر، معادله‌ی امنیت ‌ملی یک معادله‌ی جمع جبری صفر است. در نتیجه، افزایش عوامل قدرت‌ ملی یک کشور که جهت تأمین امنیت ‌ملی آن صورت می‌گیرد، موجب ناامنی کشورهای دیگر شده و آن‌ها نیز در پاسخ دست به اقدام‌های مشابه می‌زنند. این دور بسته، پیوسته ادامه پیدا می‌کند و مسابقات تسلیحاتی که نتیجه‌ی این دور بسته است، خود سبب پیدایش تشنج و جو مخاصمه‌آمیزی می‌شود؛ به عبارت دیگر، اقدام‌هایی که در آغاز برای تأمین امنیت‌ ملی انجام می‌گرفت، سبب اصلی ناامنی شده و ارزش‌ها و منافع کشور را در خطر می‌اندازد. از این رو، عده‌ای بر این باورند که بهترین روش کسب امنیت ‌ملی خلع سلاح و ایجاد جوی فارغ از ترس و تهدید برای یکدیگر است. چون اگر کشوری احساس می‌کند دشمنش در موقعیت برتری است، برای رفع کمبودهای خود تلاش می‌کند و اگر موفق نشود، ممکن است دست به اقدام‌هایی بزند که عقلانی نیز نباشد، این مطلب به ویژه در مورد کشورهایی که سلاح‌های انهدام جمعی دارند بیشتر صدق می‌کند. حتی‌ در زمان جنگ سرد اگر یکی از دو طرف و به طور عمده شوروی، احساس می‌کرد که بین او و قطب مقابل اختلافات کیفی ایجاد شده و او را شدیداً در موضع ضعف می‌اندازد، این احتمال وجود داشت که برای جلوگیری از گسترش این اختلافات از نیروی موجود استفاده کند.


4- ذهنی بودن امنیت

چنان‌که از تعریف‌های مختلف مشخص شد، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های امنیت‌ملی این است که مردم و تصمیم گیرندگان یک کشور «احساس» امنیت کنند که هیچ‌ خطری ارزش‌های اساسی و حیاتی آنان را تهدید نمی‌کند؛ بنابراین امنیت یک ویژگی روانی و ذهنی دارد و در این زمینه احساسی که ایجاد می‌شود، مهم است و کشورها همواره سعی دارند برای اجرای سیاست‌های خود از این ویژگی روانی و ذهنی بهره گیرند و به مردم خود القا کنند که از قدرت برخوردارند و توان پاسخگویی به تهدیدات را دارند. مراسم سان و رژه، مانورها و آمار و ارقام ارائه شده با همین نکته ارتباط دارد.


5- سوء استفاده از مفهوم امنیت ‌ملی

یکی از نتایج ذهنی بودن امنیت‌ ملی سوءاستفاده‌ای است که از آن می‌شود. چون وجود تهدید مشترک و به خطر افتادن امنیت‌ ملی برای مردم یک کشور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. کشورهایی که با مشکلات داخلی روبه‌رو هستند، همواره از به رخ کشیدن تهدیدات خارجی و به خطر افتادن امنیت‌ ملی جهت غلبه بر مشکلات داخلی و تحت‌الشعاع قرار دادن مسائل داخلی خود بهره می‌برند و این مسئله چون می‌تواند مشکلات را تحت‌الشعاع قرار دهد و نوعی همبستگی بین مردم ایجاد کند، در کشورهای جهان سوم فراگیر و گسترده است. حتی‌ گفته می‌شود که میزان بی‌ثباتی و مشکلات داخلی آن است. استفاده از تهدیدهای خارجی و تبلیغ و تأکید بر آن در داخل کشور نشان‌گر میزان بی‌ثباتی و مشکلات داخلی آن است.
 

6- هدف نبودن امنیت ‌ملی

اغلب کشورها پیش از آن‌که در پی صلح باشند، در پی حفظ امنیت ‌ملی هستند. پس اگر امنیت ‌ملی آن‌ها به خطر افتد، حاضر به وارد شدن در جنگ و پذیرفتن خطرهای برخاسته از آن نیز هستند. از ویژگی‌های امنیت ‌ملی این است که اگر به خطر افتد، آن کشور حاضر است برای حفاظت از امنیت‌ ملی منابع خود را تخصیص دهد. هرچند امنیت‌ ملی خود هدف نیست، بلکه مجموعه شرایطی است که در آن هدف‌های ملی تحقق می‌یابد؛ بنابراین کشورها اغلب ارزش‌ها و هدف‌های اساسی را قربانی امنیت نمی‌کنند و در تعیین اولویت، امنیت‌ ملی در رده‌ی بعد از ارزش‌ها و هدف‌ها قرار می‌گیرد.


7- ارتباط با قدرت‌ ملی

در گذشته چنین باوری وجود داشت که با افزایش قدرت نظامی، امنیت نیز افزایش می‌یابد و یا تعداد نیروها و تجهیزات نظامی بیان‌گر میزان قدرت و امنیت کشورها است، ولی اکنون این باورها دگرگون شده و باید گفت دیگر امنیت یک فرایند یک جانبه نیست که فقط بتوان با افزایش قدرت نظامی آن را افزایش داد. امروزه، حفظ امنیت‌های هر واحد سیاسی از راه افزایش قدرت ‌ملی و ایجاد توازن عوامل تشکیل‌ دهنده‌ی آن میسر است و افزایش یکی از این عوامل اگر متناسب با افزایش در عوامل دیگر نباشد، می‌تواند موجب تهدید امنیت ‌ملی شود. هم‌چنین امروزه به دلیل ویژگی‌های امنیت ‌ملی، برای حفظ آن باید از سوی کشورها تلاش‌های چندجانبه صورت پذیرد و این تا اندازهای جنبه‌ی فراملی به خود می‌گیرد.
 

بیشتر بخوانید: امنیت ملی(1) (بررسی مفهومی)

 

تحولات مفهوم امنیت ‌ملی

مطالعات امنیت ‌ملی دارای چهار موج مطالعاتی و در قالب دو گفتمان منفی و مثبت معرفی شده است. (افتخاری، ۱۳۸۴، صص ۸۱۸)
 

1. امنیت به مثابه‌ی عدم تهدید

در گفتمان منفی، امنیت سلبی است، به این معنی که امنیت با نبود عامل دیگری که از آن به تهدید یاد می‌شود، تعریف می‌شود. این گفتمان پیشینه‌ی تاریخی طولانی دارد و دارای دو موج مطالعاتی در درون خود است. شاخصه‌ی بارز موج اول مطالعات امنیتی سلبی، تأکید تحلیل‌گران بر بعد نظامی در تحلیل امنیتی است. در این دیدگاه، جنگ ادامه‌ی سیاست، البته با ابزار و وسایل دیگر به شمار می‌رود و به زمامداران توصیه می‌شود برای افزایش امنیت و مقابله با تهدید (سرکوب دشمن) توان نظامی افزایش یابد. موج دوم مطالعاتی در گفتمان سلبی در پی نقد آثار سنت‌گرایان امنیت‌ ملی و با طرح این ادعا که بعد نظامی، توان تحلیل همه جانبه‌ی مسائل امنیتی جهان معاصر را ندارد، تحول تازه‌ای در مطالعات امنیتی به وجود آورد که باور اصلی آن‌ها، تأکید بر تعداد مؤلفه‌ها و ابعاد امنیت است. این گروه ماهیت امنیت‌ ملی را در چند بعدی بودن امنیت دانسته و نتیجه می‌گیرند که امنیت پدیده‌ای متأثر از پدیده‌های مختلف مادی - ذهنی است.
 

۲. گسترش مؤلفه‌های تأمین امنیت

موج دوم مطالعات امنیتی به اقتضای ماهیت آن طیف گسترده و متنوعی از صاحب‌نظران را در بر می‌گیرد که شاخصه‌ی اصلی آن روی‌گردانی از محوریت مؤلفه‌ی نظامی در تعریف و تحدید امنیت‌ملی است. مهم‌ترین مؤلفه‌هایی که در این رویکرد مورد توجه بوده، ابعاد اقتصادی، زیست محیطی، فرهنگی، علمی و فناوری است. در هر صورت، در این گفتمان امنیت تابع قدرت و متغیر وابسته است، با این تفاوت که در مطالعات اولیه قدرت صرف نظامی تلقی می‌شده است، ولی در مطالعات بعدی مؤلفه‌های آن متفاوت و متنوع معرفی شد.
 

3. امنیت به مثابه‌ی تأمین منافع ملی

در گفتمان مثبت امنیت که به دنبال نقد جدی مبانی و اصول گفتمان امنیت منفی و سلبی در هر دو موج مطالعاتی سنتی و فراسنتی است، اعتقاد بر این است که امنیت یک مفهوم دست‌دوم و وابسته به قدرت نیست. امنیت دارای مبانی و محتوای پیچیده فلسفی است که کمتر به آن توجه شده است و بیشتر ابعاد و نمودهای ظاهری آن، در امنیت منفی مورد توجه قرار گرفته است. از این جهت امنیت به خودی خود هویتی ندارد و به تبع تحولاتی که در مفهوم قدرت و ابعاد آن به وجود می‌آید، مفهوم امنیت هم متحول می‌شود. به همین جهت، گفتمان امنیت منفی در رویارویی با چالش‌های فلسفی و بنیادی پایان قرن بیستم میلادی و شرایط متحول جهانی در آستانه‌ی قرن بیست‌ویکم میلادی دچار کاستی و سردرگمی بود. (افتخاری، ص ۱۳۸) رابرت ماندل از پژوهشگران برجسته در این حوزه مطالعاتی می‌گوید «مشکل اصلی در دامنه‌ی امنیت ‌ملی است که در این زمینه هر دو طرف بحث در گفتمان امنیت‌ملی، مواضع افراطی دارند، عده‌ای با چهارچوب‌های فکری سنتی می‌گویند، امنیت باید به دفاع نظامی در مقابل تهدیدات خارجی محدود باشد، درحالی که عده‌ی دیگر با عنایت به تهدیدات مشترک و در حال گسترش جهانی، می‌خواهند ایده‌ی امنیت را گسترش دهند که شامل همه‌ی گرایش‌های نامطلوب و بی‌ثبات‌کننده‌ی داخلی و خارجی برای یک ملت شود.» (رابرت ماندل، ۱۳۷۹، ص ۲۷) در گفتمان جدید امنیت ‌ملی، سعی بر آن است تا با پرهیز از سلبی‌نگری صرف به بعد ایجابی امنیت نیز توجه شود و به این ترتیب، تصویر جامع‌تری از امنیت ارائه شود. در این گفتمان، امنیت به نبود تهدید تعریف نمی‌شود، بلکه افزون بر نبود تهدید، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواسته‌های ملی نیز مدنظر است. این رویکرد برای امنیت، ماهیت تأسیس قائل است و بر این باور است که امنیت تنها در وضعیتی وجود دارد که آن جامعه در سطح قابل قبولی از اطمینان برای تحصیل و پاسداری از منافع ملی‌اش دست یافته باشد. امنیت‌ملی در این گفتمان عبارت است از توانایی و شرایط عینی که در بستر آن می‌توان به منافع ملی دست یافت.» (رابرت ماندل، ۱۳۷۹، ص ۱۶) در این دیدگاه امنیت‌ملی، حتی‌ نسبت به منافع ملی از اولویت برخوردار است، چراکه تحقق و عدم تحقق منافع ملی در گرو بود یا نبود امنیت است. بر اساس این دیدگاه، جامعه‌ای که در عین نبودن تهدید خارجی یا داخلی، توان لازم برای دست‌یابی به منافع ملی‌اش را نداشته باشد، در وضعیت امن نبوده و ناامن ارزیابی می‌شود.
 

۴. امنیت جهانی جایگزین امنیت ‌ملی

امواج مطالعات امنیتی مثبت یا امنیت ایجابی دارای دو موج مدرن و فرامدرن است که در گفتمان مدرن که از دهه‌ی هشتاد با نقد گفتمان سنتی و منفی شکل می‌گیرد، در متون امنیتی به امنیت اطمینان بخش یاد شده است. با پایان قرن بیستم میلادی و آغاز قرن بیست‌و‌یکم میلادی یکی از مفروضات اصلی مطالعات قبلی دست‌خوش تحول و توانمندی مطالعات قبلی مخدوش شد. پذیرش چهارچوب دولت به ملت به مثابه‌ی الگوی فعالیت سیاسی در گستره‌ی جهانی، اصل بنیادینی را شکل می‌داد که تمامی تأملات امنیتی در چهارچوب آن معنی می‌یافت، اما شرایط جهانی میزان اعتبار این الگو را مورد پرسش قرار داد؛ بنابراین آن‌چه تحت ‌عنوان جهانی شدن از آن یاد می‌شود، بستر اصلی تحول در مطالعات امنیتی و موج جدیدی به نام مطالعات فرامدرن بود. امنیت ملی، شرایط و فضای ملی و بین‌المللی است که ملت در چهارچوب آن می‌تواند اهداف و ارزش‌های حیاتی مورد نظر خویش را در سطح ملی و بین‌المللی گسترش دهد و یا دست‌کم، آن‌ها را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و دشمنان بالقوه و بالفعل حفظ نماید.در این فضای جدید، امنیت جهانی، اصطلاحی است متعلق به گفتمان امنیت مثبت که چهارمین موج در مطالعات امنیتی را شکل می‌دهد. با این توضیح، می‌توان گفت که جهانی شدن فرایندی است که با ایجاد تحول در فرهنگ امنیت، امنیت جهانی را جایگزین امنیت ‌ملی کرد. (رابرت ماندل، ۱۳۷۹، ص۲۴) بنابراین تحولات گفتمان امنیت، امنیت ‌ملی را به امنیت جهانی تغییر داده، محور این تحولات را بر نقد دولت و به مثابه‌ی بازیگر اصلی گفتمان امنیت ‌ملی شکل داده که حجم بالایی از متون را نیز به خود اختصاص داده است. مدعیان اصلی این مفهوم جدید معتقدند که دولت دیگر شأن و منزلت گذشته را در امنیت نداشته و با توجه به فرایند جهانی شدن و تراکم زمان و مکان، مرزهای ملی اعتبار خود را از دست داده‌اند و در نتیجه، دولت‌های ملی به تنهایی قادر به برآورده ساختن انتظارات تازه‌ای نیستند که توسعه‌ی فناوری‌های جدید در جوامع به وجود می‌آورند و در سایه‌ی مشارکت جهانی امنیت ‌ملی قابل تأمین خواهد بود. مالکوم واترز جهانی شدن را چنین تعریف کرده است «جهانی شدن فرایند اجتماعی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده، از بین می‌رود و مردم به طور فزاینده‌ای از کاهش این قید و بندها آگاه می‌شوند.». (افتخاری، ۱۳۸۴، ص ۲۴) با وجود این، تعریف واترز به این سؤال پاسخ نداده است که آیا این رهایی از قید و بندهای جغرافیایی منجر به وضعیت امن برای انسان می‌شود یا این‌که او را در آستانه‌ی تهدیدی نوین قرار می‌دهد. همین امر ارزیابی امنیتی جهانی شدن را با مشکل مواجه ساخته است.
با وجود کم‌توجهی به ابعاد امنیتی جهانی شدن، این پدیده یک فرایند عینی است که جهان معاصر را تحت‌تأثیر قرار داده و از بار امنیتی قابل توجهی برخوردار است، به‌گونه‌ای که افراد، نهادهای ملی، مؤسسات فراملی در قرن بیست‌ویکم میلادی نمی‌توانند به این پدیده بی‌توجه باشند. پدیده‌ی جهانی شدن، انقلابی در سیر مطالعات امنیتی ایجاد کرد و چهارمین موج از مطالعات امنیتی را به وجود آورد. در پایان این گفتار می‌توان گفت نوع نگاه به ماهیت، محتوا و عوامل اثرگذار در امنیت و هم‌چنین سطوح مختلف آن، باعث شده تعاریف متعددی از آن وجود داشته باشد که با توجه به تحولات مفهومی انجام شده تعریف زیر قابل ارائه خواهد بود. در این تعریف ابعاد مادی و معنوی، ابعاد سلبی و ایجابی و سطوح مختلف امنیت و تهدید مورد توجه قرار گرفته است.
امنیت ملی، شرایط و فضای ملی و بین‌المللی است که ملت در چهارچوب آن می‌تواند اهداف و ارزش‌های حیاتی مورد نظر خویش را در سطح ملی و بین‌المللی گسترش دهد و یا دست‌کم، آن‌ها را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و دشمنان بالقوه و بالفعل حفظ نماید.

 

رهیافت نرم و امنیت ‌ملی

ادبیات تولید شده که مستقیماً به موضوع امنیت نرم می‌پردازد، اندک و بر حوزه‌ها و موضوعات خاصی متمرکز است. بر این اساس، برخی امنیت نرم را از یک‌سو حوزهای مرتبط با حفاظت از اشیا با عناصر فیزیکی به شیوه‌ای ناملموس و مخفی و با استفاده از ابزارهای نرم‌افزاری و از سوی دیگر، حوزه‌ی امنیت نرم را نظام‌های اجتماعی پیچیده و دقیق می‌داند. (ویکی پدیا) برخی دیگر امنیت نرم را در درجه‌ی اول متضاد امنیت سخت می‌داند. هم‌چنین بیان می‌دارد که امنیت نرم به جای استفاده از خشونت و حمله‌ی نظامی، به دنبال دفاع و اقناع مردم علیه حمله است و کاهش صدمات را مدنظر دارد. (ویکی میتبال) نیکیتا ای لوماگین، کارشناس مرکز دیویس برای مطالعات روسیه، معتقد است که تهدیدهای امنیت نرم، تهدیدهایی هستند که ریشه‌ی نظامی ندارند. وی معتقد است شرایط اجتماعی، منشأ بسیاری از تهدیدهای نرم در شرایط کنونی است. ژولیان لیندلی - فرنچ، کارشناس مرکز سیاست امنیتی ژنو، معتقد است که بین ماهیت تهدید امنیتی نرم و تهدید امنیتی سخت، تمایزات آشکاری هست. به گفته‌ی لیندلی، درحال حاضر، تعریف روشنی از امنیت ترم ارائه نشده و کشورهای مختلف بر اساس شرایط خود به تعریف این واژه می‌پردازند و حتی‌ می‌توان گفت که از نظر برخی دولت‌ها، امنیت نرم اصلاً امنیت تلقی نمی‌شود. به گفته‌ی لیندلی، مفهوم امنیت نرم و مسائل مرتبط با آن در طول چند سال گذشته به شکل بنیادی تغییر کرده و مسائلی چون جرایم سازمان یافته، قاچاق مواد مخدر و انسان و تغییرات جمعیتی، به تهدیدهای جدی امنیتی نرم تبدیل شده‌اند.
سیف معتقد است که تبین مطلوب امنیت نرم، مستلزم نگاهی جامع است، به‌گونه‌ای که بتوان این مفهوم را در سطوح، ابعاد، اهداف مرجع، ساختار، فرایندها، پدیده‌های امنیتی و مجموعه مؤلفه‌های مؤثر در امنیت ‌ملی قابل فهم کرد. در واقع، با این رویکرد، پذیرفته‌ایم که امنیت‌ملی است که ممکن است بر تمام آن سایه انداخته باشد یا بخشی از فضای امنیت ‌ملی به عنوان یک کل را اشغال کرده باشد.

 

فرهنگ و امنیت ‌ملی

پیتر جی. کاترنشتاین در اثر فرهنگ امنیت‌ ملی، هنجارها و هویت در سیاست جهانی، بنیان بسیار مهمی را در حوزه‌ی مطالعات امنیتی گذاشته که کمتر کسی به آن پرداخته است. (افتخاری، ۱۳۸۴، ص۴۳) این رویکرد با تفحص در مبانی فرهنگی امنیت، گستره‌ی وسیعی را در پیش روی پژوهشگران این حوزه می‌گشاید. مدعای اصلی این پژوهشگر این است که منافع امنیتی را بازیگرانی تعیین می‌کنند که تحت‌تأثیر عوامل فرهنگی قرار دارند؛ بنابراین نوع قدرت و امنیت، تحت‌تأثیر هنجارهای دولت‌ها و بازیگران هستند. در این نگاه امنیت‌ملی مبتنی بر اصل بنیادین فرهنگی شدن محیط است. «هر محیط امنیتی دارای سه لایه است که نوع و ترکیب آن‌ها می‌تواند در سیاست‌های امنیتی هر واحد ملی مؤثر باشد. این سه لایه عبارتند از:
نهادهای رسمی که رژیم امنیتی را شکل می‌دهند:
1. فرهنگ سیاسی جهانی که مواردی هم‌چون حقوق بین‌الملل
٢. دولت‌های ملی و هنجارهای عمومی را دربر می‌گیرد؛
٣. الگوهای بین‌المللی که به ایجاد روابط حسنه یا خصمانه منجر می‌شوند.


منبع: کتاب اصول و مبانی جنگ نرم؛ علی محمد نائینی؛ انتشارات ساقی، چاپ سوم، 1391ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.